تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):برترین ایمان آن است که معتقد باشی هر کجا هستی خداوند با توست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820884636




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گناهکاران جهنم هم استراحت دارند!


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد  - مرور کتاب یک عمر مسلمانی- منتشر شده از سوی انتشارات امیرکبیر کینه و دشمنی اگر کسی که از کسی دلگیر است، دلگیری اش را در دلش پنهان کند و منتظر روزی باشد که فرصت آسیبی فراهم شود؛ آن را کینه ورزی می نامند... و اگر نفرتش را پنهان نکند و آشکار بخواهد طرفش را آزار کند؛ آن را دشمنی می نامند... دشمنی، پس از کینه ایجاد می شود و کینه هم یک قدم پس از خشم است. * گفته اند: - جبرئیل، هر بار که به دیدارم آمد؛ سفارش کرد با مردم دشمنی نکنم و تعجب می کنم که بیش از هر سخن دیگری، این سفارش خداوند را تکرار کرد- پیامبر اکرم(ص). * اهل جهنم، در دنیا سبب آزار دیگران بوده اند؛ اما در جهنم، خودشان از چهار گروه آزار می کشند. یکی از چهار گروه، آدم هایی هستند که در دنیا فحش های رکیک می داده اند... در جهنم، مدام از دهان کسی که در دنیا به دیگران فحش می داده، چرک و خون بیرون خواهد آمد. * گفته اند: - خدا، بهشت را بر کسی که در دنیا زبانش را از فحش نگه نمی دارد، حرام کرده است- پیامبر اکرم(ص). * دقت کنیم که خدا، در قرآن و احادیث قدسی اش از رابطه همسران و امور دیگری که مربوط به بخش خاصی از نیازهای انسانی می شود؛ با رمز و کنایه سخن گفته است. * گفته اند: - ای مردم!... بدترین بندگان خدا، این سه گروهند: کسانی که خیرشان به دیگران نمی رسد.... کسانی که تنها سفر می کنند و از داشتن همراه سفر، خوششان نمی آید... و کسانی که زیردستان خود از زن و فرزند تا کارگر را کتک می زنند... و بدانید کسی که مدام به دیگران فحش می دهد، از این سه گروه، پیش خدا نفرت انگیزتر است- پیامبر اکرم(ص). * خدا فقط اجازه داده ستمگران، کافران و گناهکاران بی شرم را نفرین(لَعن) کنیم؛ که پروردگار همه است و قرآنش تکلیف ما را روشن کرده است. * گفته اند: - وقتی فرشتگان خدا، کسی را می بینند که نشسته و برای خوبی و خیر دوستش دعا می کند، شاد می شوند و می گویند:«دوست مهربانی هستی که چنین صمیمانه برای دوستت دعا می کنی... شاد باش که خدا، به هر دوی شما عنایت خواهد کرد»- امام چهارم: علی بن الحسین(ع). * کسی که می میرد، دستش از همه جا کوتاه می شود و مانند آدمی می شود که در دریا غرق شده و به هر چوب شکسته ای دست می برد تا شاید کمی به نجات نزدیک شود... دعای زندگان برای مردگان، شبیه همان راه کوچک نجات است.(*) * وقتی زنده ای برای مرده ای قرآن می خواند یا دعایی در حق او می کند؛ فرشته ای، نور آن دعا را به روح مرده می رساند و می گوید: - این هدیه را خویشاوندت برای تو فرستاده... بگیر و از برکتش استفاده کن!   خود شیفته گی(عُجب) وقتی کسی احساس کند آدمی ویژه است و توانایی هایی بیش از دیگران دارد؛ دچار خودبزرگ بینی شده است. * گفته اند: - بگو تا بدانم... از کدام حالت انسان بیشتر شاد می شوی و راحت تر او را منحرف می کنی؟ - وقتی عبادتی می کند و احساس می کند که کار مهمی کرده است- گفتگوی موسای نبی(ع) و شیطان. * گفته اند: - بندگان گناهکارم را مژده بده و بندگان عبادت کننده راستگویم را متوجه کن تا نگران شوند. - خدایا! درست شنیدم؟... بندگان گناهکار را امیدوار کنم و عابدان را بترسانم؟! - آری... زیرا گناهکاران شرمنده را خواهم بخشید، اما عبادت کنندگانی را که احساس می کنند کار مهمی کرده اند، نخواهم بخشید- گفتگوی خداوند و حضرت داوود(ع). * حضرت عیسی(ع) و مردی کوتاه قد، همسفر شدند. در راه به رودی عمیق رسیدند که پلی نداشت. عیسای نبی(ع)، نام خدا را یاد کرد و پا بر آب گذاشت و راه را ادامه داد. مرد نیز پیروی صادقانه کرد و با نام خدا پا بر آب گذاشت و دنبال حضرت عیسی(ع) حرکت کرد. در میان رود، ناگهان از حالی که داشت، خوشش آمد و با خود گفت:« عیسای نبی بر آب می رود و من هم می روم... عجب مقامی دارم که با مقام عیسی برابرم»... ... تا این را گفت، ناگهان اثر نام خدا رفت و در آب فرو رفت. پیش از آنکه با آب برود و غرق شود ، عیسای نبی دستش را گرفت و گفت: - قدت کوتاه است؛ فکرت هم کوتاه است؟!... پایت را بر مرز ممنوع خدا گذاشتی و شیفته خودت شدی، خدا هم تنبیهت کرد... توبه کن تا خدا اجازه دهد تو را از آب بیرون آورم و دوباره ادامه دهیم. * حالا که عبادتی کرده ایم از خودمان مطمئن نباشیم؛ چون ممکن است همین اطمینان، عبادت مان را خراب کند و لحظه ای دیگر هم لحظه مرگمان باشد و فرصت نکنیم عبادت تازه ای را برای خودمان ذخیره کنیم. * یکی از بدترین شیوه های عذاب خدا در قیامت، بر سر آدم دانایی می آید که مردم را به عبادت سفارش می کرده و عبادت خودش را از آنان باارزش تر می دانسته.(*) * همیشه هم خودشیفته گی به خاطر عبادت نیست... گاهی از ثروتمندی، نسبِ پُر طَمطَراق و مقام و ریاست هم پیش می آید. * سخت ترین درمان، یافتن دارو برای کسانی است که خودشان را خیلی عاقل می دانند و خودشیفته اند از اطمینان به عقلشان!... و اگر کسی نصیحتشان کند، به خاطر تصوری که از عقلشان دارند، همان را هم نمی پذیرند. وقتی کسی خود را بیمار نمی داند، هیچ وقت دنبال دارو نمی رود. * گفته اند: - هر گاه آدم ها خودشان را بزرگ بدانند؛ دو فرشته ای که همراه آدم اند، به خداوند می گویند:«خدایا!... سر به زیرش کن!»... و هر گاه آدم ها اندازه خودشان را بشناسند و خود را کوچک و خاکسار درگاه خدا بدانند؛ آن دو فرشته به خداوند می گویند:«خدایا!... فرصتی عنایت کن تا بلند مرتبه شود»- پیامبر اکرم(ص). * کشتی نوح نبی(ع) بر آب می رفت و توفان، فرو نشسته بود. خداوند مهربان، فرمود: - کشتی را بر کوهی فرود بیاورید! با شنیدن ندای الهی، هر کوه زمین، خودش را مخاطب خداوند دانست و مطمئن شد که هدف ندای الهی خود اوست؛ جز کوه «جودی» که با خود گفت:«با این همه کوه های بلند و پیوسته، محال است خدا مرا برای چنین افتخاری انتخاب کند»! ... و چون خود را کوچک دانست؛ خداوند، او را انتخاب کرد. * حسی که آدم متکبر دارد، سبب می شود ارتباطش با دیگران کم شود و فقط می تواند دو گروه را به عنوان دوست بپذیرد: گروهی که از او بالاتر باشند و او را تحقیر کنند و او، مدام حس کند که ارتباطش با آن گروه، می تواند او را بالاتر بکشد. گروه دوم هم کسانی هستند که از او پایین تر باشند و مانند خادم، نوکر یا چیزی شبیه اینها همیشه به او خدمت کنند و این حس او را که فکر می کند از دیگران بالاتر است، تأیید کنند! * گفته اند: - متکبر را دوست ندارم و پس از مدتی که او را تنبیه کردم و نفهمید و ادامه داد، چون نمی خواهم به من نزدیک شود؛ مدام به سوی قلب او موجهای تیره می فرستم و نشانه های رسیدن به خود را پنهان می کنم تا مرا پیدا نکند- پروردگار عالَم. * در جهنم، گاهی گناهکاری، به خاطر رفتاری مناسب یا کمکی که در دنیا کرده؛ برای مدتی استراحت می کند(!)... اما متکبر، همین استراحت کوتاه را هم ندارد. * پیری که اسیر شهوت جنسی اش باشد و پادشاهی که فکر کند مالک مردم است و زور بگوید ... و متکبر، در قیامت، خدا را با این حال دیدار می کنند که احساس خواهند کرد خدا آنان را ندیده و در حساب نیاورده است!(*) * هنگام سفر آخرتی نوح نبی(ع) که رسید؛ فرزندانش را کنار بسترش نشاند و گفت: - از دو چیز دور باشید: از اینکه جز خدا به کسی دیگر امیدوار باشید... و از اینکه با مردم متکبرانه برخورد کنید. * روزی سلیمان نبی(ع) و همراهانش، بر زیراندازی پهناور و مخصوص حضرت سلیمان، نشستند و سلیمان به اراده خداوند، دستور داد زیرانداز وسیع(که نمی دانیم اسمش را چه بگوییم!) از زمین برخیزد و اوج بگیرد. آنقدر اوج گرفت که سلیمان نبی، صدای تسبیح گفتن فرشتگان آسمانی را شنید و فرمان داد زیرانداز پهناور، همه را به زمین برگرداند... و چنان پایین آمدند که می توانستند آب دریا را لمس کنند. ندایی آسمانی شنیده شد که: - اگر سلیمان که میزبان شما سواران است، ذره ای متکبر بود؛ همه شما را از همان اوج آسمان، به زمین می کوبیدم. * گفته اند: - در جهنم، بخشی است به نام سَقَر... چنان سوزان و داغ است که گاهی از خداوند می خواهد کمی از حرارتش را با اشاره الهی به جایی دیگر ببرد... یک بار که اجازه داده شد، اعماق جهنم از همان حرارت کوتاه، شعله ور شد. سقر، جای مخصوص متکبران است- امام پنجم: محمد بن علی باقرالعلوم(ع). * یک راه معالجه بیماری تکبر این است که اگر در جمعی نشستیم و کسی کار شایسته ای کرد یا حرف شایسته ای گفت، بسیار ستایشش کنیم و تلاش کنیم که ستایش، از ته دلمان باشد. * خوب است تلاش کنیم هنگام راه رفتن، یا همپای دیگران یا پشت سرشان برویم، تا خدای نکرده، جلو- جلو رفتن مان، احساسی را در ما ایجاد نکند که از دیگران برتریم. * (معلوم نیست اصطلاح «بالا» و «پایین» مجلس را چه کسی ابداع کرده!) برای مان مهم نباشد که وقتی به جایی وارد می شویم، به ما در بالای مجلس جا می دهند یا پایین. * مراقب باشیم تمرین مان برای از بین بردن تکبر، آنقدر ما را خوشحال نکند که به بیماری «ریا» مبتلا شویم! * بخوان: - فروتن باش!... به این معنی که هر جا وارد شدی، در جایی بنشین که ابتدا فکر می کنی در شأنت نیست... و با هر کس رو به رو شدی، زود سلامش کن و در بحث با آدم ها حتی اگر حق با تو بود، بحث را ادامه نده و از کسی توقع نداشته باش که دین داری و رفتار مذهبی ات را ستایش کند- امام ششم: جعفر بن محمد(ع). * امام جعفر بن محمد(ع)، از بازار مدینه عبور می کرد. لباسی را برای همسرش پسندید و تا خواست آن را بخرد، متوجه نگاه پرسشگر مردم شد که عادت نداشتند به یاد همسرشان باشند و هدیه ای برای همسر بخرند.   امام، سکوتی کرد و رو به مردی که نزدیک تر از دیگران ایستاده بود، گفت: - حیف!... ای کاش نگاهم نمی کردید و شرم نگاهتان مانع خریدم نمی شد. * گفته اند:  - اگر می خواهی کسی از اهل جهنم را در همین دنیا ببینی، به کسی نگاه کن که نشسته و کسانی که نیازمند اویند، رو به رویش ایستاده اند و او، توجهی نمی کند- مولا امیرمؤمنان(ع). * پیامبر اکرم(ص) کنار یاران صمیمی ترش نشسته بود و غذا می خورد. مردی که صورت و دستهایش جوشهای آلوده ای داشت وارد شد و به خاطر حال خودش، به گروه یاران نزدیک نشد و کناری نشست. نان و خرمای ساده اش را از زیر لباسش بیرون آورد و مشغول خوردن شد. یاران، چهره در هم کشیدند و عفونت جوشهای مرد، حِسِّشان را ناخوشایند کرد. پیامبر، لبخندی زد و پس از پوزش خواستن از یاران، به سوی مرد رفت و کنارش نشست و مشغول خوردن غذا شد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 419]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن