واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
درد دلهای یک روز کاری در دانشگاه وبلاگ > جعفریان، رسول - همه چیز خوب است، گاهی اتفاقات بد هم می افتد. گاهی هم بدشانسی به سراغ آدمی می آید... همه چیز متوسط است، البته همه چیز که نه. گاهی زیر متوسط است. باید ساخت و تلاش کرد.... گفتنش هم دردی را دوا نمی کند... برای یاد در تاریخ که خوب است.
یک روز کاری برای بنده فقط کلاس درس نیست، بلکه تحقیق برای کلاس درس هم هست. روزهای قبل از عید نگران تعطیلات بودم که یک کاری را شروع و تمام کنم. از همان قبل از عید، دنبال تصویر یک نسخه سی چهل صفحه ای از یکی کتابخانه معروف کشور بودم. گفتند الان نمی شود و ان شاءالله بعد از عید. این در حالی بود که سه چهار روز به تعطیلات مانده بود. راستش عید را گذاشته بودم که روی آن کار کنم، اما مجبور شدم کار دیگری انجام بدهم. گذشت و شنبه 15 فروردین شد. باز دنبال نسخه رفتیم. گفتند رئیس نیست. یکشنبه همین طور... تا پنجشنبه 19 فروردین. گفتند رئیس نیامده و امکان دادن تصویر نیست. فقط ایشان حق دارد دستور دهد.... یعنی حق استفاده از بیش از چهل هزار نسخه خطی تنها در گرو امضای رئیس است... امروز شنبه 22 فروردین تماس گرفتم. گفتند هنوز رئیس نیامده اند و کارتابل هم نیامده که ببینیم نامه درخواست امضا شده است یا خیر. شاید فردا..... یک ماه تمام منتظر تصویر یک نسخه..... چه اهمیتی دارد؟
سراغ مقاله ای برای کلاس درس رفتم که آخرش هم نیمه کاره تمامش کردم و گذاشتم در وبلاگ. مقاله ای در باره رود فرات و سرچشمه های آن که آیا از بهشت است یا ....! در روایات آمده که فرات از بهشت است و کوهی از طلا هم زیر آن که آخر الزمان کشف خواهد شد. رفتم سراغ اینترنت تا در باره حدیث انحسار جبل ذهب از زیر فرات اطلاعاتی بدست آورم. جبل الذهب و نهر الفرات را در محل سرچ زدم. از هر ده گزینه ای که آمد، اقلا پنج تای آن مسدود بود. تلاش بی فایده بود. در دانشگاه نمی شد کاری بیش از این انجام داد، چون امکان نصب وی پی ان وجود ندارد. تازه بارها گفته اند که تمام مکاتبات و ایمیل ها هم ثبت است و ورودی و خروجی همه چیز در سرورهای دانشگاه تحت نظارت. مطالب ناقصی بدست آوردم و نوشتم و از بقیه هم صرف نظر کردم. مگر چاره ای جز این بود؟
استادی گفت که علیه یکی از استادان دانشکده ایمیلی منتشر شده که مثلا ده مقاله از رساله دکتری اش به عنوان مقالات علمی پژوهشی چاپ کرده است. نمی دانم درست بود یا نه. گفتم: شما ایمیل را دارید؟ گفت: دارم اما جرات نمی کنم برای شما ایمیل کنم چون ممکن است باز ثبت شود و .... مشکلات دیگر.
سراغ کتابی را گرفتم و این که آیا دانلود آن در جایی از سایت ها وجود دارد یا نه. اسم کتاب و دانلود را زدم. چند جا آمد که هست. وقتی مراجعه کردم چندین سایت های تبلیغی بود که مدام شما را از اینجا به آنجا حوالت می دهند و آخر عاقبت چیزی بدستتان نمی آید. به یکی از دوستان زنگ زدم. در عرض چند ثانیه از 4shared یا archive برایم دانلود کرد و فرستاد. گفتم باز به سایت های فرنگی که می شود چیزی را در آنها یافت. حالا اگر کسی می گفت این آثار تمدن آشوری را ببرید جای دیگر تا روزی به دست داعش نیفتد، می گفتند مگر شما عقلتان را از دست داده اید؟ شما خائن به ملتید. خوب همین که ماند خوب بود، هرچند صاعقه داعش فرود آمد و همه را نابود کرد و رفت پیش بقیه نابود شده ها.
این ها حکایت روزانه کار ماست.... شما در چه حالید؟
شنبه 22 فروردین 1394 - 22:48:36
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]