واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: روایتی از 3سال زندگی زن شاعر در بیمارستان/ مریم به یک دستگاه تنفس ساز وصل است
این روایت، روایت صرف یک بیماری عجیب و گرفتاری یک زن به آن نیست. روایت " امیدواری" است و "تسلیم" . مریم، قهرمان این روایت است و وقتی قصه زندگیاش را میشنیدم نمیدانستم حالم خوب است یا بد.
به گزارش نامه نیوز، وقتی سنش را از دکتر معالجش پرسیدم و پاسخ شنیدم که حدود 45 سال؛ سریع با گوشه ابرو واکنش نشان داد و پرستار گفت که مریم میخواهد بگوید که 42 ساله است. مریم هم همان حساسیت همیشگی خانمها به سنشان را دارد. او شعر میگوید و وقتی از پرستارش خواستم یکی از شعرهای او را با صدای بلند قرائت کند، از چشمهایش میشد حرفهای بسیاری خواند، انگار اندوه و شادی توامان در چشمهایش موج سواری میکردند.
مریم سه سال است که گرفتار یک بیماری بدون درمان و ناشناخته عصبی به نام ALS شده که از ضعف تدریجی عضلات آغاز میشود و بتدریج همه بدن را فرا میگیرد. او تا امروز بیش از سه سال است که در اتاق بستری شماره 4 بیمارستان 17 شهریور تامین اجتماعی مشهد مقدس زندگی میکند و به قول پرسنل بخش حالا دیگر جزئی از خانواده آنها شده و هرصبح کار خود را با دیدن لبخندهای مریم شروع میکنند و انرژی میگیرند.
پزشکش میگوید: هر روز صبح به هوای ویزیت مریم که نه برای پرسیدن حالش میآیم و همه ما به او عادت کردهایم و خوشحالیم که کنار ماست. هنوز علت بیماری او کشف نشده و راه درمانی برای آن در دنیا وجود ندارد. از هر 100 هزار نفر هشت نفر به این بیماری در جهان مبتلا میشوند و عوامل بسیاری درباره ابتلا به آن ذکر میشود که هنوز هیچ کدام اثبات شده نیستند.
او ادامه میدهد: این بیماری معمولا در سنین بالای 50 سال به سراغ آدمها میآید اما مریم یک مورد بسیار نادر است که در اواخر دهه 30 زندگیاش گرفتار این بیماری شده و نمیدانیم علت آن چیست و مراکز تحقیقاتی ابهامات بسیاری در خصوص آن دارند. مریم به یک دستگاه تنفس ساز وصل است و مایعات از طریق لولهای به بدنش وارد میشود و نمیتواند مواد غذایی دیگری را استفاده کند. او قدرت تمام عضلات بدنش را از دست داده و نمیتواند هیچ کدام از آنها را حرکت بدهد و حتی سخنی بگوید اما روحیهاش مثال زدنی است. 3.5 سال است که تیم مغزواعصاب روی او کار میکنند و تا کنون عوارض خاص چون زخم بستر که بیمارانی از این دست به آن مبتلا میشوند برای او رخ نداده است و درمانها برای وی حمایتی و نگه دارنده است.
چند وقت پیش بود که پرستارش یک تخته مقوایی ساخت و روی آن تمام حروف الفبا را نوشت. حالا مریم هم میتواند صحبت کند. پرستارش حروف را نشان میدهد و او با حرکت پلکهایش حروفی را که در ذهن دارد تایید میکند و این گونه کلمات و واژهها با صبوری این پرستار ساخته و در کنار هم چیده میشوند. او توانسته است با همین شیوه اشعاری بسراید و مقصود خود را منتقل کند.
وارد اتاق بستری شماره 4 که شدم، تا چند دقیقه اول حالم بد بود برای وضعیت مریم، منقلب شده بودم و بغض گلویم را میفشرد؛ مدام زیرلب شکر خدا را برای نعمت سلامتی به جا میآوردم و حالم خوب بود که سالمم و میتوانم راه بروم، نفس بکشم و ... . حالم خوب بود که جای مریم در این بیمارستان خوب است و از او تا هر زمان که نیاز باشد به خوبی مراقبت میکنند. حالم خوب بود که مریم را با آن همه ناتوانی جسمانی، امیدوار به زندگی و الطاف الهی میدیدم.
موقع خداحافظی با کمک پرستار و همان تخته حروف الفبایش گفت: "فقط تسلیم خدا باش" و با لبخند بدرقهمان کرد.
منبع: ایسنا
۲۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]