واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: نیوزنت _ چه جيزهايي ما را به شهر و ديارمان وابسته ميسازد تا آن را با خاطرهها و هستيمان پيوند زنيم؟ سرزمين، چونان آدميان با «چهره آشنا» است که در رگهاي جان جاري ميشود و اگر اين الفت نباشد، در گذرگاه نا آشنايان و در گذر زمان، مهر سرزمين بر دل نمينشيند. ساختمانها، خيابانها و کوچهها و فضاهاي سبز، هر کدام اگر جلوهاي آشنا به خود بگيرند يا به بيان ديگر، اگر قديمي شوند، به ما کمک ميکنند تا به «خاطره جمعي» و هويت اجتماعي دست يابيم. زيباييشناسي، کارکرد عميقتر و درازمدتتري دارند که همانا ايجاد حس تعلق خاطر است. عنصرهاي شهري و روستايي، به جز برآوردن نياز به مسکن و محل کار و تفريحگاه – و حتي ارضاي حس زيباييشناسي، کارکرد عميقتر و درازمدتتري دارند که همانا ايجاد حس تعلق خاطر است. اگر چشم اندازهاي آشنا که بارها و بارها و در ساليان دراز ديدهايمشان و يا فضاهايي که پدران و مادرانمان هم آن ها را ديده و اکنون ما روح ايشان را با تماشاي اين عنصرها درمي يابيم، نباشند – آنگاه، زندگي بسي خشک و کسالت بار خواهد شد. رابطه شهري که ميراث فرهنگي کهنه ندارد با فرد، حداکثر همچون رابطه انسان است با انبوه آدميان ديگري که او را در همه جا ميبيند. اما، ارتباط شهروند با محيط آشنا و کهن، مانند رابطه او است با پدر و مادر؛ آيا کسي ميتواند وابستگي عاطفي با پدر و مادر را همتراز بداند با رابطهاي که شخص با مرد و زني نا آشنا دارد؟! اگر ساختمانها و گذرگاهها، نيازهاي مادي يا معيشتي ما را برآورده ميکند ( چنان که ارتباطهاي ما با بيشتر آدميان اين گونه است ) اما نماهاي آشناي محيطي، خوراک روان ما را فراهم ميسازند و کمک ميکنند تا زيستن ساده در شهر تا مرحله « زندگي » ( با تمام معناها ) ارتقا يابد، چنان که دل بستگي به پدر و مادر يا ديگر نزديکان، چنين جلوههايي را به زندگي ميبخشد. در تهران که متاسفانه الگوي ديگر شهرهاي ايران هم هست، چقدر از چشم اندازهاي خاطرهانگيز باقي مانده است؟ هر يک از ما، در مسيرهاي روزمرهمان، آن چه که از نماي خيابانها و ساختمانها و محله ميبينيم، شايد حداکثر در حدود ده درصد مطابقت داشته باشد با آن چه که فقط بيست سال پيش ميديديم. از سوي ديگر، همه روزه ميتوانيم در مسير خود ( شايد در بيش از ده درصد از طول راه ) جريان بيمارگونه تخريب و ساخت و ساز را ببينيم که ديگر به جزيي از چشمانداز مالوف ما بدل شده است. اقتصاد ناسالم و غيرتوليدي مبتني بر رانت نفتي، نه فقط رانتخواران حرفهاي بلکه تقريبا همه مردم ما را آلوده و و علاقمند به «سود» بي دردسر زمين فروشي و کار بساز و بفروشي کرده است. از آنجا که هيچ سود سرمايه و سهام يا بهره بانکي و ارزش اضافه ناشي از کار توليدي، با عشري از رانت حاصل از افزايش بهاي زمين و ساختمان هم برابري نميکند، همگان تمايل دارند ساختماني را که در ملکيت دارند، وارد جريان ساخت و ساز کنند. در اين ميان، تغيير پي در پي برنامههاي جامع شهري و ديگر مقررات شهرسازي هم اجازه « کوبيدن » ساختمانهايي را که فقط دو سه دهه از عمرشان گذشته ميدهد. به علاوه درآمد شهرداري هم مبتني است بر عوارض گيري از ساختمانهاي در حال احداث و نيز « مشارکت » در کار ساخت و ساز.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]