تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى‏گيرد، در سينه‏اش بى‏قرارى مى‏كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831274297




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهریه‌ام خون‌بهای همسر دومم شد!


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


قتل همسر به خاطر ازدواج سوم؛
مهریه‌ام خون‌بهای همسر دومم شد!
فرزانه هستم و 37 سال دارم. دو بار ازدواج کردم ولی زندگی شادی نداشتم. هر دو بار شکست خوردم. در ازدواج سومم باید خوشبخت می‌شدم؛ ولی مهریه‌ام خون‌بهای همسر دومم شد.



  به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از جام جم، قاتل نیستم؛ ولی در زندانم آن هم به جرم معاونت در قتل همسر دومم، یعنی طراح قتل نه اجراکننده آن. قاتل هم قرار بود به عنوان همسر سومم پای سفره عقد بنشیند که حالا باید پای چوبه دار برود.هجده ساله بودم که با داوود ازدواج کردم، خیلی زود فهمیدم الکلی و معتاد است. ادامه زندگی با داوود برایم راحت نبود و با وجود پسرمان سینا از هم جدا شدیم. همه حق و حقوقم را بخشیدم تا سینا را از داوود بگیرم، او هم که آدم بی مسئولیتی بود، قبول کرد و سه سال بعد از ازدواج از هم جدا شدیم.   من یک زن جوان بودم با پسری دو ساله. هیچ پشتوانه مالی هم نداشتیم. یکی از دوستانم سعید را به من معرفی کرد. سعید یک آتلیه عکاسی داشت و من برای کار به آنجا رفتم، در مدت کوتاهی عکاسی را یاد گرفتم تا از خانم ها عکس بگیرم.   سعید که از ماجرای طلاقم باخبر بود، سعی کرد در همان روز های اول به من نزدیک شود. کم کم با هم صمیمی شدیم و ازدواج کردیم. بعد از مدتی پوریا و دو سال بعد از آن هم کوشا به دنیا آمد.   با گذشت زمان، رفتار سعید هر روز سردتر می شد و هیچ پولی برای خرج و مخارج زندگی نمی داد. زندگی کردن بدون هیچ عاطفه و پولی با سه بچه خیلی سخت بود، این سختی وقتی غیرقابل تحمل شد که فهمیدم همسر دوم سعید هستم.   من و همسر اول سعید هیچ اطلاعی از وجود هم نداشتیم و در مدت کوتاهی همدیگر را دیدیم.   بعد از این جریان می خواستم طلاق بگیرم چون دیگر نمی توانستم با این اوضاع زندگی کنم. از سعید به اتهام ضرب و جرح شکایت کردم و برایش قرار مجرمیت صادر شد، پزشکی قانونی هم تائید کرده بود که مدت هاست کتک می خورم، اما سعید به شکایت من توجه نکرد.   دعوا ها و کتک ها بیشتر شده بود. آخرین بار با هم به خارج از شهر رفته بودیم و او طبق معمول بهانه ای پیدا کرد تا جر و بحث را شروع کند، جر و بحث بالا گرفت و ماشین را کنار اتوبان پارک کرد و تا می توانست کتکم زد. سر و صورتم خونی شده بود و او همچنان مرا می زد تا بالاخره یک ماشین با دیدن ما کنار اتوبان نگه داشت. راننده ماشین پسر جوانی بود که با قفل فرمان سراغ سعید آمد و با هم درگیر شدند. پلیس از راه رسید و هر سه به پاسگاه رفتیم، من به شرطی به سعید رضایت دادم که او هم برای ضرباتی که پسر جوان با قفل فرمان به او وارد کرده بود، رضایت دهد؛ چون می دانستم راننده جوان برای کمک به من با سعید درگیر شده بود.   آشنایی من با فرهاد از همان جا شروع شد. شماره اش را به من داده بود و طی تماس هایی که با هم داشتیم بیشتر آشنا شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. فرهاد این موضوع را با خانواده اش در میان گذاشته بود و خانواده اش نسبت به من محبت زیادی داشتند؛ ولی مشکل جای دیگری بود. سعید حاضر به طلاق نبود. می خواست تمام حق و حقوقم را ببخشم و بچه ها را به او بدهم و با سینا از زندگی اش خارج شوم، در غیر این صورت بدون طلاق در همان وضعیت زندگی کنم و او فقط گاهی به ما سر بزند.   موضوع را با فرهاد در میان گذاشتم و به این نتیجه رسیدیم که تنها راه ازدواج ما کشتن سعید است.   فرهاد که تصمیمش برای ازدواج جدی بود، در این مورد با دوستانش حرف زد. قرار گذاشته بودند تا با هم او را بکشند. بعد از قتل سعید و دستگیری در آگاهی، فهمیدم که دو دوست فرهاد دست و پاهای سعید را گرفته و فرهاد با چاقو سه ضربه به سینه و گردنش زده است.   در همان روزی که سعید کشته شد، به او زنگ زده بودم. بعد از ردیابی سیمکارت به سراغم آمدند و دستگیر شدم. فرهاد را هم به زندان بردند؛ ولی دوستانش فراری هستند.   برای من معاونت در قتل نوشته شده، ولی فرهاد خودش قتل را به گردن گرفته و محکوم به قصاص است.   2007  



۲۲/۰۱/۱۳۹۴ - ۰۷:۰۵




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن