واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
برخورد خيلي نزديك: شايد كسي انتظار نداشت كه اولين ساخته بلند سينمايي اسماعيل ميهندوست تا اين اندازه قابلقبول و خوشساخت از كار دربيايد وگرنه در اولين نمايشها استقبال بيشتري از فيلم ميشد. «برخورد خيلي نزديك» داستان زوج جواني است كه زندگي سعادتمندانهاي دارند. نگاهي به چند فيلم جشنواره قصهها و قصهگوها جام جم آنلاين: برخورد خيلي نزديك: شايد كسي انتظار نداشت كه اولين ساخته بلند سينمايي اسماعيل ميهندوست تا اين اندازه قابلقبول و خوشساخت از كار دربيايد وگرنه در اولين نمايشها استقبال بيشتري از فيلم ميشد. «برخورد خيلي نزديك» داستان زوج جواني است كه زندگي سعادتمندانهاي دارند. ورود يكي از دوستان قديمي زن و شيطنتهايي كه براي اثبات خيانت همسر دوستش به كار ميبرد، در نهايت به فرجامي تلختر از يك بازي ساده ميانجامد و همه طرفهاي بازي را درگير ميكند. فيلمنامه ساختاري غيرخطي دارد و اجزاي داستان به وسيله خواندن دفتر خاطرات يكي از شخصيتها و طي بازپرسيهاي پليس و در روندي پازلوار به مخاطب منتقل ميشود. ميهندوست توانسته از تكنيك روايت غيرخطي بهخوبي بهره بگيرد و داستان را به شيوهاي جذاب روايت كند. از نظر فرم بصري و ميزانسن نيز «برخورد خيلي نزديك» در سطح قابلقبولي قرار دارد. اين فيلم را ميتوان يك اثر شهري شيك و خوشريتم دانست كه در لوكيشنهاي جذاب و با استفاده از قابهاي شكيل فيلمبرداري شده است. مهمترين ضعف «برخورد خيلي نزديك» انتخاب نادرست بازيگران است كه در نقشهاي اصلي واقعاً نااميدكننده ظاهر شدهاند وبخشي از ديالوگها و جذابيتهاي شخصيتپردازي فيلمنامه را نابود كردهاند. «آنا نعمتي» براي بازي در نقش زني جوان كه خلقيات شنگول و كودكانه دارد و در عين حال هرچند وقت يك بار جملههاي روشنفكرانه بر زبان ميآورد، انتخاب مناسبي نيست و «سروش صحت» نيز آنقدر بد و كليشهاي بازي ميكند كه تماشاگر از ديدن حركات و شيوه بيان تصنعياش عصبي ميشود. خيلي از ديالوگهاي باحال و روان فيلمنامه توسط بازيگران بياثر شده و شخصيتهاي اصلي تكبعدي و بيرمق درآمدهاند. دلايل و انگيزههايي كه قرار است نقطه عزيمت درام و محرك احساسي شخصيتها براي وارد شدن به بازي باشد، قانعكننده نيست. مثلاً مردي كه عاشق همسرش است و زندگي خوبي دارد، صرفاً بهخاطر يك دروغ ساده كه از دوست همسرش ميشنود، تصميم ميگيرد از او انتقام بگيرد. در حالي كه انگيزههاي او بخوبي پرورانده نشده و معلوم نيست كه چرا يك شوخي يا دسيسه ساده زنانه تا به اين حد غرور او را جريحهدار كرده و او را واداشته است تا دست به ريسك بزند. منطق روايي فيلمنامه در برخي دقايق لنگ ميزند، اما در نهايت ميهندوست توانسته داستان را به شكلي منطقي و درست جمع كند و فيلم را به سرانجام برساند. «برخورد خيلي نزديك» يك ملودرام با چاشني معما و رمانس است كه پرداختي فكرشده دارد و براي فيلمسازي كه ميخواهد اولين فيلم سينمايياش را بسازد، انتخاب جسورانهاي به نظر ميرسد. نوع استفاده از نور، رنگ و اشياي صحنه در خدمت خلق فضاي مناسب است و كارگردان از ابزاري كه در اختيار داشته، به شكل مطلوبي استفاده كرده است. مضمون اخلاقي فيلم در ستايش وفاداري در عشق و پايداري خانواده است ولي از صدور دستورالعملهاي باسمهاي براي حفظ بنياد خانواده و پرهيز زوجهاي جوان از شيطنت و بازي با زندگي مشترك خودداري ميكند. ميتوان «برخورد خيلي نزديك» را فيلمي بالاتر از حد متوسط ارزيابي كرد و اگر قحطي داستان و فيلمهاي قصهگو را در نظر بگيريم، بايد بگوييم اين فيلم با اتكايي كه بر داستان و جذابيتهاي دراماتيك دارد، ميتواند انتخاب خوبي براي كساني باشد كه به مناسبات زن و شوهرهاي جوان و قصههاي رمانتيك و معمايي علاقهمند هستند. پشت در خبري نيست در شرايطي كه فيلمسازان سرشناس در اين دوره از جشنواره فجر يا غايب بودند يا آثاري در خور توقع هوادارانشان عرضه نكردند، تنها چارهاي كه براي علاقهمندان سينما باقي ميماند، اين بود كه در ميان نامهاي تازه و فيلمهايي كه سابقه ذهني و پيشبيني خاصي دربارهشان وجود ندارد، به اميد يك كشف خوشايند بگردند. يكي از غافلگيريهاي امسال تماشاي فيلمهاي اول فيلمسازان جوان و تازهكاري بود كه فراتر از گمان اوليه سينمادوستان ظاهر شدند و با آثار گرم و ستايشبرانگيزشان به فضاي جشنواره شور و حالي بخشيدند و جاي خالي استادان سينما را تا حدودي پر كردند. شبنم عرفينژاد سابقه همكاري با مهدي فخيمزاده و كيانوش عياري را دارد و بخصوص به عنوان دستيار عياري شناخته ميشود. «پشت در خبري نيست» نخستين ساخته بلند سينمايي عرفينژاد با فيلمنامهاي از كيانوش عياري ساخته شده و تأثير نگاه و مولفههاي «سبك عياري» در فيلم كاملاً آشكار است. عياري با شناخت عميقي كه از سينما دارد، براي همكارانش اين موقعيت را فراهم ميكند كه در دورهاي كوتاه در كنار او نكات فراواني را بياموزند و مسير حرفهاي خود را پيدا كنند. پيش از عرفينژاد زنان فيلمساز ديگري مانند منيژه حكمت و مونا زندي سابقه همكاري با عياري را داشتهاند. ملك سليمان مجموعهاي از مولفهها و عناصري است كه بهتنهايي خوب هستند ولي در كنار يكديگر ناقصاند «پشت در خبري نيست» فيلمي ساده و بيادعاست كه در فضاي محدود يك آپارتمان و با دستمايه قرار دادن ماجراهايي ساده و باورپذير، داستاني سرراست را روايت ميكند. واقعگرايي و نمايش واقعيتهاي ساده و دستكارينشده زندگي روزمره از نشانههاي رئاليسم مدرني است كه وجه جداييناپذير سينماي عياري است و اين نشانهها با اندك تغييري در فيلم عرفينژاد نيز ديده ميشود. «پشت در خبري نيست» فيلم اجراست و اغلب صحنههايش اتكاي زيادي به نحوه كارگرداني، نوع چينش ميزانسن و بازيها دارد. بازي طبيعي و روان بازيگران فيلم رويا نونهالي، مهراوه شريفينيا و رضا رويگري باعث شده كه سكانسهاي داخلي از ملال و سكون فاصله بگيرند و فضايي گرم و پويا بر صحنه حاكم باشد. عرفينژاد توانسته ضرباهنگ فيلم را در سطح قابلقبولي حفظ كند و از نيمههاي داستان ريتم شتاب بيشتري به خود ميگيرد. مشكل اصلي «پشت در خبري نيست» كشدار بودن صحنههاي مياني است كه در دقايقي تكرار موضوعات و توقف بيش از حد در لوكيشن اصلي را موجب ميشود. به نظر ميرسد با تدوين مجدد و كاستن از برخي سكانسهاي اضافه بتوان به نسخه كوتاهتر اما تأثيرگذارتري رسيد. نوع داستان و روند فيلمنامه طوري است كه تماشاگر در چند دقيقه پاياني منتظر يك گرهگشايي يا غافلگيري در روند داستان است، اما اين انتظار بيپاسخ ميماند و فيلم بدون اتفاق خاصي به پايان ميرسد. استفاده از دوربين روي دست در بيشتر دقايق و ميزانسن دقيق كارگردان در كنار تغييرات پياپي زواياي دوربين از نكاتي است كه نشان ميدهد كارگرداني مسلط و كاربلد پشت فيلم حضور دارد. ملك سليمان پرهزينهترين فيلم تاريخ سينماي ايران از لحاظ تكنيكي و مولفههاي ساختاري در سطحي فراتر از حد انتظار قرار دارد ولي همچنان بايد گفت فيلم خوبي نيست. همه اجزاي ملك سليمان جز داستان و شيوه روايت اندازههايي بالاتر از استانداردهاي معمول سينماي ايران دارند، اما عجيب است كه مجموعه اين برتريهاي فني، نميتواند فيلم را نجات دهد، چون سينما بيش از هر چيز به قصه متكي است و ملك سليمان در زمينه قصه و روايت نقصهاي جدي دارد. برخي سكانسهاي فيلم مانند سكانس شيوع جنزدگي و اتفاقات ماليخولياواري كه براي اهالي شهر ميافتد واقعاً نفسگير طراحي شدهاند و از نظر اجراي جلوههاي ويژه رايانهاي بينقص و حرفهاي هستند. ملك سليمان با استفاده گسترده از ويژوال افكت و تكنيك پرده آبي آغازگر مسيري تازه در سينماي ايران است و احتمالاً پس از اين شاهد ظهور فيلمهايتاريخي مذهبي فراواني خواهيم بود كه بخش عمده آنها بدون ساخت دكور و طراحي لوكيشن و در فضاي رايانهاي ساخته ميشود. رويكردي كه در سينماي روز دنيا تقريباً همهگير است ولي در سينماي ما تازگي دارد. شهريار بحراني در فيلم قبلياش «مريم مقدس» نيز نشان داده بود كه علاقهاي به فضاسازيهاي پرطمطراق و دكورهاي فاخر ندارد و ترجيح ميدهد فضاي فيلم را نزديك به واقعيت طراحي كند و از ديالوگها و بازيهاي مصنوعي پرهيز كند. جالب است كه به گواهي آمار رسمي معاونت سينمايي وزارت ارشاد «مريم مقدس» تنها فيلم از اين دست بود كه در زمان اكرانش پرفروشترين فيلم سال شد. البته تبليغات گسترده تلويزيوني و ماندن طولاني روي پرده از دلايل اصلي اين موفقيت بود اما نبايد ارزش كار بحراني را ناديده گرفت. ملك سليمان نيز به همان شيوه و با تغييراتي در ساختار بصري ساخته شده و از اسطورهسازي و شخصيتهاي افسانهاي دوري ميكند. امين زندگاني در نقش حضرت سليمان باورپذير و فراتر از انتظار ظاهر شده و بقيه شخصيتها نيز بدون اغراق و جلوههاي نمايشي طراحي شدهاند. ديالوگها نسبتاً روان و يكدست هستند و شخصيت سليمان نبي در فيلم نه در شمايل يك قديس دستنيافتني و فراتر از انسانهاي معمولي كه در قامت مبارزي حقطلب و پرهيزگار ترسيم شده است. همين پايبندي به واقعيتهاي باورپذير و دوري از نمايش خاصيتهاي خارقالعاده و آسماني باعث شده كه شخصيتها و فضاي كلي فيلم جذاب و درگيركننده باشد. اين ويژگي در طراحي چهرهپردازي و شيوه طراحي صحنه و بخصوص لباس نيز ديده ميشود. در مجموع ملك سليمان مجموعهاي از مولفهها و عناصري است كه بهتنهايي خوب هستند، ولي در كنار يكديگر ناقصاند. شايد مهمترين دليلش، ضعف فيلمنامه و داستان باشد و شايد اشتباه كارگردان در نوع چينش سكانسها و طراحي مسير اصلي فيلم. شاهين شجريكهن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]