واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آیا «چه كسی امیر را كشت» غیر قابل تحمل است؟
در روزهای گذشته برخی رسانهها از اعتراض تماشاگران فیلم «چه كسی امیر را كشت؟» خبر دادند.این كه در یكی از سینماهای نمایش دهنده فیلم، واقع در میدان شهدا، چند تماشاگر به گیشه مراجعه كرده و خواستار پول بلیتشان شدهاند. ماجرا چیست؟واقعاً «چه كسی امیر را كشت؟» این قدر فیلم بد و غیر قابل تحملی است كه برخی از تماشاگران چنین واكنشهایی را نشان دادهاند؟یعنی واقعاً تحمل فیلم برای تماشاگر از برخی محصولات جشنوارهای سینمای ایران(كه گاهی اوقات حتی دیالوگهایشان هم قابل فهم نیست) دشوارتر است؟ یا ساختار روایی متفاوت «چه كسی...» به چنین واكنشهایی دامن زده است؟اگر فیلم را بدون پیشفرض و پیشداوری ببینید متوجه میشوید كه اتفاقا فیلم نه تنها ضد قصه نیست كه داستانی پر فراز و نشیب را هم روایت میكند. منتها در شیوه روایتش تفاوتهایی را لحاظ میكند كه با قواعد مرسوم داستانگویی در سینما تفاوتهایی دارد. این تفاوتها برای كسانی كه اهل فیلم دیدناند كاملاً قابل هضم است ولی این بدان معنا نیست كه «چه كسی...» فیلم مخاطب خاص است. هر تماشاگری باهوش متوسط با قدری تمركز میتواند با فیلم ارتباط برقرار كند.چنان كه در روزهای اخیر به نظر میرسد كه فیلم مخاطب خود را یافته است. كرمپور در «چه كسی...» از بازیگرانی محبوب و پولساز استفاده كرده است. بازیگرانی كه تماشاگر عادت كرده آنها را بیشتر در فیلمهای تجاری ببیند. به این نامها تأمل كنید: امین حیایی، مهناز افشار، محمدرضا شریفینیا، الناز شاكردوست و نیكی كریمی. بیشتر فیلمهای پرفروش سالهای اخیر سینمای ایران با حضور این بازیگران مقابل دوربین رفتهاند. استفاده از بازیگران محبوب در فیلمهای غیرمتعارف در سینمای جهان امری كاملاً جا افتاده است. بروس ویلیس در اوج دوران شهرت و محبوبیت «جان سخت»هایش، نقشی نه چندان محوری در «پالپ فیكشن» تارانتینو ایفا كرد یا ملگیبسون در زمانی كه ستاره فیلمهای اكشن بود توسط زفیرلی برای بازی در نقش هملت انتخاب شد.اتفاقی كه در سینمای ایران هم زیاد رخ داده است. در میان بازیگران «چه كسی...» میتوان از نیكی كریمی و خسرو شكیبایی نام برد كه در این سالها به صورت توأمان در فیلمهای تجاری و هنری حضور داشتهاند. با این همه اگر بخشی از مخاطب در سینماهای مركزی و جنوب شهر، فیلم و ستارههایش را پس میزند، به خاطر آشناییزدایی است كه كرمپور از بازیگران فیلم صورت داده. یعنی تماشاگر عادت ندارد امین حیایی را در نقش فرد تحصیلكردهای كه دچار یأس و پوچی شده ببیند یا نیكی كریمی حتی در فیلمهای متفاوتش نقش زنان روشنفكر را باز ی كرده ولی در این جا عملاً با هجو روشنفكری یا بهتر است بگوییم روشنفكرنمایی روبروئیم. نكته مهمتر اما ساختار روایی فیلم است. فردی به نام امیر كشته شده و حالا نزدیكانش از او میگویند. دانای كل دوربینی است كه به تناوب به سراغ شخصیتهای فیلم میرود. شخصیتهایی كه اغلب رو به دوربین درباره امیر و البته خودشان حرف میزنند.گویا این روبه دوربین حرف زدن باعث شده كه برخی فیلم را به مصاحبه با هنرپیشگان تعبیر كرده و احساس كنند كه سركار گذاشته شدهاند. در صورتی كه در شیوه ارائه اطلاعات و پردازش شخصیتها آن قدر جزییات و ظرایف وجود دارد كه با قدری تأمل بتوان آنها را مشاهده و از كشفشان لذت برد.میگویند و درست هم میگویند كه هر فیلم منطق خود را بنا میكند. كرم پور در «چه كسی امیر را كشت؟» در همان ده دقیقه اول تكلیف تماشاگر را روشن میكند.فردی بر اثر سانحه اتومبیل كشته شده. مرگی كه مشكوك به قتل عمد است. همسر، منشی، دوست او، شریك، روان كاو و دوست دوران كودكیاش با تأثر از خصائص مثبت شخصیت امیر میگویند. به مرور اما مشخص میشود كه هر كدام از این آدمها به دلیلی با امیر مشكل داشتهاند.در واقع هر كدام از آنها میتوانند قاتل امیر باشند چون به حد كافی دلیل برای كشتن او دارند. زیبا(نیكی كریمی) همسر امیر احساس میكند كه شوهرش به او خیانت میكند. اكبر (خسرو شكیبایی) شریك امیر به مرجان منشی شركت علاقهمند بوده. منشیای كه امیر او را مخفیانه به عقد خود درآورده است. مرجان(مهناز افشار) كه از شوهر اولش به خاطر بچهدار نشدن طلاق گرفته، سر موضوع بچه با امیر اختلاف جدی دارد. كاراكتری كه پسیانی نقشش را بازی میكند. بدون این كه بینش سیاسی داشته باشد تحت تأثیر امیر، پایش به بازیهای سیاسی باز شده و سالهای زیادی را در زندان گذرانده، ضمن این كه او امیر را باعث سوختن عشقش میداند.دختر نسل سومی(الناز شاكردوست)، روانكاو(محمد رضا شریفینیا) و حمید(امین حیایی) هركدام دلایلی برای تنفر از امیر دارند. این سیر داستانی در نهایت به نقطه عطفی میانجامد كه قدری برای تماشاگر غافلگیر كننده است.هر چند فیلمساز، برگ برندهاش را پایان فیلم رو میكند. جایی به نظر میرسد كه حرف و حدیثهایی كه در طول فیلم انجام شده، حاصل یك سوء تفاهم بوده است. این پایان غافلگیركننده البته مخاطب را مغبون نمیكند. چون این رویكرد خارج از منطق داستانی فیلم نیست. ضمن این كه لحن شوخ و شنگ فیلمساز در سراسر فیلم زمینه را برای چنین اتفاقی باز نگه میدارد. این لحن شوخ و شنگ را شاید بتوان یكی از مهمترین وجوه فیلم «چه كسی امیر را كشت؟» دانست. فیلمساز تعمداً با تمام كاراكترها و موقعیتهایش شوخی میكند و از دست انداختن هیچ كس ابایی ندارد.از زن خالهزنكی مثل مرجان تا زیبا كه در زمینه هنر مدعی است گرفته تا دكتر روانكاو و اكبر لمپن و دختر نسل سومی از طنز تند و تیز فیلمساز در امان نماندهاند. آدمهایی كه هر كدام نماینده یك تیپ اجتماعی هستند و جالب این كه بر خلاف سنت رایج در سینمای ایران، هر كدام با ادبیات خودشان صحبت میكنند. دیالوگنویسی فیلم در كنار نقاط اوجی مثل دیالوگهای لمپنی اكبر و حرفهای خالهزنكی مرجان كه گاهی اوقات جزئیات حیرتانگیزی دارد گاهی اوقات دچار مشكلاتی هم میشود مثل دیالوگهای دختر نسل سومی كه قدری نچسب و تصنعی از كار درآمده است. این كاراكتر اصلاً یكی از نقاط ضعف فیلم است.كاراكتری كه بیش از آن كه مثل جوانهای نسل امروز حرف بزند، شبیه ادبیات نازل یكی دو نشریه جوان پسند صحبت میكند و آن قدر در برخی واژهها اغراق به چشم میخورد كه حتی تلاش شاكردوست در اجرا هم نتوانسته آن را بپوشاند.فیلم به لحاظ ریتم هم دچار مشكلاتی است كه مهمترینش بعد از صحنه اعتراف دستهجمعی به قتل اتفاق میافتد. جایی كه فیلم از پرداختن به «اتفاق» فاصله میگیرد و به «شخصیتها» میپردازد.در فیلمی كه بازیگران همگی رو به دوربین صحبت میكنند، فیلمساز با وجود محدودیتهایی كه قصه ایجاب میكرده، تنوع تصویری خوبی ایجاد كرده است. كرمپور در انتخاب زوایای دوربین هم به تنوع اندیشیده و هم موفق شده به نوعی موتیف (عنصر تكرار شونده) در دكوپاژ دست بیابد.در این میان فیلمبرداری مهرداد فخیمی هم كمك زیادی به ساختار متناسب تصویری اثر كرده است. فیلمبردار برجستهای كه پس از سالهای دوری از سینما، با این فیلم نشان میدهد كه هنوز هم از بزرگان فیلمبرداری سینمای ایران است.«چه كسی امیر را كشت» به عنوان تجربه تازه در سینمای ایران، چشمانداز متفاوتی را ترسیم میكند. فروش جالب توجه فیلم را میتوان مدیون حضور ستارگانش دانست، اما نكته اساسی دیده شدن چنین تجربهای در این سطح كلان است.تجربهگرایی در دل سینمای حرفهای البته ممكن است هزینههایی هم داشته باشد(مثل واكنش برخی تماشاگران)، حتی ممكن است تجربه تازه، اصلاً درست به پرده نقرهای متبلور نشود (مثل بعضی از ضعفهای فیلم)، نكته مهم اما جدی گرفتن چنین تجربههایی و تداوم یافتن آنهاست. به خصوص اگر به این نكته توجه كنیم كه چه تعداد از فیلمهای سینمای ما بر مدار كلیشهها حركت میكنند و از این نظر تفاوتی هم میان محصول تجاری و روشنفكرانهاش وجود ندارد. «امیر...» با وجود برخی لكنتهای بیانی، همین كه خارج از این دو جریان به ظاهر متفاوت اما كاملاً همسو، ساخته شده، اتفاق مهمی است.نویسنده: سعید مروتیلینک :گزارش تصویری چه کسی امیر را کشت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 615]