واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روایتی از زندگی شهید مفقودالاثر علیرضا اختراعی
علیرضا با لالایی قرآن به خواب میرفت
کانون خبرنگاران دفاع مقدس کرمان به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر با مادر شهید مفقودالجسد «علیرضا اختراعی» دیدار کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، «شوکت مشرفزاده» مادری است که از 27 فروردین ماه سال 67 چشم به درب خانه دوخته تا تک پسرش را دوباره ببیند. هر روز که برای اقامه نماز صبح به پا میخیزد، نگاهی هم به حیاط خانه میاندازد که شاید همانند سالهای گذشته علیرضایش از راه برسد و کمردردی را که سالها او را همراهی میکند برای لحظهای از یاد ببرد.
کانون خبرنگاران دفاع مقدس کرمان به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت زهرا (س) و هفته بزرگداشت مقام زن و روز مادر با «شوکت مشرفزاده» مادر شهید مفقودالجسد «علیرضا اختراعی» دیدار کردند. شوکت مشرفزاده روزهای خود را با قرائت قرآن و ادعیه در مجالس زنانه میگذراند و خود را اینگونه برایمان معرفی میکند: «من مادر شهید مفقودالجسد علیرضا اختراعی هستم». مادر شهید علیرضا اختراعی ادامه داد: علیرضا در سال 1341 در محله خواجه خضر کرمان به دنیا آمد و چون پسر دیگرم معلولیت مغزی شدید داشت و در کودکی فوت کرد، علیرضا تک پسرم بود. وی بیان داشت: خانواده ما مذهبی بودند و عمهام مکتب خانه داشت و به بچهها قرآن یاد میداد، من هم زیاد قرآن میخواندم و علیرضا از کودکی در گهواره با لالایی قرآن به خواب میرفت.
شوکت مشرفزاده افزود: از چهار سالگی علیرضا را به مکتبخانه فرستادم و بعد از مدتی به زیبایی آیات قرآن کریم را تلاوت میکرد، خودم هم گمان نمیکردم که تا این اندازه با قرآن آشنا باشد. وی ابراز داشت: علیرضا سال 59 وارد سپاه شد و 26 فروردین ماه 1367 در عملیات تک فاو در کنار تعداد زیادی از همرزمانش به شهادت رسید و ما 28 فروردین متوجه شدیم که مفقودالاثر شده است. مادر شهید علیرضا اختراعی گفت: کمتر زمانی علیرضا در خانه بود، فرمانده گردان 413 لشکر ثارالله بود و این را هم ما از دیگران شنیدم. وی افزود: به ما نمیگفت که در چه قسمتی مشغول به کار است، هر وقت از او سئوال میکردم برای اینکه نگرانش نشویم، میگفت در آشپزخانه هستم و هیچ خطری برای من وجود ندارد.
مشرفزاده ادامه داد: علیرضا پنج سال در جبهه بود و یک روز که به مرخصی آمد به او گفتم که از دوری تو خیلی رنج میکشم و مدام گوش به رادیو هستم. مادر شهید اختراعی تصریح کرد: علیرضا در جواب، من را نوازش کرد و گفت، عمر دست خداوند است و چه چیز بهتر از این که مرگ من در جبهه و برای دفاع از میهنم باشد. وی گفت: در یکی از عملیاتها سه ترکش به دو پا و قلبش اصابت کرده بود، اما قرآنی که در جیب داشت، ترکش را سرد کرده و مانع از رسیدن به قلبش شده بود. مشرفزاده عنوان کرد: پزشکی که ترکش را از سینه علیرضا درآورده به او گفته بود، شانس آوردی و علیرضا جواب داده بود که قرآن جان من را حفظ کرد. مادر شهید اختراعی ابراز داشت: علیرضا برایم تعریف کرد که در عملیاتی دیگر با یکی دیگر از دوستانش مورد اصابت خمپاره قرار گرفتند و من هم شهادتین را گفتم، اما ترکش کلاه را سوراخ کرده بود و هیچ آسیبی به وی نرسید. وی افزود: با شنیدن خبر شهادت پسرم گریه نکردم که دشمن شاد نشویم، هیچکس بیشتر از مادری در داغ دوری فرزند نمیسوزد، اما جلوی مردم هیچگاه گریه نکردم. مشرفزاده عنوان کرد: در تنهایی خودم قرآن، دعای کمیل و زیارت عاشورا میخواندم و آرام میشدم، آن وقت ضدانقلابها میگفتند به مادران شهید قرص میدهند که گریه نکنند. مادر شهید اختراعی گفت: علیرضا آگاهانه به جبهه رفت و خودم هم او را تشویق میکردم، به همه گفتم که برای رضای خدا به جبهه رفت و گلهای ندارم. «شوکت مشرفزاده» مادری است که از 27 فروردین ماه سال 67 چشم به درب خانه دوخته تا تک پسرش را دوباره ببیند. ............................... گزارش از: شیما صفرزاده ............................... انتهای پیام/80017/ش40
94/01/20 - 16:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]