تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن مجتبی (ع):كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى‏كنم كه خداوند دعايش را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820301957




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ترجمه‎‌ای تازه از اولین رمان همینگوی به بازار آمد


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به همت اسدلله امرایی/
ترجمه‎‌ای تازه از اولین رمان همینگوی به بازار آمد

میراث همینگوی نشر افق


شناسهٔ خبر: 2518423 دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۳
فرهنگ > تازه های نشر ایران

رمان «زیر آفتا هیچ چیز تازه نیست» به عنوان اولین رمان ارنست همینگوی با ترجمه اسدالله امرایی به عنوان یکی از کتاب های مجموعه میراث همینگوی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، «زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست» اولین رمانی است که ارنست همینگوی نوشت و پیش از این با ترجمه احمد کسایی پور و عنوان «خورشید همچنان می دمد» از انتشارات هرمس منتشر شده است. همینگوی در این رمان به جوانان بلاتکلیف و آنانی پرداخته که روحیه شورش و رفتاری خلاف عرف جامعه شان دارند. این رمان برای مدتی، الگوی دختران و پسران دانشجوی آمریکایی بود.بعد از مدتی که از انتشار این رمان گذشت، دختران و پسران آمریکایی سعی کردند مانند جیک بارنز قهرمان داستان این رمان، که در واقع آینه دار همینگوی بود، با شکیبایی، موجز و لحنی خشن صحبت کنند. همینگوی در سال ۱۹۵۴ برنده جایزه نوبل و تبدیل به یک چهره بین المللی شد.«زیر آفتا هیچ چیز تازه نیست» چهارمین عنوان مجموعه میراث همینگوی است که نشر افق با ترجمه مترجمان مختلف، از آثار ارنست همینگوی به چاپ می رساند.این رمان ۳ بخش اصلی به نام کتاب های اول تا سوم و ۱۹ فصل دارد. پیش از شروع بخش کتاب اول، بخشی از «کتاب اول، باب اول» کتاب مقدس انجیل آمده است. این بخش با این آیه شروع می شود: «کلام جامِعَه بن داود که در اورشلیم پادشاه بود*...»در قسمتی از این رمان می خوانیم:در کوره راه میان تنه های راش می رفتیم و آفتاب از لابه لای برگ ها به شکل لکه های روشن، روی علف ها می‌افتاد. درخت‌ها بزرگ بودند و شاخ و برگ شان انبوه، اما جنگل دلگیر نبود. بوته به چشم نمی آمد، فقط علف بود. چنان نظمی در فواصل به چشم می خورد که آدم گمان می برد، وارد پارک شده است.بیل گفت: «خب این هم از طبیعت.»از چند تپه ی جنگلی گذشتیم و به مرتفع ترین تپه ی منطقه رسیدیم. راهی را که در پیش داشتیم نشان دادم و گفتم: «باید همین مسیر را ادامه بدهیم، از تپه ها رد شویم و از جنگل به دره ایراتی برسیم.» و او به اعتراض گفت: «بابا می میریم از خستگی.»راه بعضی وقت ها سرازیر می شد، ولی دوباره شیب تندی رو به بالا می گرفت. تمام مدت صدای گاوها را می شنیدیم. سرانجام به یال تپه رسیدیم. حالا در ارتفاع تپه های پوشیده از جنگلی بودیم که از بورگت دیده می شدند. در محوطه ی باز کوچکی، وسط بیشه، توت فرنگی های خودرو روییده بودند.کمی جلوتر جاده از جنگل خارج می شد و بر یال تپه پیش می رفت. تپه های روبه رو جنگلی نبودند و سطح وسیعی از مراتع را اولکس زرد فرنگی پوشانده بود. در دوردست دماغه های تیز را می دیدیم که درخت ها تیره شان کرده بودند و ردیف سنگ های خاکستری، مسیر رودخانه ی ایراتی را مشخص می کردند...این کتاب با ۲۷۲ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن