واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
زن در دادگاه خانواده؛
شوهرم خانه را ترک کرده، فقط به خاطر خانواده اش
زن جوان هنوز باور ندارد شوهر عاشقپیشهاش او و کودکشان را تنها گذاشته و عید نیز نتوانست وی را به خانهشان بازگرداند.
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل ازایران، مادر جوان کودکش را در آغوش گرفته بود و در راهروی دادگاه قدم میزد تا گریههای دخترک را آرام کند اما گویا او قصد ساکت شدن نداشت و حتی شیشه شیرش را به دهان نمیگرفت. زن جوان که در چهرهاش پریشانی موج میزد روی صندلی نشست و همزمان با ساکت کردن دخترکش چشم به در شعبه 269 دوخته بود تا نامش را بخوانند و به قاضی بگوید که همسر 27 سالهاش آنها را تنها گذاشته و رفته و همه ایام عید را تنها بوده است.
«پریسا» در شرح ماجرای زندگیاش به خبرنگار شوک گفت: یک سال و نیم پیش با همسرم در آریاشهر آشنا شدم. هنوز آن روز را به خاطر دارم در حال رفتن به خانه بودم که «ایمان» سد راهم شد و خواست تا به حرفهایش گوش کنم اما من که ترسیده بودم میخواستم هرچه زودتر به خانهمان برگردم ولی اصرارهای ایمان باعث شد سکوت و به حرفهایش گوش کنم.
آن روز وی از من خواست تا با هم دوست شویم و بیشتر همدیگر را بشناسیم، وی میگفت قصد مزاحمت ندارد و میخواهد با خانوادهاش به خواستگاریام بیاید. من نیز وقتی با اصرارهایش روبهرو شدم پذیرفتم تا در این باره با خانوادهام مشورت کنم. هر روز ابراز محبتهای ایمان بیشتر میشد و میخواست هرچه سریعتر زندگیمان را تشکیل دهیم تا اینکه در کمتر از یک هفته با خانوادهاش به خواستگاریام آمد اما از آنجایی که پدربزرگم جان باخته بود، قرار شد بعد از چهلم مراسم را برگزار کنیم.
این زن 21 ساله با بغض فروخورده در ادامه گفت: مراسم نامزدی و عقدمان خیلی سریع انجام شد، تا به خودم آمدم فهمیدم هیچ شناختی از ایمان و خانوادهاش ندارم، او به دور از چشم آنها با من مهربان بود و ابراز علاقه میکرد اما هرچه بیشتر میگذشت متوجه میشدم همسرم وابستگی شدیدی به خانوادهاش دارد و بدون اجازه آنها نمیتواند هیچ کاری انجام دهد حتی بعد از مراسم عروسیمان نیز او دائماً به خانه مادرش میرفت و به جای داشتن شغلی با اینکه در رشته مهندسی معماری فارغالتحصیل بود تنها به گرفتن اجاره خانهای که داشت اکتفا میکرد و اینگونه زندگی را میگذراند. او حتی با اینکه مغازه هم داشتیم اما حاضر به کار کردن نبود. با اینکه میدانست بزودی پدر میشود و باید برای آینده دخترمان تلاش کند ولی در آن شرایط سخت مرا تنها میگذاشت و میرفت و من با آن مشکلات هر روز به خانه مادر شوهرم میرفتم تا شاید بتوانم ایمان را بببینم و به تنهایی با او صحبت کنم ولی آنها نمیگذاشتند با پسرشان روبهرو شوم، در یکی از همان روزها آنقدر در خانه شان منتظر ماندم تا سرانجام همسرم را دیدم و با میانجیگری یکی از آشنایان با هم آشتی کردیم و به خانه برگشتیم. من گمان میکردم مشکلاتمان به پایان رسید چراکه ما به دور از دخالت خانوادهها باهم خیلی خوب بودیم اما این خوشی خیلی کوتاه بود.
پریسا در حالی که نم اشک را از چهرهاش پاک میکرد دخترکش را که حالا آرام خوابیده بود بوسید و به مادرش سپرد. وی در ادامه گفت: دوران بارداری خیلی سختی را گذراندم همان استرسها و اضطرابها باعث شده بود پس از به دنیا آمدن دخترم، 13 روز در انآیسی یو بستری شوم. پس از مرخص شدنم از بیمارستان همسرم بار دیگر من و دخترم را تنها گذاشت و رفت.
من ایمان را دوست دارم و نمیخواهم از وی جدا شوم ولی او به جای حمایت از من در مقابل خانوادهاش رهایم کرده و چشمش را به روی تهمتهایی که به من و خانوادهام میزنند بسته است. من ازدواج کردم تا یار و همراه داشته باشم اما شاید همان بیتجربگی و بچگیام باعث شد چشم روی خیلی مسائل ببندم و بدون هیچ تحقیقی حالا اینگونه گرفتار در دادگاه خانواده شوم بیآنکه بدانم عاقبت من و دختر بیگناهم چه خواهد شد؟
زن جوان برای شکایت از همسرش نزد قاضی شعبه 269 رفت و 114 سکه مهریهاش را به اجرا گذاشت تا شاید اینگونه بتواند همسرش را به خانه برگرداند.
بنابراین گزارش، رسیدگی به این پرونده همچنان ادامه دارد. 2019
۱۹/۰۱/۱۳۹۴ - ۱۷:۵۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]