واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حبیبى اولین ورزشكار طلایى ایران در المپیك
نام و نام خانوادگى: امامعلى حبیبىسال تولد: 1310 محل تولد: یكى از روستاهاى شهر بابلسمت: كشتى گیر وزن 67 كیلوگرمافتخارات:مدال طلاى المپیك 1956 ملبورنمدال طلاى مسابقه هاى جهانى 1959 تهرانمدال طلاى مسابقه هاى جهانى 1961 یوكوهاماى ژاپنمدال طلاى مسابقه هاى جهانى 1962 تولیدومدال طلاى بازیهاى آسیایى 1958 توكیو او در مسابقه هاى جهانى در كمتر از 3 دقیقه دو كشتى گیر صاحب نام دنیا به نام بالاوادزه از شوروى و اسماعیل اوغان تركیه اى را ضربه فنى كرد و سریع ترین كشتى گیر دنیا لقب گرفت.او حالا فقط با خاطراتش زندگى مى كند. خاطره اولین غرش ببر مازندران در دنیا در المپیك در سال 1956 و در شهر ملبورن، یاد مسابقه هایى كه داده، مدال هایى كه گرفته، با ارزش ترین یادگارى هاى عمر ورزشى اش. امامعلى حبیبى كشتى گیر بابلى براى اولین بار در ملبورن با كشتى گیران المپیكى سرشاخ شد. او در هر 6 دور برنده بود. براى برد از دور اول با ضربه فنى اندنبرگ سوئدى استارت زد. در دور دوم توت مجارستانى هم تاب ضربه فنى او را نیاورد. حبیبى در دور سوم با امتیاز بیل فرانسوى را شكست داد تا حریفش در دور چهارم نیزولاى ایتالیایى هم ببازد. تب 40 درجه هم مانع كار او نشد و بستایف از شوروى حریف پنجم او بود كه با ضربه فنى كنار رفت . تا در آخرین مسابقه كازاهاراى ژاپنى هم با قبول ضربه فنى طلا را دور دستى تقدیم امامعلى حبیبى كند. كشتى گیر مازندرانى با این مدال به تاریخ ورزش ایران پیوست. او 3 سال بعد در مسابقه هاى جهانى در كمتر از 3 دقیقه دو كشتى گیر صاحب نام دنیا به نام بالاوادزه از شوروى و اسماعیل اوغان تركیه اى را ضربه فنى كرد و سریع ترین كشتى گیر دنیا لقب گرفت. در سال 1961 هم دومین قهرمانى جهان را از آن خود كرد. و یك سال بعد در مسابقه هاى جهانى 1962 براى همیشه چهارگوشه دایره طلایى را بوسید.*فكر مى كردید در المپیك 1956 ملبورن قهرمان وزن 67 كیلوگرم شوید؟شانس را نمى شود پیش بینى كرد. اما خیلى امیدوار بودم كه به این مقام برسم. تلاشم را چند برابر كردم. فكر مى كنم به خاطر تلاش ها، زحمات، تمرینات مرتب و راهنمایى هاى مربى كار آزموده ام مرحوم حبیب الله بلور قهرمان المپیك شدم.
*قهرمان المپیك شدن حس خاصى دارد؟احساس سربلندى و افتخار. من هم در المپیك ملبورن فقط انجام وظیفه كردم تا ملت ایران به خواسته دلشان برسند و شاد شوند. حس سربلندى و افتخارى كه همه داشتند و من هم از آن مشتثنى نبودم.*كشتى گیران خارجى و مربیان آنها بعد از قهرمانى شما چه عكس العملى نشان دادند؟معلوم است كه در باطن از قهرمانى ام راضى نبودند اما به ظاهر تبریك مى گفتند. كشتى گیر روس بستایف را كه بردم از شكست خودش ناراحت بود اما پیروزى مرا هم تبریك گفت و با من هم دست داد.مثل همیشه قرآن را بوسیدم و با توكل به خدا روى تشك رفتم. از خدا خواستم كه كمكم كند. وقتى روى تشك رفتم دیگر متوجه بیمارى ام نبودم. تا اینكه كشتى گیر روس را ضربه كردم. این مسابقه را بردم و بلافاصله روانه بیمارستان شدم*درست است كه شما دور چهارم با تبى كه داشتید روى تشك حاضر شدید؟بله.*دلیل تب سرماخوردگى بود یا بیمارى دیگر؟نه. سرما نخورده بودم. به خاطر كم كردن وزن كبدم خشك شده بود. همین مسأله باعث شد تا تب كنم.*با این وضعیت چطور مسابقه دادید؟در آن روز مرحوم دكتر زاهدى معاینه ام كرد دید 40 درجه تب دارم. اما من مثل همیشه قرآن را بوسیدم و با توكل به خدا روى تشك رفتم. از خدا خواستم كه كمكم كند. وقتى روى تشك رفتم دیگر متوجه بیمارى ام نبودم. تا اینكه كشتى گیر روس را ضربه كردم. این مسابقه را بردم و بلافاصله روانه بیمارستان شدم. 25 روز در بیمارستان بسترى شدم.*فكر مى كنم ماندگارترین خاطره براى شما فینال المپیك ملبورن بود. درست است؟بله. چرا كه همه تعجب كرده بودند و مى پرسیدند با این بیمارى چطور با قهرمان روس مسابقه دادى. بهترین خاطره من است. من او را ضربه كردم و او نفر سوم شد و كازاهاراى ژاپنى دوم. من هم مى گفتم همه اش به خاطر عشق است. من نبودم كه بردم. قدرت خدا بود. از خدا خواستم و براى اولین بار روى سكو رفتم. و اهتزاز پرچم ایران را دیدم.
مربی ام می گفت یك ملت چشم انتظار موفقیت شما هستند باید به خاطر پیر زنانى كه در شالیزار كار مى كنند و مردانى كه در مساجد دعا مى كنند پیروز شوید تا دل آنها شاد شود.*سخت ترین مسابقه اى كه در ملبورن دادید، همان مسابقه با بستایف بود؟همه مسابقه ها سخت بود. چرا كه همه حریفان تمرین كرده بودند و با آمادگى آمده بودند. كشتى گیران از كشورهاى بزرگ كه امكانات خوبى هم داشتند. همه مسابقه ها سخت بود. من همیشه معتقدم باید همه حریفان را بزرگ بدانى. به خاطر این عقیده به حریفانم مجال نمى دادم. نمى خواستم به هیچ حریفى امتیاز بدهم.*مربى تان چقدر به مدال آورى شما امیدوار بود؟به من دلدارى مى داد اما نمى دانستم. در دلش چه مى گذرد. همیشه مى گفت شما سردارانى هستید كه به نمایندگى از ملت به میدانى بزرگ پا گذاشته اید. باید فاتح باشید. یك ملت چشم انتظار موفقیت شما هستند باید به خاطر پیر زنانى كه در شالیزار كار مى كنند و مردانى كه در مساجد دعا مى كنند پیروز شوید تا دل آنها شاد شود.*مدال گرفتن در آن المپیك ها سخت تر بود یا حالا؟آن موقع شرایط خیلى سخت بود. اما حالا امكانات زیاد است. حالا در سالن تمرین 3-4-5 تشك هست كه كشتى گیران روى آن تمرین مى كنند اما آن موقع اینطور نبود. یك تشك استاندارد بیشتر نداشتیم.*با این وضعیت شما چطور تمرین مى كردید؟در هر شرایطى تمرین را رها نمى كردیم. اما به خاطر نداشتن امكانات در سالن تمرینات هوازى انجام مى دادیم تا استقامت بدن هایمان بیشتر شود طناب مى زدیم ، كوه مى رفتیم و مى دویدیم، در واقع برنامه تمرین مان طورى بود كه یك روز تمرین كشتى در سالن و یك روز تمرینات هوازى.منبع : ایران ورزشی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]