تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836251676
سالها نت سكوت را خواندم
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سالها نت سكوت را خواندم گفتوگو با گلپا شايد در طي سي سالي كه از انقلاب ميگذرد، هميشه يك كنجكاوي بزرگ در ذهن عدهاي باقي مانده، اينكه مرد حنجره طلايي ايران يا همان گلپاي موسيقي كجاست و چه ميكند؟ اين كنجكاوي به اين خاطر است كه اكبر گلپايگاني با صداي جادويياش سالها سطح توقع مخاطبان ايراني را چنان بالا برد كه نهايتا به جز سه تن خواننده بقيه خوانندگان از صحنه رقابت با او حذف شدند: شجريان، بنان و ايرج و حالا ديگر مردم سالخورده اين سرزمين به روزگار سپري شده خود ميانديشند كه زماني با آواز گلپا جان ميگرفت. گلپا اين روزها به نظر ميآيد كه قصد دارد همچنان گلپاي سابق باشد. او در خانه سرسبز و زيبايش در شمال تهران پذيرايمان شد و ما را مستقيما به <اتاق خاطراتش> برد. در آنجا بود كه ما ناگهان با نوستالژياي گذشته روبهرو شديم؛ در اين اتاق عكسهاي او را ديديم با بزرگان موسيقي ايران، با مرحوم برومند، بهاري، بديعي، طاهرزاده و... عكسي كه او با زندهياد تختي گرفته بود، كسي كه از وي به عنوان دوستي بزرگ ياد ميكرد. نشانها و افتخارات گل سرسبد آواز ايران كه در طي 28 سال گذشته در بيرون از ايران نصيبش شد، بخش ديگر اشياي اين اتاق را تشكيل ميداد. آخرين آنها لوح سپاس مجلس سناي فرانسه بود كه اخيرا به وي داده شده. اتاق خاطرات اكبر گلپايگاني ما را به دهه چهل و پنجاه برد؛ به برنامه گلها، به لالهزار و... او اينك در آستانه 75 سالگي قرار دارد. شايد بگويند گلپا در اين سن و سال ديگر شكسته شده و صداي سابق را ندارد و شايد ديگر او را سلطان آواز ايران نخوانند، با اين حال ما همچنان با پديدهاي روبهرو هستيم كه در اين سن خود را گلپاي ايران ميداند. اكنون ما پاي گفتوگو با وي نشستهايم. اخيرا سناي فرانسه لوح سپاس خود را به شما داد. پيش از اين هم شنيده بوديم كه شيرطلايي و دكتراي افتخاري دولت مجارستان را دريافت كرده بوديد. چه جذابيتهايي در صداي اكبر گلپايگاني است كه اينچنين او را نشاندار كرده است؟ مساله موسيقي يك مساله جهاني است، چون زبان موسيقي زبان بينالمللي است. اهميتي ندارد كه ابراهيم تاتليس ترك است يا ام كلثوم، عرب، چون موسيقي زبانش جهاني است. ما بايد ببينيم اينها چه انتظاري از موسيقي دارند. من فكر ميكنم براي غربيها خلاقيت در موسيقي مهم است. خب اينها موسيقي پاپ دارند، موسيقي جاز دارند و خيلي قوي هم هستند. اين براي من قابل احترام است. اما ما هم يك نوع موسيقي داريم كه موسيقي مليمان است. موسيقي ملي ما چيزي نيست كه بخواهيم به آن بيتوجهي كنيم و رويش ماله بكشيم! اين موسيقي ملي در برنامه <گلها> به اوج رسيد. ما خوانندگان بزرگي داريم، مثل اديب خوانساري، سيدحسين طاهرزاده، تاج اصفهاني، حسين قوامي، حسين خواجهاميري و... كه نمي توانيم زحمات آنها را ناديده بگيريم. حالا البته كساني هم بودند كه ميخواندند و ما سابق بر اين با صدايشان روبهرو ميشديم. صدايي داشتند مثل سوت ماشين دودي كه به نظرم بهترينشان شخصي بود به نام آقابزرگه كه در زمان ما هم مكتب داشت، هم تعزيه ميخواند و هم آواز ايراني، ولي صداي مطبوعي نداشت. ما بعد از آن همچنين خوانندگان زيادي داشتيم. اما توجه كنيد كه ميگويند: طلا و مس. هر دو فلز هستند، اما طلا يك چيز است و مس چيز ديگر. شكر هند و شكر مازندران هر دو شيريناند، اما اين كجا و آن كجا! همان طور كه ما روي نقاشي، شعر، موسيقي و هنر غربيها مطالعه ميكنيم، آنها هم روي هنر ما مطالعه دارند و دنبال خلاقيتهاي ما هستند. مثلا من رشته خودم يعني آواز را مثال ميزنم. اگر پنج تا سه گاه خواندي بايد هيچكدام شبيه هم نباشد. شما به اهداي شير طلايي مجارستان اشاره كرديد. خب، فكر ميكنيد براي مجارها چه جنبهاي از آواز من مهم است؟ آنها كه زبان فارسي را نميفهمند!براي آنها خلاقيت مهم است. آنهايي كه موسيقي را آناليز ميكنند و كارشناس هستند به دنبال اين خلاقيتها هستند. جايزه سپاس به هر حال با چنين رويكردي چندي پيش به من اهدا شد. ببينيد آقاي گلپايگاني، آنهايي كه در داخل ايران شما را ميشناسند تصويري از خوانندهاي در ذهنشان است كه فرضا شش دانگ صدا را اختيار دارد و ميتواند سه گام را بخواند و تمام اينها قريحه خدادادي اوست و ربطي به خلاقيت و مسائل ديگر ندارد از همين رو است كه لقب مرد حنجره طلايي ايران را به وي دادهاند... اولا من اين اشتباه را تصحيح كنم كه عبارت <شش دانگ صدا> اصلا صحيح نيست، <دانگ> كلمه مناسبي نيست و بايد <گام> را به كار ببريم. ميگويند فلان خواننده دوگام ميخواند يا فلان خواننده سهگام ميخواند. اما در مورد صحبت شما، من معتقدم آنهايي كه در غرب به ما جايزه ميدهند خيلي باهوش هستند و مفسران و موسيقيدانان بزرگي دارند كه موسيقي ما را آناليز ميكنند. آنها به صرف وجود قريحه به كسي جايزه نميدهند! البته در مملكت ما يك عده هستند كه طبق گفته شما معتقدند آواز من حاصل قريحه است، ولي به هر حال فقط اين را ميگويم كه موسيقي دغدغه من بوده و هست. نه ميخواهم رئيسجمهور شوم، نه وزير و نه وكيل. كار من موسيقي و شعر است. دوست دارم صبح به كوه بروم و ورزش بكنم و بعدازظهر بيايم راجع به موسيقي صحبت كنم و هر كاري كه از دستم برميآيد براي جوانها انجام دهم، عين همين 15 سيدي كه آماده شده و شامل رديفهايي است كه مجوز گرفته و عنوان آن <فراز و نشيب> است. اين اثر از نظر تعداد و گوشههاي موجود، قويترين اثري است كه به بازار خواهد آمد. صحبت رديف شد، آغاز همكاريتان با مرحوم نورعلي خان برومند و زندهياد علياصغر بهاري به اجرايي در سال 1335 برميگردد. گويا اين اجرا پخش نشد. درباره همكاري با اين دو موسيقيدان بگوييد. خب بخش عمده محتويات اين 15 سيدي همانهايي است كه مرحوم برومند روي آنها زحمت كشيد. من هشت سال شاگرد نورعليخان برومند بودم و با همه بزرگان موسيقي مثل صبا، يوسف فروتن، حاج آقا محمد ايراني، اديب خوانساري و سيدحسين طاهرزاده همكاري داشتم. اينها كساني بودند كه خيلي كمك كردند، چون همگي موسيقيدان و رديفشناس بودند. بخش عمدهاي از محتويات اين سيديها حاصل كار اين بزرگواران است هرچند بخش زيادي از آنها را من در خلال سفرهايم به نقاط مختلف ايران جمعآوري كردم. برادرم هم در اين زمينه تلاش زيادي كرد. به هر حال همان طور كه گفتم سرو كار من با موسيقي و شعر است، البته يك عدهاي هم هستند كه دوست دارند روي برخي حقايق سرپوش بگذارند و آنها را ناديده بگيرند. من احساس ميكنم كار خودم را كردهام و كارنامهام در برنامه <گلها> عيان است. اگر هم عدهاي ميخواهند مقايسه كنند، با حرف مقايسه نكنند. خدا بيامرزد مرحوم تختي را كه دوست عزيز من بود، او هميشه ميگفت كشتي روي تشك مشخص ميشود، خواندن روي سن! حرفم اين است كه اگر برخي ميخواهند راجع به خوانندهاي صحبت كنند، بيايند نواري را كه او خوانده با نواري كه يك خواننده ديگر خوانده، مقايسه كنند و بعد قضاوت كنند. صحيح نيست كه با مغلطه كردن حقايق را زير پا بگذاريم. اگر ميخواهيم مقايسه كنيم، بياييم بر فرض <شور> بنان را با شوري كه قوامي خوانده مقايسه كنيم. مردم خودشان ميفهمند و به تفاوتها واقفاند؛ خصوصا از اين نظر كه مردم همه موسيقيدان هستند، همه گلشناس هستند. پس با اين اوصاف زياد با حرف آن عده كه معتقدند حنجره خدادادي شما را به اوج رساند، موافق نيستيد! ببينيد، من در درجه اول از كساني كه نسبت به من انتقاد ميكنند، متشكرم. ولي معتقدم انتقاد بايد انتقاد سالم باشد. يك كسي من را نديده و بعد ميخواهد راجع به من صحبت كند. چه ميخواهد بگويد؟! نه سنش به من ميخورد و نه حرفهايش درست است. يك كسي به من گفت آقا، ما آن زمانها به لالهزار نرفتيم! من به او گفتم كسي شما را دعوت كرد؟ گفت نه، گفتم پس ريختات به لالهزار رفتن نميخورد، شكلات و لباس پوشيدنات به لالهزار نميخورد! اين شخص نميدانست كه صرف خواندن بر روي سن ملاك نيست؛ خوانندگي فاكتورهاي مختلفي دارد، بزرگترين خوانندگان دنيا مثل فرانك سيناترا، ابراهيم تاتليس، مورن و امكلثوم به راحتي خواننده نشدند. يادم ميآيد سالهاي 1340 و 1341 همراه با مرحوم بديعي به اسكندريه رفتيم و ميهمان امكلثوم بوديم. ميديديم كسي مثل او بازار خوانندگي خوانندههاي پربه سر اروپايي را كساد كرده، خوانندههايي كه دلارهاي مملكت را برميداشتند و ميبردند! به هر حال درست است كه قريحه كمك كرده، اما هميشه جستوجوگر موسيقي بودهام. برميگرديم به سال 1338 شمسي. شما در اول فروردين اين سال اولين آواز بدون ساز خود را با شعري از حافظ اجرا كرديد كه در اين آواز به عنوان خوانندهاي ناشناس و جوان معرفي شديد. با اين حال به فاصله چند روز بعد در برنامه <گلها> و با آواز <مست مستم ساقيا دستم بگير> به جايگاه قابل ملاحظهاي در ميان مردم رسيديد. چگونه اين فاصله كوتاه ميان گمنامي و شهرت را پشت سر گذاشتيد؟ قبل از هر چيز بگويم براي من موسيقي لحظهاي بوده كه در آن درونم را پاك كردهام و به مردم عشق ورزيدهام. خودبيني، دشمن هنرمند است، چه بسيار هنرمنداني كه خوب كار ميكردهاند ولي آمدهاند و رفتهاند. اگر خدا بخواهد كسي را زمين بزند اگر تمام جرثقيلهاي دنيا جمع شوند نميتوانند او را بلند كنند و اگر قرار باشد كسي را بلند كند هيچكس نميتواند مانع شود. چرا ما بايد به هم بدي كنيم؟ مگر از نوازندگان بزرگ آن زمان چند نفر مانده؟ ستارههاي درخشاني مثل كسايي، تجويدي، شهناز، شريف، ياحقي، ملك، بديعي و... ما بايد كاري كنيم كه جايگزينهايي براي اين ستارهها پيدا شود تا موسيقي مليمان تداوم يابد. اما در مورد سوال شما، من استادي داشتم به نام سيدحسين طاهرزاده كه از او بهرههاي زيادي بردم. هميشه ميگفت خوب خواندن را از آنهايي كه بد ميخوانند ياد گرفتهام! او معتقد بود خواننده بايد شنونده خوبي باشد. به هر صورت براي من هم مهمتر از خواندن، گوش كردن بوده و فكر ميكنم اين مساله بوده كه كمك زيادي به من كرده است. آقاي گلپايگاني، نزديك به 28 سال است كه مردم به شكل مستقيم از آواز شما دور هستند. حالا اجرا در خارج از كشور كه جاي خودش را دارد و ميدانم كه در طي اين سالها كنسرتهاي زيادي در كشورهاي مختلف برپا كردهايد، ولي آيا اين دورهاي كه ناخواسته از سال 1358 رقم خورد گلپا را پژمرده نكرد؟! ببينيد، من از آواز دور نشده بودم. شما هم اشاره كرديد، چون در خارج عضو كميتههاي مختلف موسيقي بودم و يك مقداري هم ساز ميزدم. دنبال شناخت موسيقي كشورهاي مختلف بودهام و با هنرمندان بزرگ دنيا آشنايي دارم و با آنها برنامه اجرا كردهام. ولي يك مساله هست، هميشه عادت كردهام عصبانيت ديگران را با سكوت پاسخ بدهم. نتي هست در موسيقي به نام سكوت. من سالها نت سكوت را خواندم. نت سكوت خيلي زيباست، چون من سكوت ميكنم تا براي طرف مقابل درسي باشد، يك درس اخلاقي. وقتي فرد عصباني با حالت برافروخته با سكوت و آرامش من مواجه ميشود، خجالت هم ميكشد. من منتظر ماندهام تا مردم خودشان بدانند گلپا كه بود و چه كرد. اگر در اين سرزمين كار نميكند گم كه نشده است! رفته و با فلان موسسه يا بنياد خارجي كار ميكند، كنسرتهاي مختلف برپا ميكند، جوايز مختلفي ميگيرد. چرا اين جوايز را به ديگران ندادند؟ چرا شير طلايي را فقط به من دادند يا سناي فرانسه لوح سپاس خود را فقط به من داد؟ لابد آنها چيزي در وجود من حس كردند كه اين جوايز را دادند. متاسفانه عدهاي هستند كه فكر ميكنند اگر من وارد فضاي موسيقي كشور بشوم خللي به وجود ميآيد، در حالي كه من واقعا با هيچ كسي مشكل ندارم، شهروند ايرانم، اهل سياست نيستم، اهل موسيقي، شعر، ادبيات و ورزش هستم و در اين مملكت ماندهام. چه لزومي دارد كه درباره كسي بدگويي كنم. من از هيچكس گلهاي ندارم و آرزوي بهروزي تمام مردم ايران را در سر دارم چون واقعا ايران را دوست دارم. ميتوانستم مثل هنرمندان ديگر در طي اين سالها به كشورهاي ديگر بروم ولي ايران را ترك نكردم و در اين خانه ماندم، چون خانهام را دوست دارم. پنجاه سال است ساكن اين خانه هستم. شما در تكيه زرگرهاي تهران به دنيا آمدهايد. در سال 1312. با اين حال چه ارتباطي با شهر گلپايگان داريد. اين را از آن جهت ميگويم كه اهالي اين شهر شما را متعلق به خودشان ميدانند. پدربزرگ من در گلپايگان بود و پدر من هم در اين شهر به دنيا آمد؛ ولي در جواني به همراه برادرش به تهران ميآيد. پدربزرگ من كه صداي خوشي داشته تاجر پنبه بود. در گلپايگان به فعاليت اشتغال داشته. پدربزرگ او از ايل بختياري بود. نوعي پاكي و صداقت در اين ايل ديده ميشود. به هر صورت من ذاتا گلپايگاني هستم، هرچند در تكيه زرگرها به دنيا آمدم. سال 1318 وارد دبستان فرهنگ در تكيه زرگرها شدم و بعد از آن ما به خيابان آبشار نقل مكان كرديم و در دبيرستان بدر محله سرچشمه ثبت نام كردم. به هر حال ريشه، ريشه گلپايگاني است و ميدانيد كه آنجا چه مردم پاك و باصفايي دارد. يكي از خوانندگاني كه خيلي كم راجع به او صحبت شده، عندليب گلپايگاني بوده. او صداي خيلي خوشي داشته. ما گوشهها و رديفهاي ارزشمندي از او به دست آورديم و داريم روي آنها كار ميكنيم تا ببينيم استاد او چه كسي بوده. البته از خودش كه سوال كردهاند گفته استاد من كوه و دشت و رودخانه بوده! گفته ميشود در زماني كه اكثر مردم به ترانههاي راديو دل بسته بودند و توجهي به موسيقي آوازي نداشتند، صداي گلپا كه مبتني بر موسيقي دستگاهي بود با استقبال مواجه شد. آيا موافق اين نظر هستيد كه توجه شما بيشتر معطوف به موسيقي دستگاهي بوده تا موسيقي آوازي؟ من 17 سال اول فعاليت موسيقيام را فقط آواز ميخواندم، ترانه نميخواندم. به يك مناسبتي ترانه را شروع كردم. وقتي كه آمدم، ويگن جاز ميخواند، منوچهر و روانبخش هم جاز ميخواندند. بنان آواز ميخواند، اديبخوانساري با آن قدرت آواز ميخواند و همينطور عبدالوهاب شهيدي و ايرج. وقتي به راديو آمدم در راهروي راديو با رئيس وقت موسيقي برخورد كردم. پرسيد براي چه به اينجا آمدهاي؟ گفتم دعوت شدهام براي خواندن آواز در <گلهاي جاويدان.> گفت آقا برو پشت مرده بخوان! كسي ديگر آواز گوش نميكند. خيلي ناراحت شدم، ياد صحبت اديب خوانساري افتادم كه به من گفته بود گلپا، وقتي خواستي بخواني، بايد چيزي را بخواني كه ديگران تا به حال نخواندهاند، چون خوانندههاي گردنكلفتي در كشور هستند بايد چيزي بخواني كه در آن خلاقيت تو مشهود باشد. اين بود كه با مرحوم مرتضيخان محجوبي مثنوي شور را خواندم: <مست مستم ساقيا دستم بگير>، با شعري از بيژن ترقي. من با مثنوي شور معروف شدم. همه روي دوچرخه <مست مستم ساقيا> را ميخواندند! سر پل تجريش اين بيت را تكرار ميكردند. من با اين اثر معروف شدم، نه با ترانه! 17 سال بعد بود كه ترانه <قهر و ناز اندازه داره> را خواندم. پس 17 سال آواز ميخواندم و رديفهاي موسيقي ايراني را. مهم خلاقيت است، آن هم در آواز نه در ترانه. شما وقتي ترانه ميخوانيد، اجراكننده هستيد، ابداعكنندهنيستيد. تازه ممكن است اين اجراكننده بد باشد يا خوب. اما اين خلاقيت نيست. بسياري از دوستداران شما هنوز خاطره صداي خوانندهاي را با خود دارند كه زماني به مرد حنجرهطلايي ايران معروف بود. آيا بعد از گذشت بيش از سه دهه هنوز آن قدرت آواز را در خود احساس ميكنيد؟ ببينيد، اگر به من همين الان بگويند مثنوي شور يا خسرو و شيرين را مثل 35 سال پيش يا چهل سال پيش بخوان، من اين كار را نميكنم، چون آن مربوط به آن زمان بوده است. يك زمان كسي در درون آدم ميگفت بنشين بر لب جوي و گذر عمر ببين! الان نه جويي هست و نه گذر عمري، آبها همه در كانال است! در عوض الان سوژههاي زيبايي وجود دارند كه ميشود روي آنها كار كرد. يك زمان ميخواندم <موي سپيد را در آينه ديدم>، ولي حالا با اين گرفتاريهايي كه برايم پيش آمد، ميخوانم: <دروغ نگو آينه كه من هنوز جوونم، واسه دلاي خسته بازم ميخوام بخونم>! اين شعر متعلق به زمان حاضر است. براي خواندن اين بيت اسبابي لازم است؛ داشتن صداي خوب، نفس خوب، دندان خوب و بالا رفتن از كوه. اين كار هر روز من است. هر روز در كوه ميخوانم. در كنسرتي كه همين اواخر در استراليا و كانادا برپا كردم، خودم به تنهايي دو ساعت تمام روي سن خواندم، راه رفتم و خواندم. اگر خوانندهاي توانست اين كار را بكند بسما...! هر زمان كه حس كنم نميتوانم به اين ترتيب خوانندگي كنم، فورا به مردم ميگويم من از شما خداحافظي ميكنم. اين روزها به چه فعاليتي مشغول هستيد؟ كاري كه اين روزها ميكنيم، گردآوري حقايق موسيقي ايران در قالب يك كتاب است. سعي كردهايم كساني را كه در موسيقي ايراني خلاق بودهاند اما به هر دليل نامي از آنها برده نشده، معرفي كنيم. الان عدهاي نميدانند حاجآقا محمد ايراني كه خانهاش در آب سردار بود تمام زندگياش را وقف موسيقي خلاق كرد، همينطور روحا... خالقي، موسي معروفي، نورعليخان برومند، يوسف فروتن، تيمسار سياهپوش، اشرفي و ... اينها بزرگان موسيقي ما بودهاند و ما در اين كتاب به اين موارد پرداختهايم. اين كتاب تا مدتي ديگر منتشر ميشود. بعد از آن هم رديفهاي موسيقي ايران را منتشر ميكنيم كه دربارهاش صحبت شد. گويا بنيادي را با اهدافي خاص راهاندازي كردهايد؟ دربارهاين بنياد توضيح بدهيد. ما بنيادي را در فرانسه راهاندازي كردهايم كه مشغول فعاليت است. تمام اشخاصي كه در فرانسه مشغول فعاليت فرهنگي علمي هستند به دولت ماليات ميدهند. قرار شده اين افراد ماليات خود را به جاي دولت به اين بنياد بدهند. اين بنياد با نام <بنياد گلپا> در هر سال يك هنرمند اعم از خواننده، نوازنده، نقاش و ... را انتخاب ميكند و جايزه ويژه خود را به او ميدهد. آن جايزه هم شامل پرداخت ماهي هزار يورو به فرد برگزيده است. اين بنياد را خودم به همراه تعدادي از دوستان اهل شعر و موسيقي راهاندازي كردهام. اولين برگزيده اين بنياد نوروز آينده معرفي ميشود. ما در هر رشته داوراني داريم و سعيمان بر اين است كه اولين برگزيده اين بنياد از ايران باشد. آيا آرزوي برپايي كنسرت در ايران داريد؟ من عاشق برپايي كنسرت در ايران هستم. حتي پيشنهاد برگزاري كنسرتي با بزرگان موسيقي ايران را در تخت جمشيد دادم. الان هم حاضر هستم كنسرتي برپا كنم براي كمك به دانشجوياني كه بيبضاعت هستند. اگر دستاندركاران صلاح بدانند من حاضرم از جيب خودم هزينه كنم تا عوايد كنسرتم به دانشجويان بيبضاعت اختصاص يابد. منتها اين منوط به آن است كه آنها پيشقدم شوند. منبع: اعتمادملی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]
-
گوناگون
پربازدیدترینها