واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: هفته نامه سلامت :دكتر عليرضا آشوري ضربالمثلي در ادبيات فارسي داريم كه ميگويد عذر بدتر از گناه؛ يعني اينكه كسي كار بدي مرتكب شود و بعد بخواهد به انحاء مختلف آن را ماستمالي كرده و براي اينكار از دليل و برهانهايي به مراتب بدتر از اصل قضيه استفاده كند. اين ضربالمثل در جامعه ايراني بينهايت كاربرد دارد چون يكي از ضعفهاي بزرگ فرهنگي بسياري از مردم ما، فقدان شجاعت در اقرار به اشتباه است؛ در نتيجه براي محق جلوهدادن خود دست به هر كاري ميزنيم و چنان دلايل وحشتناكي اقامه ميكنيم كه همه انگشت به دهان ميمانند. شخصا با چند مورد از بدترين موارد آن روبرو شدهام. زماني كه در دانشكده دندانپزشكي درس ميخواندم، معاينه بيماري را به من سپردند كه بهدليل لقي دندانها به بخش بيماريهاي لثه مراجعه كرده بود. هنگام معاينه بنابر وضع و ظاهر بيمار به معتادبودن او شك كردم و بعد از چند سوِال بالاخره بيمار اقرار كرد كه معتاد به ترياك است. همين كه اين را گفت فورا اضافه كرد: نگاهي به او انداختم و گفتم: گفت: و جايي روي جمجمهاش را نشان داد. مانده بودم معطل كه چه بگويم، آن جايي كه بيمار نشان من داده بود نه تنها كوچكترين اثري از جاي زخم ديده نميشد بلكه انبوهي مو هم در آن محل روييده بود. ميدانيد كه اگر چنين جراحتي در هر ناحيهاي از بدن ايجاد شود چنان اثري از آن باقي ميماند كه از 10 قدمي هم مشخص است، چون هم پوست را به شكل خاصي جمع ميكند و هم اينكه در آن ناحيه اثري از مو باقي نخواهد ماند. رو كردم به آن آقا و گفتم : دردسرتان ندهم، اتفاقات چند ان جالبي بعد از اين گفتگو رخ نداد ولي به هر حال هرچه بود گذشت تا چند وقت بعد از آن يك بار سوار يك خودرو مسافركشي شدم كه راننده آن از شدت نشئگي عملا نميتوانست درست رانندگي كند، تا جايي كه تمام مسافران وحشت كرده بودند، ولي نبودن تاكسي در آن مسير همگي را مجبور به سكوت كرده بود. خلاصه آقاي راننده آنقدر كشيده بود كه چندين بار از مسير خود منحرف شد و بالاخره اتفاقي كه همه پيشبيني ميكرديم افتاد و او از پشت كوبيد به خودروي جلويي؛ البته تصادف شديد نبود. ولي جالب اينكه آقاي راننده حالش بهحدي خراب بود كه اصلا نفهميد تصادف كرده است( !ميدانم باوركردنش سخت است ولي باور كنيد) راننده جلويي با عصبانيت پياده شد اما راننده ما با قيافهاي حق به جانب با همان صداي كليشهاي معتادها به راننده جلويي گفت: راننده جلويي كه از عصبانيت ديوانه شده بود، سر او داد كشيد: ! و راننده با قاطعيت بيشتري گفت: ! و كمي بعد بهطوري كه مسافران بشنوند، گفت: ! چه زجرآور است كه جانبازان جنگ با آنهمه مشكلاتي كه همه بهتر از من ميدانيد، وسيله توجيه افرادي شدهاند كه جز وافور سلاح ديگري بهدست نگرفتهاند.معتادان محترم لطفا توجيه ديگري پيدا كنيد و روي اعصاب مردم راه نرويد. ما مردم چرا اجازه ميدهيم عدهاي با بيشرمي تمام و با دروغگويي نام جانبازان را لكهدار كنند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]