محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845163412
اختر چرخ ادب
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به كشف حجاب كرد،«پروين» در سنين هجده سالگي در جشن فارغالتحصيلي خود سخنان ارزشمندي را در مدرسه دخترانه آمريكايي «ايران بيت ايل» بر ضد اين اقدام ايراد نمود. «پروين اعتصامي» با نام «رخشنده اختر فروزان آسمان شعر و ادب ايران در 25 اسفند سال 1285 در شهر تاريخي و ادبپرور تبريز ديده به جهان گشود. وي تنها دختر خانواده بود و خانواده اعتصامي با داشتن سه فرزند پسر، ديگر صاحب دختر نشدند. پروين، با هوش و قريحه خدادادي كه با نظارت و آموزش پدر خويش (يوسف اعتصامالملك آشتياني) از خود بروز داد، بيش از برادران مورد توجه واقع گشت تا جايي كه مرحوم اعتصامي تصميم گرفت دختر خردسال را جهت آشنايي هرچه بيشتر با مفاهيم شعر و ادب به تهران بياورد؛ بخصوص كه همزمان با جريانات مشروطهطلبي در عصر قاجاريه، بازار شعر و ادبيات در عرصه مبارزات مطبوعاتي رونق خاصي يافته بود. پدر پروين براي پي بردن به علت پيشرفت دختر اديب و فرزانه اعتصامالملك، در ابتدا بايد با شخصيت ادبي پدر آشنا شد. پدر پروين، در 1253 در تبريز به دنيا آمد. در كودكي به فراگيري ادبيات عرب پرداخت و فقه، اصول، منطق، كلام و حكمت قديم را به خوبي فرا گرفت. آن مرحوم تلاشهاي قابل توجهي در علوم ادبي انجام داد نظير شرح «اطواقالذهب» جاراللّه زمخشري، مفسّر معروف قرن پنجم هجري، تحت عنوان «قلائدالادب في شرح اطواق الذهب». تأليف كتاب «ثورة الهند» در باره انقلاب هند كه برگرفته از افكار نو «مهاتما گاندي» رهبر استقلالطلب هند بود. تأليف و چاپ كتاب «تربيت نسوان» در امر حقوقِ از دست رفته زنان، آن هم زماني كه تعصب و كجانديشي در حق زنان ايراني، به ويژه زنان تبريز به اوج شدت و محنت رسيده بود. تأليف و نشر اين كتاب موجبات تلاش روزافزون را در راستاي ايجاد مدارس جديد دخترانه در تبريز فراهم ساخت ... . از سويي ديگر يوسف اعتصامي به دليل احترام به ارزشهاي فرهنگ ايراني، با هزينه شخصي مبادرت به تأسيس چاپخانه حروفي در تبريز نمود و از مشكلات مربوط به چاپ سنگي كاست ... .(1) سرايش شعر راجع به نحوه سرودن شعر توسط پروين اعتصامي قابل ذكر است كه شاعر در سن يازده سالگي به هنگام احساس استقلال و پايبندي به ارزشهاي ملي و فرهنگي، اولين قطعه ادبي را به نام «اي مرغك» با الهام از مسمط مشهور علامه دهخدا با مضمون «اي مرغ سحر چو اين شب تار ...» سرود: اي مرغك خرد ز آشيانه پرواز كن و پريدن آموز تا كي حركات كودكانه؟! در باغ و چمن چميدن آموز رام تو نميشود زمانه رام از چه شدي؟! رميدن آموز منديش كه رام هست يا نه بر مردم چشم، ديدن آموز شو روز به فكر آب و دانه هنگام شب آرميدن آموز ...(2) سخنراني پروين در باره تربيت زنان در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به كشف حجاب كرد و زماني كه برخي زنان ايراني به انواع مد لباس، آرايش سر و صورت و در برنمودن زيور و زينت روي آورده بودند، زماني كه مادران و زنان نجيب از بيم پذيرش تحميلي قانون كشف حجاب، در اندرون خانهها از فرط غصه و اندوه جان ميسپردند، «پروين» در سنين هفده ـ هجده سالگي در جشن فارغالتحصيلي خود سخنان ارزشمندي را در مدرسه دخترانه آمريكايي «ايران بيت ايل» ايراد نمود و در برابر صفوف منظم دختران محصل و همشاگرديهاي خويش در حالي كه اين سطور را بر اوراق نگاشته بود، با استحكام بيان، داد سخن راند: «در قرون وسطي، معبدها و صومعهها زندان علوم و معارف بودند. انظار خلق از مشاهده طلعت دلاراي علم محظوظ نميشد و در مزرعه اميد انسانها گياه ترقي نميروييد. همين كه صنعت طبع و نشر كتب در قرن پانزدهم به وجود آمد، تأليفات گرانبها كه ديرزماني در كُنج گمنامي پنهان بودند، به موقعِ استفاده گذاشته شده، به بيداري افكار، خدمات نمايان كردند. تشنگان بيابان ناداني از چشمه شيرين معرفت سيراب گشتند و درماندگان جهل، از تاريكي به طرف نور و روشنايي رفتند. ارباب تحقيق به واسطه كوشش متمادي، نيك و بد و زشت و زيبا را ساختند ... در نتيجه مجاهده دِماغها [= ذهنها]ي مستعد و سَير سريع تمدن معلوم شد كه انسان از قرنهاي تاريخي قديمتر است و عصرهاي بيشمار در سطح زمين زندگي كرده است. اين آگاهي و اكتشاف علما را وادار نمود كه تاريخ طبيعي انسان را به دست آورند ... به راهنمايي اين علم «آنتروپولوژي» بر طبايع و عادات نوع بشر مطلع شده، دانستند كه مرد هنگام انتقال از دوره وحشيّت به آرامگاه مدنيّت در حق زن كه سهيم رنج و الم و شريك اوقات شادي و اندوه او بوده، ظلم كرده است. وقتي كه [مرد[ از مرحله محنت به منزل امن و راحت شتافته، زن را وجودي مهمل و آلتي بياراده قرار داده است. تصديق كردند كه ستمكاري مرد از قدر و منزلت زن كاسته، او را به قصور مدارك [= درك و فهم [و ضعف نفس و انحطاط قواي معنوي متهم داشته، تا كار به جايي رسيده كه محسنات حوزه اجتماعي نابود شده و بناي فضايل اخلاقي روي به ويراني نهاده است ... . زن پس از قرنها درماندگي حق فكري و ادبي خود را به دست آورد و به مركز حقيقي خود نزديك شد. دايره تعليم و تعلّم نسوان درخور ارزش ذاتي آنان كسب اهميت كرد. تابش انوار دانش، ملكات عقليه آنها را پرورش داد ... در اين عصر مفهوم عالي «زن» و «مادر» معلوم شد و معني روحبخش اين دو كلمه كه مؤسس بقا و ارتقاي انسان است، پديدار گشت ...». «پروين» پيشرفت زنان را در گرو تكامل علم و صنعت ميدانست. از سويي ديگر از ديدگاه او علت عقبماندگي زنان ايراني، ظلمهاي وارده بر آنان بود، چه از ناحيه خرافات و عقايد تعصبگونه بياساس كه عمدتا در جامعه ايران قديم بيداد ميكرد و چه از ناحيه تهاجم عمال رضاخان به بهانه كشف حجاب و تقليد كوركورانه از مظاهر تمدن غربي، تا جايي كه در آخر رساله فوق ميگويد: «ايران، وطن عزيز ما كه مفاخر و مآثر عظيمه آن زينتافزاي تاريخ جهان است، ايران كه تمدن قديمش اروپاي امروز را رهين منّت و مديون نعمت خويش دارد، ايران باعظمت و قوتي كه قرنها بر اقطار و ابحار عالم حكمروا بود، از مصائب و شدايد شرق سهم وافر برده، اكنون دنبال گمگشته خود ميدَوَد و به ديدار شاهد نيكبختي ميشتابد. اميدواريم به همت دانشمندان و متفكرين، روح فضيلت در ملت ايجاد شود و با تربيت نسوان، اصلاحات مهمه اجتماعي در ايران فراهم گردد.»(3) از ديدگاه پروين زن ايراني گويا از ابتدا از ماهيت «ايراني» بيبهره بوده است. زن ايراني به گونهاي از هنر تعليم و تربيت بيبهره بود كه نزد هر امنيه و پاسبان جهت احقاق حق خود رجوع ميكرد، دادخواهيهاي او بيجواب ميماند. زن ايراني در عصر پروين باحجاب بود، اما از مفهوم حجاب درك درست و جامعي عايد او نگشته بود: زن در ايران پيش از اين گويي كه ايراني نبود پيشهاش جز تيرهروزي و پريشاني نبود زندگي و مرگش اندر كنج عزلت ميگذشت زن چه بود آن روزها گر ز آنكه زنداني نبود ... دادخواهيهاي زن ميماند عمري بيجواب آشكارا بود اين بيداد، پنهاني نبود عصري كه پروين در آن ميزيست، عصر تحقير، بيداد، تحجر و تبعيض بود. رضاخان از يك سو اصرار بر برداشتن حجاب زنان و گذاشتن كلاه پهلوي بر سر مردان داشت. از سويي ديگر پروين در دوران جواني به عيان شاهد هجوم گسترده زنان به مد و پوشاك و حتي طرز سلوك با مردان بود. از ديگر سو شاهد برخي از زنان بود كه به رغم رعايت حجابِ ظاهر كه سر تا پاي زنان ايراني را از گزند ديد نامحرمان پوشيده و مستور ميساخت، بر فكر و انديشه خويش نيز حجاب افكنده بودند. پروين در چنين وضع ناهنجار، زيور و زينت و حجاب را منهاي كسب علم و دانش، براي زن فضيلت نميدانست، چه يك زن آن روز هنوز قادر به بينش صحيح نسبت به ارزشهاي متعالي اسلام در عصر آن نبود، زيرا نور دانش را از چشمان او پنهان ميداشتند و او خود را ملزم به پردهنشيني و رعايت شرم و حيا ميدانست. در روزگاري كه مفهوم واقعي و راستين حجاب هنوز در اذهان اغلب ايرانيان روشن نگشته بود، پروين روح علم و درايت را لازمه حيات زنان ميدانست. عكسهاي پروين اعتصامي باحجاب است، چون او يك زن مسلمان بود. در حالي كه در عصر بيحجابي ميزيست. در آخرين تصوير به يادگار مانده، او را با يك روسري مشاهده ميكنيم، چون ميدانست نسل اسلامي ايراني «حجاب» را امري واجب و صادر شده از دستور الهي خواهند دانست. تمام نگراني پروين بر سر جدال و رقابت زنان بر زر و زيور و لباس و كفش و ... است در حالي غافلند از اينكه پايبندي به مظاهر خيرهكننده مثل پارچه و لباس و كفش، نوعي زيورپنداري براي جسم و ذلت و خواري براي روح است: ... زني كه گوهر تعليم و تربيت نخريد فروخت گوهر عمر عزيز را ارزان ... هميشه فرصت ما صرف شد در اين معني كه نرخ جامه بهمان چه بود و كفش فلان براي جسم خريديم زيور پندار براي روح بريديم جامه خذلان ...(4) براي پروين نوع زر و زيور مهم نيست، بلكه پايبندي به ارزشهاي ديني و ملي مهم است. چه مانعي دارد كه به يك پوشش ساده و آسان بگرويم؟! آيا حريري كه از كشورهاي بيگانه وارد سرزمين ما بشود، «حجاب» است يا «لباس شب»؟! در دنباله همان شعر ميگويد: ... چو بگرويم به كرباس خود، چه غم داريم كه حُلّه حلب ارزان شده است يا كه گران از آن حرير كه بيگانه بود نساجش هزار بار برازندهتر بود خلقان چه حلّهاي است گرانتر ز حِلْيَت دانش چه ديبهي است نكوتر ز ديبه عرفان هر آن گروهه كه پيچيده شد به دوك خِرَد به كارخانه همّت حرير گشت و كتان ... جامه بلند و شمله ساده كه تار و پود آن به دوك خِرَد پيچيده شده و در كارخانه همّت تبديل به حرير و نخ ميگردد، مانع ترقيات زن در اجتماع نيست. از سويي ديگر فرهنگ «مدگرايي» و گرايش به انواع مدلهاي لباس روز و شب، مصيبت اساسي و لاعلاج همه زنان شده است ... قضيه «جنگ لباس» به گونهاي است كه اگر يك خانم از نعمت داشتن فلان مدل جديد بيبهره باشد، بايستي مترصد نگاههاي زنان ديگر در فلان مجلس عروسي يا ميهماني باشد. همچنين است حكايت بعضي از خانمهاي متمول كه از داشتن كثرت لباس مجبور به فروش و حراج پوشاك خود ميشوند، چون از مد افتاده است. رمز جاودانگي شخصيت «پروين اعتصامي» قناعت و بياعتنايي او نسبت به مدل لباسها و زيورآلات است كه او را مقبول تمام زمانها نموده است. ازدواج پروين پروين اعتصامي در تيرماه 1313 با پسرعموي پدر خود كه در آن زمان افسر شهرباني بود ازدواج كرد و به كرمانشاه عزيمت نمود. اين ازدواج بيش از دو ماه نپاييد. پروين زماني گام در عرصه زندگي مشترك نهاده بود كه همسرش به شراب و ترياك معتاد بود. مرحوم ابوالفتح اعتصامي، برادر پروين در باره اخلاق اين مرد ميگويد: «عيب كار در اين بود كه اخلاق نظامي او با روح لطيف و آزاد پروين مغايرت داشت. پروين از خانهاي كه هرگز مشروب و ترياك بدان راه نيافته بود، پس از ازدواج ناگهان به خانهاي وارد شد كه يك دم از مشروب و دود و دم ترياك خالي نبود ... شوهر پروين كه سالهاست به ديار عدم شتافته، هرگز خشونتي نسبت به او روا نداشت و از او هيچ گاه حركتي كه مخالف شؤون يك خانم باشد، سر نزد ... علت غايي تفريق همان مغايرت فاحش اخلاق و طرز تفكر طرفين بوده است».(5) درخور تأمل و شگفتي است كه مرحوم يوسف اعتصامالملك به رغم درايت و آگاهي نسبت به صفات ميخوارگي و اعتياد پسرعموي خويش، به ازدواج او و پروين رضايت داده و دختر مستعد خود را از تهران كه موجد شور و احساسات ادبي پروين شده بود، به شهري دوردست كه از امكانات رشد و تعالي علمي و ادبي كافي بيبهره بود رهسپار سازد! اين ازدواج شوم كه همان ابتدا پايههاي لرزان آن با مصلحتبيني خانواده طرفين صورت تحقق به خود يافت، نتيجهاي جز طلاق بايسته كه منجر به توسعه روند افكار حكيمانه و عارفانه پروين گشت، به بار نياورد! همه اين عوامل ناخوشايند به گونهاي دست در دست يكديگر نهاده بود كه گرچه شاعره به حكم عاطفه و احساسِ بار سنگين مسئوليت خانوادگي بر گُرده خويش، سعي در ثبات شيرازه نظام خانوادگي داشت، ليكن شيشه نازك دل پاك و بيآلايش او را تاب همجواري با غبار حاصل از اعتياد و لكه بدنامي شراب نبود ...! «طلاق» اگرچه در روايات اسلامي امري مذموم و نكوهيده شمرده شده، اما براي پروين نقطه رهايي از رقيت و از بند زنداني است كه عوامالناس به غلط نام آن را «خانه بخت» نهادهاند! علي الصباح به روي تو هر كه برخيزد صباح روز سلامت بر او مسا باشد بد اختري چو تو در صحبت تو بايستي ولي چنان كه تويي در جهان كجا باشد؟(6) پروين در يك شعر زيبا و آموزنده تحت عنوان «عهد خونين» پيوند شوم زناشويي خود را با لحني عبرتآميز به رشته تصوير كشيده است. «باز» و «ماكيان» دو نماد اين پيوند هستند. همسر پروين كه از نام او اطلاعي نداريم، در قهاريت توأم با روحيه نظامي مظهر «باز» است. همه ميدانيم باز سمبل پرندگان شكاري است و هميشه در آرمها و نشانههاي نظامي، عكس عقاب و باز نمودار است. پروين خود را مشابه «ماكيان» قرار داده است. مرغي كه شايد هيچ لانهاي بِهْ از كنج خانه ـ آن هم در قرون سياهي مقهوريت ـ براي او نيست. شاعره با طبع خاصي كه داشته، جريان خواستگاري همسرش را بسيار شيوا و اديبانه به رشته تصوير كشيده است كه به ابياتي از آن اشاره ميكنيم: به بام قلعهاي باز شكاري نمود از ماكياني خواستگاري كه من ز آلايش ايام پاكم ز تنهايي بسي اندوهناكم ز بالا صبحگاهي ديدمت روي پسند آمد مرا آن خلقت و خوي ...! چه زيبايي به هنگام چميدن چه دانايي به وقت چينهچيدن ... چه حاصل زيستن در خار و خاشاك زدن منقار و جستن ريگ از خاك من از بازان خاص پادشاهم تمام روز در نخجيرگاهم بيا همعهد و همسوگند باشيم اگر آزاد و گر در بند باشيم تو فرزندان به زير پر نشاني مرا چون پاسبان بر در نشاني! به روز عجز دست هم بگيريم چو گاه مرگ شد با هم بميريم ... «ماكيان» كه نماد پروين است، ميداند اين پيوند حاصلي جز پشيماني و شايد كشتن و خون ريختن در بر نخواهد داشت ... . بگفتا مغز را مگذار در پوست نشد دشمن بدين افسانهها دوست خرابيهاست در اين سستبنيان به خون بايد نوشت اين عهد و پيمان مرا تا ضعف عادت شد، ترا زور نخواهد بود اين پيوند مقدور ...! پروين از همسر تقاضا ميكند كه با اين ازدواج مصلحتبينانه او را به سوي عدم و نابودي نكشاند. او خود را صاحب پر و بال ادب ميداند و از پدر و مادري شِكْوه دارد كه به يك «راهزن» ايمني داده و سپس ناخودآگاه طناب و رسن آقايي و سيادت قاهرانه را به دست او ميسپارند! ... مدار از زندگاني باز ما را مده سوي عدم پرواز ما را چو پر داريم پيراهن نخواهيم چو گندم ميدهند ارزن نخواهيم نه همخوئيم ما با هم نه همراز نه انجام است اين ره را، نه آغاز كسي كاو رهزني را ايمني داد به دست او طناب رهزني داد نه سوگند است سوگند هريمن نه دل ميسوزدش بر كس نه دامن درِ دل را به روي ديو مگشاي چو بگشودي نداري خويشتن جاي دورويي راه شد نفس دورو را همان بهتر نريزيم آبرو را ...(7) شاعره شرح دو ماه و نيم زندگي ملالتبار زناشويي را در سه بيت زير بيان كرده است: اي گل تو ز جمعيّت گلزار چه ديدي؟ جز سرزنش و بدسري خار چه ديدي؟ اي لعل دلافروز تو با اين همه پرتو جز مشتري سفله به بازار چه ديدي؟ رفتي به چمن ليك قفس گشت نصيبت غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي؟(8) پروين با استاد شهريار معاصر بود. آقاي چاووش اكبري در اينمورد ميگويد: «اين دو شاعر هر دو در يك سال «1285» پا به عرصه وجود گذاشتند و از بيست سالگي همديگر را ديده و با يكديگر آشنا بودند و هر دو شاعر و سخنوري مشهور ... اما چرا به رغم شناخت كامل نسبت به يكديگر با هم ازدواج نكردند؟ مرحوم شهريار در اعتراف صريح اذعان ميدارد كه: هنوز من به دل از داغ او عزادارم هزار حيف كه من رشد عقليام كم بود در آن سنين و دلم نيز بند جاي دگر و گرنه عقد من و او به عرش ميبستند ...»(9) آن بانوي اديب با اينكه هيچ گاه صاحب فرزند نشد، ولي با استمداد از روح لطيف خود، عواطف مادري و احساسات زيباي يك مادر با طفل كوچكش را كه سرانجام بايستي برحسب تقدير و مشيت الهي از او جدا شود، به زيبايي حكايت ميكند و جذابترين دستمايه هنري خويش را در قالب «لطف حق» از زبان «يوگابد» مادر موسي(ع) و وداع او با فرزند پديدار مينمايد. به گونهاي كه گويي پروين در ازل «مادر» بوده است: مادر موسي چو موسي را به نيل درفكند از گفته رب جليل خود ز ساحل كرد با حسرت نگاه گفت كاي فرزند خُرد بيگناه گر فراموشت كند لطف خداي چون رهي زين كشتي بيناخداي؟! گر نيارد ايزد پاكت به ياد آب خاكت را دهد ناگه به باد وحي آمد كاين چه فكر باطل است! رهرو ما اينك اندر منزل است پرده شك را برانداز از ميان تا ببيني سود كردي يا زيان ما گرفتيم آنچه را انداختي دست حق را ديدي و نشناختي در تو تنها عشق و مهر مادري است شيوه ما عدل و بندهپروري است ...(10) بررسي چند قطعه از مناظرات در اشعار پروين چه عاملي باعث شد كه شاعره از عناصر ناهمگون و ضدهايي كه مكمل يكديگرند، در اشعار خود بهره جويد؟ بايستي به علت استفاده از اين قبيل عناصر كه اغلب مواقع به آن بياعتناييم، پي بُرد و به دقت كنجكاو بود و علت را در سير پيدايش معلول جستجو كرد. همان گونه كه مولوي زندگي را آشتي ضدها ميدانست و در زمانه معاصر سهراب سپهري سعي بر آن داشت در كنار زيباييهاي خيرهكننده طبيعت، به زشتيها بنگرد و جايي در عرصه عنايت و دقت نظر انسانها نسبت به عيبهاي ظاهر طبيعت باز كند، تا جايي كه از نگريستن زاغچه در مزرعه بيخبر نميماند، حال چه رسد كه نگران خالي بودن قفس از كركس باشد! همچنين است در اشعار پروين اعتصامي؛ «سير و پياز»، «نخود و لوبيا»، «سوزن و نخ» و ... هر كدام در صدد آنند كه از محاسن خود داد سخن بدهند و در همان حال از بيان معايب و زشتيهاي يكديگر طفره نروند. پروين قبل از آنكه از اين قبيل ضدها در شعر استفاده كند، مطالعه كاملي از منظومه باستاني مناظره «بُز و درخت آسوريك» نمود كه هر كدام در فوايد و سود خود داد سخن ميراند. بُز از پشم و شير و گوشت و ... خود ميگفت و درخت از برگ و بَر و ريشه و شاخه ... آن هم بدون آنكه يكي بر ديگري در اين مناظره فايق آيد. در اشعار پروين از اين گونه مناظرات فراوان ميبينيم از قبيل مناظره معروف «سير و پياز» تحت عنوان نكوهش بيجا كه به بخشي از ابيات آن اشاره ميكنيم: سير يك روز طعنه زد به پياز كه تو مسكين چقدر بدبويي گفت از عيب خويش بيخبري زان ره از خَلق عيب ميجويي گفتن از زشترويي ديگران نشود باعث نكورويي تو گمان ميكني كه شاخ گلي به صف سرو و لاله ميرويي يا كه همبوي مُشك تاتاري يا ز ازهار باغ مينويي خويشتن بيسبب بزرگ مكن تو هم از ساكنان اين كويي ...(11) يا مناظره بلبل با گل كه به گل ميگويد: چرا با اين همه حُسن و زيبايي، همصحبت و نديم خار هستي؛ كه حكايتي است شنيدني! گل، پژمردگي خود را مرهون شكفتن ميداند و همسايگي با خار را بر حسب تقدير و فرمان الهي. تنها گلِ وجود حق است كه هيچ گاه پژمردني نيست. ابياتي از «گل بيعيب»: بلبلي گفت سحر با گل سرخ كاين همه خار به گَردْ تو چراست؟ گل خوشبوي و نكويي چو ترا همنشين بودنِ با خار خطاست ... گفت زيبايي گل را مَسِتاي ز آنكه يكره خوش و يكدم زيباست ... آن خوشي كز تو گريزد، چه خوشي است؟! آن صفايي كه نماند، چه صفاست؟! ... ناگريز است گل از صحبت خار چمن و باغ به فرمان خداست ما شكفتيم كه پژمرده شويم گل سرخي كه دو شب ماند گياست ... ... ما چو رفتيم گُلِ ديگر هست ذات حق بيخلل و بيهمتاست ...(12) گفتگوي «كعبه» با «دل» حكايتي است بسيار شيرين و دلانگيز ... كعبه از پيدايش و خلقت خود به دست حضرت ابراهيم خليلاللّه(ع) ميبالد و مباهات ميكند كه بهترين نقطه زمين جايگاه اوست ... و دل هم آفرينش خود را مرهون دست حيّ داور و خداي تعالي ميداند و اينكه درِ او گاه و بيگاه به جانب حق گشوده ميگردد در حالي كه درِ كعبه تنها در ايام عيد و ديدار حاجيان گشوده ميشود. گه احرام، روز عيد قربان سخن ميگفت با خود كعبه زينان كه من مرآت نور ذوالجلالم عروس پرده بزم وصالم مرا دست خليلاللّه برافراشت خداوندم عزيز و نامور داشت نباشد هيچ اندر خطّه خاك مكاني همچو من فرخنده و پاك ... خوش آن استاد كاين آب و گِل آميخت خوش آن معمار كاين طرح نكو ريخت خوش آن درزي كه زريّن جامهام دوخت خوش آن بازارگان كاين حلّه بفروخت ... بدو خنديد دل آهسته كاي دوست ز نيكان خود پسنديدن نه نيكوست ... ترا چيزي برون از آب و گِل نيست مبارك كعبهاي مانند دل نيست ترا گر ساخت ابراهيم آزر مرا بفراشت دست حَيّ داور ... ترا در عيدها بوسند درگاه مرا بازست در هر گاه و بيگاه ...(13) مرگ پدر و آغاز اندوه شاعره يوسف اعتصامالملك آشتياني پس از سالها تلاش جهت برقراري و ثبات تمدن والاي ادب و فرهنگ درخشان ايران زمين، سرانجام در سال 1316 بر اثر بيماري از دنيا رفت، در حالي كه سه سال از جدايي پروين گذشته بود. اين حادثه به شدت در روح لطيف و بلند پروين تأثير گذاشت. از اينرو در تعزيت پدر قطعهاي جانسوز سرود. او قضا را به دزدي تشبيه كرد كه به ناگهان پدر را برده و به ناداني فرزند ميخندد. پروين ميداند كه روزگار، بسياري انسانهاي سوگوار را سر به گريبان ديده و اندوه او براي فلك تفاوتي نميكند ... انس و الفت پروين با پدري انديشمند كه معلم او در حكمت و ادب به شمار ميرفت، مايه تحسين و شگفتي است. همان گونه كه از سرِ درد ميگويد: ... پدر آن تيشه كه بر خاك تو زد دست اجل تيشهاي بود كه شد باعث ويراني من يوسفت نام نهادند و به گرگت دادند مرگ گرگ تو شد اي يوسف كنعاني من مه گردون ادب بودي و در خاك شدي خاكْ زندان تو گشت اي مه زنداني من از ندانستن من دزد قضا آگه بود چون ترا برد بخنديد به ناداني من ... دهر بسيار چو من سر به گريبان ديده است چه تفاوت كندش سر به گريباني من ...؟(14) شغل پروين ممكن است براي بسياري اين سؤال پيش آيد كه پروين اعتصامي غير از هنر شاعري به چه جنبههاي ديگر از مشاغل اجتماعي ميپرداخت؟ حكيمه و بانوي شعر بلافاصله پس از اتمام دوره تحصيلات در مدرسه بيت ايل، بنا به پيشنهاد اهل ادب، به سمت كتابداري كتابخانه مركزي يا ملي برگزيده شد. اما روح جستجوگر بلند پروين مانع از آن بود كه در قفسه كتابخانهها بال بگشايد. او قبل از آنكه به جمعآوري اشعار ـ آن گونه كه هَمّ و غم بسياري از شاعران امروزي است ـ بينديشد، نگران تبعيض، فخرفروشي و خودنمايي كائنات و موجودات در عرصه عالم بود. به همين دليل به سرودن شعر بر حسب اقتضاي جامعه و نوع ديدگاه انسانها نسبت به روحيات و حالات يكديگر پرداخت. پروين قبل از آنكه يك شاعر باشد، يك شعور كامل برخاسته از اشراق الهي بود. پروين اعتصامي حتي بعد از مرگ مورد بياعتنايي واقع شد، چون دستمايههاي ادبي وي را سروده يك مرد كه مشخص نبود چه كسي است ميدانستند. هنگامي كه سيزده قطعه شعر پروين در مجله «بهار» چاپ شد، بسياري از خردهبينان گمان ميكردند كه سراينده اين شعرها بايد «مرد» باشد، اما پروين قبل از رحلت، در آخرين شماره سال دوم مجله بهار، بر اين شبهه خط بطلان كشيد و نشان داد زن ايراني فقط براي آشپزخانه و ظرف و لباسشستن و ... خلق نگشته، بلكه در عرصه علم و ادب نيز ميتواند از بزرگان صاحب نام باشد. خود در اين باره گويد: از غبار فكر باطل، پاك بايد داشت دل تا بداند ديو كاين آيينه جاي گَرد نيست مرد پندارند پروين را چه برخي ز اهل فضل اين معما گفته نيكوتر كه پروين مرد نيست! ...(15) به رغم مخالفتهاي اهل فن! با اشعار پروين كه آنها را سروده يك مرد! ميدانستند، دكتر عبدالحسين زرينكوب در رد اين شبهه، از يك مؤلف جوان و نوخاسته به نام «محمدضيا هشترودي» نام ميبرد كه مجموعهاي از نظم و نثر فارسي را با ملاحظات انتقادي به نام «منتخب آثار» منتشر كرد و در ضمن آن به مناسبت نقل و نقد شعر پروين، از او بسيار تحسين نمود، تا بدانجا كه موجبات رنجش و كدورت برخي از شاعران معروف عصر فراهم شد و ملكالشعراي بهار را وا داشت تا به اين طرز نقد اعتراض كند ... .(16) بيماري و مرگ پروين كمتر كسي است كه از قديمالايام با بيماري مهلك «تيفوس» يا «حصبه» آشنا نبوده و شاهد مرگ و فناي ابناي آدم توسط اين بيماري صعبالعلاج نباشد. در جامعه ايران قديم كه هنوز علم طب به ترقي و پيشرفت نرسيده بود، تب حصبه به دليل شيوع عام، بسياري از انسانها را ميكُشت. از جمله پروين اعتصامي كه در عنفوان جواني به اين مرض مهلك دچار گشت. ابوالفتح اعتصامي، برادر پروين در باره علت بيماري و سرانجام مرگ جانگداز وي، چنين گفته است: «بيماري پروين از همان ابتدا حصبه تشخيص داده شد و هيچ سِرّ و ابهامي در كار نبود. در چند روزه بيماري، پروين مانند هميشه آرام و متين و موقر بود. با آنكه مدام در تب حصبه ميسوخت، كمترين ترس و اضطراب يا بيصبري يا سوز و گداز از خود نشان نداد ... پروين مانند ما مطلقا در انديشه مرگ نبود. ما همه روزشماري ميكرديم كه تب قطع شود تا پروين به اتفاق مادرش ديدارهاي عيد را انجام دهند ...».(17) خانواده اعتصامي از تمام اطبا استمداد جستند تا شايد آتش تب حصبه اندكي فروكش كند. دكتر ارسطو نيز تا آخرين لحظه در نجات شاعره بيمار كوشيد. در حالي كه پروين اين ابيات را بر زبان ميراند: آمد طبيب بر سر بيمار خويش ليك فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت ... «پروين اعتصامي» ساعاتي قبل از مرگ از دايي خود كه هر روز بر بالين او حضور مييافت، درخواست دعا كرد و نيز از درگاه خداوند براي مادر دردمند خويش طلب صبر و استقامت نمود. از آن به بعد، سكرات قبل از فوت گريبانگير پروين گشت تا نيمهشب جمعه 15 فروردين سال 1320 در آغوش مادر جان به جان آفرين تسليم نمود.(18) شايان ذكر است پروين هميشه به ياد كوچ و رحلت از اين دنياي فاني بود. از اينرو ميدانست كه چگونه به پيشواز مرگ بشتابد. لذا اين ابيات را جهت سنگ مزار خويش سرود كه جهت حُسنختام و اداي احترام به روح بانوي شعر و ادب كه در جوار آرامگاه فاطمه معصومه(س) در سرزمين مقدس قم به خواب ابدي فرو رفته است، به طور كامل آن را بازگو ميكنيم: اينكه خاك سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است گرچه جز تلخي از ايام نديد هرچه خواهي، سخنش شيرين است صاحب آن همه گفتار، امروز سائل فاتحه و ياسين است دوستان بِهْ كه ز وي ياد كنند دل بيدوست، دلي غمگين است خاك در ديده بسي جانفرساست سنگ بر سينه بسي سنگين است بيند اين بستر و عبرت گيرد هر كه را چشم حقيقتبين است هر كه باشي و ز هر جا برسي آخرين منزل هستي اين است آدمي هرچه توانگر باشد چون بدين نقطه رسد، مسكين است اندر آنجا كه قضا حمله كند چاره، تسليم و ادب، تمكين است زادن و كشتن و پنهان كردن دهر را رسم و ره ديرين است خرّم آن كس كه در اين محنتگاه خاطري را سبب تسكين است(19) خداوند او را رحمت كند. پي نوشت : 1 ـ حكيم بانوي شعر فارسي، دكتر رحيم چاووشي اكبري (سيناي تبريزي)، ص22 ـ 23. 2 ـ ديوان پروين اعتصامي، به كوشش محمد عالمگير تهراني، ص312، نوبت چاپ: 1378. 3 ـ همان، ص30 ـ 35. 4 ـ ديوان پروين اعتصامي، فرشته انس، ص187 ـ 188. 5 ـ حكيم بانوي شعر فارسي، ص238. 6 ـ گلستان سعدي، حكايت 111/5، دكتر محمدعلي فروغي، دكتر حسن انوري. 7 ـ ديوان پروين اعتصامي، عهد خونين، ص178 ـ 179. 8 ـ همان، ص424. 9 ـ حيكم بانوي شعر، ص192. 10 ـ ديوان اشعار، لطف حق، ص265 ـ 266. 11 ـ همان، نكوهش بيجا، ص295 ـ 296. 12 ـ همان، گل بيعيب، ص232 ـ 233. 13 ـ همان، كعبه دل، ص205 ـ 206. 14 ـ همان، در تعزيت پدر، ص424 ـ 425. 15 ـ حكيم بانوي شعر فارسي، ص224. 16 ـ با كاروان حلّه، دكتر عبدالحسين زريّنكوب، ص364. 17 ـ حكيم بانوي شعر فارسي، ص241. 18 ـ همان، ص241 ـ 224. 19 ـ ديوان اشعار، ص426. نويسنده: پروين داوديفرد ............................................................................................................. منبع:حوزه انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 807]
صفحات پیشنهادی
اختر چرخ ادب پروین است
اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام «رخشنده اختر فروزان آسمان شعر و ادب ایران در 25 اسفند سال 1285 در شهر تاریخی و ...
اختر چرخ ادب پروین است نويسنده: پروین داودیفرد «پروین اعتصامی» با نام «رخشنده اختر فروزان آسمان شعر و ادب ایران در 25 اسفند سال 1285 در شهر تاریخی و ...
اختر چرخ ادب
اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به كشف حجاب كرد،«پروين» در سنين هجده سالگي در جشن فارغالتحصيلي خود سخنان ...
اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به كشف حجاب كرد،«پروين» در سنين هجده سالگي در جشن فارغالتحصيلي خود سخنان ...
دل بی دوست دلی غمگین است
دل بی دوست، دلی غمگین استبه مناسبت سالروز در گذشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 ...
دل بی دوست، دلی غمگین استبه مناسبت سالروز در گذشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 ...
زندگی پروین اعتصامی فیلم می شود
ایسنا- شخصیت این شاعر و سبك شعری او در فیلمی كه با عنوان «اختر چرخ ادب» به كارگردانی رامین مشكین مقدم ساخته می شود.این فیلم تلویزیونی هم اكنون در مرحلهی ...
ایسنا- شخصیت این شاعر و سبك شعری او در فیلمی كه با عنوان «اختر چرخ ادب» به كارگردانی رامین مشكین مقدم ساخته می شود.این فیلم تلویزیونی هم اكنون در مرحلهی ...
جوان و استرس کنکور
اختر چرخ ادب پروین است پزشكي سلامت جهان سياست سندرم کاوازاکي جنبش پسا صهيونيسم ... علم و دانش وقف نقش فن آورى اطلاعات ... وقف و امنيت اجتماعي شما هم رأی ...
اختر چرخ ادب پروین است پزشكي سلامت جهان سياست سندرم کاوازاکي جنبش پسا صهيونيسم ... علم و دانش وقف نقش فن آورى اطلاعات ... وقف و امنيت اجتماعي شما هم رأی ...
زنان، مشتری خط ملی اعتیاد
اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به ... به هنگام احساس استقلال و پايبندي به ارزشهاي ملي و فرهنگي، اولين قطعه ادبي .
اختر چرخ ادب خبرگزاري فارس:در سال 1314 هجري شمسي كه رضاخان زنان را وادار به ... به هنگام احساس استقلال و پايبندي به ارزشهاي ملي و فرهنگي، اولين قطعه ادبي .
تلخ وشيرين حاصل يك كلام
اختر چرخ ادب در كودكي به فراگيري ادبيات عرب پرداخت و فقه، اصول، منطق، كلام و حكمت قديم را .... رضاخان از يك سو اصرار بر برداشتن حجاب زنان و گذاشتن كلاه پهلوي ...
اختر چرخ ادب در كودكي به فراگيري ادبيات عرب پرداخت و فقه، اصول، منطق، كلام و حكمت قديم را .... رضاخان از يك سو اصرار بر برداشتن حجاب زنان و گذاشتن كلاه پهلوي ...
یادی از پروین اعتصامی بهبهانهی شصت وپنجمین سالگشت ...
این قطعه از آثار طبع خود او برسنگ مزارش نقش بسته است :اینكه خاك سیهش بالین است / اختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرین ...
این قطعه از آثار طبع خود او برسنگ مزارش نقش بسته است :اینكه خاك سیهش بالین است / اختر چرخ ادب پروین استگرچه جز تلخی از ایام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرین ...
بروجردي: نمايش آواز شنزار به مقوله آزادي و آزادگي مي پردازد
بروجردي كارگرداني نمايش هاي از جمله تندباد خيال و اختر چرخ ادب را در كارنامه هنري خود دارد. فراهنگ ** 1071 شما هم رأی بدید . [ارسال شده از: ایرنا]. [مشاهده در : www.irna.ir] ...
بروجردي كارگرداني نمايش هاي از جمله تندباد خيال و اختر چرخ ادب را در كارنامه هنري خود دارد. فراهنگ ** 1071 شما هم رأی بدید . [ارسال شده از: ایرنا]. [مشاهده در : www.irna.ir] ...
اخلاق در ادب فارسي (تجلي اخلاق وتربيت در ديوان پروين ...
اين که خاک سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين استصاحب آن همه گفتار ، امروزسائل (18) فاتحه و ياسين است دوستان ، به که ز وي ياد کننددل بي دوست ، دلي غمگين ...
اين که خاک سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين استصاحب آن همه گفتار ، امروزسائل (18) فاتحه و ياسين است دوستان ، به که ز وي ياد کننددل بي دوست ، دلي غمگين ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها