تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه  الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797035276




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امرو زايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. کيهان: «بصيرت نافذ»«بصيرت نافذ» عنوان يادداشت روز روزنامه کيهان به قلم حميد اميدي است که در آن مي خوانيد:1- «فرقان» يكي از اسامي كتاب وحي الهي به معناي قوه تشخيص حق از باطل و به عبارتي ديگر «بصيرت» است. خداوند در قرآن كريم اين قوه را خاص انسانهاي مومن و پرهيزكار مي داند و مي فرمايد: يا ايهاالذين آمنوا ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا. اما برخي اوقات غبار فتنه آنچنان بالا مي گيرد و مرزهاي حق و باطل را در هم مي آميزد كه تشخيص صواب از ناصواب و سره از ناسره آن قدر دشوار مي شود كه حتي انسانهاي حق جو هم ممكن است راه را گم كنند و ناخواسته سر از ظلمت ناكجاآبادي درآورند كه گاه بازگشتي هم براي آنان ميسر نباشد.واقعه كربلا از آن دسته حوادثي است كه غبار فتنه چشمان خيلي ها را كور كرده بود. عرصه اي كه گمراه كنندگان آگاه، باطل را آنچنان در لباس حقيقت عرضه كردند كه امر بر طرفداران حق نيز مشتبه گرديد. چنان كه عمرسعد-لعنه الله عليه- براي آنكه مردم را تحريك كند، حكم قتل حضرت سيدالشهدا (ع) را كه شريح قاضي مهر كرده بود در دست گرفته، مردم را دعوت به جنگ مي كرد و فرياد مي زد: يا خيل الله اركبي و بالجنه ابشري؛ اي سواران الهي سوار مركب هايتان شويد كه بهشت بر شما بشارت باد!در آن ميانه و در تندباد حوادث و نيرنگ ها، از خواص و عوام، آنان كه خود را به صاحب بصيرت ناب و محور و معيار تشخيص سپردند و زير بيرق حضرت سيدالشهدا(ع) جمع شدند، قدم در مسير حق و رستگاري گذاشتند و آنان كه در صف سپاه يزيد درآمده و يا در خيل عظيم مردماني قرار گرفتند كه تشخيصشان «سكوت» بود و «ثارالله» را گذاشتند و گذشتند، هر دو گروه در صف دشمنان خدا پا نهاده و آخرت خود را فداي مردار بدبوي دنيا كردند.خدا خود را گوش و چشم و زبان و دست «بنده صالح» خود مي كند و مي فرمايد: كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به... من شنوايي او مي شوم كه با آن مي شنود، بينايي او مي شوم كه با آن مي بيند، زبان او مي شوم كه با آن حرف مي زند، دست او مي شوم كه با آن قدرتمندانه آنچه مي خواهد به دست مي آورد. اگر او مرا بخواند اجابتش مي كنم و اگر چيزي بخواهد به او عطا مي كنم. وقتي اينچنين است، آيا حكم مردم زمانه امام حسين(ع) براي پيروي از امام معصوم و حجت خدا روي زمين معلوم نبود؟! آيا انسان، اگر مومن باشد، نبايد قطب نماي دلش به سمت انگشت هدايت گر ولي خدا بگردد؟ اگر بندگي خدا را مي كردند و بنده دنيا نمي شدند، شايد. اما آنان سعادت و اجر جاودانه را به جرينگ جرينگ هاي سكه ابن زياد فروختند و اي كاش از دنيا چيزي نصيبشان مي شد و از ولع و طمع ملك ري به اندك گندمي مي رسيدند كه نرسيدند!2- غبار فتنه 88 فرو نشسته و تشخيص حق از باطل كار دشواري نيست، اما هنوز فتنه گران در فكر دسيسه اند و به هر بهانه اي بيانيه صادر كرده و بدن سياسي همچو مرده اشان را هر از گاهي حركتي مي دهند كه بگويند هنوز زنده اند!آن روزها مثل روزهاي قيام كربلا عده زيادي از عوام و خاص مردود شدند و قافيه را به بي بصيرتي خود باختند. آنان كه گوش به ولي زمانه خود داده و زير علم او ايستادند از مهلكه گمراهي و تباهي جان به در برده و آنان كه به هر دليل از راهبر و نشانه هدايت فاصله گرفتند، در قعر سياهي اين زاويه گم شدند، هر چند كه خود را ره يافته پندارند.امروز استراتژي دشمن عوض شده است. آنها قصد دارند باقيمانده جان و انرژي خود را- به ظاهر هم كه شده- صرف منازعات سياسي نكنند و با تغيير ادبيات تقلب در انتخابات و مسايلي از اين دست، ادبيات «رفاه و قانون» را پيش گرفته و وارد مباحث اقتصادي شوند؛ چرا كه وجهه سياسي آنان به شدت ضعيف شده و در جامعه - حتي در بين خواص موافق آنان نيز- كسي براي اظهارات سياسي اشان تره خرد نمي كند. بزرگانشان هم ظاهراً علاقه اي به بازسازي اين وجهه ندارند. هرچند كه به نظر مي رسد ديگر قابليت بازسازي و نوآرايي هم نداشته باشد.در شرايطي كه دولت اصولگرا قصد دارد قانون هدفمندي يارانه ها را عملياتي كند، آنان با تبليغات مسموم تلاش دارند عليه اين تحول بزرگ اقتصادي، سياه نمايي كرده و وضعيت را تيره و تار نشان دهند تا اعتماد مردم به كارگزاران خود را تا حد توان كم كنند. آنان با اين كار قصد دارند هم از دولت مردمي اصولگرا به نوعي انتقام گرفته و هم فضاي جامعه را - به زعم خودشان- به سويي بكشانند كه بتوانند از اين آب گل آلود، ماهي مراد خود را صيد كنند.سال آينده انتخابات مجلس شوراي اسلامي را پيش رو خواهيم داشت. ظاهراً جريان فتنه و گروه هاي همخوان با آن، قصد دارند به هر نحو ممكن اين فرصت را از دست ندهند. پيروزي حداقلي و در حد يك يا دو نفر هم براي آنها ارزش حياتي دارد.البته آنان خود خبر ندارند كه سر در لاك بي خردي و تجاهل خود كرده اند و نمي دانند كه دستشان براي مردم آگاه و صاحب بصيرت ايران اسلامي رو شده است.مردم زمانه ما به حق از مردم زمانه حضرت سيدالشهدا(ع)، اميرالمومنين(ع) و رسول خدا(ص) نسبت به ولي زمانه خودشان بامعرفت تر و وفادار ترند. اين روزها در آستانه 9 دي يادآور روز حماسه و تجلي باشكوه و پرصلابت حضور مردم مومن و پرهيزكاري بوديم كه در سايه ايمان و تقوي، طبق وعده الهي، خداوند نور بصيرت را به آنان عطا نموده و استوار و پابرجا، پاي ولي زمانه و آرمانهاي انقلاب ايستادند و تومار بدخواهان و فتنه گران را درهم پيچيدند.3- «ياليتنا كنا معكم» ورد زبان اين شب ها و روزهاي مردم خداجوي ايران است. مي گويند و مي گريند و آرزو مي كنند كه اي كاش در روز تنهايي و غريبي امامشان، آقا ابا عبدالله الحسين(ع) در كربلا مي بودند و جانشان را فداي وجود مقدس آن حضرت مي كردند.امشب شب تاسوعاي حسيني است. ذكر امشب عزاداران حضرت سيدالشهدا(ع)، قمر بني هاشم(ع) است. همان مير علمداري كه صاحب بصيرت ناب و نافذ بود. امام صادق(ع) در وصف آن حضرت مي فرمايند: كان عمنا العباس بن علي نافذ البصيره، صلب الايمان... عموي ما عباس داراي بصيرتي نافذ و ايماني محكم بود...اينك قمر بني هاشم ، فرزند اميرالمومنين(ع) كه وجود او، شمشير آخته اش و علم در دستش مايه آرامش حرم حسين(ع) است، در مقابل خود مي بيند كه آل الله يك به يك در خون غلطيده اند. از سوي ديگر فرياد العطش فرزندان خيام ابي عبدالله را به گوش مي شنود و در سويي ديگر تنهايي و غريبي برادر را نظاره مي كند.سينه فراخ عباس بن علي(ع) تنگ شده و طاقتش از كف رفته است. براي طلب اذن ميدان نزد مولاي خود مي رود و به امر برادر روانه فرات مي شود. ابوالفضل العباس در هواي گرم كربلا پس از جنگي تن به تن و خسته كننده با انبوه محافظين فرات، وارد شريعه مي شود. داغي خورشيد، گرماي زره آهنين، خستگي نبرد، لبهاي عطشان و حالا فرات خنك! كاش قدري مي نوشيد و يا لااقل مشتي آب به صورت مي زد تا هرم و داغي صورتش را به لختي از خنكاي آب بسپارد، اما دل نوراني اش، عطش امام حسين(ع) و لب هاي ترك خورده كودكان آل الله را ياد كرد...پر كرد مشك و پس كفي از آب برگرفتمي خواست تا كه نوشد از آن آب خوشگوارآمد به يادش از جگر تشنه حسين(ع)چون اشك خويش ريخت زكف آب و شد سواربر خود خطاب كرد كه اي نفس اندكيآهسته تر كه مانده حسين تشنه در قفاروانه نخلستان شد و جمعي از تيره روزان عالم را روانه نار و حميم كرد... تا «نوفل ازرق» ضربتي زد و دست راست سقاي حسين(ع) را از تن جدا كرد؛والله ان قطعتم يمينياني احامي ابدا عن دينيعرش خدا لرزيد. ملائكه به تب و تاب افتادند... تا آنجا كه ماه آسماني حسين(ع) با صورت بر زمين افتاد و صدا كرد: يا اخي يا حسين عليك مني السلام... به آرزوي خود رسيد و سر بر دامان برادر جان داد... همه ديدند حسين(ع) با كمري خميده از ميان نخلستان به طرف خيمه عباس(ع) آمد و عمود خيمه را كشيد كه اين خيمه ديگر صاحب ندارد...رسالت:«ما ياوران حسينيم؛ هماره عاشورايي»«ما ياوران حسينيم؛ هماره عاشورايي» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سيد مسعود علوي است که در آن مي خوانيد: عاشورا فقط يک فصل سرخ از تاريخ شيعه نيست، کل جغرافياي عزت و استقامت و تمامت تاريخ حقيقت است؛ سراج فروزان راه روشن آناني است که براي رهسپاري خويش از هيچ مانعي نمي‌ هراسند و ملامت لائمين از پارسايي و پايداري و پيوستگي به حق، بازشان نمي‌ دارد و در تمامي برهه‌ هاي بحراني، به رويش دوباره مي‌ انديشند و از ريزش همگامان و عقبگرد بدعاقبتان به واحه وحشت و تيه ترديد نمي ‌افتند.در توصيف رزم‌ آوران عاشورا شنيده ‌ايم هر لحظه به موعد موعود، نزديکتر مي‌ شدند حرارت شعله اشتياق به هماوردي با حراميان در وجودشان فزوني مي ‌يافت و رنگ رخسارشان گلگونه ‌تر مي ‌شد و چون حضور در حريم حسيني نصيب‌ شان گرديد يکايک آنان با لسان عشق و عطوفت، وفامندي خويش به ساحت مصفاي ولايت را به منصه ابراز آوردند و جملگي مذعن اين مرتبت شدند که اگر هزاران بار قطعه قطعه گشته و دوباره به اذن الهي زنده شوند،‌ ذره‌ اي غبار غفلت و آژنگ شک بر سيماي حسيني ‌شان نخواهد نشست.در همان شب عاشورا که محفل دلنثاران ولايت برپا گرديد، مولاي مجاهدان و سيد شهيدان اباعبدالله الحسين(ع) سرانجام، سئوال حضرت قاسم روحي له الفداء را پاسخ داد؛ هم او که مدتي بود به لحاظ نوجواني‌ اش نگران آن بود که اذن جهاد و حلول در هاله سرخ مهتاب شهادت به او ندهند. دگر باره از امام خويش پرسيد آيا من نيز صبح فردا در زمره زيباي شهيدان خواهم بود؟ حضرت اباعبدالله براي آنکه استقامت و اشتياق و بصيرت حواري خون و ياران خدا و حماسه ‌وران عاشورا تا روز رستاخيز بر همگان آشکار گردد و شبهه افکنان و شک پيشگان نگويند که رادمردان کربلا را با حربه تهييج به ميدان مبارزه آورده ‌اند، ‌از فرزند برادرش پرسيد؛ «کيف الموت عندک؟» مرگ و شهادت در راه خدا در نظر تو چگونه است؟ نوجوان نورآگين خاندان بني ‌هاشم، ‌بلادرنگ عرض کرد؛ «الموت احلي من العسل» شهادت در راه خدا از عسل، گواراتر است؛ و اين حاکي از بصيرتي فراتر از حضرت اسماعيل است که در پاسخ پدر بزرگوار خويش گفت مجري فرمان خدا باش که ان‌ شاء الله مرا جزء صابران خواهي يافت. پاسخ سرباز نهضت عاشورا مرتبتي فراتر از «شکيبايي» و ورود در وادي گواراي «شکر» است.طعم هجرت،‌ تبعيد، ‌عطشناکي، قلت عده و عده، ‌بي ‌شماري دشمنان سفيه، محاصره، انتظار مرگ، مشاهده رنجوري کود کان، ‌تبليغات و ملامت و استهزا از سوي ستمکاران و دهها بليه ‌ديگر که هر کدامش کوهي را به کرنش مي ‌اندازد، ذره ‌اي از حجم حميت و استواري ايمان عاشوراييان نکاهيد بلکه بر يقين و عزم قويمشان افزود و با هجمه ‌اي بي‌ همتا بر جائرين و ستمکاران سلطه‌ جو، آموزه عزت و استقامت به آزادگان جهان آموختند.رهبر معظم انقلاب، اين عصاره اعصار شورايي، بارها حسين آسا بر اهل استکبار خروشيده و فرموده ‌اند در برهه ‌هاي بحران آميز و سيل سختيهاي دهر، ما ياوران حسينيم؛ هماره عاشورايي.همه ديده‌ اند که ملت معظم ايران در تمامي آنات حيات انقلاب اسلامي،‌ آيينه ‌دار قيام سرخ و استقامت حسيني است. ملامت لائمين و هجمه فراگير تبليغاتي تمامت خواهان ستم گستر، به گستره حضور حماسي آنان در عرصه ‌هاي سياسي و اجتماعي، وسعت بيشتري مي‌ بخشد و امواج خيزش خدا خواهانه ‌شان جوشش بهت‌ انگيزتري مي‌ يابد و هميشه آن گونه مي‌ انديشند و عمل مي‌ کنند که در نهايت، نداي ندامت و حسرت و حيرت بيگانگان و بيگانه باوران به آسمان مي‌ خيزد و خرسندي خاصان اهل حقيقت و امت عاشورا انديش را برمي‌ انگيزند.راهپيمايي نهم دي ماه 1388، نمونه ‌اي از اين حضور حسيني و افروختن رايت رويارويي با کژ انديشان بود که رجز خوانيهاي سپاه کاخ سياه را در حلقومشان خشکاند و توفان تأسف و سرسام دريغ و درد را بر خيمه ‌گاه سست آنان افکند.امروز نيز اگر اعتقادات و اعمال و ايمانهايمان، پيوند با والايي ولايت نداشته و عاشورايي نينديشيم و کربلايي عمل نکنيم و اطاعت و انقياد از زعامت سلاله پاک حسيني را سرآمد و سرلوحه سطور کتاب نفس خويش نسازيم، نه پايداري در دين نصيبمان خواهد شد، نه عزت و اقتدار ميهن. همان گونه که «پديداري» انقلاب اسلامي ايران، ملهم از فرهنگ عاشورا بود و فکر عاشورايي امام خميني (ره)، آن را بر اريکه «پيروزي» نشاند، امروز بايد براي «پايداري» نهضت عاشوراوش خويش، حسيني بمانيم و بر اعمال و اعتقادات خويش رنگ روشن ولايت زنيم.همگان مي‌ دانيم که يکي از علل و انگيزه ‌هاي قيام ابا عبدالله الحسين (ع)، اقامه امر به معروف و نهي از منکر و اصلاح امور امت پيامبر اعظم (ص) بوده است. اگر امروز بخواهيم حسيني بينديشيم و عاشورايي عمل کنيم، بايد به هر طريق ممکن و منطقي، به مقابله با منکرات يزيديان زمان يعني صهيونيستهاي غاصب برخيزيم و به استغاثه فلسطين مظلوم، که بخشي از امت محمد مصطفي (ص) هستند پاسخ دهيم و دست ياري به سويشان برآوريم. آنان که در روز عاشورا به حمايت از حريم ولايت پرداختند، نهايت تبعيت خويش را که نثار جان باشد، به منصه ابراز و اظهار آوردند. ما نيز اگر مدعي تأسي به نهضت کربلا و آرمانهاي عاشورا هستيم، حد اقل بايد اقدامات مادون شهادت و بذل جان را براي رهايي فلسطينيان مظلوم در غزه و رهايي ‌شان از چنگال غاصبان و جانيان اسرائيلي، انجام دهيم، اگر چه مولايمان ولي امر مسلمين فرمود؛ «همه مجاهدان فلسطين و همه مؤمنان دنياي اسلام به هر نحو ممکن، موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بي ‌دفاع غزه ‌اند و هر کس در اين دفاع مشروع و مقدس، کشته شود، شهيد است و اميد آن خواهد داشت که در صف شهداي بدر و احد در محضر رسول الله صلي الله عليه و آله، محشور شود.»فقط حماسه و حرارت عاشورا نيست که پس از گذشت قرنها باقي مانده و مؤثر بر اعصار و امصار است. ما بايد در تمامي ابعاد به جاودانگي و پايداري واقعه بي ‌‌بديل کربلا بينديشيم و آثار ايثار عاشوراييان را در سراسر ثانيه‌ ها و تمام آنات حيات خويش، ساري و جاري سازيم و از اعجازات و کرامات آن، دل و جان خويش و عرصه‌ هاي اجتماعي و بلکه جهاني را مشحون نماييم. عاشورا، آميزه‌ اي از عناصري متعالي است که هر يک، دريايي از وجود را به تلاطم و تحول وامي‌ دارد؛ همانند عزت و عاطفه و عقل و عشق، شهادت و شرافت و شهامت و شجاعت، احسان و اقتدار و ايمان و ايثار و... که تمامي اينها و دهها عناصر آسماني ديگر، در سايه‌ سار پيوند با عاشوراييان و پايداري در راه ولايت و پيروي از اوامر امامت، پديدار مي ‌شوند و همانند قيام حسيني، جلوه جاودانگي به انديشه‌ ها و اعمال مي‌ بخشند و به ايمانها و ايمانيان، ارج و اجر، عطا مي‌ کنند. عاشورا و درس ها و عبرت ها و عبرات آن بوده که از سال 61 هجري تا کنون، عرصه را بر دشمنان اسلام، تنگ نموده و هر جا که مشغول طرح‌ ريزي و دسيسه‌ چيني مي ‌شوند، خود را با خيل آزادگان و رزم ‌آوران و استشهاديون ايثارگر، رويارو مي‌ بينند و هزار و يک مانع و معضل در برابرشان قد علم مي ‌کند.عاشورا، فقط يک تحول نيست، بلکه منشأ و ممشاي تمام تحولات ديني، اجتماعي و فرهنگي تاريخ شيعه پس از ظهور اسلام است. عاشورا فقط يک رويداد و حادثه تاريخي نيست، بلکه يک جريان و فرهنگ و فکر و منطق مستمر در اذهان و انديشه ‌ها، يک نهر نورآگين جاري در جغرافياي جهاد و يک خون خدايي ساري در رگهاي تاريخ آزادگي است. اگر غير از اين مي ‌بود، اکنون حرارت حماسه و اشتعال شعله عشق عاشورا در قلوب، به اين صورتي که مشاهده مي‌ کنيم، نبود و تمايل دلها به دينمداري، رو به سردي مي‌ گراييد و رسوخ رستگاري ديني در جانها پديد نمي ‌آمد و عنصر امر به معروف و نهي از منکر، به کلي در سرزمين نسيان قرار مي‌ گرفت. به عبارت بهتر، ديني در عرصه دنيا نمي ‌ماند تا گروش و گرايش به آن وجود داشته و به تبع پيروي از آيين آسماني، ستم ستيزي و مبارزه و رويارويي با ظالمين، استمرار يابد.از خداوند خبير، خواهان آنيم که تا رستاخيز ظهور و قيام عاشورايي حضرت موعود (عج)، شور و شراره عشق حسين و انصار حسين عليهم‌ السلام و پيروي از منويات ولايت را در کانون قلب قائمين ايران، منور و پايدار فرمايد.جمهوري اسلامي:«آنچه سفير انگليس بايد بداند»«آنچه سفير انگليس بايد بداند» سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است که در آن مي خوانيد:بسم‌الله الرحمن الرحيمهمزمان با سركوب شديد تظاهرات دانشجويان انگليسي معترض به افزايش شهريه‌هاي دانشگاه‌ها در لندن و ساير شهرهاي انگليس توسط پليس اين كشور، سفير انگليس در تهران در يك مداخله آشكار به اظهارنظر درباره رفتار دولت جمهوري اسلامي ايران با شهروندان ايراني پرداخت. سايمون گس ، در سايت سفارت انگليس نوشت:«دولت بريتانيا از ايران خواسته از دستگيري‌هاي خودسرانه خودداري كند و انگليس به فعاليت‌هاي خود براي جلب توجه عمومي به موارد حاكي از عدم بهره مندي مردم از اين آزادي‌ها ادامه خواهد داد».اين مداخله سفير انگليس، مورد اعتراض وزارت امور خارجه كشورمان قرار گرفت و تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز با اشاره به اظهارات مداخله جويانه سفير انگليس در تهران اعلام كردند با مطرح ساختن پيشنهادي به مجلس درصدد كاهش روابط با دولت انگليس برخواهند آمد.اين، اولين بار نيست كه مقامات ا نگليسي به خود اجازه مي‌دهند در مسائل ساير كشورها دخالت كنند و نه تنها با اظهارنظر بلكه حتي در عمل نيز هر كاري كه از دستشان بر آيد براي مديريت كشورها و ملت‌هاي ديگر براساس منافع مورد نظر خودشان اقدام نمايند. در بخش عملي، البته اكنون 32 سال است كه انگليسي‌‌ها در ايران از هرگونه مداخله محرومند و از اينكه نمي‌توانند مثل گذشته اراده استعماري خود را به مسئولان ايراني ديكته كنند و در ايران فعال مايشاء باشند بشدت ناراحت هستند.قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، دولت‌هاي انگليس، آمريكا و شوروي از طريق سفراي خود در تهران هرچه مي‌خواستند به مسئولان بلندپايه ايراني از جمله شخص شاه ديكته مي‌كردند و آنها نيز بدون آنكه اختياري از خود داشته باشند مجري دستورات آن كشورها بودند. اين سخن خود محمدرضا پهلوي است كه براي بي‌گناه جلوه دادن خود در پيشگاه ملت ايران گفت سفارت آمريكا فهرستي كه نام وزرا در آنها بود را به من مي‌داد و سفارت انگليس هم فهرستي به من مي‌داد كه اسامي نمايندگان مجلس در آنها بود و من چاره‌اي جز اين نداشتم كه به خواسته آنها عمل كنم. ثروت‌هاي ايران نيز توسط دولت‌هاي استعماري غارت مي‌شد بطوري كه نفت را انگليس و آمريكا چپاول مي‌كردند و گاز را نيز شوروي مي‌برد. در آن زمان، حتي اسرائيلي‌ها هم بخش‌هائي از زمين‌هاي حاصلخيز ايران را در اختيار خود گرفته بودند و محصولات آنرا غارت مي‌كردند كما اينكه تجارت كشور نيز در اختيار چند شركت صهيونيستي و آمريكائي و انگليسي يا وابسته به آنها بود كه با دادن سهام به اعضاي خاندان شاه، كليه واردات و صادرات را در قبضه خود داشتند و هرچه مي‌خواستند انجام مي‌دادند و به مردم ايران هيچ اعتنائي نمي‌كردند.در بخش فرهنگ، وضع بدتر از ساير بخش‌ها بود. كشورهاي استعماري در تهران و بعضي شهرهاي ايران نمايندگي‌هاي باصطلاح فرهنگي و هنري داشتند و با القاء آنچه خود مي‌خواستند براي نابود ساختن فرهنگ و هنر و سنت‌هاي اسلامي و ايراني تلاش مي‌كردند و تا حدود زيادي نيز به اهداف خود نزديك شدند. آنها اين بخش را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز در قالب تهاجم فرهنگي ادامه دادند و با استفاده از ابزارهاي رسانه‌اي و ارتباطي همچنان اهداف شوم خود را دنبال مي‌كنند.در اين ميان، دولت انگليس به دليل سابقه طولاني استعماري در جهان و نفوذ ديرينه در ايران، از اينكه با پيروزي انقلاب اسلامي مجبور شده به مداخلات عملي خود در امور مردم ايران پايان دهد سخت ناراحت است و به همين دليل هر وقت فرصتي به دست بياورد درصدد انتقام گرفتن از اين ملت و از انقلاب اسلامي اين ملت بر مي‌آيد. اينكه در بحبوحه تظاهرات سنگين و پرخشم و خروش دانشجويان انگليسي در اعتراض به افزايش شهريه دانشگاه‌ها، يكباره سفير انگليس به اين فكر مي‌افتد كه براي شهروندان ايراني دل بسوزاند، روشن است كه يك دلسوزي و حمايت واقعي نيست بلكه از يكطرف با هدف سرپوش گذاشتن بر خشونت دولت متبوع خود عليه دانشجويان انگليسي مبادرت به اين كار مي‌نمايد و از طرف ديگر درصدد انتقام گرفتن از ملت ايران است كه با انقلاب اسلامي خود ، نفوذ استعمارگران از جمله دولت انگليس را در اين كشور قطع نموده و 32 سال است كه براي افادات مقامات انگليسي و همپالگي‌هاي استعمارگر آنها پشيزي ارزش قائل نيست.سفير انگليس اگر قرار است براي كسي دل بسوزاند، به سراغ دانشجويان انگليسي برود كه زير ضربات پليس لندن با صورت خون آلود مي‌گويند:«دولت انگليس با سه برابر كردن شهريه دانشگاه‌ها مي‌خواهد فقط ثروتمندان امكان درس خواندن داشته باشند».آقاي سفير اگر راست مي‌گويد به اعتراض مقامات ايراني و جواناني كه روز يكشنبه همين هفته در برابر سفارت كشور متبوعش در تهران تظاهرات كردند كه چرا دولت انگليس، ترورهاي دانشمندان ايراني را محكوم نمي‌كند پاسخ بدهد. آنهمه جنايت كه ارتش انگليس در افغانستان و عراق در سالهاي اخير و در شبه قاره هند و كشورهاي آفريقايي و فالكلند و ايرلند و بسياري نقاط ديگر مرتكب شده، آنهمه خيانت كه سازمان‌هاي جاسوسي انگليس عليه ملت‌هاي مختلف انجام داده و آنهمه حمايت كه مقامات انگليسي از رژيم صهيونيستي براي اشغال فلسطين و آواره ساختن ملت مظلوم آن سرزمين و كشتار آنان نمودند، هرگز از حافظه ملت‌ها و تاريخ جهان محو نخواهد شد. با داشتن چنين پرونده سياهي، انگليسي‌‌ها چگونه مي‌توانند به خود اجازه بدهند در امور ساير كشورها دخالت كنند؟سفير انگليس در تهران و كليه مقامات انگليسي بايد اين واقعيت را به درستي درك كنند كه ايران بعد از انقلاب اسلامي كه با نظام مردمي و ديني «جمهوري اسلامي» اداره مي‌شود تفاوت زيادي دارد. دولتمردان انگليسي گويا هنوز نفهميده‌اند كه در ايران انقلاب شده و مردم و مسئولان ايران مسائل خود را بدون دخالت خارجي حل و فصل مي‌كنند و به هيچ دولت و كشور بيگانه‌اي اجازه دخالت در امور خود را نمي‌دهند و همه استعمارگران بايد آرزوي باز گرداندن نفوذ خود به ايران را به گور ببرند.تهران امروز: «بگذاريد يكديگر را تحمل كنيم»«بگذاريد يكديگر را تحمل كنيم» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد عزيزي است که در آن مي خوانيد:خبر بركناري وزير خارجه توسط رئيس‌جمهور در حالي منتشر شد كه ايشان براي ابلاغ پيام آقاي احمدي‌نژاد در سنگال به‌سر مي‌برد. معلوم نيست تا زمان نوشتن اين يادداشت ايشان از حكم بركناري خود باخبر شده است يا نه. فارغ از اينكه آقاي متكي در مقام خود چگونه عمل كرده اين نحوه بركناري وزير خارجه آثار منفي بر چهره جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور دارد. تصور كنيد وزير خارجه روسيه يا ژاپن يا هر كشور ديگري براي مذاكره به تهران آمده اما در نيمه راه و در حين ماموريت حكم بركناري وي ابلاغ مي‌شود. اين فرد با چه پشتوانه‌اي و به چه اعتباري مي‌تواند از منافع ملي حمايت كند. اگر يك وزير‌خارجه‌اي اينگونه بركنار مي‌شود، چه تضميني وجود دارد كه جانشين وي هم به اين سرنوشت دچار نشود و اگر چنين است، وزير خارجه يا هر وزير ديگري چگونه مي‌تواند از جانب خود وعده‌اي بدهد و ديگران چگونه مي‌توانند به وعده‌هاي او اطمينان كنند. به هر حال درست يا غلط، وزير خارجه و نماينده نظام در خارج از كشور و در مذاكرات بين‌المللي است و حرف‌هاي او مواضع رسمي نظام تلقي مي‌شود. آيا نمي‌شد چند ساعت اضافه‌تر صبر كرد و حكم بركناري را امضا نمود. بگذاريد خودمان را جاي وزير خارجه بگذاريم؛ در ماموريتي هستيم و در حال آماده شدن براي ابلاغ پيام و بحث در مورد لزوم گسترش روابط و تبيين مواضع نظام و پاسخ دادن به انتقادات در گرماگرم كار خبر بركناري را در وب‌سايت‌ها مي‌بينيم. چه حالي به ما دست مي‌دهد؟ جز اينكه اطرافيان‌مان در وهله نخست در دل خود بگويند فلاني خواست فلاني را تحقير كند! گذشته از اين، خارجي‌ها چگونه به اين مسئله نگاه مي‌كنند. مي‌گويند اختلافات چقدر عميق و جدي بوده كه وزير‌خارجه در ماموريت بركنار شده است؟ ما كه همواره شعار وحدت در برابر دشمن را سر مي‌دهيم شايسته است اختلاف‌هاي داخلي‌مان را در معرض ديد خارجي‌ها قرار ندهيم. در همه جاي دنيا به عنوان يك اصل پذيرفته شده كه اختلاف‌هاي داخلي در عرصه سياست خارجي وارد نشود و به يك‌تعبير در همان محدوده مرزهاي ملي بماند. همه ما بايد به اختيارات رئيس‌جمهور در انتخاب همراهان و همكاران خود احترام بگذاريم. اين يك اصل بديهي است كه هر رئيس دولتي حق دارد وزيري را بركنار كرده و فرد ديگري را جايگزين كند. آقاي رئيس‌جمهور معتقدند وزارت‌خارجه در حد دولت نهم نيست و به اين نتيجه رسيده‌اند بركناري وزير خارجه مي‌تواند حلال برخي از مشكلات باشد. ما هم به نظر رئيس‌جمهور احترام مي‌گذاريم اما نمي‌توانيم انتقاد خود را از اين نحوه بركناري پنهان نماييم. مهم شخص نيست، رويه‌اي است كه شكل مي‌گيرد. بايد حرمت افراد را نگه داشت و رئيس‌جمهور بايد در اين مورد، الگوي سايرين باشد. فرهنگ ايراني و عادت و سنت‌هاي مذهبي، همه به ما يادآور مي‌شوند حرمت افراد و بالاخص برادران مومن خودمان را نگه داريم. نبايد اقدامات ما طوري باشد كه خدايي ناكرده انگيزه ديگران را براي خدمت كاهش دهد. جواناني كه اين حركت را مي‌بينند، چه تصوري از اختلاف‌ها در ذهن آنها شكل مي‌گيرد و چگونه به حل اختلاف‌ها مي‌انديشند؟ ماهيت سياست چيزي جز اختلاف‌نظر نيست اما نحوه حل اين اختلاف‌ها رابطه مستقيمي با فرهنگ سياسي آن جامعه دارد. اينجا ديگر مخاطب، شخص خاصي نيست، خود ما هستيم. از من تا شما. نمي‌توانم با قاطعيت بگويم اگر جاي وزير خارجه با رئيس‌جمهور عوض مي‌شد و همين اختلاف وجود داشت، در آن‌صورت بركناري شكل ديگري به خود مي‌گرفت. دولت‌هاي قبلي هم در اين مورد مستثنا نبودند تا جايي كه برايمان عادي شده است كه بشنويم فلان مسئول بدون اينكه اطلاع داشته باشد از حكم بركناري‌اش از طريق راديو، تلويزيون يا فلان سايت خبري مطلع شد. بغل‌ گوش خودمان همين آقاي اردوغان با برخي از وزرايش مشكل داشت و دارد اما به هر حال همديگر را تحمل كرده با يكديگر كار مي‌كنند. ما همواره استقبال كننده خوبي بوديم اما بدرقه‌كننده خوبي نبوده‌ايم. بگذاريد اين بار قاعده فوق را نقض كنيم و نشان دهيم مي‌توانيم با وجود اختلاف‌نظرها در كنار يكديگر بنشينيم و به روي هم لبخند بزنيم و گذشته را فراموش كنيم.ابتکار: «تحقير و تخريب ديگران وزن هيچکس را نمي‌افزايد» «تحقير و تخريب ديگران وزن هيچکس را نمي‌افزايد» سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالي پناه است که در آن مي خوانيد:در اکثر روزنامه‌هاي اين هفته،به نقل از دکتر علي لاريجاني، رئيس محترم مجلس شوراي اسلامي، آمده بود که«تحقير علما وزن اين آقايان را اضافه نمي‌کند».مصداق اين سخن، شعر معروفي است که مي‌گويد:بزرگش نخوانند اهل خردکه نام بزگان به زشتي برداساساً تحقير وتخريب هيچ کس، حتي دشمنان، آن هم از مواضع ناعادلانه،نادرست و غير اخلاقي است. چه برسد به اينکه برادر مسلمان و هم کيش و آيين و هم وطن ما باشد.الگوي ما پيامبر(ص) و خاندان بزرگش است که در ايام مظلوميت وشهادت فرزند مبارک پيامش قرار گرفته ايم.قطعاً برترين پيامي که از درياي بي کران قيام کم نظير حسين(ع)مي توان گرفت،آزادگي وشرف وانسانيت است.مشهور است که جد بزرگوارش به هنگام فتح مکه ، دشمن سرسخت مسلمانان رايعني ابوسفيان که سردسته ي مشرکان بود ودر آذار واذيت مسلمانان وپيامبر(ص) از هيچ کوششي دريغ نمي‌کرد - به خاطر اين که روزگاري نزد بخشي از مردم آن شهر مورد احترام بوده، حفظ حرمت کرد - و حتي حرمت خانه وي را به اندازه کعبه اعلام نمودند.مي گويند در فرانسه برسر دروازه ي گورستان مشاهير آن کشور نوشته شده است «ملت مردان بزرگ خود را پاس مي‌دارد» اين طورما مي‌بينيم که در کشور آمريکا ، شخصيت‌هاي بزرگ سياسي ، فرهنگي ، اقتصادي و... نزد جامعه آن کشور،همواره مورد احترام وتکريم بوده اند.به عنوان نمونه روساي جمهور پيشين کشور از ابتدا تا کنون حرمت وجايگاه شان محفوظ مانده و روساي بعدي،از هر حزبي،از پيشينيان به نيکي ياد کرده اند. تا جايي که براي پاسداشت قدر و منزلت شان،نام شان را بر ناوهاي جنگي، شرکت‌ها و... حک کرده اند وبه آنان افتخار مي‌کنند.اگر چه خزانه فرهنگي وديني ما سرشار از اندرزهاي بزگان مبني بر حفظ حرمت ديگران و رعايت اخلاق در سخن و رفتار و ترس از عواقب بدگويي از ديگران است ، مع هذا ، نخبه کشي و تخريب ديگران براي برکشيدن خويش و زشت کردن نام ديگران براي بزرگ جلوه دادن خود و ويران ساختن شخصيت و گذشته ديگران براي آباد ساختن نام و اکنون خويش به يک رويه و عادت مبدل شده است.مع الاسف در سال هاي اخير سيلاب حوادث و گرداب‌هاي سياسي و اجتماعي آن گونه نخبگان سياسي برخي از بزرگان مذهبي مارا گرفتار خود ساخته که در انتساب القاب زشت و تهمت‌هاي ناروا به مخالفان خويش هر چه در چنته داشته اند به کار گرفته اند تو گويي اشخاص و جناح‌هاي مختلف در مسابقه اي شرکت جستند که براي پيروزي در اين مسابقه شوم ، لازم است تيغ زبان خويش هر چه تيز تر کنند و شخصيت حيثيت ديگران را مجروح کنند و از پاي درآورند ؛ غافل از اين که هيچ کس در اين نبرد پيروز نخواهد شد.گر شد از جور شما خانه موري ويرانخانه خويش محال است که آباد کنيدبزرگان کشور به مراقبت بيشتري در سخن نياز دارند ، زيرا مردم به زبان و کلام آنان پيشتر مي‌نگرند. در بوق و کرنا کردن اشتباهات همديگر چه در حال و چه در گذشته ، حاصلي جز خراشيدن چهره ي هم و بي اعتبار کردن هم در نزد بخش زيادي از مردم نداشته است. ترديدي نيست که انسانها در معرض خطا و گناه قرار دارند ؛ به گفته حافظجاي که برق عصيان بر آدم صفي زدمارا چگونه زيبد دعوي بي گناهيبايد پذيرفت که بزرگان و نخبه‌هاي سياسي کشور انسان هستند و امکان خطا و تخلف از آنان دور از ذهن نيست. به همين سبب براي پرهيز از تخلفاتي که به حقوق مردم مربوط مي‌شود ، بايد قانون حکم باشد و براي حفظ و جايگاه و احترام خويش و ديگران از فرشته «وجدان» بايد کمک گرفت.شهيد آويني در توصيف دريا دلان صف شکن عادت تامل برانگيزي دارد و مي‌نويسد که بچه‌هاي رزمنده در حاشيه اروند رود در انتظار حمله «گذشته خويش را با وسواس يک قاضي مي‌کاوند و سراپاي زندگي خويش را محاسبه مي‌کنند». خدا وکيلي سياست مداران ما کارنامه اعمال و رفتار خويش را در همين ساليان اخير محاسبه کنند و ببينند چه به دست آورده اند و چه از دست داده اند غير از اين است که باورهاي مردم را به همه چيز و همه کس سست کرده اند. انتساب القابي نظير دزد ، خائن ، سست عنصر ، دروغگو ، رمال و ... به همديگر ، کدام نتايج سازنده و مثبت را براي کشور و خودشان به ارمغان آورده است ؟ فرصت را غنيمت شماريم و به دنبال آسايش دو جهان خويش باشيم که:آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف استبا دوستان مروت با دشمنان مدارا قدس: «هشدار سيدالشهدا(ع) به آثار مخرب اسلام اموي»«هشدار سيدالشهدا(ع) به آثار مخرب اسلام اموي» عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم آيت الله عبدالله جوادي آملي است که در آن مي خوانيد:همانطور که در تاريخ آمده از نامه ها و خطابه هاي سالار شهيدان به دست مي آيد که تنها هدف امام حسين(ع) احياي دين بود و تنها راه احياي دين نيز تأسيس نظام اسلامي در جامعه است و يگانه راه تأسيس نظام اسلامي نيز نثار و ايثار جان و مال است و تنها گروهي که آن هدف و اين راه را مي پذيرند، مردان الهي اند. برنامه قيام سالار شهيدان را تنها قرآن مجيد و سنت رسول خدا(ص) تنظيم و تدوين کرده است. جهاد خالص حسين بن علي(ع) همتاي جهاد ناب نبوي و علوي بود که جامعه آن روز تجربه کرده است.روش مناسب تربيتي اين است که ابتدا کسي به اين قانون عمل کند تا ديگران ببينند که مي شود به گونه اي زندگي کرد که دين خدا عزيزتر از حيات دنيا باشد.اين مطلب، تنها مسأله اي فکري نيست، بلکه بخشي از اين کار به عهده عقل عملي است. سالار شهيدان(ع) نمونه تام اين صحنه است. ايشان فرمودند: نفس کشيدن در فضاي ستم براي من دردآور است و زندگي در نظام گناه برايم تلخ و دشوار است. من از زندگي در نظام ستم به ستوه مي آيم؛ مانند پرنده زنداني در قفس صياد. من احساس مي کنم که در قفسم و از محبوس بودن در رنجم و براي آزادي کوشش مي نمايم.ادراک اين معنا زمينه جهاد را فراهم مي کند و تا زماني که مردم از خفقان رنج نبرند و در خود ضرورت پرواز را احساس نکنند و به ستوه نيايند، توان جنگ با ظالم را ندارند بنابراين، جهاد با صرف مسأله جزم علمي حل نمي شود و سالار شهيداني مي خواهد تا جامعه انساني مصمم و عازم باشد. بشري که به همراه دو بال نظر و عمل، قدرت پر کشيدن دارد و احساس مي کند که در نظام سلطه و استبداد، استعمار، استعباد و استثمار باطل و جاهليت است و در زندان يا قفس جاهليت اسير است، بي صبرانه منتظر فراهم شدن دفاع از حق و براندازي باطل است.سالار شهيدان(ع) در نامه رسمي خود به مردم بصره مي نويسند:«من شما را به کتاب خدا و سنت پيامبر او فرا مي خوانم؛ زيرا سنت خدا سنت پيامبر(ص) تبيين، تفسير، تعليل، اجرا و حمايت قرآن کريم است». تنها عامل پيروزي صوري طاغيان اموي بر امام حسين(ع) و تنها راه شکست ظاهري آن حضرت(ع)، همان اسلام امويان بود.از اين رو، سيدالشهدا(ع) بايد اين راز را بازگو کند که اسلام امويان، نابودي اسلام است. پس از اينکه سالار شهيدان خبر شهادت مسلم بن عقيل و هاني بن عروه را دريافت نمودند و معلوم شد که بدن هاي آن شهيدان را در کوي و برزن کوفه گرداندند و توده مردم با ابن زياد بيعت کردند، حسين بن علي(ع) به جاي گلايه عاطفي و قهر اجتماعي، صحنه سياست و مبارزه را ترک نکرده، بلکه مجدداً سخنراني نمودند و به مردم کوفه نامه نوشتند تا آنان بفهمند که در چه نظامي زندگي مي کنند.آن حضرت چنين نگاشتند که: آيا نمي بينيد که از باطل پرهيز نشده و به حق عمل نمي شود. چنين مي بينم که زندگي با ستمکاران انسان را به ستوه مي آورد. تا کسي به ستوه نيايد، دست به اسلحه نمي برد... آگاه باشيد که در جاي بدبو زنداني هستيد؛ ولي شم سياسي نداريد و در فضاي مسموم و بسته با جناح مقصوص و پربريده به سر مي بريد. از اين رو، به ستوه نمي آييد. اگر بال و پر مي داشتيد، زندان شما را به ستوه درمي آورد؛ چنان که پرنده بي بال و پر از زندان رنج نمي برد، اما پرنده سالم از ميله هاي قفس احساس سختي دارد و به ستوه مي آيد.نامه سالار شهيدان به مردم آن عصر براي اين بود که به آنان تفهيم کند امويان، پيشوايان جورند و حکومت آنها از سنخ حکومت ائمه جور است، همه تلاش سالار شهيدان(ع) تا آخرين لحظه اين بود که مردم را به حقايق آگاه کند. آن حضرت با اينکه مطمئن بودند پيک نامه رسان شهيد مي شود و نامه سالار شهيدان به دست مردم نمي رسد، از ارسال نامه درنگ نکردند زيرا مي دانستند که قاصد آن حضرت پيام امام زمان خود را با خونش به مردم کوفه مي رساند و دشمنان نيز اين نامه را مي گيرند و در تاريخ ثبت مي کنند؛ چنان که چنين شد.آفرينش: «خط لوله گاز تاپي و ايران»«خط لوله گاز تاپي و ايران» سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است که در آن مي خوانيد:سران كشورهاي پاكستان،هند، افغانستان و تركمنستان سرانجام پس از سالها پيگيري خط لوله گاز تركمنستان به پاكستان و هند از طريق افغانستان قرارداد احداث پروژه گازي موسوم به تاپي را كه به عنوان پروژه رقيب خط لوله صلح شناخته مي شود را امضا كردند.در واقع اين پروژه که از 15 سال پيش مطرح شده است ولي به علت چالش‌ها و مشكلات امنيتي به خصوص در افغانستان متوقف شده بود اما با توجه به ديپلماسي انرژي موفق و روبه جلو تر کمنستان همسايه شمالي ما نتيجه داد و در روزهاي گذشته اين قراردادبه امضاي چهار کشور رسيد. در اين راستا اين خط لوله 1680 كيلومتري كه مورد حمايت بانك توسعه آسيا و نهاد هاي مالي بين المللي است قرار است روزانه 3.2 ميليارد فوت مكعب گاز را از ميدان گازي دولت آباد تركمنستان و از راه غرب افغانستان به پاكستان و هند منتقل مي كند وبناست تا سالهاي 2013 و 2014 ميلادي نيزتكميل شود و نياز رو به رشد گاز ي دو کشور پر جمعيت پاکستان و بويژه قدرت رو به رشد هند را بر طرف کند.آنچه مشخص است پروژه تاپي يا ترانس افغان موجب افزايش همگرايي بين كشورهاي منطقه و تقويت همكاري هاي اقتصادي و تجاري و گسترش همكاري هاي راهبردي ومنافع اقتصادي زيادي براي كشورهاي منطقه خواهد شد جدا از آن مهر تاييدي بر عملکرد موفق و ديپلماتيک مقامات عشق آباد است چه اينکه اين کشور در چند سال گذشته عملا توانسته با پشت سر گذاشتن ايران به عنوان دومين دارنده گاز جهان جدا از افزايش صادرات به ايران وتداوم صادرات به روسيه خط لوله صادارت گاز خود را به چين افتتاح کند و اينک نيز در رقابت با ايران بازار هند را از آن خود سازد و عملا به مرکز مبادلات انرژي گاز در منطقه تبديل گردد.در اين راستا رئيس جمهور تركمنستان در آستانه امضاي اين قرار داد (خط لوله گاز تاپي) گفت اين خط لوله به پل انرژي در منطقه آسيا تبديل خواهد شد در اين حال به راستي چرا ايران با داشتن دو مين ذخيره گاز طبيعي جهان ياراي شرکت در چنين پروژه بزرگي را ندارد و اين عشق آباد است که در نبود سياست منسجم انرژي ما، همچنان يکه تاز بازار انرژي منطقه شده است.در اين بين بايد به ياد داشت که هر چند منافع اقتصادي کوتاه مدت و بلند مدت اين امر براي کشور هاي منطقه مشهود است اما به راستي اين خط لوله چه تاثيري بر روي منافع ملي ايران خواهد گذاشت در اين راستا بايد گفت که هر چند تامين امنيت در مناطق غربي و جنوبي افغانستان که همزمان با راه اندازي اين خط لوله پيگيري مي‌شود به نفع ما خواهد بود اما نبايد از دو نکته به آساني گذشت نخست آنکه چرا مقامات کشور هند را به عنوان بازار بزرگ ورو به رشد انرژي آينده مورد توجه بيشتر قرار نداده اند و اين رويکرد عملا در آينده باعث از دست دادن هميشگي بازار بزرگ اين کشور نخواهد شد دوم آنکه ما تا چه زماني بايد نظاره گر پيشي گرفتن ترکمنستان از کشور در بدست گرفتن بازار هاي انرژي منطقه باشيم و ماهم چنان در پي واردات بيشتر از اين کشور؟جهان صنعت: «کدام تئوري؟»«کدام تئوري؟» عنوان بخش تلنگور روزنامه جهان صنعت به قلم مريم باستاني‌ است که در آن مي خوانيد:وقتي سخن از کاهش نرخ بيکاري و اقدامات دولت براي ايجاد اشتغال به ميان مي‌آيد، معمولا اولين موضوعي که به ذهن خطور مي‌کند رشد اقتصادي و رونق توليد است، آن هم به وسيله حضور پرقدرت بخش خصوصي. اين راهي است که کشورهاي صنعتي و موفق طي کردند و امروز اقتصادهاي نوظهور هم با تکيه برآنها قدرتمند مي‌شوند. نمي‌توان گفت آنچه اقتصاددانان توصيه مي‌کنند، بيراه است‌ اما اين روزها اين انديشه  باب شده که اقتصاد ليبرالي به پايان عمر خود رسيده و همين روزها فرومي‌پاشد، حال آنکه در گوشه ديگري از دنيا مي‌بينيم که همين ديدگاه‌ها اسباب رونق براي اقتصاد کشورهاي ديگري شده است.‌تجربه نشان داده که سياست‌هاي بستن درهاي کشور به روي واردات و تکيه به توليدات داخل هم راه به جايي نمي‌برد. چه‌آنکه اقتصاد هر کشور به دليل مراودات با دنيا زنده است و رشد مي‌کند. اگر عنوان شود که بحران اقتصادي  دنيا هيچ تاثيري براقتصاد ايران ندارد، بي‌شک سخني بي‌ارتباط است. با اين حال ديده شده که برخي مسوولان هنگام اوج گرفتن بحران اقتصاد جهاني عنوان کردند که اين بحران هيچ تاثيري بر اقتصاد ايران ندارد اما چندي بعد آثار آن بر صنايع کشور پديدار شده و رکود به اقتصاد ايران کشيده شد. با اين حال باز هم برخي‌ها اصرار مي‌کردند که اين بحران هيچ تاثيري بر اقتصاد ايران ندارد و گواه سخن خود را افزايش شاخص‌هاي بورس عنوان مي‌کردند. در حالي که واقعيت اين است که آنچه شاخص‌هاي بورس را اينچنين رونق داده عرضه سهام اصل 44 است و اگر خريدهاي دولتي نبود که چنين رشدي اتفاق نمي‌افتاد. افزايش نرخ بيکاري هم يکي از پيامدهاي رکود در اقتصاد است. البته اين بدان معنا نيست که افزايش نرخ بيکاري در ايران صرفا به دليل بحران جهاني است. چه آنکه ده‌ها عامل ديگر مي‌توان نام برد که ارتباطي با بحران جهاني اقتصاد ندارد و صرفا به دليل تصميمات کلان اقتصادي است. اين در حالي است که معاون وزير کار براي توجيه افزايش اين نرخ عنوان کرده که بالا رفتن نرخ بيکاري در همه دنيا اتفاق افتاده و در ايران نيز دليل افزايش نرخ بيکاري همين عامل است. اگر اظهارات معاون محترم وزير کار را به عنوان ديدگاه دولت در نظر بگيريم، اين ابهام ايجاد مي‌شود که چگونه بحران اقتصاد بر بورس تاثير نمي‌گذارد اما بر نرخ بيکاري تاثير مي‌گذارد؟ مگر مي‌شود گفت که اقتصاد ايران راه خود را مي‌رود و از سويي مشکلات آن را به دوش اتفاق‌هايي که در دنيا مي‌افتد، گذاشت؟ اظهارات معاون وزير کار موضوع افزايش، نرخ تورم به 25 درصد را تداعي کرد که براي توجيه اين افزايش سخن از تورم جهاني به ميان آمد حال آنکه بعدها مشخص شد آنچه تورم 25 درصدي را رقم زده فشار به بانک‌ها براي پرداخت تسهيلات تکليفي است.دنياي اقتصاد: «ريشه‌يابي افزايش تورم»«ريشه‌يابي افزايش تورم» سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم حميد زمان زاده است که در آن مي خوانيد:تغيير مسير نرخ تورم پس از مدت‌ها سير نزولي، موجب تحليل‌هاي متفاوتي از سوي کارشناسان اقتصادي و نيز تصميم‌سازان اقتصادي شده است.به عنوان مثال، رييس کل بانک مرکزي دليل افزايش تورم را انتظاري ارزيابي كرده که ناشي از جو رواني اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها است. وزير اقتصاد نيز، افزايش تورم را وارداتي ارزيابي کرده که ناشي از افزايش قيمت جهاني نفت و برخي اقلام وارداتي است.اکنون سوال اين است که افزايش نرخ تورم انتظاري است يا وارداتي؟ پاسخ اين است که هيچ کدام! البته افزايش مجدد نرخ تورم توسط کارشناسان پيش‌بيني مي‌شد. اين پيش‌بيني افزايش نرخ تورم، نه بر اساس افزايش قيمت‌هاي جهاني و تورم وارداتي بود و نه بر اساس اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها و تورم انتظاري. پيش‌بيني افزايش نرخ تورم بر اساس مهم‌ترين عامل تعيين‌کننده تورم؛ يعني نرخ رشد حجم پول و نقدينگي در اقتصاد بود. همان‌طور که ميلتون فريدمن اقتصاددان شهير جهان بيان مي‌کند، نکته مهم اين است که رشد حجم پول با يک دوره تاخير اثر خود را بر تورم آشکار مي‌نمايد. البته اين دوره تاخيري با توجه به شرايط اقتصادي مي‌تواند متفاوت بوده و از چند ماه تا حدود دو سال را در برگيرد؛ اما افزايش رشد حجم پول در نهايت و ضرورتا به افزايش تورم منتهي خواهد شد. تجربه تاريخي تغييرات نرخ رشد نقدينگي و نرخ تورم در اقتصاد ايران نيز همين امر را تاييد مي‌كند و نشان دهنده اين است که تغيير نرخ رشد نقدينگي با يک دوره تاخير (حدودا چهار تا پنج فصل) اثر خود را بر نرخ تورم آشکار مي‌نمايد.کاهش سريع رشد قيمت‌ها از نزديک 30درصد در تابستان 87 به حدود 7.5 درصد در پاييز 88 که يکي از موفق‌ترين تجربه‌هاي اقتصاد ايران در کنترل تورم بود، مديون اعمال يک سياست پولي انقباضي شديد بود که طي آن نرخ رشد حجم نقدينگي از حدود 40 درصد در اواسط سال 86 به حداقل خود؛ يعني کمتر از 12 درصد در پاييز 87 رسيد. ثبت حداقل نرخ رشد نقدينگي (12 درصد) در پاييز 87، موجب رسيدن تورم نقطه به نقطه به حداقل خود (5.7 درصد) در چهار فصل بعد؛ يعني پاييز 88 گشت. اما پس از آن سياست انقباضي شديد پولي کنار گذاشته شد و نرخ رشد نقدينگي رو به افزايش گذارد. نرخ رشد نقدينگي از زمستان 87 تا زمستان 88 به ترتيب ارقام 15.9 درصد، 21.4 درصد، 26.7 درصد و 27.4 درصد را ثبت‌ كرده است.ارقام رشد نقدينگي فراتر از 20 درصد به وضوح با حفظ تورم يک رقمي سازگار نيست و البته جاي تعجبي نيست که با افزايش نرخ رشد نقدينگي از زمستان 87 تا زمستان 88 نرخ تورم در سال 89 در مسير افزايش قرار گيرد و انتظار مي‌رود که فرآيند افزايش تورم تا انتهاي سال جاري ادامه يابد.بر اين اساس، عامل اصلي مسير افزايشي نرخ تورم در سال جاري، نه تورم انتظار�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 964]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن