محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845000590
كليدهاي خوشبختي!!!
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: هموطن-سالهاي گذشته، از يك استاد فرزانه و سخاوتمند يك قلم هديه گرفتم اما آن قلم معمولي نبود، شايد تعجب كنيد ولي من با قلم خود سخن ميگفتم و از آن مي‌خواستم كه جملاتي بي‌نظير و تاثيرگذار بنويسد، قلم جادويي بلافاصله پس از قرار گرفتن در ميان انگشتانم شروع به حركت مي‌كرد تا آنجا كه انگشتانم بي‌حس مي‌شد اما قلم همچنان قدرت داشت و بدون آنكه جوهرش تمام شود باز هم مي‌نوشت! آن چنان به آن قلم وابسته شده بودم كه گويي فقط با همان قلم به خصوص مي‌توانسم بنويسم اما از آنجا كه آموزگار طبيعت مي‌خواست درسي را به من بياموزد روزي و روزگاري يك «دزد» را سر راهم قرار داد، در محيطي بيگانه و شرايطي خاص با او مواجه شدم از او پرسيدم شما؟ گفت: من دزدم! ترسم را پنهان كرده و گفتم از آشنايي با شما خوشحالم! با صدايي بلند گفت: مثل اينكه متوجه نيستيد، من يك دزدم! ادامه دادم خب باشيد به هر حال بنده خدا هستيد و شايد شرايط، شما را به اين نقطه كشانده است! كمي آرام شد و مودبانه گفت: لطفا كيف خود را بدون مقاومت به من بدهيد! به او گفتم: باشد مسئله‌اي نيست اما قلمي يادگاري در كيف دارم اگر اجازه دهيد آن را بردارم، آقاي دزدكنجكاو شد، در كيف را گشود و چشمش به قلم افتاد از آنجا كه قلم به رنگ طلايي و بسيار زيبا بود با خود فكر كرد شايد ارزشمند باشد. سپس قلم را در جيب پيراهنش گذاشت و گفت: اتفاقا اين قلم به دردم مي‌خورد! به او گفتم ببخشيد آقا ولي به گفته خودتان شغل شما دزدي است و من يك نويسنده هستم، ابزار من قلم است و ابزار شما... است. همه محتويات كيف كه البته مقدار قابل ملاحظه‌اي هم نيست مال شما فقط قلمم را به من برگردانيد! دزد با پافشاري و تاكيد من با صدايي بلند گفت: هر چه زودتر از اينجا دور شويد. دانستم كه با دزد نميشود ملتمسانه رفتار كرد پس روشم را عوض كرده و به او گفتم: شايد تنها ابزار من براي امرار معاش تنها يك قلم بود كه آن را نيز از من گرفتيد اما مغز و افكارم را هرگز نخواهيد توانست بدزديد! من بدون قلم طلايي با چوب نيم سوخته‌اي نيز مي‌توانم قدرتمندترين واژه‌ها را بر روي كاغذ بيافرينم و نان در بياورم اما افسوس كه شما بدون قدرت و اعمال زور، گرسنه و پابرهنه خواهيد ماند و من دلم براي شما مي‌سوزد اما حاضرم راهكارهاي صحيحي براي به دست آوردن هر آنچه كه دلتان ميخواهد را به شما بياموزم تا شما به جاي اينكه به زور موسل شده و خاطره‌اي تلخ از چهره خويش و اعمال‌تان بر افكار ديگران بر جاي گذاريد ردپاي انساني خويش را در قلب آنها باقي بگذاريد! ادامه دادم دزدي از هر نوع و به هر شيوه كه باشد انساني نيست و هيچ توجيه منطقي نداشته و نخواهد داشت به خصوص كه آن دزدي، توسط مردي از يك خانم باشد! آقاي دزد اشك‌هايش را از چهره خجالت‌زده‌اش پاك كرد چرا كه من حرف‌هايم را بر قلب او نشانه رفته بودم، او قلم و كيفم را با احترام به من برگرداند و از من خواست تا راه صحيح خوشبختي را به او نشان دهم چرا كه دانسته بود از راه كج هرگز به خوشبختي و ثروت و شهرت دست نخواهد يافت! در آن لحظه‌ها با خود فكر كردم اي كاش در كيف حقير و خالي يك نويسنده هم قلم بود و هم اندك سرمايه‌اي تا اشك تلخ مردي را چاره‌ساز باشد. اشك مرد، اشك غرورش مي‌باشد كه شكسته است و مرد به غرورش زنده است گر چه كه يك دزد باشد! تقليد كوركورانه، مانع خوشبختي تقليد كوركورانه، اصالت را به خطر مي‌اندازد و خلاقيت را مي‌زدايد، كسي كه تقليد را خوش دارد براي آنكه به خوبي از عهده تقليد برآيد بهتر آن است كه از خود تقليد كند! زيرا هيچ‌كس نمي‌تواند بهتر از خود او از خودش تقليد كند. اگر آگاهانه به پيرامون خود بنگريد در هر سو انبوهي از رازهاي پرسش برانگيز را خواهيد يافت، جهان چندان شگفت‌انگيز نيست كه مي‌پنداري بلكه چندان شگفت‌انگيز است كه ما نمي‌پنداريم! وقتي خودت را بپذيري به جاي تلاش براي اثبات بهترين وجه خود در حضور ديگران، محاسن آنها را به آنها يادآور مي‌شوي! پذيرش خودت باعث خواهد شد به داشته‌هايت و توانايي‌هايت براي به دست آوردن نداشته‌هايت بينديشي. فراموش نكن پذيرش خويش به واقع، موضعي نوميدانه نيست بلكه موضعي است كه از آن مي‌تواني به رشد برسي! آنچنان باش كه ديگران از تو تقليد كرده و تو را الگوي خود سازند. يك واژه زندگي اگر مي‌‌خواهيد كرم ابريشم بالغ شود و بتواند پرواز كند، بگذاريد خودش پيله را سوراخ كند. والدين با تنبيه فرزندشان، خود بيشتر زجر مي‌‌كشند. هر چه به قله نزديك‌تر باشي، سقوطي مهلك‌تر خواهي داشت. اگر بدي بستگانت را جلوي فرزندت گفتي، مطمئن باش كه معلم خوبي هستي، اما براي آموزش بدي‌ها. عيب انسان‌ها براي خودشان خيلي كوچك و عيب ديگران برايشان خيلي بزرگ است. غالبا دلخوري‌ها از توقعات نابه‌جا است. وقتي سوار اتوبوس شلوغي شدي، ياد زمان ايستادنت در ايستگاه باش. اغلب به دنبال اين هستيم كه درك شويم، اما خودمان كسي را درك نمي‌‌كنيم. اگر بخواهيم علت شكست‌هاي خودمان را پيدا كنيم «زود تصميم گرفتن» جزو اصلي آنهاست. پياده كردن فكر نو، فداكاري ميخواهد. اگر هزاران بار فكرت عملي نشد، باز هم فكر كن. بعضي‌ها فكر مي‌‌كنند اگر كسي زمين خورد، بايد روي او بايستند تا قدشان بلند شود. دوستان ظاهري، هنگام موفقيت انسان ساكتند، اما در صورت شكست، همگي اهل سخن و تجزيه و تحليل ميشوند. اگر افسار زندگي را به دست پول بدهيد، همه جا مي‌‌رويد غير از آنجايي كه درست است. هر كس را مي‌‌خواهي بدبخت كني، پول خوب به او بده وكار كم از او بخواه. دوستي‌هاي پس از دعوا، پايدارتر ميشوند، اما نه عميق‌تر. احساسي كه نمي‌شكند رسيدن به خوشبختي و آرامش ذهني، همان‌چيزي كه آرزوي توست يعني اينكه بداني دست به عملي زده‌اي كه بايد مي‌زدي، راهي را رفته‌اي كه بايد مي‌رفتي، تصميمي گرفته‌اي كه بايد مي‌گرفتي، آرامش و خوشبختي زماني مهمان تو خواهد بود كه خود را براي همه‌چيز بخشيده و به خود نزديك شوي! هرگاه براي رسيدن به خوشبختي فرياد برآوري و صدايش كني از تو خواهد گريخت! خوشبختي چيزي نيست كه مجبور باشي براي آن از خودت دور شوي! آنهايي كه براي به دست آوردن آن از خود دور شدند همان‌چيزي را به دست آوردند كه به سرعت آن را از دست دادند. خوشبختي، احساسيست كه به آساني نمي‌شكند و بيش از آن كه تو بخواهي در انتظار خواستن توست! كليدهاي خوشبختي افراد بسيار موفق (فلاسفه، دانشمندان و نويسندگان برجسته جهان) رمزي خاص را براي موفقيت پيگيري كرده‌اند و آن رمز چيزي نبوده جز «پافشاري روي هدف، اصرار، سماجت، شكيبايي و تحمل شديدترين رنج‌ها» و آنها موفقيت‌شان را به راحتي به دست نياوردند پس به راحتي هم از يادها نخواهند رفت هرگز! اگر مي‌‌خواهيد خوشبخت و موفق شويد هرگز به اين جمله فكر نكنيد كه چه ميشود؟ من به شما مي‌‌گويم نترس هيچ‌چيز نميشود، تو قدرتت را در آن موضوع به امتحان گذاشته‌اي فقط همين! خوشبختي يك قدم فراتر از مرز خطر است، اين جمله را هرگز فراموش نكن! در معادله‌اي كه دائما مي‌گويي چه ميشود! تنها جواب به دست آمده اين ميشود، هيچ‌چيز نميشود؟ بايد وارد نبرد شويد و با مشكلات دست و پنجه نرم كنيد آن‌وقت يك‌چيز ميشود و آن اينكه تو سرانجام پيروز مي‌شوي. وقتي كشتي زندگي‌تان به گل نشست، بر سر خود نزنيد، فرياد بر نياوريد، فقط آرام باشيد آرام و به فكر چاره باشيد! اگر در رودخانه زندگي در حال غرق شدن هستيد اول از خدا كمك بخواهيد و بعد هوشيارانه به اطراف نگاه كنيد شايد تكه چوبي را پيدا كنيد تا دستاويز خود كرده و از غرق شدن نجات يابيد وگرنه فرياد زدن تنها توان فكري شما را خواهد ستاند و بالاخره طعمه امواج خواهيد شد! فرياد زدن و عصباني شدن دستاويز نيست. «بشر كي ميخواهد بداند شنا كردن را بايد آموخت نه فرياد زدن را؟». اگر خداوند بخواهد نعمتي را به شما ارزاني دارد، چگونه اين كار را ميكند؟ آيا آن را در يك بسته پستي گذاشته و در منزلتان تحويلتان ميدهد؟! خير خداوند بسيار داناتر از اين حرفهاست. او اين نعمت را در قلب يك گرفتاري بزرگ و دشواري جاي ميدهد و با صبر وتامل به انتظار مي‌‌نشيند تا ببيند آيا شما اين مشكل را مي‌‌شكافيد تا به مرواريدي كه درون صدف گرفتاري‌ها پنهان است دست يابيد يا خير؟! مشكلات را بخشي جداناپذير از زندگاني بدانيد، آدم زنده مشكل دارد وآدم بي‌جان ديگر مشكلي ندارد، انتخاب با شماست! وقتي مشكلي رخ ميدهد چهره خود را مستقيم روبه‌روي مشكل قرار بده و مستقيم چشم در چشم آن بدوز و بگو من قدرتمندتر از آنم كه از تو شكست بخورم، من اشرف مخلوقاتم. مشكلات به زندگي معنا ميدهد. يك زندگي كاملا بدون مشكل كاملا بدون معني هم خواهد بود! آنجا كه رنج هست شادي نيز خواهد بود، آخر مگر ميشود تا معناي دردها و رنج‌هاي زندگي را لمس نكرده باشيم خوشحالي و شادي را درك كنيم؟ رنج و شادي با هم‌اند چون از هم هستند، دو روي سكه‌اند اما يك سكه‌اند. در اتاق مشاوره مشغول مطالعه بودم كه خانمي ميانسال وارد دفتر شد و از همان آغاز شروع به تعريف و تمجيد از داشته‌ها، معلومات و ثروتش نمود و اينكه همسرش در سطح او نيست و شعور كافي ندارد، چيزي نمي‌فهمد و او را درك نمي‌كند! اعتراف كرد كه دائما شوهرش را با نيش و كنايه آزار ميدهد تا جايي كه او فرار را بر قرار ترجيح داده و فقط گاهي وقت‌ها اجازه ميدهد كه براي ديدن بچه‌هايش به منزل سر بزند! تكيه كلام آن خانم اين بود كه فكر و بينش من فيلسوفانه است و شوهرم اصلا در اين وادي‌ها نيست! با دستانش دائم روي ميز مي‌‌كوبيد كه حيف من كه با اين آگاهي و ثروت بايد به خاطر بچه‌ها با مردي چون او بسوزم و بسازم اما ناگفته نماند كه وي (شوهرش) احترام اين خانم را هميشه حفظ مي‌كرده و از گل بالاتر به او نمي‌گفته است! با نگاهي پرمعني به او گفتم: انسان ميزان همه‌چيزهاست، چون انسان است كه درست را از غلط تشخيص ميدهد و آن كس كه بداند درست چيست دست به نادرست نخواهد زد! در ضمن تنها انسان است كه مي‌داند كه همه‌چيز را نمي‌‌داند! انسان‌هاي دانا معتقدند دانستن آنچه مي‌دانيم كه نمي‌دانيم، خود نوعي دانش است! خانم محترم اصولا هر نوع دانشي اگر غيرمستقيم انتقال يابد تاثيرگذار‌تر است. حتما سقراط و بهلول را مي‌شناسي! درك واقعي، هميشه از درون زاييده و بعد از فراگيري به بصيرت حقيقي مي‌انجامد. دوستداران خرد تا پاي جان با قدرتي بي‌نظير توام با شهامتي كم‌نظير به تحقيق و بررسي امور مي‌پردازند، آنها هر چقدر به فرد نزديك‌تر ميشوند گويي ساده‌تر و بي آلايش‌تر مي‌گردند، تكيه كلام آن بزرگان اين است كه «مي‌دانم كه هيچ نمي‌دانم»! خانم عزيز آدمي تنها موجوديست كه مي‌تواند از خودش فراتر رفته و از فراسوي آگاهي به پايين بنگرد اما نه مغرورانه بلكه كاملا فروتنانه! فروتني با فرومايگي متفاوت است! آنهايي كه به اقتضاي شرايط مجبورند سفر زندگي را به تنهايي طي كنند راهشان با اشخاصي كه همانند شما در جمع خانواده هستيد كاملا متفاوت است. غرور شما از طريق زبان‌تان تازيانه‌هاي تلخ واژه‌ها را بر احساس شريك زندگي‌تان وارد مي‌‌سازد تا جايي كه او حتي از خويش مي‌گريزد و به پناهگاه تنهايي مي‌‌خزد! نزد خود و شما احساس حقارت ميكند و اعتماد به نفس خويش را از دست داده است، سخنان شما چون نيش عقربي وجودش را زخمي و زهرآگين كرده نتيجه اينكه دير يا زود از عقرب براي هميشه خواهد گريخت تا از گزند او در امان باشد! چرا كه طبيعت آدمي اين چنين است. انسان از شكنجه شدن به هر طريقي فرار ميكند، اين شكنجه مي‌تواند درنيم نگاهي صدها توهين را به همراه داشته باشد! دوست عزيز من تمام معلومات، خرد، دانش و ثروت شما ارزش اين را دارد كه پدر فرزندانتان را با پاي پياده و دستاني خالي و قلبي زخمي فراري داده‌ايد و فرزندانتان با استرس و نگراني در خانه‌اي سرد و بي‌روح مجبورند خلاء عشق، مهر و سادگي را با غرور آميخته شده به چاشني ادبيات و فلسفه شما پر كنند؟ شما هر چه هستيد و هر كه هستيد نظام مقدس خانواده را از حالت طبيعي و زيباي آن خارج نموده‌ايد! يك همسر فراري و كودكاني با هزاران كمبود دروني، نتيجه اين اشتباه فاحش شما مي‌باشند! دل به رنگ و بوي دنيا هر كه بست همچو گل پايان آن پژمردن است اي رفيق نازنين چرا كار و بارت روز و شب غم خوردن است؟ غرور را كنار بگذار خوشبختي‌ات را پس بگير.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 540]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها