واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
با سلام . باتقدير و تشكر از زحمات شما .اينجانب در تاريخ . . . . . . . با دختري ازدواج نمودم كه متاسفانه با فربكاري هاي زيادي از جانب آنها مواجه شدم .ميخواهم همه چيز را بنويسم چون معتقد هستم كه فريب هر چه باشد بد است و حتي به نظر بنده كسي كه كوچكترين فريب مشهود را انجام دهد لياقت و ارزش زندگي كردن را ندارد .من متاسفانه با افراد بسيار حرفه اي روبرو شدم واين مرا بيشتر ناراحت كرده است . هنگامي كه مادرم براي ديدن دختر خانم به منزل ايشان رفته شرايطي را كه من به او گفته بودم به آنها گفته است شرايط به قرار زير است 1-اگر دختر استعداد چاقي دارد بگوييد. 2 - اگر اهل آرايش است بگوييد 3- از نظر جسمي كاملا سالم باشد 4 - اگر قبلا بيماري داشته است بگوييد 5- هرگونه مريضي مهم و غير مهم را بگوييد 6 - اهل نماز و روزه باشد 7- مطيع و فرمانبردار باشد جوابهايي كه به مادرم ميدهند در خصوص هر كدام از سواها به قرار ذيل است 1- نه اصلا اين طور نيست 2- نه خدا نكنه ما و اين حرفها ..سيد ال پيغمبر و اين حرفها 3- گل عيب داردو اين دختر عيب ندارد 4- نه هيچ بيماري نداشته است 5-نه هيچ مريضي نداشته است 6- اهل نماز و روزه است 7- آنقدر اين دختر مظلوم و ارامه كه نگو و نپرس بعد از تصديق شدن خواسته هاي ما من به ديدن دختر رفتم و از او خواستم كه كوچكترين عيب خودش را از من پنهان نكند و من نيز كه كمي از اثر سوختگي دستم از 25 سال پيش مانده به او نشان دادم و گفتم كه تنها عيب من اين است و هيچ مشكلي ندارم بعد از مدتي صحبت كردن با توجه به حرفهاي اين دختر كه كاملا با من همراه بود تصميم به ازدواج با او گرفتم هنگام آزمايش خون ايشان با حالات عجيبي شروع به استفراغ كرد و تقريبا از هوش رفت از مادرش پرسيدم چه شده گفت هيچي استرس داره چيزي نيست بعد از اين كه حالش خوب شد ميخواستم از او بپرسم چه شده كه دايي اش سريع امدو اورا از من دور و با او صحبت كرد و بعد از ان دختر جواب من را به اين صورت داد كه من صبح و شب غذا نخورده ا م و حالم به هم خورده است .خلاصه ازدواج سر گرفت بعد از عقد متوجه شديم كه سر اين دختر پر از افشان است فهميديم كه ايشان موهايش بسيار كم پشت است و به خاطر اين كه ما متوجه نشويم و سفيدي سرش را نبينيم اين كار را كرده است با دقت بيشتر متوجه شدم كه روي سرش يك بر آمدگي واقعا زشت دارد كه بستن موها در پشت سرش از ما پنهان كرده است خلاصه روزها ميگذشت و من واقعا ناراحت بودم و نمي دانستم كه چه بايد بكنم مدتي گذشت متوجه شديم كه اين دختر وقتي مقداري فعاليت ميكند مثلا يك اتاق را جارو ميكند دست راستش به شدت عجيبي به لرزه مي افتد . و باز مدتي گذشت متوجه شدم كه اين دختر از اب ميترسد با دوست پزشكم جريان را مطرح نمودم گفت اين دختر مرض فوبيا دارد سريعا به ياد اوردم كه در موقع آزمايش نيز حالش خراب شد و طي صحبت با اين پزشك مشخص شد كه ايشان فوبيا دارد . خلاصه بگويم اين دختر كچلي .مريضي اعصاب .فوبيا . پا درد . دارد و همه انها ارا از من پنهان نموده است ضمن اين كه ايشان كارش آرايش كردن است و هر گز به حرف من گوش نمي دهد و قبلا 90كيلو گرم با قد 160 سانتيمتر وزن داشته و خود را به 60 كيلو گرم رسانده و آثارش در تمام نقاط بدنش مشهود است بر خلاف خواسته من و به ميل و اراده خودش شب د رمنزل دوست دخترش با حضور شوهرش ميخوابد . اصلا حرف شنوي ندارد نمي دانستم چه كار كنم رفتم دادگاه كه درخواست تدليس در ازدواج كنم گفتند فايده اي ندارد لذا د رخواست طلاق دادم كه راي نهايي قاضي هنوز صادر نشده است ولي ميدانم كه من بايد نصف مهريه را نقدا بپردازم ولي ندارم و اين دختر هم اصلا طلاق نمي خواهد . آنقدر جوش زدم و غصه خوردم كه تيروپيد من اوت كرد و غمباد گرفتم به ناچار مجبور به عمل شدم و الا ن وضعيت خوبي ندارم و نبايد جوش بزنم و غصه بخورم و خانواده اش با اين كه اين موضوع را مي دانند ولي حاضر به رها كردن من نيستند و با در خواست تقسيط موافقت نمي كنند خواشمندم مرا راهنايي كنيد .چه كنم واقعا با اين دختر چه كار كنم و انچه برايم مسلم است اين است كه حاضر به زندگي حتي براي يك دقيقه با او نيستم . لطفا من را راهنمايي كنيد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]