تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826009013




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چو از مصر آمد آن مرد خردمند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چو از مصر آمد آن مرد خردمند
چو از مصر آمد آن مرد خردمندشاعر : جامي که از جان زليخا بگسلد بند،چو از مصر آمد آن مرد خردمندتهي از خويش و، پر کرد از عزيزشخبرهاي خوش آورد از عزيزشهماي دولتش آمد به پروازگل بختش شکفتن کرد آغازخيالي آمد و آن بند بگشادز خوابي بندها بر کارش افتادبه گيتي در، ز خوابي يا خيالي‌ستبلي هر جا نشاطي يا ملالي‌ستبه ترتيب جهاز او عنان تافتزليخا را پدر چون شادمان يافتهزاران لعبت رومي و روسيمهيا ساخت بهر آن عروسيکشيده قوس مشکين گوش تا گوشنهاده عقد گوهر بر بناگوشگره از کاکل مشکين گشادهکلاه لعل بر سر کج نهادهچنان کز زير لاله شاخ سنبلز اطراف کله هر تار کاکلبه موي آويخته صد دل ز هر سويکمرهاي مرصع بسته بر مويبه گاه پويه تند و وقت زين رامهزار اسب نکوشکل خوش‌اندامز آب روي سبزه، نرم روترز گوي پيش چوگان، تيزدوتربرون جستي ز ميدان زمانهاگر سايه فکندي تازيانهچون آبي‌مرغ، رد دريا شناورچو وحشي‌گور، در صحرا تک‌آورگره بر خيزران افکنده در دمشکن در سنگ خارا کرده از سمز فرمان عنان کم رفته بيرونبريده کوه را آسان چو هامونسراسر پشته‌پشت و کوه کوهانهزار اشتر همه صاحب شکوهانخراج کشوري بر هر شتر بارز انواع نفايس صد شتروارچه مصري و چه رومي و چه شاميدو صد مفرش ز ديباي گراميز ياقوت و در و لعل بدخشاندو صد درج از گهرهاي درخشانز بان و عنبر و عود قماريدو صد طبله پر از مشک تتاريهمه روي زمين صحراي چين شدبه هر جا ساربان منزل‌نشين شديکي دلکش عماري حجله اسامرتب ساخت از بهر زليخازرافشان قبه‌اش چون گوي خورشيدمرصع سقف او چون چتر جمشيدز مسمار زر و آويزه‌ي دربرون او، درون او، همه پربه رنگ دلپذير و نقش زيبافروهشته در او زربفت‌ديبابه صد نازش به سوي مصر راندندزليخا را در آن حجله نشاندندروان شد چون گل از باد بهاريبه پشت بادپايان آن عماريسمن‌بوي و سمن‌روي و سمن‌برهزاران سرو و شمشاد و صنوبربه سوي مصر محمل مي‌کشيدندبدين دستور منزل مي‌بريدندکه راه مصر طي خواهد شدن زودزليخا با دلي از بخت خشنودغم هجران به سر خواهد رسيدنشب غم را سحر خواهد دميدناز آن تا صبح، چندن ساله راه استاز آن غافل که آن شب بس سياه استهمي راندند تا شد مصر نزديکبه روز روشن و شب‌هاي تاريککه راند پيش از ايشان محمل خويشفرستادند از آنجا قاصدي پيشعزيز مصر را گرداند آگاهبه سوي مصر جويد پيشتر راهگر استقبال خواهي کرد، برخيز!که: آمد بر سر اينک دولت تيزجهان را بر مراد خويشتن ديدعزيز مصر چون آن مژده بشنيدبرون آيند يکسر لشکر مصرمنادي کرد تا از کشور مصرهمه در معرض عرض اندر آرندز اسباب تجمل هر چه دارندشده در زيور و زر و گهر غرقبرون آمد سپاهي پاي تا فرقهمه گل چهرگان و مه عذارانغلامان و کنيزان صد هزارانچو رسته نخل زر از خانه‌ي زينغلاماني به طوق و تاج زرينبه هودج در پس زربفت پردهکنيزاني همه هر هفت کردهبه رسم تهنيت خوش کرده آوازشکرلب مطربان نکته‌پردازنواي خرمي آغاز کردهمغني چنگ عشرت ساز کردهطرب را ساخته او تارش اسباببه مالش داده گوش عود را تاببه جان از وي اميد وصل زادهنواي ني نويد وصل دادهبرآورده کمانچه نعره‌ي زهرباب از تاب غم جان را امان دهبه ره داد نشاط و عيش دادندبدين آيين رخ اندر ره نهادندچو صبح از پرتو خورشيد خنديدعزيز مصر چون آن بارگه ديدبه سوي بارگه شد خوش روانهفرود آمد ز رخش خسروانهبه اقبال زمين‌بوسش رسيدندمقيمان حرم پيشش دويدندز آسيب هوا و محنت راهتفحص کرد از ايشان حال آن ماهوز آن پس رو به منزلگاه خود کردبه فردا عزم ره را نامزد کرد
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن