تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در خانه‏اى از خانه‏هاى خدا برقرار نشد، مگر اين ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826648050




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رامبد جوان از «مسافران» می‌گوید!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: رامبد جوان با یک گوشی همراه و لباس‌های راحت ورزشی تمام مدت در لوکیشن سریال «مسافران» می‌چرخد. تلفنش مدام زنگ می‌خورد...    گفت و گو با رامبد جوان به مناسبت پخش سریال مسافران رامبد جوان با یک گوشی همراه و لباس‌های راحت ورزشی تمام مدت در لوکیشن سریال «مسافران» می‌چرخد. تلفنش مدام زنگ می‌خورد، بچه‌های گروه مدام به دنبالش می‌آیند و از او سوال می‌پرسند و هر سکانش و پلان به فاصله کوتاهی گرفته می‌شود. در پشت صحنه این سریال، کارگردان حواسش به همه چیز هست، همه چیز از وسائل صحنه تا نور و نحوه چیدمان دکور با او چک می‌شود، تا سرعت ساخت این سریال پنجاه قسمتی بالا برود و مسئولان پخش شبکه را به زحمت نیاندازند. اما وسط تمام این شلوغی‌ها، رامبد جوان نه لبخندش را فراموش می‌کند و نه بازی کامپیوتری روی تلفن همراهش را. او در فرصت‌های زمانی خیلی کوتاه، گوشی همراهش را در دست می‌گیرد و سعی می‌کند تا خانه‌های مکعبی همرنگ بازی‌اش را پیدا کند. در فاصله هر برداشت، یک خانه مکعبی می‌سازد و امکان باختش در زمانی‌هایی است که برداشت‌هایش به مشکل بر می‌خورد. در چنین لحظاتی است که این کارگردان گوشی تلفن همراهش را نگاه می‌کند و عکسی از «تن تن» همان خبرنگار مشهور داستان‌های مصور هرژه، را نگاه می‌کند و بازی اش زمانی به رکوردهای بالا می‌رسد که با دیدن یک پلان به بازی بازیگرانش و متن طنز آن پلان می‌خندد.رامبد جوان شبیه آدمهایی است که بین کارگردانی و بازیگری معلق مانده، انگار هنوز نمی‌داند که کدام یک از این‌ها را باید انتخاب کند؟یکجورایی آلاخون و والاخون به نظر می‌رسم. من دو تا کار بلد هستم و هر دو تا را هم انجام می‌دهم. هیچکدام را به آن یکی ترجیح نمی‌دهید؟کارگردانی را بیشتر دوست دارم. ولی بازیگری را هم دوست دارم و هیچ وقت از سر اجبار انجامش ندادم. زمانی که کارم را شروع کردم با اکرم قاسم پور آشنا شدم. قاسم پور معلم من است و یک دوره دو ساله را با او تئاتر تمرین کردم. در سال 72 به اکرم قاسم پور از طرف بهزیستی کاری پیشنهاد شد که با بچه‌های معلول باید انجام می‌شد. اکرم این کار را به من پیشنهاد داد و من از این ماجرا خیلی شوکه شدم، چون تا آن زمان کارگردانی نکرده بودم و فکر می‌کردم که این کار را بلد نیستم. اما آن نمایش به روی صحنه رفت و بعد هم یک نمایش دیگر را با همان بچه‌ها و عده‌ای بازیگر دیگر اجرا کردم و تجربه کارگردانی من از همین جا شروع شد. بعد دیگر در دانشگاه تئاتر بازی می‌کردم و در این دوران تمام ژانرهای مختلف را تجربه کردم. اما بزرگترین اتفاق زندگی‌ام زمان کار در «خانه سبز» افتاد. بیژن بیرنگ و مسعود رسام از بهترین کارگردانان تلویزیون ایران هستند و هنگام کار با آنها متوجه شدم که یک بازیگر در کنار کارش، برای تامین مخارج به یک درآمد دیگر احتیاج دارد. چون اگر این اتفاق نیفتد، مجبور می‌شود در تمام سال به تمام پیشنهادهای ضعیف و مختلفی که به او می‌شود جواب مثبت بدهد. برای همین هم وارد کار تبلیغات شدم و تصمیم گرفتم تیزر بسازم و چون به خاطر «خانه سبز» شناخته شده بودم، به من اطمینان می‌کردند. سال 77 با مازیار میری و عطا‌ هاشمی‌نژاد یک شرکت تبلیغاتی راه اندازی کردیم. همه این‌ها را گفتم تا بدانید که پیشینه کارگردانی من، خیلی بیشتر از بازیگری است. آن تیزرسازی به کجا رسید؟از یک جایی تمام شد، تا الان چیزی نزدیک به ششصد تیزر ساخته ام. تیزرسازی یک زبان مخصوص دارد. زبان سینما را عوض کرده و خلاقیتش هم خیلی بالا است. تو با این تجربه ارزش هر پلان را پیدا می‌کنی و سرعت کارت خیلی بالا می‌رود و به ظرافت کار توجه می‌کنی. بعد از این تیزرسازی، از آن جایی که هم بازیگر بودم و هم این تجربیات کارگردانی را پیدا کرده بودم، اولین سریالم را ساختم. درواقع همه این‌ها به کمکم آمدند و از آنجایی که عاشق خلق کردن هستم و دوست دارم که روایت کنم تا اینکه جزیی از روایت باشم به سمت کارگردانی آمدم. اما از آنجایی که بازیگر هم بودم و برای آن زحمت کشیدم و می‌دانم لذت‌های خاص خودش را دارد، نمی‌توانم از آن هم چشم پوشی کنم. لذت‌های خاص؟!دیده شدن، اتفاق لذت بخشی است. همه بازیگران دوست دارند که دیده شوند و دوست دارند که برایشان کف زده شود و تشویق شوند. یک دلیل دیگر هم ممکن است درست باشد، فضای ذهنی شما یک فضای ذهنی متفاوت با بقیه کارگردانان تلویزیون است. فضای فانتزی تخیلی که در همین «مسافران» کاملا مشخص است. این فضای ذهنی رامبد جوان کارگردان برای رامبد جوانی که می‌خواهد بازیگر باشد، دوست داشتنی  است و قدرت انتخابش را بیشتر می‌کند؟آره آره طبیعی است، کارگردان در این مورد آزادتر است. مثلا در همین «مسافران» ترکیبی که ایجاد شده، ترکیب عجیبی است و دو فیلنامه نویس داریم که تخیلات ذهنی‌شان خیلی بالاست، کاملا این فضای فانتزی را دارند و کودک درونشان خیلی قوی است. پیمان و محراب قاسم خانی هم طناز هستند و هم نمایش را می‌فهمند و هم به شدت از پس فانتزی برمی‌آیند. انگار این تیم خوب جور شده؟دقیقا من به عنوان کارگردان آنها را خیلی خوب می‌فهمم و تیممان خیلی با هم جور شده. آن وقت این تیم سه نفره با فضای ذهنی فانتزی، در دنیای واقعیت دچار مشکل نشدند؟خیلی زیاد، من، پیمان و محراب خیلی بیشتر از این‌ها دلمان می‌خواست که این دیوانه بازی را در بیاوریم. اما از یک جایی به بعد متوجه شدیم که تماشاگر این قصه را دوست ندارد و قصه زمینی می‌خواهد و از طرف دیگر هم مسئولان به ما تاکید کردند که جنس روایتمان را به سمت زمینی بودن و ایرانی بودن سوق دهیم. عدم استقبال تماشگر که قابل پیش بینی است. در تلویزیون ایران به تا حال از این جنس کمدی فانتزی نداشتیم و مخاطب به آن عادت ندارد؟این درست است، مردم ما این فانتزی را ندیده اند و زمان لازم است تا آن را قبول کنند. بیس کار ما بیس بامزه‌ای بود، همین که یک عده از فضا می‌آیند تا درباره زمین تحقیق کنند. این بیس هم طنز دارد، هم فانتزی و هم مفاهیم عمیق و هم جای دیوانه بازی. اما چنین بیسی به تحقیق احتیاج دارد، به زمان و به فیلنامه‌هایی که گروه روی آن خیلی کار کرده باشد و برای هر کدام از شخصیت‌ها فایل جدایی داشته باشیم و... از آن طرف ما باید تیم ویژال افکت کام داشته باشیم و نه یک نفر با یک کامپیوتر. ما باید زمان تولید داشته باشیم، مثلا برای یک سکانس عجیب و غریب دو روز وقت داشته باشیم و اصلا به استودیو ویژه برویم. اما ما اینجا یکسری ابزار و ادوات معمولی داریم که هر سریال روتین رئالی با همین شرایط ساخته می‌شود. مثل خیلی از سریال‌های معمولی که ساخته می‌شود. یعنی شما برای این طرح تازه هیچ تدارکات ویژه ای نداشتید؟ما با همین امکانات این کار را ساختیم، با همین زمان کم، تحقیق نکردن، با همین داشته‌های اندک. فقط جرات کردیم و با هیچی آمدیم وسط تا این راه فقط باز شود. این اتفاق بیفتد و زمینه اش چیده شود. می‌خواستیم مسئولین ببینند که این اتفاق انجام شدنی است و مردم هم با چنین فضایی آشنا شوند و آن را بپذیرند. تا بتوانیم یک پروژه گردن کلفت کار کنیم. مثل کارهای تاریخی که همه چیز برای آن وجود دارد، پول، زمان و تحقیق، تیم نگارش... می‌خواهید طرح نو در بیاندازید؟دقیقا، اما هیچ کدامان ادعایی نداشتیم. من در تیزرسازی دیوانه بازی در می‌آوردم، محراب و پیمان در طنزهایی که پیش از این نوشتند و یک جور دیگری کمدی ایجاد کردند. اما هیچ کداممان این نوع کار را تجربه نکرده بودیم. از شکست این طرح نو نمی‌ترسیدید؟چرا نگران این هم بودیم. تمام مدت این سوال را می‌پرسیدیم که اصلا می‌شود یا نه. اما تا وقتی که معلق نزنی نمی‌فهمی ‌که بلد هستی یا نه، درست معلق می‌زنی یا نه؟ تا وقتی که معلق نزنی، کسی باور نمی‌کند که تو معلق زدن بلد هستی. ما به شدت گیج بودیم که این معلقی که می‌زنیم چقدر واقعی و شدنی است. این معلق زدن هم یک مقدار خطرناک شد، چون جلوه‌های ویژه سریال یک جاهایی واقعا ساده و خنده دار است؟درست، اما جلوه‌های ویژه خوب هم داشتیم. این طور که برای جذب مخاطب دچار مشکل می‌شوید، مخاطب با دقت و حساس با دیدن این قسمت‌ها پس می‌زند؟قطعا، اما ما یکسری صحنه‌های خوب هم داریم. مثلا صحنه ای که رادش یک توپ بیسبال را می‌خواهد بالای یک تیر آهن بگذارد، یا مثلا جاهایی که آدم آهنی شصت و پنج وارد می‌شود و ورودش شبیه ورود ترمیناتور است. این‌ها خوب شده اما به خاطر کمبود امکانات و زمان نمی‌توانیم این کار را درست تر انجام دهیم. چرا آنقدر درباره کمبود زمان حرف می‌زنید؟ چرا سر صبر و حوصله کار را نساختید؟تلویزیون اجازه نمی‌دهد... نمی‌دانم شاید اصلا دوست ندارند و نمی‌خواهند. چرا؟!از خدایم بود که فرصت بیشتری داشته باشیم. شما اگر قسمت‌های اول را ببینید، همه چیز کامل است، طراحی و دکوپاژ. اما الان همه چی به سرعت گرفته می‌شود، چون زمان نداریم. شما طرحی نو داشتید که به زمان و امکانات زیادی احتیاج داشت، چرا این امکانات را صرف ساخت سریال با قسمت‌های کمتر نکردید؟من نمی‌توانم در این باره دخالت کنم. تلویزیون یک سریال پنجاه قسمتی می‌خواست. اصلا کار اول یک طنز روتین خانوادگی بود. بعد پیمان وارد شد و شکل کار را ما با هم تغییر دادیم و با همین امکانات روی همچین سوژه ای سوییچ کردیم. پس ریسک بزرگی کردید؟خیلی زیاد. جواب هم گرفتید؟خب... خیلی‌ها دوستش داشتند، خیلی‌ها هم غر زده اند. هر تجربه تازه ای قطعا یکسری ضعف و مشکل دارد و منتقد خودش را پیدا می‌کند. اما ایراد ندارد، چون وظیفه من نیست محصولی را بسازم که همه دوست داشته باشند. بی رحمی ‌هم همیشه در این قضیه هست، مثلا امروز یک آقایی آمد دم در و به ما گفت: «چرا مزخرف می‌سازید». این بی رحمی‌ها ناامیدتان نمی‌کند؟نه طبیعی است. من این غرها را می‌فهمم، یکسری از آن را می‌فهمم و یکسری را هم اصلا قبول ندارم. اما اصولا من همیشه به هیچ نقدی توجه نمی‌کنم چون نمی‌خوانمشان. مگر می‌شود؟ چطور کارتان را ارزیابی می‌کنید؟مار کار خودمان را می‌کنیم. هیچ کس به اندازه یک کارگردان ایرادهای کار خودش را نمی‌فهمد. من واقعا تا حدود زیادی متوجه ایرادهای کارم می‌شوم و خیلی وقت‌ها هم خوبی‌های آن را پیدا می‌کنم و از همین تجربه‌ها، در کارهای بعدی ام استفاده می‌کنم. حالا به عنوان یک کارگردان منتقد چه ایرادی به کارتان می‌گیرید؟سرعت زیاد و خستگی که دقت را کم می‌کند. آن ایرادهایی که مخاطبان در کارهای شما می‌بینند، نه مشائل و مشکلات شرایط کاری؟ریسکی که کردیم در کارمان تاثیر گذاشته. بلاتکلیفی کا با موضوعاتی که داشتیم باعث شد نه نویسندگان، نه بازیگران و نه کارگردان در قسمت‌های اول تکلیفشان با این چهار تا فضایی روشن نباشد. ما نمی‌دانستیم که این‌ها را چطور کنار هم بچینیم، توانایی‌هایشان چه هست، چه کار کنند بامزه می‌شوند و یا بی مزه و... ما این مرزها را نمی‌شناختیم، در نتیجه تماشاچی هم این بلاتکلیفی را می‌فهمید. اما هرچه جلوتر می‌رویم هم ما و هم تماشاچی تکلیفمان مشخص تر می‌شود. حالا آن کودک درونی که باعث می‌شود تا آنقدر به سراغ کارهای فانتزی و عجیب و غریب بروید، با «مسافران» ذوق زده شده؟خیلی زیاد، اما هنوز دست و پا بسته... مثل بچه ای می‌ماند که عکس‌ها و فیلم‌های دیزنی لند را دیده اما با یک چرخ و فلک بازی می‌کند یعنی چشم‌هایش را می‌بندد و به آن دیزنی لند فکر می‌کند و حواسش نیست که اگر چشم باز کند، فاصله اش با زمین دو متر است. آرزو و رویایش چی هست؟قطعا سوار شدن و رفتن به دیسی لند.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن