تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 6 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

تسمه تردمیل - روغن تردمیل

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

خرید یخچال خارجی

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802252666




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آمريكا چگونه ايران را از دست داد؟ (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آمريكا چگونه ايران را از دست داد؟ (2)
آمريكا چگونه ايران را از دست داد؟ (2)   نويسنده: رسول جعفريان   خود گري سيك ميانه رو بودن امام خميني را از همان زمان باور نداشت. وي مي گويد من با رد نظر كاتم كه امام خميني و افكار او را تحت تأثير افرادي مانند يزدي ميانه رو مي دانستند به برژينسكي نوشتم: رهبران سكولار و ميانه رو به زودي در اثر بحران هايي كه گريبانگير جامعه ايران خواهد شد، موقعيت و جايگاه خود را از دست خواهند داد (ص 101) يعني همين كه بعدها يزدي و همفكرانش از انقلاب كنار گذاشته شدند. اكنون شاه در برابر اين همه مخالفت و اعتراض كاملا وحشت زده شده بود. ساليوان كه در دهم اكتبر ديداري طولاني با شاه داشت نوشت: شاه در ابتداي اين ديدار، به شدت افسرده و عصبي به نظر مي رسيد، اما كمي پس از گفتگو با من، وضعيت بهتري پيدا كرد. (ص 102). براي شاه كه عمري را به امريكا تكيه كرده بود هيچ چيزي آرامش بخش تر از اين نبود كه يا سوليوان با او ديدار كند يا كارتر تلفني با او صحبت كند يا دولت امريكا بيانيه اي در حمايت او صادر نمايد. در اين ديدار شاه از دعوت از امام خميني براي بازگشت به ايران سخن گفت، اما سوليوان با آن مخالفت كرد و دعوت بدون قيد و شرط را ناعاقلانه خواند. وي تأييد مي كند كه شاه به موازات احساس خطر از سوي نظاميان و ظهور نخستين مخالفت ها به افزايش حقوق و مزاياي آنان پرداخت. اين زمان مثل هر زمان ديگر شاه چشم و گوشش در اختيار ساليوان بود كه به ديدار او بيايد، يا كارتر با او تلفني صحبت كند. يا يكي از سناتورها با او تماس بگيرند. شاه مي گويد: يك بار به من خبر دادند سناتور ادوارد كندي از واشنگتن تلفن زده است و مي خواهد با من صحبت كند؛ اما هنگامي كه گوشي را برداشتم، صداي آهسته اي را شنيدم كه مي گفت: محمد از سلطنت كناره گيري كن. محمد از سلطنت كناره گيري كن (ص 152) اكنون امام خميني رهبر بلامنازع ايران بود و بايد براي او چاره اي انديشيده مي شد. شاه از دولت عراق خواست تا او را از اين كشور بيرون كند و دولت عراق كه به تازگي با ايران پيمان دوستي امضا كرده بود حاضر به اين كار شد. داستان رفتن تا مرز كويت و پس از آن بازگشت به بغداد و سپس رفتن به پاريس در نهايت به عزيمت امام خميني به فرانسه و اقامت در نوفل لوشاتو منجر شد. همه تصورات بر اين بود كه ارتباط او با انقلابيون قطع خواهد شد و چنين نيست كه همانند عراق هر زائري بتواند به عراق برود و نوشته و نوار از او بياورد. به نظر گري سيك : اين استدلال يكي از اشتباهات بزرگ و در نهايت فاجعه آميز دولت مردان ايران بود. (ص 104). شاه وحشت زده گرفتار سوليواني شده بود كه به رغم ديدارهاي مكرر از داشتن پيشنهادهاي روشن محروم بود. شاه دو گزينه را مطرح كرد: تشكيل دولت نظامي يا تشكيل دولت ائتلافي. هر دو تجربه بعدها با روي كار آمدن ازهاري و سپس بختيار عملي شد. در اين زمان كه شاه همه چيز را نااميد كننده مي ديد سوليوان و پارسونز بر اين باور بودند كه اوضاع به آن اندازه كه شاه آن را تاريك و نااميد كننده مي بيند، نيست. گزينه اي كه در امريكا مورد توجه بود اين بود كه شاه بايد دولت قدرتمندي براي سركوب تشكيل دهد تا بتواند اوضاع را پيش از آن كه ارتش وارد عمل شود در اختيار بگيرد. اين گزينه مورد قبول سوليوان نبود. گزينه اي كه در امريكا طراحي شده بود حاوي اين نكته بود كه مي بايست با قاطعيت از شاه دفاع كرد و او را همچنان به عنوان عنصر كليدي در انتقال ايران به يك وضعيت با ثبات حفظ نمود (ص 106) همچنين بحث تماس گرفتن با مخالفان هم طرح شده بود كه ساليوان با آن هم مخالفت كرد. وي گفت: آيت الله خميني را بايد كاملا در قرنطينه نگه داشت. سرنوشت ما اين است كه با شاه كار كنيم. (ص 107). به نظر گري سيك سوليوان معتقد بود كه امريكا در اين مرحله نبايد به حمايت هاي آشكار از شاه بپردازد چرا كه تأثير منفي روي مخالفان باقي خواهد گذاشت. در اين زمان دو نظر متفاوت در ميان دولتمردان امريكا بود. يك نظر كه معتقد بود نبايد دولت نظامي در ايران تشكيل داد و نظري مخالف يعني لزوم تشكيل يك دولت نظامي كه برژينسكي به دنبال آن بود و تلاش مي كرد تا همراهاني براي خود در جهت تشكيل دولت نظامي در ايران فراهم آورد. به نظر گري سيك بسياري از اين مسائل در سطوح معمولي مطرح مي شد و تا پايان ماه اكتبر سال 1978 با وجود اين وضعيت ناآرام و متلاطم در ايران هنوز حتي يك نشست توسط سران عالي رتبه امريكا در خصوص تحولات ايران تشكيل نشده بود (ص 108). در جريان اختلاف نظر هاي داخلي در امريكا، گري سيك بارها به اين نكته توجه مي دهد كه زاهدي كه سفير شاه در امريكا بود با برژينسكي همراهي داشت و مرتب مشغول مذاكره و گفتگو بود. زاهدي تصورش بر اين بود كه مي تواند به نوعي نقش پدرش را در رويدادهاي 28 مرداد و اين بار هم با حمايت امريكايي ها تكرار كند. اين زمان رضا پهلوي هيجده ساله در امريكا آموزش خلباني مي ديد و روز 31 اكتبر، كارتر او را در دفترش به حضور پذيرفت. معناي اين اقدام حمايت دولت امريكا از دستگاه سلطنت بود. كارتر در اين ديدار گفت: دوستي و اتحاد ما با ايران، يكي از مباني مهم سياست خارجي ماست (ص 110). اواخر دولت شريف امامي بود و شاه بايد تصميم مي گرفت كه چه راه حلي براي آرام كردن اوضاع ايران دارد. در همان روز 31 اكتبر ساليون هم با شاه ديدار كرد و او را "غمگين و ناراحت " وصف كرد. شاه از اين كه شريف امامي نتوانسته ابتكاري به خرج بدهد ناراحت بود. اما اين كه مي بايست دولت نظامي روي كار آورد يا دولت ائتلافي چيزي بود كه شاه در آن باره مردد بود. به نظر گري سيك اقدام شاه براي جدا كردن جبهه ملي از روحانيون در اين مرحله شدني نبود. در واقع زمان براي انجام اين كار دير شده بود. به همين دليل به سرعت بحث از روي كار آوردن جبهه ملي كنار گذاشته شد. كريم سنجابي به پاريس رفت تا در اين باره با امام خميني صحبت كند، اما روشن بود كه به نظر گري سيك: آيت الله خميني با قاطعيت تمام خواسته هاي ملي گرايان سكولار را رد مي كند. او فقط خواستار رفتن شاه بود و رهبران جبهه ملي كه برخلاف آيت الله خميني از قدرت و جايگاه چنداني در ميان توده ها برخوردار نبودند در برابر اين موضع قاطع، سر تعظيم فرود آوردند (ص 112). سردرگمي شاه را بايد ساليوان چاره مي كرد. در ميان اين كه شاه بماند و با دولت نظامي كشور را اداره كند يا كشور را ترك كرده و ارتش كار را بر عهده گيرد، ساليوان راه حل اول را ترجيح مي داد. ساليوان از مقامات امريكا در خواست راهنمايي كرد و به قول گري سيك اين نخستين بار بود كه او خواستار راهنمايي از واشنگتن شده بود. حتي جلسه مقامات عاليرتبه امريكا هم كاري از پيش نبرد. مشكل عمده اين بود كه ايران به گلاف سردرگم تبديل شده و هيچ راه حلي به ذهن امريكايي ها هم نمي آمد. چون اصولا اطلاعات اندك بود. از سوي ديگر يك معضل كارتر اين بود كه يكسره نداي حقوق بشر سر داده بود و گرچه به قول گري سيك "مسأله حقوق بشر نقش تعيين كننده اي در سياست خارجي امريكا نداشت " اما به هر حال اين شعارها دشواري هايي را هم پديد آورده بود. (116). اين مشكل يعني فلج شدن دستگاه تصميم گيري امريكا ويژه امريكا نبود بلكه "دولت انگليس و فرانسه و اسرائيل هم با فلج سياسي روبرو شده بودند ". در جلسه اي كه برگزار شد ميان انتخاب يك راه حل نظامي گرايانه يا سياسي با تشكيل دولت ائتلافي اختلاف پديد آمد. ساليوان و شماري راه دوم را ترجيح مي دادند و برژينسكي نظر زاهدي را كه "انجام اقدامات خشونت آميز عليه انقلابيون بود " ترجيح مي داد. به نوشته گري سيك هدف زاهدي آن بود كه تا تاريخ را تكرار كند يعني همان نقشي را بر عهده گيرد كه پدرش در كودتاي 28 مرداد داشت. اين راه حل را شاه هم نپذيرفت. او گفته بود: اكنون سال 1953 نيست و حتي وضعيت نسبت به دو هفته پيش نيز تغيير كرده است (ص 123). آنچه باز هم مورد توافق بود حمايت قاطعانه از شاه براي تقويت اراده او بود. در تماسي كه برژينسكي با شاه گرفت باز هم از وي حمايت كرد و به وي گفته شد كه صرف امتياز دادن به مخالفان مشكلات را كم نخواهد كرد. در اين مرحله برژينسكي گفت كه از تشكيل دولت نظامي يا هر دولت ديگري كه شاه بخواهد حمايت خواهد كرد. اين در حالي بود كه شاه به ساليوان اعتراض داشت كه چرا مشاور امنيت ملي امريكا تشكيل دولت نظامي را به او توصيه كرده است در حالي كه اين راه حل پاسخگو نيست. بنابرين جالب است كه در اين مرحله دولت امريكا حامي تشكيل دولت نظامي بود و شاه در اين باره آن را مؤثر نمي دانست و بر اين باور بود كه زمان زمان 28 مرداد نيست (ص 124). راه حل امريكا در نهايت پذيرفته شده و پس از دولت شريف امامي، دولت نظامي تشكيل شد. اين در حالي بود كه در همين روزها دانشجويان عصباني به خيابانها ريخته و "به نمادهاي فرهنگ غرب حمله كردند. در نتيجه بانك ها، مغازه هاي مشروب فروشي، سينماها، مؤسسات تجاري غربي ها و هتل هاي بسياري آتش زده شدند " (ص 126). شاه ضمن يك سخنراني تشكيل دولت نظامي را اعلام كرد و در عين حال در همين سخنراني بود كه گفت: من پيام انقلابي شما ملت ايران را شنيدم. من مدافع سلطنت مشروطه هستم. سلطنت كه هديه اي الهي است، هديه اي كه از سوي مردم به شاه واگذار شده است ". گري سيك از اين سخنان شاه خشنود نيست و مي گويد وي لحني پوزش خواهان داشت و معناي سخن اخير او اين بود كه مردم حق دارند اين هديه را پس بگيرند. در اينجا بود كه شاه تعدادي از سران سابق دولت خود مانند هويدا و نصيري را به زندان انداخت. اين امر سبب شد تا به تدريج شماري ديگر به خارج بگريزند. تا اينجا به رغم همه اعتراضات مردمي و دامنه وسيع انقلاب، امريكا هنوز هم به حمايت از شاه فكر مي كند. اين رويه اي بود تا اين زمان عمل شده بود. ترنر رئيس سيا گفت كه ما هميشه براي اجتناب از آزردگي شاه از تماس گرفتن با مخالفان شاه خودداري كرده ايم. و همين امر سبب شده است تا ماجرا را از آن سو ننگريم. تنها چند روز پس از تشكيل دولت ازهاري كه گفته مي شد قاطعيت لازم را هم ندارد، ساليوان پيشنهاد جديدي براي امريكايي ها داد كه آماده شدن زمينه براي رفتن شاه بود. گرچه براي رسيدن به اين نقطه هنوز فاصله زيادي مانده بود اما به هر روي روشن بود كه اوضاع وارد مرحله تازه اي شده است. به نظر وي نظاميان و و روحانيون دو عنصر كليدي هستند. سران نظامي كشور حاضر نيستند حمام خون راه بيندازند. توافق ميان اين دو هم ممكن نيست. و بسا با افتادن كار به دست افسران جوانتر اوضاع به شدت وخيم شود. ساليوان از اين طرح سخن گفته بود كه هر دو كليد به دشت ضد كمونيست هستند. نسل مياني ايران هم به هر روي غربگراست و حتي اگر شاه برود و امام خميني هم به ايران بيايد اين احتمال قوي است كه طيف ميانه رو بتوانند از مجموعه اين تحولات سر برآوردند. طيفي كه هم ضد كمونيست است و هم غربگرا و در نهايت با از دست دادن شاه، باز فرصتي براي تجديد قوا براي امريكا وجود خواهد داشت. تنها احتمالي كه ساليوان داده بود اين كه دولت آينده ممكن است با اسرائيل رابطه اي نداشته باشد (ص 136). امريكايي ها اين فرض را هم مد نظر داشتند كه در صورت بازگشت امام خميني و رفتن شاه، ايرانيان تحصيل كرده، به حكومت روحانيون تن نخواهند داد (ص 157). براي سران امريكا مهم اين بود كه آيا اين پيش بيني درست از آب درخواهد آمد يا نه. اين راه حلي بود كه بالاخره امريكا پذيرفت و تلاش كرد تا از دولت بازرگان يك چنين دولتي بسازد. اما به نظر گري سيك ماجرا آن گونه كه امريكايي ها مي خواستند پيش نرفت چرا كه برخلاف تصور آنها امام خميني پس از بازگشت به ايران نقش انفعالي نداشت بلكه فعال عمل كرد و به علاوه تمايلات غربگرايانه افسران جوان در شور و اشتياق اسلامي - انقلابي آنان محو شد. امام خميني نه تنها فعال عمل كرد بلكه با سرسختي تمام به عملي كردن نظرات خود در خصوص تشكيل حكومت ولايت فقيه در ايران پرداخت (ص 138). اكنون مشكل جديدي پديد آمده بود و آن اين كه حمايت ارتش به خصوص بدنه آن از شاه محل ترديد بود. بسياري از سربازان از پادگانها گريختند و سياست امام خميني هم بر جذب ارتش بود. امام به انقلابيون گفت: به سينه ارتش حمله نكنيد. بلكه قلب او را هدف قرار دهيد. شما بايد سعي كنيد در قلب سربازاان جاي بگيريد. حتي اگر آن ها به روي شما آتش بگشايند... آنها برادران ما هستند. به رغم پيشنهاد ساليوان دولت امريكا هنوز راه حل تشكيل حكومت نظامي را ترجيح مي داد گري سيك مي نويسد: سياست رسمي ايالات متحده حمايت همه جانبه از شاه بود. سياست مذكور بر اين فرض بود كه شاه قادر است با قاطعيت و خشونت تمام به سركوب مخالفان بپردازد (ص 142). با اين حال بر اساس توصيه ساليوان، برژينسكي نماينده ويژه اي را براي بررسي اوضاع به ايران فرستاد. براي اين نماينده مهم اين بود كه شاه هيچ پيشنهاد مشخصي ندارد و اوضاع را كاملا كنگ و گيج مي بيند و كمترين اعتمادي به تحليل هاي خودش ندارد. شگفت آن كه شاه به امريكا و انگليس هم مشكوك است و فكر مي كند آنان در حال تماس با مخالفانش هستند. در اين وقت داغ ترين بحثي كه در ارتباط با ايران در امريكا مطرح بود مسأله ضعف اطلاعاتي بود كه گري سيك مي گويد: او اين بحث را در كاخ سفيد آغاز كرده است. اين بحث براي مدتها ادامه يافت و همه به دنبال عاملي مي گشتند كه سبب شده بود امريكا با فقر اطلاعات در باره ايران و به خصوص مخالفان روبرو شود (ص 146). در اين زمان گري سيك موظف مي شود تا تمامي گزارش هاي يك سال اخير را مرور كند و يك ارزيابي از كيفيت آنها و اين كه دقيقا چه چيزي گزارش شده است را ارائه دهد. شگفتي آن است كه سازمان سيا تنها دو مقاله تحليلي در طول اين يك سال ارائه كرده بود كه در مقاله دوم كه تنها مربوط به يك ماه قبل از حادثه هفدهم شهريور بود آمده بود: ايران در وضعيت انقلابي يا حتي قبل انقلابي هم نيست! وي گزارش ديگر سازمان سيا را كه همه چيز را آرام نشان داده بود، در دروغ پردازي و معكوس نشان دادن واقعيات داراي مقام اول ميان گزارش هاي مربوط به ايران مي داند. در اين مرحله باز هم ساليوان و پارسونز به ديدار شاه رفتند. شاه از شوروي گلايه كرد كه منتظر فرصت است. وي تأكيد كرد: من پيام هاي متعددي را از امريكايي ها دريافت كرده ام كه همگي از من خواسته اند موضع قاطع و خشني را عليه مخالفان اتخاذ كنم. سپس با اشاره به كساني كه در امريكا مي گويند او دل و جرأت ندارد به سوليوان گفت: به افراد بگو كه من دل و جرأت دارم، اما در كنار آن قلب و عقل هم دارم. من نمي خواهم براي حفظ سلطه خود بر ايران جوانان ايران را قتل عام كنم. (ص 152). اين كاري بود كه شاه چندين دهه انجام داده بود و اكنون بهتر از هر كس مي دانست كه انجام آن سودي به حال وي ندارد و بيش از گذشته او را بدنام مي كند. در اين وقت مقامات امريكايي به فكر استفاده از تحليلگران دانشگاهي افتادند كه نمونه هايي را خود گري سيك نقل مي كند. (153، 157). در پي ملاقات هاي گذشته يك نكته براي امريكايي ها روشن شده بود و آن مشكل رواني شاه بود. كسي كه قدرت تصميم گيري ندارد و سردرگم است و سعي دارد تصميم گيري در خصوص مسائل حساس و مهم را بر عهده امريكايي ها قرار دهد. بنابرين امريكا بايد براي وضعيت رواني شاه هم فكر مي كرد. شاه كه اندكي از اين مباحث به گوشش خورده بود ناراحت شده پيغام داد كه : من از اين تعجب مي كنم كه عالي ترين مقامات امريكا براي بررسي چنين مسأله اي يعني بررسي وضعيت روحي من تشكيل جلسه داده اند (ص 159). شاه از اين كه كشورش كه يك سال پيش مانند صخره بزرگي محكم و ثابت مانده بود و اكنون او در يك حلقه شوم گير افتاده بود، (ص 162) درمانده و در واقع رواني شده بود. حقيقت آن است كه گري سيك در تشريح اين نكته كه واقعا امريكا طالب اعمال خشونت بيشتر عليه انقلابيون بوده است يا نه قدري متعارض صحبت مي كند. وي در حالي كه در صفحه 160 مي گويد رئيس جمهور و وزير امورخارجه امريكا با اعمال خشونت از طرف شاه مخالف بودند در صفحه بعد مي گويد: رئيس جمهور شخصا بر بازگشت زاهدي - كه طرفدار تز مشت آهنين بود - به تهران تأكيد كرده بود و از او خواسته بود شاه را به اقدامات خشن تر عليه مخالفان تشويق كند. دولت مردان امريكا براي پيدا كردن راه حل، از برخي از سياستمداران كهنه كار امريكايي نظير جرج بال استفاده كرده او را هم در رشته فعاليت هاي خود شريك كردند. گري سيك شرحي در اين باره به دست داده است. معضلي كه در اين زمان پيش رو بود محرم بود. گري سيك اطلاعات درستي در اين باره به دست داده و نشان مي دهد كه با توجه به اهميت محرم، اگر شاه بتواند سر سلامت از اين محرم بدر برد، قافيه را برده است. در اين همين وقت، باز اين تئوري در امريكا مطرح است كه انقلاب ايران كار چپي هاست يا اسلامي ها. وي مي نويسد: مسؤولان امريكايي هيچ گاه نتوانستند به نظر واحدي در خصوص اين كه چه كسي سازمان دهنده مخالفان است برسند (ص 167). وي مي افزايد: بسياري از سياستمداران واشنگتن و ديگر كشورهاي غربي با اين نظر كه سازمان دهندگان كمونيست ها هستند موافق بودند. شاه و ايرانيان تحصيل كرده نيز كه روحانيون را افرادي نالايق و ناتوان تصور مي كردند چنين ديدگاهي داشتند. اما هنري پرچ يكي از كارمندان عاليتربه امنيت ملي امريكا به درستي بر اين باور بود كه رهبري و سازمان دهي انقلاب در دست آيت الله خميني و به طور كلي روحانيون قرار داشت. آنها از رهگذر شبكه گسترده مساجد فعاليت هاي انقلابيون را سازمان مي دادند. (168) در اينجا گري سيك نكته شگفتي را مطرح مي كند و آن اين كه انقلاب ايران همچون انقلاب هاي گذشته، با عقل متعارف سازگاري نداشت. وي اشكال را در اين مي بيند كه مسؤولان امريكايي مي خواستند تحولات ايران را با توجه به واقعيات و پيش فرض هاي موجود تجزيه و تحليل كند. (ص 168). همين مسأله بود كه آنان را سردرگم مي كرد. منبع: کتاب همه چيز فرو مي ريزد :نوشته گري سيك : ترجمه علي بختياري زاده : انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي 1384 سايت كتابخانه تخصصي تاريخ اسلام و ايران ادامه دارد ... ارسال توسط کاربر محترم سایت : samsam  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 468]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن