محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826626973
درد دل و خاطرات ماهي بازها
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: @@@19th July 2007, 09:17 PMسلام خدمت همه دوستان عزیز خیلی دلم براتون تنگ شده بود و من به یک مسافرت به شهر قم رفتم داشتم میرفتم حرم که نگام به یک کافی نت افتاد و رفتم اونجا و دارم در کنار حرم براتون مینویسم دوشنبه سه شنبه دبگه مبام تهران و به جمعتون اذافه میشم یک 20 دقیقه ای دیگه از وقتم مونده که تا بتونم جواب میدم با تشکر سعید OSTAD 6619th July 2007, 10:10 PMسلام دوستان چند وقتی هست که کارم خیلی زیاد شده و دیگه نمیتونم به ماهی هام برسم یعنی نه میتونم آب آکواریوم رو عوض کنم و نه میتونم غذای درست و حسابی بهشون بدم اصلا وقت نمیکنم حتی 5 دقیقه به اونا نگاه کنم و از این موضوع خیلی ناراحتم و دارم عذاب میکشم فکر میکنم ماهی هام هم همین حس رو داشته باشن.از طرفی هر وقت به فکر جمع کردن آکواریوم می افتم واقعا میبینم که نمیتونم این کار رو انجام بدم. خیلی ناراحتم لطف کنید من رو راهنمایی کنید و کمی هم دل داریم بدید.:( DAMPARVAR20th July 2007, 08:10 AMبا سلام به دوست عزيز جناب ostad 66 ارتباط با موجود زنده سبب وابستگي به آن و دلداگي ميشود. موارد زيادي اتفاق افتاده كه برايم خيلي مشكل بوده به ماهيانم سر بزنم.(آنها را در خانه ندارم) ولي يادآوري علاقه ام به آنها،وابستگيشان به من،حس انجام وظيفه ، لاروهاي تازه از تخم در آمده و .... من را وادار به سر زدن به آنها ميكند.وقتي كه در كنارشان قرار ميگيرم ديگر يادم ميرود كار داشته ام و تنها به آنها فكر ميكنم و سعي ميكنم كمكشان كرده و از تغييرات بوجود آمده در آنها اطلاع يافته و از آنها لذت ببرم.وقتي كه به سمت شما براي دريافت غذا مي آيند يا از بچه هايشان مواظبت ميكنند يا در آب بايكديگر دعوا گرفته يا بازي ميكنند،خود بخود پاداش لازم را دريافت كرده و اثر مثبت خود را بر ما ميگذارند. اگر كمي وقت تكاني كنيم حتما براي چند دقيقه غذا دهي روزانه و 1 تا 2 ساعت رسيدگي هفتگي زمان اضافه داريم.كافيست در كنارشان قرار بگيريد تا خودشان وقت لازم را از شما دريافت كنند. پر گويي مرا ببخشيد. با ارادت و احترام : دامپرور HessamHashemi21st July 2007, 12:45 AMدقیقا منم با آقای دام پرور گرامی موافقم. منم سرم خیلی شلوغ شده ولی وقتی خوب فکر کردم دیدم هر چقدرم سرم شلوغ باشه آخرش هفتگی 2-3 ساعت بیکاری دارم که میتونم برای ماهیهام مصرف کنم. من قبلا تمام روز را در کنار ماهیهام بودم ولی الان یک ماهی میشه که هر روز وقت بسیار کمی برای ماهیهام دارم و انگاری اونهام دلتنگ من میشن. چون تا منو میبینن اینقدر بالا پایین میرن که انگاری دنیا را بهشون دادن. اولش فکر میکردم برای غذا این کارو میکنن ولی دیدم برای دیدن من اینکارو میکنن و از اون وقت حتی شده از خوابم بزنم سعی میکنم با اونها باشم و از با اونها بودن تمام مشکلاتم را فراموش میکنم و کاملا لذت میبرم. OSTAD 6621st July 2007, 10:49 PMاز توجه شما عزیزان متشکرم. @@@22nd July 2007, 07:33 PMسلام دوستان چند وقتی هست که کارم خیلی زیاد شده و دیگه نمیتونم به ماهی هام برسم یعنی نه میتونم آب آکواریوم رو عوض کنم و نه میتونم غذای درست و حسابی بهشون بدم اصلا وقت نمیکنم حتی 5 دقیقه به اونا نگاه کنم و از این موضوع خیلی ناراحتم و دارم عذاب میکشم فکر میکنم ماهی هام هم همین حس رو داشته باشن.از طرفی هر وقت به فکر جمع کردن آکواریوم می افتم واقعا میبینم که نمیتونم این کار رو انجام بدم. خیلی ناراحتم لطف کنید من رو راهنمایی کنید و کمی هم دل داریم بدید.:( معمولا آدمهای پر کار این کار رو میکنن : 1 یا دو عدد ماهی خیلی بزرگ مثل پنگوسی و یا حتی رد تیل بگیر و فقط هفته ای 2 بار براشون 100 تا غذای زنده ( هر بار ) بریز نه ضعیف میشن و نه آب آکواریوم خیلی کثیف میشه OSTAD 6622nd July 2007, 11:43 PMمعمولا آدمهای پر کار این کار رو میکنن : 1 یا دو عدد ماهی خیلی بزرگ مثل پنگوسی و یا حتی رد تیل بگیر و فقط هفته ای 2 بار براشون 100 تا غذای زنده ( هر بار ) بریز نه ضعیف میشن و نه آب آکواریوم خیلی کثیف میشه یکی از مشکلاتم همینه نمیتونم ماهی ها رو عوض کنم چون اینارو با خون دل بزرگ کردم الان یکیشون 14 سانت شده خودتون بهتر میدونید که بزرگ کردن پرت خیلی سخته.(از نظر رشد میگم خیلی رشدشون کمه) به خاطر همین هم دلم نمیاد عوضشون کنم. HessamHashemi24th July 2007, 12:39 AMآدم وقتی یک ماهی را از بچگی بزرگ میکنه مثل بچه های خودش میمونن. نمیتونه ازش دل بکنه حتی اگه یک ماهی خیلی قشنگ و گرون نباشه. من این بچه گوپی هایی که خودم دارم بزرگ میکنن را با اینکه خیلی قشنگ و گرون قیمتم نیستند خیلی دوست دارم. @@@24th July 2007, 12:47 AMیکی از مشکلاتم همینه نمیتونم ماهی ها رو عوض کنم چون اینارو با خون دل بزرگ کردم الان یکیشون 14 سانت شده خودتون بهتر میدونید که بزرگ کردن پرت خیلی سخته.(از نظر رشد میگم خیلی رشدشون کمه) به خاطر همین هم دلم نمیاد عوضشون کنم. به قول شاعر که میگه فکر ودا باید کرد از روز آشنایی نترس من هم خیلی ماهی ها رو داشتم که نمیتونستم ازشون دل بکنم ولی وقتی مجبور میشدم دیگه کاری نمیشد بکنی اسکار 30 سانتی تک داشتم که وقتی میخواستم بفروشم کل خانواده ناراحت بودن به غیر از من ( تا حالا اسکار با اون جذبه و زیبایی در عمرم ندیده بودم ) OSTAD 6625th July 2007, 10:39 PMبا سلام به دوست عزيز جناب ostad 66 ارتباط با موجود زنده سبب وابستگي به آن و دلداگي ميشود. موارد زيادي اتفاق افتاده كه برايم خيلي مشكل بوده به ماهيانم سر بزنم.(آنها را در خانه ندارم) ولي يادآوري علاقه ام به آنها،وابستگيشان به من،حس انجام وظيفه ، لاروهاي تازه از تخم در آمده و .... من را وادار به سر زدن به آنها ميكند.وقتي كه در كنارشان قرار ميگيرم ديگر يادم ميرود كار داشته ام و تنها به آنها فكر ميكنم و سعي ميكنم كمكشان كرده و از تغييرات بوجود آمده در آنها اطلاع يافته و از آنها لذت ببرم.وقتي كه به سمت شما براي دريافت غذا مي آيند يا از بچه هايشان مواظبت ميكنند يا در آب بايكديگر دعوا گرفته يا بازي ميكنند،خود بخود پاداش لازم را دريافت كرده و اثر مثبت خود را بر ما ميگذارند. اگر كمي وقت تكاني كنيم حتما براي چند دقيقه غذا دهي روزانه و 1 تا 2 ساعت رسيدگي هفتگي زمان اضافه داريم.كافيست در كنارشان قرار بگيريد تا خودشان وقت لازم را از شما دريافت كنند. پر گويي مرا ببخشيد. با ارادت و احترام : دامپرور با توجه به راهنمایی های دوستان فعلا آب آکواریوم رو گذاشتم بمونه( برای از بین رفتن کلر) تا ببینم کی وقت بشه عوضش کنم اگه شما عزیزان روحیه نمیدادین این امر صورت نمیگرفت. با تشکر فراوان از همه عزیزان. @@@28th July 2007, 12:18 AMبا سلام خدمت تمامی دوستان گل من یک سوال داشتم که نه تبلیغ هستش و نه چیز های دیگه که شاید خیلی ها به ذهنشون برسه من تقریبا 1 سال پیش در سایتی به نام ماهیباز فعالیت میکردم که مثل این سایت تالار خیلی خوبی داشت اما به طور ناگهانی این سایت کاملا بسته شد و همگی از هم دور شدن ( فکرش رو بکنین که این اتفاق بر سر این سایت بیفته ) من میخواستم بدونم اگر کسی در این سایت مثل خود من که قبلا اونجا هم عضو بوده وجود داره خودش رو با نام اونجا معرفی کنه و اگر هم کسی نبود که هیچ مشکلی نیست با تشکر سعید Sx3D28th July 2007, 12:57 AMمن یکی دوباری توی اون فروم رفته بودم اما یادم نمیاد عضو بودم یا نه ! خیال همگی راحت با تمام سختی های موجود این فروم هیچ وقت غیب یا نابود نمیشه HessamHashemi28th July 2007, 05:19 AMجالا نشه فردا صبح بیایم ببینمیم اجی مجی لاترجی فروم کو.................؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!! می دونم خیلی سخته ولی حسابی هوای این فرومو داشته باشید که از اون بلاهای بد بد سرش نیاد msmmaze28th July 2007, 04:29 PMانشا الله مشکلی پیش نمیاد! راستی به خدا من تازه وارد نیستم! من اعتراض دارم. ارتقا یدا کرده بودم به کاربر ساده رفتم مسافرت اومدم شدم تازه وارد! نا مردیه! DAMPARVAR28th July 2007, 06:56 PMبا سلام به دوست خوب ما ،جناب msmmaze شما ياور زمان پريدن تالار آكواريوم و ماهي هاي زينتي بوديد ،نامتان زير يكي از گفتگوهاي مهم (و فروم آكواريوم پريد )كه تقريبا هر روزه به چشممان ميخورد ثبت شده،از همه مهمتر چه فرقي ميكند كه اسمتان به نام تازه وارد يا مدير ارشد ثبت شده باشد(هر چند اشتباهات تالار را بايد با كمك يكديگر به حداقل برسانيم)،آنچه مهم است همه عضو يك تالار بوده و دوست داريم اين تالار باقي مانده و پر بارتر از قبل شود.خواستم احساسم را با شما در ميان بگذارم ،اميدوارم مرا ببخشيد. OSTAD 6628th July 2007, 10:54 PMبا سلام خدمت تمامی دوستان گل من یک سوال داشتم که نه تبلیغ هستش و نه چیز های دیگه که شاید خیلی ها به ذهنشون برسه من تقریبا 1 سال پیش در سایتی به نام ماهیباز فعالیت میکردم که مثل این سایت تالار خیلی خوبی داشت اما به طور ناگهانی این سایت کاملا بسته شد و همگی از هم دور شدن ( فکرش رو بکنین که این اتفاق بر سر این سایت بیفته ) من میخواستم بدونم اگر کسی در این سایت مثل خود من که قبلا اونجا هم عضو بوده وجود داره خودش رو با نام اونجا معرفی کنه و اگر هم کسی نبود که هیچ مشکلی نیست با تشکر سعید سلام رفیق من به لطف مدیر سایت ماهیباز یکی از مدیران اون سایت بودم. با اسم فرهاد خیلی هم در اون سایت تلاش کردم برای فرستادن مقاله های مفید. ولی متاسفانه سایت خراب شد. اسم شما هم خیلی آشناست. @@@28th July 2007, 11:35 PMسلام رفیق من به لطف مدیر سایت ماهیباز یکی از مدیران اون سایت بودم. با اسم فرهاد خیلی هم در اون سایت تلاش کردم برای فرستادن مقاله های مفید. ولی متاسفانه سایت خراب شد. اسم شما هم خیلی آشناست. فکر میکنم اسم آشنایی باشه اگر یادتون باشه من همیشه با rahin , میثم یک دیگه به اسم bra 564 که یک همچین چیزهایی بود به بحث و گفتگو میپرداختیم من هم یک مدیر بودم حالا میخواستم بدونم آیا از اونا خبری نداری با تشکر سعید ( در اون تالار اسم من سعید بود ) OSTAD 6628th July 2007, 11:59 PMفکر میکنم اسم آشنایی باشه اگر یادتون باشه من همیشه با rahin , میثم یک دیگه به اسم bra 564 که یک همچین چیزهایی بود به بحث و گفتگو میپرداختیم من هم یک مدیر بودم حالا میخواستم بدونم آیا از اونا خبری نداری با تشکر سعید ( در اون تالار اسم من سعید بود ) بله یادمه از مدیر اصلی سایت تقریبا خبر دارم. حالا بازم بیشتر سعی میکنم با ایشون بیشتر ارتباط داشته باشم و حتما هم میگم که شما سراغشون رو گرفتین. تشکر. msmmaze29th July 2007, 04:42 PMبا سلام به دوست خوب ما ،جناب msmmaze شما ياور زمان پريدن تالار آكواريوم و ماهي هاي زينتي بوديد ،نامتان زير يكي از گفتگوهاي مهم (و فروم آكواريوم پريد )كه تقريبا هر روزه به چشممان ميخورد ثبت شده،از همه مهمتر چه فرقي ميكند كه اسمتان به نام تازه وارد يا مدير ارشد ثبت شده باشد(هر چند اشتباهات تالار را بايد با كمك يكديگر به حداقل برسانيم)،آنچه مهم است همه عضو يك تالار بوده و دوست داريم اين تالار باقي مانده و پر بارتر از قبل شود.خواستم احساسم را با شما در ميان بگذارم ،اميدوارم مرا ببخشيد. با تشکر از دلگرمی شما . من فقط خواستم دلیل را جویا بشم. وگرنه هیچ مشکلی ندارم و در حد توان در اختیار این مجموعه خواهم بود. mahya 1525th October 2007, 03:09 AMبه قول شاعر که میگه فکر ودا باید کرد از روز آشنایی نترس من هم خیلی ماهی ها رو داشتم که نمیتونستم ازشون دل بکنم ولی وقتی مجبور میشدم دیگه کاری نمیشد بکنی اسکار 30 سانتی تک داشتم که وقتی میخواستم بفروشم کل خانواده ناراحت بودن به غیر از من ( تا حالا اسکار با اون جذبه و زیبایی در عمرم ندیده بودم ) خوب نمیفروختی @@@5th October 2007, 03:04 PMخوب نمیفروختی وقتی که هر 10 روز ماهیت تخم بریزه و بخواهی برای بچه هاش 1 آکواریوم درست کنی میدونی یعنی چی ! یعنی اینکه باید هر ماه 3 تا آکواریوم به آکواریومات اذافه کنی که من سه تا آکواریوم 80 رو به 6 تا تقسیم میکنم ( با گذاشتن شیشه وسط هر کدوم ) @@@7th October 2007, 06:21 PMسلام امروزه دیگر داریم نزدیک میشیم به بازی استقلال و پرسپولیس . خیلی ها هم که اصلا از فوتبال بدشون میاد این بازی رو نگاه میکنن ، چون همونجوری که میدونید حساسیت های خودش رو داره . هر کسی که تمایل داره نتیجه بازی استقلال . پرسپولیس رو پیشبینی کنه تا روز 1 شنبه هفته دیگه وقت داره به برندگانی که دقیقا نتیجه رو حدس بزنن به هر کدام 1 دی 6 اینچی اهدا میشه شما میتوانید تا قبل از شروع بازی نظر خودتون رو بگین با تشکر سعید Rezai7th October 2007, 07:25 PMسلام امروزه دیگر داریم نزدیک میشیم به بازی استقلال و پرسپولیس . خیلی ها هم که اصلا از فوتبال بدشون میاد این بازی رو نگاه میکنن ، چون همونجوری که میدونید حساسیت های خودش رو داره . هر کسی که تمایل داره نتیجه بازی استقلال . پرسپولیس رو پیشبینی کنه تا روز 1 شنبه هفته دیگه وقت داره به برندگانی که دقیقا نتیجه رو حدس بزنن به هر کدام 1 دی 6 اینچی اهدا میشه شما میتوانید تا قبل از شروع بازی نظر خودتون رو بگین با تشکر سعید سلام اگه 100 تا ماهی هم بهم بدن بازم میگم ONLE ABOOMOSLEM 2=2 میشن مشکی رنگ عشق اصلا این موضوع چه ربطی به ماهی داره؟؟؟ @@@8th October 2007, 01:49 PMربطش تو رابطشه :d Sx3D13th October 2007, 02:49 PMپرسپولیس 3 استقلال 1 @@@19th October 2007, 09:57 AMکسی برنده نشد ! خودم دی 6 اینچی رو برداشتم :d نتیجه » 1-1 nedaariania26th October 2007, 09:33 PMبا سلام، البته این درد دل نیست. شاید هم باشه. تا جایی که یادمه کمتر پیش اومده کسی نام خانوادگی بنده رو درست تلفظ کنه یا بنویسه. همیشه فکر می کردم شاید من بد تلفظش می کنم ولی حالا می بینم حتی با وجودی که در این قسمت ما فقط با نوشتن کلمات در واقع با هم ارتباط برقرار می کنیم باز هم کسانی هستند که ... میثم جان که به ما گفت آریانی (یعنی الف آخر رو حذف کرد) آقای عاملی عزیز هم به ما گفت آریانا (یعنی حرف (ی) یکی مونده به آخر رو حذف کرد) عباس آقا فروشنده محترم گلدن فیش پلاسکو هم که به تازگی به جمع دوستان ملحق شدند و گاهی از ایشون یادی می شه در فاکتور خرید بنده نوشتند آریانیان (می دونید این یعنی چی؟؟؟ یعنی آریانیا با نون اضافه) خلاصه همین جا می خوام اعلام کنم که بنده آریانیا هستم. بی کم و کاست و البته بدون فاصله (یعنی بین آریا و نیا فاصله نداره) متشکرم یه چیزی یادم رفت بهتون بگم. یه نفر که ماهی یکبار قاعدتا" باهاش سر و کار دارم به من می گه خانوم آبادیان. یعنی این یکی دیگه شاهکاره و البته اصلاح ناپذیر. یکسالی هست که دارم تحمل می کنم. hogen27th October 2007, 12:52 AMاز این به بعد درست تلفظ میکنیم خانوم آریانیان :d شوخی کردم چرا میزنی خانوم آریانیا dalton_the_boss29th February 2008, 08:59 AMبابا واقعا من 10 ها ساله کاربر نت هستم ولی به مولا، انسانهایی به صمیمیت و زیبایی اندیشه شماها ندیم- والا من هم که یره مشهدی فروم هستم- چاکر همه دوستانم-سربازم-الانم اشک تو چشمام جمع شده که شما ها اینقدر زیبا و متین سخن میگید(نخندیدن اشکشو شوخی کردم:مرد که گریه نمیکنه-) hamed_shamsnia13th May 2008, 04:28 PMبا سلام اجازه هست یک کم در مورد خاطرات حبس درد و دل کنیم اگه اجازه هست و جاش همین جاست به ما اطلاع بدین با تشکر حامد dalton_the_boss13th May 2008, 11:08 PMسربازی تموم شششششششششد. دمه کارت پایان خدمت دارهاش گرم. msmmaze14th May 2008, 12:46 AMبا سلام، البته این درد دل نیست. شاید هم باشه. تا جایی که یادمه کمتر پیش اومده کسی نام خانوادگی بنده رو درست تلفظ کنه یا بنویسه. همیشه فکر می کردم شاید من بد تلفظش می کنم ولی حالا می بینم حتی با وجودی که در این قسمت ما فقط با نوشتن کلمات در واقع با هم ارتباط برقرار می کنیم باز هم کسانی هستند که ... میثم جان که به ما گفت آریانی (یعنی الف آخر رو حذف کرد) آقای عاملی عزیز هم به ما گفت آریانا (یعنی حرف (ی) یکی مونده به آخر رو حذف کرد) عباس آقا فروشنده محترم گلدن فیش پلاسکو هم که به تازگی به جمع دوستان ملحق شدند و گاهی از ایشون یادی می شه در فاکتور خرید بنده نوشتند آریانیان (می دونید این یعنی چی؟؟؟ یعنی آریانیا با نون اضافه) خلاصه همین جا می خوام اعلام کنم که بنده آریانیا هستم. بی کم و کاست و البته بدون فاصله (یعنی بین آریا و نیا فاصله نداره) متشکرم یه چیزی یادم رفت بهتون بگم. یه نفر که ماهی یکبار قاعدتا" باهاش سر و کار دارم به من می گه خانوم آبادیان. یعنی این یکی دیگه شاهکاره و البته اصلاح ناپذیر. یکسالی هست که دارم تحمل می کنم. سلام ، جدی من اشتباه گفتم؟ بعید بود از من:o ولی اگر همچین چیزی بوده معذرت میخوام خانم آریانیا. ( ولی بخدا من نبودم:D ) nedaariania14th May 2008, 08:26 AMسلام نه ميثم جان، پيش نيومده تو اشتباه بگي. منظورم اون يكي ميثم جان بوده :dmeysamn65 ممنون @@@14th May 2008, 11:08 PMسلام نه ميثم جان، پيش نيومده تو اشتباه بگي. منظورم اون يكي ميثم جان بوده :dmeysamn65 ممنون سلام تلفظش که فامیلی زیبایی هستش ببینم ؟ اسم قدیم ایران این فامیلی نبوده است فکر میکنم یک کتاب را که میخوندم یک همچین کلمه ای را نوشته بود ! اگر معنی اون را میدونی بگو من اگر فامیلیم را بگم اطمینان دارم که نمیتونید بخونیدش ، حد اقل هر کس برای اولین بار میشنوه سه چهار بار میگه و بعد من بهش میگم حالا شد این درسته :d nedaariania15th May 2008, 12:03 AMسلام تلفظش که فامیلی زیبایی هستش متشکرم ببینم ؟ اسم قدیم ایران این فامیلی نبوده است فکر میکنم یک کتاب را که میخوندم یک همچین کلمه ای را نوشته بود ! من در جایی دیدم که اسم قدیمی ایران آیران و اج بوده . اگر اسم دیگه هم داشته که به نظر می یاد داشته خبر ندارم. اگر معنی اون را میدونی بگو آریا که مشخصه ( نام قوم آریا ست که می گن به معنی نجیب هم هست ) و نیا ( به معنی جد ) که جمعش می شه نیاکان. من اگر فامیلیم را بگم اطمینان دارم که نمیتونید بخونیدش ، حد اقل هر کس برای اولین بار میشنوه سه چهار بار میگه و بعد من بهش میگم حالا شد این درسته :d اما من گاهی بعد از 30 یا 40 بار هم به نتیجه ای که می خوام نمی رسم :( در هر حال متشکرم hamed_shamsnia17th May 2008, 09:17 AMدیدم اینجا بهترین جا برای درددل کردن گفتم یک چند کلمه هم ما بنویسیم البته مطالبی که مینویسم مربوط به اسمی و یا فامیلی و یا تلفظی نیست !!!؟ در مورد دوران حبس که بد دورانیه میخوام بگم بزرگان همان طور که مستحضرند دقیقاً تاریخش رو نمیدونم ولی حدوداً سه ماه پیش بود که بنده بی گناه دستگیر شدم و افتادم تو حبس ( اخراج شدم ) ماجرا از اینجا شروع شد : یک روز که تو محل کارم کانکت شده بودم و داشتم کار میکردم یکی از همکار ها پرسید چه سایتی موضوع رو براش توضیح دادم و اونهم برای خودش یک عضویت ساخت و چون ما در اداره از یک پهنا باند استفاده میکنیم و ... خلاصه این بود علت حبس دیگه بگم که خیلی سخت بود کسی که به یک چیزی اعتیاد پیدا میکنه ترک دادن اون واقعاً سخته من هم که عاشق این مجموعه و کلاً اینترنت وبه خاطر همین عشق رشته تحصیلیم رو IT انتخاب کردم و برای من این مدت اخراج خیلی سخت تموم شد شاید اگه معتاد به مواد مخدر بودم خیلی راحت تر میشد ترکم داد دیگه بیشتر از این سرتون رو به درد نمیارم زندون مال مرد :D با تشکر حامد sms_90819th May 2008, 01:39 AMسربازی تموم شششششششششد. دمه کارت پایان خدمت دارهاش گرم. ای ول منم 20 روزه که کارت گرفتم بابا هم خدمتی farhad-200719th May 2008, 01:29 PMباسلام اول خواستم اين مطلب رو در بخش اختصاصي بذارم ولي گفتم اينجا بذارم تا دوستان بيشتري اين پست رو ببينند و خودشون قضاوت كنند... هفته پيش بود كه رفتم نواب و سرراه رفتم مغازه ديپ سي اونجا يه بوته كريپتون داشت كه نظرم رو جلب كرد وقتي قيمت رو پرسيدم گفت:15 هزار تومن ومن بهش 11 هزار تومن دادم و ازش خريدم.از خريدم راضي بودم چون بالاخره يك گياه بلند پيدا كردم كه تانك 120 ارتفاعم رو زيباتر ميكنه... وقتي خواستم اونو تو تانك قرار بدم بدليل ارتفاع زياد دستم تا كف نرسيد و با سلام و صلوات اونو از 30 سانتي مونده به كف ول كردم و به آرومي به زمين نشست. حالا از اينجا ببعد ماجرا شروع ميشه از زماني كه بعد از چندروز مجدداً مسيرم به نواب افتاد و دوباره به اتفاق دوستم رفتيم داخل مغازه كه فروشنده مغازه پس از ديدن من شروع كرد به تكان دادن سر...موضوع برام جالب شد و وقتي علت رو جويا شدم گفت صاحب مغازه وقتي برگشته و ديده كه اين كريپتون رو فروختم مبلغ 60 هزار تومن زده به حسابم!!! من اول فكر كردم كه داره يه جوري باهام شوخي ميكنه ولي ديدم كه اصلاً شوخي دركار نيست و بهش گفتم يعني اين بوته كريپتون 70 هزار تومن ارزش داره و اون كاملاً جدي گفت بله...!!! و چون من دوست ندارم كه كسي به جاي من خسارت بده(هرچند كه اشتباه از طرف من نبود)قرار شد كه گياه رو براش برگردونم تا صاحب مغازه از ايشون خسارت نگيره... حالا خودتون تصور كنيد كه از اون تانك درآوردن يك كاسه پر سنگ و گياه يعني چي؟و اصلاً اونو چجوري درآوردم... وبالاخره اونو بردم وبهش تحويل دادم و بهش گفتم كه لطفاً هزينه هاي ديگه تون رو روي ماهي و گياه نيارين...به خدا انصاف هم خوب چيزيه...آخه يه گياه مگه زركوبه كه اينقدر گرونه!!! بگذريم من اونو بهش پس دادم ولي از شما ميخوام كه خودتون قضاوت كنيد... شايد براي شم� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 902]
صفحات پیشنهادی
درد دل و خاطرات ماهي بازها
درد دل و خاطرات ماهي بازها-@@@19th July 2007, 09:17 PMسلام خدمت همه دوستان عزیز خیلی دلم براتون تنگ شده بود و من به یک مسافرت به شهر قم رفتم داشتم میرفتم ...
درد دل و خاطرات ماهي بازها-@@@19th July 2007, 09:17 PMسلام خدمت همه دوستان عزیز خیلی دلم براتون تنگ شده بود و من به یک مسافرت به شهر قم رفتم داشتم میرفتم ...
دانلود انیمیشن Penguins of Madagascar New to the Zoo 2009
دانلود انیمیشن Penguins of Madagascar New to the Zoo 2009 · درد دل و خاطرات ماهي بازها · خراسان شمالي؛ گنجينهاي از هنرهاي سنتي چاروق، فرش و پشتي تركمن، گليم، .
دانلود انیمیشن Penguins of Madagascar New to the Zoo 2009 · درد دل و خاطرات ماهي بازها · خراسان شمالي؛ گنجينهاي از هنرهاي سنتي چاروق، فرش و پشتي تركمن، گليم، .
اعتراض :::: لطفاً بیاین قضاوت کنین - واضح
درد دل و خاطرات ماهي بازها خیلی ناراحتم لطف کنید من رو راهنمایی کنید و کمی هم دل داریم بدید. .... نمیشه HessamHashemi28th July 2007, 05:19 AMجالا نشه فردا صبح ...
درد دل و خاطرات ماهي بازها خیلی ناراحتم لطف کنید من رو راهنمایی کنید و کمی هم دل داریم بدید. .... نمیشه HessamHashemi28th July 2007, 05:19 AMجالا نشه فردا صبح ...
چترهاي باز
چترهاي باز-داستانهايي كه نوجوانان نوشتهاند و يادداشت جعفر توزندهجاني، مسئول بخش ... افتاد كه در دل تاريكي شب، قلاب ماهيگيرياش را در دست گرفته بود تا ماهي بگيرد. ... با تو مخاطب درد دل ميكند و لابهلاي اين حرفها ميتوانيم زندگي، خاطرات و تلخي و ...
چترهاي باز-داستانهايي كه نوجوانان نوشتهاند و يادداشت جعفر توزندهجاني، مسئول بخش ... افتاد كه در دل تاريكي شب، قلاب ماهيگيرياش را در دست گرفته بود تا ماهي بگيرد. ... با تو مخاطب درد دل ميكند و لابهلاي اين حرفها ميتوانيم زندگي، خاطرات و تلخي و ...
خاطرات انقلاب
خاطرات انقلاب-raya6th November 2008, 12:13 AMمرگ برآمریكا ! ... طیبه 21 روزه باكسی حرف نزدم، درددل نگفتم بی انصااااف در بدترین شرایط تنهام گذاشتی آخه ... طیبه یادته مامانم هرشب میرفت مسجد امام با پادرد و كمردردش پیاده میرفت و ما هی بهش .... قادر به مشاهده لینک می باشند) باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه.
خاطرات انقلاب-raya6th November 2008, 12:13 AMمرگ برآمریكا ! ... طیبه 21 روزه باكسی حرف نزدم، درددل نگفتم بی انصااااف در بدترین شرایط تنهام گذاشتی آخه ... طیبه یادته مامانم هرشب میرفت مسجد امام با پادرد و كمردردش پیاده میرفت و ما هی بهش .... قادر به مشاهده لینک می باشند) باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه.
خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد عابدینی (1)
خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد عابدینی (1)-خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد ... قطعات آن را به ترتيب باز ميكرد و كنار هم قرار ميداد و پس از آن دو باره آنها را كنار هم ميچيد. ... در آنجا حتي يك پماد معمولي يا روغن وازلين هم پيدا نميشد كه براي آرام کردن درد از آن ... علي پورقاسميان كه طلبة پاک دل و صافی بود از شنيدن خبر شهادت دكتر بهشتي از ...
خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد عابدینی (1)-خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد ... قطعات آن را به ترتيب باز ميكرد و كنار هم قرار ميداد و پس از آن دو باره آنها را كنار هم ميچيد. ... در آنجا حتي يك پماد معمولي يا روغن وازلين هم پيدا نميشد كه براي آرام کردن درد از آن ... علي پورقاسميان كه طلبة پاک دل و صافی بود از شنيدن خبر شهادت دكتر بهشتي از ...
تبلیغ جالب ایران خودرو
درد دل و خاطرات ماهي بازها · استان آذربايجانشرقي · معرفی کاربر نمونه بخش استانها · بچه های گلستان · کار با نرم افزار Net support school · مخترع موبایل های دوربین دار ...
درد دل و خاطرات ماهي بازها · استان آذربايجانشرقي · معرفی کاربر نمونه بخش استانها · بچه های گلستان · کار با نرم افزار Net support school · مخترع موبایل های دوربین دار ...
10 عضو باند فاميلي دستگير شدند
درد دل و خاطرات ماهي بازها DAMPARVAR20th July 2007, 08:10 AMبا سلام به دوست عزيز جناب ostad 66 .... که قبلا اونجا هم عضو بوده وجود داره خودش رو با نام اونجا معرفی ...
درد دل و خاطرات ماهي بازها DAMPARVAR20th July 2007, 08:10 AMبا سلام به دوست عزيز جناب ostad 66 .... که قبلا اونجا هم عضو بوده وجود داره خودش رو با نام اونجا معرفی ...
خاطرات شهید زین الدین3
خاطرات شهید زین الدین31- پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش ها را هم پایش ... گفت « بابا ، من هر جور شده کتاب فروشی رو باز نگه می دارم. این جا سنگره . ... چه طور بی خبر؟ » گفت ـ به دلم افتاد که باید بیام. ... موقع رفتن گفت « نصفِ ان ها ، به درد جبهه و سپاه نمی خورن.» حرفِ عجیبی بود. ... چند ماهی بود مرخصی نرفته بودم . ریش و مویم ...
خاطرات شهید زین الدین31- پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش ها را هم پایش ... گفت « بابا ، من هر جور شده کتاب فروشی رو باز نگه می دارم. این جا سنگره . ... چه طور بی خبر؟ » گفت ـ به دلم افتاد که باید بیام. ... موقع رفتن گفت « نصفِ ان ها ، به درد جبهه و سپاه نمی خورن.» حرفِ عجیبی بود. ... چند ماهی بود مرخصی نرفته بودم . ریش و مویم ...
خاطرات شهيد آزاده حسین لشكری/عدد 13 را مبارك میدانم
خاطرات شهيد آزاده حسین لشكری/عدد 13 را مبارك میدانم كاغذ در «ابوغريب» حكم ... است: حدود 6 ماهي از اسارت من در اسارتگاه «ابوغريب» ميگذشت كه بوي بهار به مشامم خورد. .... راهش مانديم، نيامد؛ مدتي ديگر، باز هم نيامد و مدتي بيشتر؛ دل نگرانش شديم و سرانجام ... او كه يكي از دندانهايش پوسيدگي مختصري داشت، خودش را به دندان درد زد؛ آن قدر سر و ...
خاطرات شهيد آزاده حسین لشكری/عدد 13 را مبارك میدانم كاغذ در «ابوغريب» حكم ... است: حدود 6 ماهي از اسارت من در اسارتگاه «ابوغريب» ميگذشت كه بوي بهار به مشامم خورد. .... راهش مانديم، نيامد؛ مدتي ديگر، باز هم نيامد و مدتي بيشتر؛ دل نگرانش شديم و سرانجام ... او كه يكي از دندانهايش پوسيدگي مختصري داشت، خودش را به دندان درد زد؛ آن قدر سر و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها