واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتی چانه زنی با دولت شکست می خوردحکومت ها در این مرحله از شورش هاى مردمى، فرصتى براى چانه زنى با مردم ندارند. زمانى که چانه زنى و گفتگوى مردم و مخالفان با حاکمان به بن بست مى خورد، دیگر سخن از انتخابات و وعده آزادى و رفاه، سخنى گزافه است.
سال 1988 اعتراضات خیابانى گسترده اى که به "شورش هاى مواد غذایى" شهرت یافت، کشورهاى عربى – آفریقایى چون تونس و الجزایر را فرا گرفت و تاثیرات عمده اى بر کشورهاى همسایه گذاشت. دلیل اصلى این اعتراض ها سقوط فاجعه بار استانداردهاى زندگى بود. بالا بودن نرخ بیکارى، گرانى، کمبود مواد غذایى، فساد حکومت، دروغ گویى و مهمل بافى دولتمردان، انسداد سیاسى، ناکارآمدى هاى پیاپى دولت ها و... که مردم را به ستوه آورد و به شورش هاى خیابانى انجامید.عمدتا چنین شورش هاى دامنه دار و مداومى، منشائى طولانى مدت دارد ولى سرانجام یکجا سر باز مى کند و به انفجار اجتماعى و سیاسى منجر مى شود. یک لایحه، یک تصمیم، یک دستور، یک طرح ریاضتى و غیره نظیر اینها کافى است تا حجم انبوه و انباشته فروخوردگى ها فوران کند و به آتشفشانى ویرانگر بدل شود.حکومت زین العابدین بن على رییس جمهور یا حاکم تونس بعد از مواجه شدن با اعتراضات شدید خیابانى در قدم اول وزیر کشور را به بهانه اعمال خشونت علیه مردم برکنار کرد تا هم خود را کنار ملت جا بدهد و هم مسیر افکار عمومى را منحرف کند. ولى زمانى که انحلال کابینه و مجلس هم سطح مطالبات را کاهش نداد و آتش اعتراضات فروکش نکرد، توسل به خشونت به عنوان یگانه راه مقابله با ناآرامى ها ناگزیر به نظر مى رسید. وضع فوق العاده اعلام شد، ارتش در فرودگاه مستقر شد، رادیو و تلویزیون و دستگاه هاى مهم به شدت تحت محافظت قرار گرفتند اما هیچ کدام مانع از گسترش آتش نشد و وقتى شعله ها به کاخ ریاست جمهورى رسید چاره اى جز ترک خانه براى بن على باقى نماند. درواقع تونس دیگر خانه او نبود. او بعد از حدود ربع قرن حکومت به سرنوشت بسیارى از دیکتاتورهاى پیش از خود گرفتار شد تا خود نیز بدل به عبرتى تاریخى براى دیکتاتورهاى دیگر شود.همه تمهیدات رییس جمهور زمانى بکار بسته شد که دیگر دیر شده بود. بن على براى بازگرداندن مشروعیت از دست رفته اش دست به هر کارى زد ولى نتیجه اى نگرفت. نه انحلال دولت، نه وعده برگزارى انتخابات زودهنگام، نه فرمان تشکیل کابینه به نخست وزیر و نه حتى وعده برکنارى اش پس از پایان دوره ریاست جمهورى در سه سال آینده.زمانى که چانه زنى و گفتگوى مردم و مخالفان با حاکمان به بن بست مى خورد و به شکست مى انجامد، جامعه، صندوق راى را براى تغییرات ساختار و رسیدن به مطالباتشان کافى نمى بیند و چه بسا آن را توهین آمیز و فریبکارانه مى خواند و بر خشمش از دولت افزوده مى شود و جز به مرگ خود یا حاکم قانع نیستزمانى که مشروعیت و اعتبار بن على از دست رفت، هیچ مانع اخلاقى و سیاسى براى اعمال خشونت وجود نداشت. سرکوب مردم و برجا نشاندن آنها به هر طریق ممکن مجاز شمرده شد ولى خود نیروهاى نظامى و امنیتى هم امیدى به ترفندهاى رعب انگیز و خشونت بار نداشتند. شاید زین العابدین بن على در ساعات پایانى حکومتش به این مى اندیشید که به هر قیمتى آتش را فروبخواباند و فرداى آن روز به پوپولیسمى اقتدارگرا رو بیاورد و باز به حکومت ادامه دهد. شاید به واقع درنظر داشت وعده هایش را عملى سازد و تنها انتظار بازگشت نظم و آرامش را مى کشید. هرچه بود و هرچه در ذهن مى پروراند، بى اعتمادى و بى اعتبارى مجالش نداد.حکومت ها در این مرحله از شورش هاى مردمى، فرصتى براى چانه زنى با مردم ندارند. فرصت ها پیش از آن از دست رفته است. زمانى که چانه زنى و گفتگوى مردم و مخالفان با حاکمان به بن بست مى خورد و به شکست مى انجامد، دیگر سخن از انتخابات و وعده آزادى و رفاه، سخنى گزافه است و جامعه، صندوق راى را براى تغییرات ساختار و رسیدن به مطالباتشان کافى نمى بیند و چه بسا آن را توهین آمیز و فریبکارانه مى خواند و بر خشمش از دولت افزوده مى شود و جز به مرگ خود یا حاکم قانع نیست.
ناامیدى از بن على کار را به جایى کشاند که مردم تنها برکنارى او را فریاد زدند و هیچ ترمیم و اصلاحى را نپذیرفتند. پاى خون و گلوله در میان بود. خون از مردم و گلوله از حکومت. این تبادل زمانى رخ مى دهد که تغییرات دلخواه جامعه از طریق صندوق راى حاصل نمى شود و انتخابات ها مصداق دور باطل و بازگشت به خانه اول لقب مى گیرند. گفته مى شود جایى که بتوان بدون خونریزى و منازعه و از طریق انتخابات، ساختار سیاسى و حاکمان را تغییر داد آنجا دموکراسى حاکم است.اواخر دهه 1980 نیز که حکومت هاى مصر، اردن، تونس و الجزایر شاهد آشوب هاى گسترده در اعتراض به کمبود مواد غذایى و گرانى و... بودند، حاکمان وقت وعده اعطاى آزادى هاى مدنى، برگزارى انتخابات و باز کردن فضاى سیاسى را دادند. این وعده ریشه در خوى دموکراتیک و عبرت گیرى حاکمان از عاقبت نافرجام اقتدارگرایى نداشت بلکه براى حفظ دیکتاتورى و تثبیت رژیم هاى فاسد و رو به سقوطشان داده شده بود.بار دیگر و این بار پس از دو دهه، شورش هاى نسبتا مشاهبى اتفاق افتاد و تقریبا حکومتى نظیر همان حکومت به دلیل اعتراضات و زمینه هاى انتقادى مشابه، دستخوش بحران شد و بعد از پریدن از مرحله اصلاحگرى و رسیدن به مرحله انقلاب، به دنبال راه حل هاى اصلاحى گشت. مردم با مشاهده عقب نشینى بن على دریافتند که کار تمام است و او نه به فکر جامعه که در جستجوى نجات خویش و از سر گذراندن فاجعه سقوط است.بدون تردید اگر از همان اواخر دهه 80 به این سو اصلاحات تدریجى در حکومت آغاز مى شد، تاریخ این چنین تکرار نمى شد و گریبان بن على را نمى گرفت و این بار در باتلاق مشابه شورش هاى 1988 غرق نمى شد. این دست حکومت ها از ترس سقوط و جایگزین شدن با دولت هاى گردشى مردمى، نه وقعى به دموکراسى و صندوق راى مى نهند و نه از بى اعتبارى و نامشروعى هراس به دل راه مى دهند. حاکمان تصور مى کنند نفت و منابع زیرزمینى و توریسم، ثروتى دائمى در دست آنهاست و مى توانند با کنترلى که بر بازار و طبقات خودساخته اجتماعى دارند، هربار به دفع بحران بپردازند و معترضان را سرکوب و زندانى کنند و روش هایى را براى به تاخیر انداختن بحران هاى بعدى بکار بگیرند. در این میان آنچه هیچ چاره اى برایش نمى اندیشند، اعتبار از کف رفته و مشروعیت زایل شده است که پس از آن هیچ ظاهرسازى دموکراتیکى قادر به فریب افکار عمومى نخواهد بود و راه حلى نیز براى ترمیم پایه هاى فرسوده و رو به سقوط حکومت وجود نخواهد داشت.زین العابدین بن على فرصت هاى بسیارى را براى شنیدن صداى معترضان و اصلاح نظام اقتصادى و سیاسى اش از دست داد و هر بار بحران هاى مقطعى را با درمان هاى موضعى پشت سر گذاشت، غافل از اینکه درد آرام و بى صدا پیش مى رود و عمیق تر مى شود و روزى به قلب مى رسد که دیگر جلوگیرى از آن ممکن نیست.منبع: دیپلماسی ایرانیبخش سیاست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 286]