واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، ملاقلي پور در روز هفدهم شهريور كه سالها بعد به روزي تاريخي در تقويم كشورمان تبديل شد،به دنيا آمده و در محله هاي جنوبي تهران كودكي و نوجواني خود را گذراند. وي كه در بحبوحه انقلاب به عكاسي در خيابان ها مي پرداخت، با شروع جنگ تحميلي به سوي خرمشهر تحت محاصره رفته و تا روزهاي آخر سقوط شهر نيز در آنجا ماند و به عنوان عكاس جنگي فعاليت كرد كه اين حضور در بسياري از فيلم هاي درخشانش همچون سفر به چزابه حس مي شود. در همين ايام او كه علاقه زيادي به سينماي داستاني داشت، نخستين فيلم بلند خود را با نام نينوا ساخت كه براي يك كارگردان تازه كار،فيلمي متوسط به حساب مي آمد.فيلم ياد شده در سينماها اكران عمومي نشد و پخش چندين باره تلويزيوني را تجربه كرد. بلمي به سوي ساحل دومين ساخته سينمايي ملاقلي پور فيلمي نسبتا استاندارد و كاملا متفاوت با نينوا بوده كه حادثه پردازي در آن پررنگ تر شده و فيلم را به نمونه هاي مشابه اش در سينماي جهان نزديك مي سازد. فيلم درباره مقاومت خانه به خانه جوانان خرمشهري در كنار نيروهاي نظامي است كه در پايان با شهادت آنها به پايان مي رسد.فيلم ياد شده به دليل صحنه هاي حادثه اي اش با استقبال نسبي مخاطبان روبه رو شده و گيشه گرمي را تجربه كرد. ملاقلي پور در سومين فيلمش پرواز در شب با الهام از واقع كربلا فيلمي به شدت جذاب و تاثيرگذار از مظلوميت رزمندگاني كه در يك كانال محاصره شده اند. وي در اين فيلم تكنيك را كاملا در خدمت محتواي ارزشمندش به كار گرفته و مظلوميت امام حسين(ع) و يارانش را با مقاومت جانانه و مظلومانه گردان كميل قرينه قرار داده است. بازي خوب فرج الله سلحشور در نقش مهدي نريمان -فرمانده گردان- در كنار فيلمنامه محكم آن از نقاط قوت پرواز در شب است كه هنوز هم تازگي و طراوت آن را حفظ كرده است. پس از پايان جنگ، ملاقلي پور نيز به مانند فيلمسازان هم نسل خود همچون ابراهيم حاتمي كيا به شهر بازگشته و به سينماي اجتماعي روي آورد كه با توجه به روحيات خاص ملاقلي پور كاملا هم طبيعي مي نمود. مجنون و خسوف دو فيلم پاياني او در دهه شصت است كه با پناهنده در ابتداي دهه هفتاد كامل مي شود. در اين سه فيلم هر كدام از شخصيت هاي اصلي داستان با معضلات بسيار درگيرند و براي بيرون كشيدن گليم خود از آب به كارهاي عجيبي دست مي زنند.در پناهنده ملاقلي پور به سراغ زوج فلك زده اي رفته كه در جواني گول تبليغات مسموم منافقين را خورده و حال سرخورده از آنها قصد بازگشت به وطن را دارند. كارگردان در اين فيلم هيچ يك از شخصيت ها -حتي بدمني همچون:زاپاتا- را سياه مطلق فرض نكرده و براي آنها دل مي سوزاند.اما در اين بين قهرمان داستان همان رزمنده سابقي است كه با بدني زخمي كنج عزلت گزيده و به كار مشغول است بي آنكه منتي بر سر همشهريان خود داشته باشد. بازي هاي روان بازيگران را مي توان بزرگترين نقطه قوت فيلم به حساب آورد كه نقش آفريني عبدالرضا اكبري و احمد نجفي در دو قطب مثبت و منفي جلوه ديگري دارد. در سال هاي مياني اين دهه ملاقلي پور بار ديگر به سينماي محبوبش -سينماي دفاع مقدس- بازگشته و دو اثر درخشان و بي نظير را به يادگار گذاشت:سفر به چزابه و نجات يافتگان. دو فيلم به شدت ضد جنگ كه در اولي جريان سيال ذهن را براي روايت داستان خود انتخاب كرده و دو دوره زماني را با هم تركيب مي كند.سفر كارگردان فيلمي جنگي همراه با دوست آهنگسازش به فضاي جبهه چند سال قبل،ايده فوق العاده اي براي نمايش فضاي تيره و خشن جنگ بوده كه با پرداخت استادانه ملاقلي پور همراه شده است. وي به خوبي توانسته اين جهش زماني را به تصوير كشيده و پايان مناسبي را برايش رقم بزند كه تا سالها از ذهن مخاطبانش پاك نمي شود. در نجات يافتگان با فضاي متفاوت تري روبه رو هستيم كه نقش اصلي آن را دختر جوان امدادگر ايفا مي كند. فيلمي با شخصيت هاي محدود با ديالوگ هايي دو پهلو ميان امدادگر و بسيجي زخمي روي برانكادر كه ضلع سوم آن را نظامي عراقي با بازي فوق العاده زنده ياد جمشيد اسماعيل خاني تكميل مي كند. به تعويق افتادن نمايش فيلم لطمه بسياري به آن وارد كرده و تازگي را تا اندازه زيادي از آن گرفت. فيلم فوق نيز به مانند سفر به چزابه غناي تكنيكي فوق العاده اي داشته و پختگي تكنيكي كارگردان را به رخ مي كشد. سختي هايي كه ملاقلي پور بر سر ساخت اين دو فيلم متحمل شد وي را به سوي سينماي شهري كشانده و به فيلم ضعيف و آشفته اي به نام كمكم كن كشاند.فيلمي به شدت مغشوش با يك داستان خطي كه تنها نمايانگر روح سرگشته و پريشان كارگردان است و لاغير. كمكم كن در كارنامه فيلمسازي او يكي از ضعيف ترين هاست كه به ندرت نقطه قوتي در آن يافت شده و خشونت بيش از اندازه اش موجب آزار مخاطبان مي شود. هيوا بازگشت موفقيت آميز وي به دنياي آشناي دفاع مقدس است كه ظرافت هاي بسياري در آن به كار رفته و وجه عاشقانه اش نيز خوب و پاكيزه از كار درآمده است.وي در هيوا نيز از جريان سيال ذهن بهره گرفته و به ارتباط عاطفي ميان هيوا و حميد را سروشكل سينمايي تري بخشيده است. هيوا يكي از معدود فيلم هاي دفاع مقدسي است كه به گروه هاي تفحص شهدا پرداخته و مسايل و مشكلات اين كار خطرناك را به تصوير كشيده و در عين حال بر حضور مومنانه آنها در مناطق جنگي تاكيد كرده است. نسل سوخته بازگشت ملاقلي پور به سينماي اجتماعي است كه در قياس با كمكم كن سروشكل منسجم تري داشته و داستان خود را تقريبا خوب و روان تعريف مي كند.فيلمي اپيزوديك كه هر بخش به شكلي با بخش بعدي خود ارتباط پيدا مي كند.اما ملاقلي پور با لحني خشن و پر از فرياد داستان خود را روايت كرده و خشونتش در برخي جاها مانند:كور كردن پسر جوان به دست شازده قجري ،مشمئزكننده جلوه مي كند!. ضايعات جنگ و درگيري آدم هاي جامعه با پس لرزه هاي آن محور فيلم بعدي او -قارچ سمي-بوده كه متاسفانه آشفتگي غريبي بر سرتاسر آن حاكم است و هيچ شباهتي به فيلم هاي درخشان كارنامه ملاقلي پور ندارد. در واقع با فيلمي روبه روييم كه يك داستان تماشايي را به شكل نسنجيده اي روايت كرده، نتيجه اي جز سردرد براي تماشاگران خود به ارمغان نمي آورد!. مزرعه پدري آخرين فيلم جنگي رسول ملاقلي پور نيز تا حدودي مشكل فيلم قبلي را با خود داشته اما روايت غير خطي داستان به داد فيلم رسيده و كيفيت بهتري بدان بخشيده است. شخصيت محمد سكوت با بازي عالي جمشيد هاشم پور نقطه قوت اصلي فيلم است كه در بخش پاياني جلوه ديگري بدان بخشيده است. هر چند كه انتخاب مهدي احمدي براي نقش نويسنده ادبيات دفاع مقدس كه به گذشته سفري ذهني كرده، از اساس اشتباه بوده و لطمه سنگيني به كليت كار وارد كرده است. ملاقلي پور در آخرين ساخته اش ميم مثل مادر به سراغ گونه ملودرام رفته و داستان پر سوز و گدازش را با نيم نگاهي به اثرات مخرب جنگ تحميلي روايت كرده است.جالب اينكه وي با وجود نداشتن تجربه در ساخت فيلم هاي اينچنيني،بسيار موفق عمل كرده و مخاطبان خود را كاملا تحت تاثير قرار مي دهد. بازي درخشان علي شادمان در نقش اصلي فيلم از جمله نكاتي است كه كاملا به توانايي هاي كارگردان در گرفتن بازي از وي بازمي گردد كه نقش مهمي در كيفيت اثر داشته است. رسول ملاقلي پور شانزدهم اسفند1385 در سن پنجاه و يك سالگي در حالي درگذشت كه مقدمات ساخت فيلم عصر روز دهم را در عراق دنبال مي كرد. فيلمي كه توسط مجتبي راعي ساخته شد اما حسرت تماشاي روايت رسول ملاقلي پور از اين داستان جذاب و پرتعليق را به دل دوستداران سينمايش گذاشت. فراهنگ**1983**م.ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 975]