تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819619496




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گونتر گراس به روایت یک دوست/ ادبیات برایش منطقه‌ای خودمختار بود


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتگو با هانس کریستوف باخ/
گونتر گراس به روایت یک دوست/ ادبیات برایش منطقه‌ای خودمختار بود

گونتر گراس


شناسهٔ خبر: 2533794 سه‌شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۱
فرهنگ > تازه های نشر جهان

گونتر گراس نویسنده برجسته آلمانی دیروز درگذشت و حالا وقت آن است که دوستان و همراهان نزدیکش از دلمشغولی‌های ادبی او بگویند، ادبیاتی که به روایت هانس کریستوف باخ برای گراس زندگی دیگر بود. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دویچه‌وله انگلیسی، هانس کریستوف باخ نویسنده آلمانی، دوست و همکار گونتر گراس، نویسنده پرآوازه‌ و نوبلیستی بود که دیروز ۱۳ آوریل درگذشت. باخ در این گفتگو در پاسخ به چند سوال از این سخن گفته که چه چیزهایی گراس را تا به این حد به چهره‌ای مهم در آلمان و حتی جهان پس از جنگ بدل کرد.* جناب باخ فکر می کنید چه چیزی گونتر گراس را به نویسنده‌ای برجسته از نسل پس از جنگ بدل ساخت؟ در سطح دو چیز: رمان «طبل حلبی» او که به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد، یک موفقیت بین‌المللی بود و اولین کار واقعا مجاب کننده آلمانی بود که درباره جنگ جهانی دوم بحث می‌کرد. علاوه بر این، او قصه را از دید یک کوتوله بیان می‌کند، و به رغم رویدای تراژیک، از عناصر کمدی بهره می‌گیرد. این رمانی طنزآمیز و پرطراوت است که شوری در آن زمان پدید آورد- نوعی از ادبیات که سهمی مهم در آلمان و دموکراسی آن و عبور آن از دوران نازی بود.دوم، فعالیت‌های سیاسی گراس با حزب سیاسی چپ میانی SPD و صدراعظم ویلی برانت بود. او همیشه یک سیاستمدار، یک فرد فعال سیاسی و نویسنده‌ای بود که هرگز از بیان عقایدش غاقل نمی‌شد. او دست همه را رو می‌کرد، حتی دوستانش را. دیگران را نارحت می‌کرد و می‌رنجاند، برای مثال، با مقایسه بمب هسته‌ای اسرائیل و برنامه هسته‌ای ایران و در اساس زدن این برچسب بر اسراییل که آغازگر بالقوه یک جنگ اتمی خواهد بود، واقعا به یک آشوب منجر شد.
هانس کریستوف باخ
از سوی دیگر، دریافت جایزه ادبی نوبل در استکهلم برای خلق آثارش یک لحظه عظیم برای آلمان و شخص گراس بود. اما جنبه‌های تیره‌ای هم وجود داشت. مدتی پس از جایزه، معلوم شد که او در ۱۷ سالگی مدتی کوتاه به عنوان سرباز در خدمت اس اس واحد ویژه نازی بود. این با فعالیت‌های ضدفاشیستی او جور در نمی‌آمد.* آیا این  موجب شد تا او اعتبارش را در نگاه شما از دست بدهد؟ تاحدودی، بله. او پیشقراول ادبیات ضدفاشیست و فعال اجتماعی بود و در عین حال خودش در گذشته درگیر نازی بود. اگر این را زودتر اعلام می‌کرد، حتما بخشیده می‌شد. اما مدت زیادی صبر کرد- تا زمانی که جایزه نوبل را بگیرد. این شایعه وجود دارد که او این اطلاعات را مطرح نکرد چون ممکن بود جایزه نوبل را به او ندهند.اما در چشم من اهمیت او از بین نرفت. او فردی بسیار اخلاقی و جدلی بود و یک شاهد تاریخی و نیز یک نویسنده خاص با میراثی خاص. او فقط «طبل حلبی» را به جای نگذاشته، بلکه کارهای متاخرتری مثل «پیاده روی خرچنگ» (۲۰۰۲)، درباره غرق شدن کشتی ویلهلم گوستلاف که توسط یک زیردریایی شوروی در سواحل بالتیک در ژانویه ۱۹۴۵ غرق شد و با هزاران آلمانی پناهنده روی عرشه‌اش زیر آب‌های یخ زده اقیانوس فرو رفت، دارد.
گونتر گراس
این یک کار عالی بود که خیلی دیر انجام شد زیرا او همیشه اول بر اشتباهات آلمان تمرکز می‌کرد و بعد بر رنجی که پناهندگان آلمانی در نواحی شرقی اروپا متحمل شده بودند. این هم بخشی از قصه او بود، اما او تا اواخر زندگی‌اش درباره آن صحبت نکرد.او یک نویسنده بسیار شجاع بود که جایش خالی خواهد ماند زیرا اغلب خودش را به مباحثه می گرفت- حتی اگر گاهی به روشی اغراق شده تحریک‌آمیز بود.* شما گونتر گراس را به عنوان یکی از اعضای همکار در انجمن نویسندگان «گروه ۴۷» می‌شناختید که او از ۱۹۵۵ عضوش بود...بله، من او را در سال ۱۹۶۳ در کنفرانس «گروه ۴۷» ملاقات کردم، جایی که او در آن از متنی که من علیه منتقدانی شبیه مارسل رایش-رانیسکی که به تازگی از لهستان به غرب آمده بود خواندم، دفاع کرد. گراس دوست خوبی بود. بعدها او معلم من در یک کارگاه نویسندگی در برلین شد.در اواسط دهه ۱۹۶۰، من از تلاش‌های او ‌در کمپین ویلی برانت برای صدراعظمی حمایت کردم. و بعد از آن ما در تماس ماندیم، تا  سال ۱۹۶۸ که نقطه عطفی در پیوند گراس با من و دیگر نویسنگان جوان شد زیرا ما به شدت دست به انتقاد از حزب سوسیال دموکرات زدیم. با وجود این، دوستی ما با گراس ادامه داشت.خوب به خاطر می آورم کتابخوانی‌هایمان را در خانه‌های شخصی در برلین شرقی، جایی که مخفیانه با نویسندگان آلمان شرقی ملاقات می‌کردیم. یک روز گراس رمانش «کفچه ماهی» (۱۹۷۸) را روخوانی کرد. تبادل با دیگر نویسندگان همیشه خیلی جالب بود.حتی در بحث‌های انتقادی، او همیشه از ادبیات در برابر خواست‌های سیاسی دفاع می‌کرد. به این معنی نبود که گراس سیاسی فکر کند، اما ادبیات برایش یک منطقه خودمختار بود که زندگی مستقل خودش را در آن داشت و پشت سر مسایل و دیدگاه‌های سیاسی روز قرار می‌گرفت- هر چند این مسایل بودند که بیشتر او را درگیر خود می‌کردند. گراس همیشه درگیر سیاست‌های روزمره بود- اما به عنوان یک نویسنده و در برابر پس‌زمینه خلق کار ادبی قابل توجهش.ترجمه: رویا دیانت









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن