تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوش اخلاقى در بين مردم زينت اسلام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830309186




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حافظ ناظری: موسیقی ایران کشف نشده است


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۸




arash khamooshi-9-108.jpg

روزنامه قانون نوشت: در یک عصر زمستانی به منزل حافظ ناظری مهمان شدیم تا با او پیرامون آلبوم «ناگفته» و موسیقی متفاوتش به گپ و گفت بنشینیم. به گزارش ایسنا، در ادامه این گزارش می‌خوانید: هم او که به تازگی و برای انتشار آلبوم جدیدش به ایران بازگشته و به موفقیت اثرش در عرصه داخلی بسیار خوشبین است. چه آنکه بدانید معتبرترین کمپانی موسیقی کلاسیک جهان یعنی سونی، تولید و پخش این آلبوم را بر عهده داشته و جمعی از مهم ترین نوازندگان دنیا دراین اثر کنار حافظ ناظری قرار گرفتند تا «ناگفته» تولید و منتشر شود.آلبومی که خبر انتشارش در آمریکا هم سروصدای بسیاری به پا کرد و در مدت کوتاهی به‌عنوان نخستین اثر از خاورمیانه توانست به موسیقی شماره یک کلاسیک جهان بدل شود. اثری که در آن علاوه بر شهرام ناظری، هنرمندانی حضور دارند که در مجموع توانسته اند 38 بار به مهم ترین جایزه جهانی موسیقی یعنی «گرمی» دست پیدا کنند. چهره هایی چون «دیپاک چوپرا» فیلسوف هندی که از سوی مجله تایم، یکی از صد قهرمان و الگوی قرن انتخاب شده، «ذاکر حسین» نوازنده سر‌شناس ساز طبلا و برنده نخستین جایزه گرمی در بخش World Music سال ۱۹۹۲،«گلن ولز» نوازنده سازهای کوبه‌ای و برنده چهار جایزه گرمی، «مت هایموویتز» نوازنده ویولنسل، «پاول نیوبائر» نوازنده ویولا و «ژوهانس موزر» دیگر نوازنده مطرح ویولنسل از جمله چهره‌های سرشناسی هستند که در این آلبوم حضور دارند.اما فارغ از همه این نام‌ها ونشان ها،نکته عجیب بود که چالش‌های پیش روی حافظ در ایران طی یک سال گذشته از کجا نشأت گرفته است. در مجموع فروش این آلبوم در آمریکا،فقط دو درصد خریدار ایرانی وجود داشت بسیار متاسف شدم.در حالی که انتظار داشتم حداقل هموطنان من استقبال بیشتری نسبت به مخاطب غیر ایرانی نشان بدهند وقتی روی صحنه می‌رویم دیگر پسر شهرام ناظری نیستم و کسی نمی‌گوید اگر حافظ کارش را درست انجام نداد اشکالی ندارد چون پسر استاد ناظری است از ویژگی‌های این آلبوم این است که در آن قالب‌های سنتی شکسته شده است.از طرف دیگر من با وجود آنکه می‌دانستم ادبیات قوی ترین شاخه فرهنگی ما است اما برای اولین بار در موسیقی ایران ،این جسارت را به خرج دادم که ادبیات را از آواز حذف کنم سال گذشته در مراسم رونمایی از آلبوم «بعد یازدهم» گفتید این اثر می‌خواهد بعد دیگری از فرهنگ و موسیقی را بیان کند. به بیان شفاهی این بعد دیگر را چگونه تعریف می‌کنید؟ آلبوم «بعد یازدهم» همان طور که می‌دانی زیرمجموعه ای از پروژه ای بود که با آلبوم «ناگفته» کامل شد و در واقع مضمونش داستان هستی است. موسیقی آن با انفجار بزرگ (Big Bang) شروع می‌شود و در تمامی قطعاتش به داستان شکل گیری جهان هستی می‌پردازد. مثلا قطعه اولش «صلح اتمی» و قطعه دوم «ماده سیاه» نام دارد که در فیزیک کهکشانی به تفصیل به این مفاهیم پرداخته شده است. این اثر چه به لحاظ آواز و چه به لحاظ آهنگسازی و ارکستراسیون(سازبندی) شاید یکی از تنها آثار موسیقی جهان است که در هر سه قسمت اصلی آن بدعت گذاشته شده است.یعنی می‌توانم بگویم مخاطب تابه حال شبیه این کار را نشنیده است.مثلا به لحاظ آوازی، در بعضی از قطعات شعر را کنار گذاشتم و تحریرها را جایگزین کرده‌ام، در آهنگسازی آن تلفیق نوینی از موسیقی غربی و شرقی را ارائه کرده ام و به لحاظ ارکستراسیون، نوع برخورد سازها و استفاده از ساز جدیدی به نام «حافظ» که صدایش در اثر جاری است بعد‌های ناگفته‌ای را به شنونده ارائه می‌دهد. البته از آنجا که به علم ستاره‌شناسی علاقه‌مندم عنوان«بعد یازدهم» برایم جذابیت خاصی دارد چرا که به اعتقاد دانشمندان فیزیک هسته ای و کوانتوم فیزیک،بعد یازدهم آخرین بعد از جهان هستی است که انسان به کشف آن نائل آمده و بر اساس آن،نظم هستی بر مبنای یک سلسله ارتعاش حرکت می‌کند که اگر تنها یکی از این ارتعاشات به هم بریزد نظام هستی به طور کل فرو می‌ریزد و نابود می‌شود. خاطرم هست در همان نشست گفتید در موسیقی تلفیقی و در برخورد دو فرهنگ، یک فرهنگ بر دیگری غلبه می‌کند.آیا این اتفاق در این اثری که منتشر کردید هم افتاده و یکی از دو فرهنگ غربی و شرقی بر دیگری غالب بوده است؟ ببینید، فلسفه پروژه سمفونی رومی از ابتدا بر این اصل استوار شد که بتوانیم یک نوع از موسیقی را پدید بیاوریم که در آن هیچ فرهنگی بر فرهنگ دیگر غالب نشود. یعنی تمام هدفم همین بوده است.اینکه این آلبوم که اثر شماره یک در این پرو‍‌ژه است، توانست به چنین موفقیتی هم دست پیدا کند از این مسئله نشأت گرفته است .شما وقتی به قطعات آن گوش می‌کنی آن حس شرقی و ایرانی بودن کار را کاملا حس می‌کنی و یک فرد غربی هم که به این اثر گوش می‌کند احساس نزدیکی درونی با آن دارد.به علاوه اینکه هر دو نفر، یک چیز جدیدی هم در آن می‌شنوند که انگار تکمیل کننده شنیده‌های موسیقایی شان است. از آلبوم «شور رومی»که حدود هفت سال پیش در ایران با عنوان «مولویه»منتشر کردید و ارتباطش با پروژه سمفونی رومی و آلبوم «ناگفته» بگویید.آلبومی که می‌دانم میان رسانه‌های غربی هم بازتاب وسیعی داشت. به نظر من در همان نگاه اول به سادگی می‌توان فهمید خالق هر دو اثر یک نفر است.«مولویه» با یک کمانچه نوازی زیبا شروع می‌شود و «ناگفته» هم با یک اجرای ویولنسل که در حقیقت تکامل یافته آلبوم اولم است.ولی «ناگفته» به لحاظ زبانی در یک فضای دیگری قرار دارد.نباید این نکته مهم را فراموش کرد که «مولویه»در سال 2007 منتشر شد در صورتی که به لحاظ ساختاری،مجموعه آن اثر را حدود 15 سال پیش و از کنسرت‌های سعدآباد ساخته و پرداخته بودم.در آن زمان اگر تمام رپرتوار موسیقی ایرانی را مرور می‌کردید شاید فقط دو درصد از دستگاه«نوا» می‌شنیدید و به نوعی مهجورترین دستگاه موسیقی ایرانی بود ولی در آن کنسرت برای اولین بار آمدیم سه ساعت و نیم برنامه در این دستگاه اجرا کردیم که هر کدام از قطعات دنیای خودشان را داشتند.بعد از آن بود که دستگاه «نوا» بیشتر توسط دیگر هنرمندان استفاده شد. اتفاقا من هم موافقم که کمتر اثری در «نوا» و حتی «راست پنجگاه» ساخته و منتشر ‌شده است.پس معتقدید آن اجراها موجب شد این دستگاه بیشتر شنیده شود؟ بله،تاثیر زیادی روی نوازنده‌های جوان موسیقی ما گذاشت.شما خودت آن موقع چند اثر شنیده بودی که در آن یک گروهی متشکل از یک سه تار،یک بربط و یک ساز زهی به گروه نوازی بپردازند.ویژگی آن اثر،برخورد مدرنی بود که با سه تار داشتیم.یا حتی کمانچه آلتو که در آن کار معرفی کردیم که برخورد کلاسیکی را در این اثر رقم زد.به نظر من «نوا» جهانی ترین دستگاه موسیقی ایرانی است چون به گام مینور در موسیقی کلاسیک بسیار نزدیک است. برایم جالب است بدانم این همکاری با بزرگان موسیقی جهان آن هم با وجود اینکه سابقه‌ای در این سطح از موسیقی جهان نداشتید چطور شکل گرفت؟ وقتی شرکت سونی تصمیم گرفت اثر من را منتشر کند این مسئله به یک اتفاق بین المللی بدل شد.چرا که نوازندگان نامدار جهان می‌دانند وقتی این کمپانی می‌خواهد کاری را منتشر کند پس حتما با اثر خاصی مواجه اند.من شاید 9 سال روی این نوع موسیقی کار کردم و نتیجه اش آن شد که مدیران چنین کمپانی قدرتمندی به آن اعتماد کنند و این اعتماد آنها بود که باعث شد دیگر بزرگان موسیقی دنیا به همکاری در این اثر ترغیب شوند. می دانم برای کمپانی بزرگی مثل سونی علاوه بر اینکه وجهه هنری اثر و نقدهای مثبت پیرامون آن مهم است بعد تجاری کار هم اهمیت فراوانی دارد.از این منظر موفقیت آلبوم‌ خود را چطور ارزیابی می‌کنید؟ هنوز به آن چیزی که به لحاظ تجاری می‌خواهم نرسیده است.باید ببینم استقبال مخاطب داخلی از این آلبوم در چه حدی است.اما فکر می‌کنم شاید انتشار چنین آلبومی در سال گذشته کمی در ایران زود بود.امروز باید یک مجموعه اتفاق کنار هم قرار بگیرد تا فرد یا اثری تبدیل به یک ستاره بشود.دیگر مثل گذشته نمی توان با تکیه بر صدای خوب یا چهره خوب یا نوازنده خوب،موفقیت اثری را تضمین کرد بلکه مجموعه‌ای از عوامل باید دست به دست هم بدهند تا یک اثر مورد توجه جهانیان قرار بگیرد. در مورد آلبوم «ناگفته» هم چون اثر آوانگاردی محسوب می‌شود میزان موفقیت جهانی آن به عوامل متعددی بستگی دارد.وقتی دوستانم در شرکت سونی اعلام کردند در مجموع فروش این آلبوم در آمریکا،فقط دو درصد خریدار ایرانی وجود داشت بسیار متاسف شدم.در حالی که انتظار داشتم حداقل هموطنان من استقبال بیشتری نسبت به مخاطب غیر ایرانی نشان بدهند. شاید برای آنها این پرسش پیش می‌آید که این اثر چه ویژگی هایی دارد که برای مخاطب ایرانی جذاب باشد.آیا موسیقی اش ایرانی است؟ آیا آواز یا ارکستراسیونش ایرانی است؟یا فقط صرفا خالق آن ایرانی است.آیا این ویژگی ها باعث می‌شود ایرانیان مقیم آمریکا از این آلبوم استقبال کنند؟ به اعتقاد من الان دیگر با پدیده‌ای به نام دهکده جهانی مواجهیم و هر هنری می‌تواند با مخاطبش در سراسر جهان ارتباط برقرار کند.من از خود شما می‌پرسم چه نوع موسیقی را گوش می‌کنی؟ من بیشتر به موسیقی پاپ فارغ از ایرانی یا خارجی بودنش علاقه‌مندم.چون این نوع موسیقی ارتباط بیشتری با مردم برقرار می‌کند.موسیقی هم زمانی بهتر و بیشتر شنیده می‌شود که بتواند در دل مردم نفوذ کند. درست است.الان خودت به نوعی جواب من را دادی.پس نیازی نیست که یک اثر حتما ایرانی باشد تا توسط ایرانیان شنیده شود.من فکر می‌کنم دلیل این استقبال کمرنگ ایرانی ها چیز دیگری است.شاید به قولی با این نوع کار ارتباط برقرار نکردند.شاید هم رایگان دانلود کردند. ولی درباره آلبوم «بعد یازدهم» هم این اتفاق به نوع دیگری در ایران افتاد.این آلبوم جایزه منتخب مردمی را در جشن «موسیقی ما» کسب کرد و حداقل یکصد هزار نسخه فروش داشت اما دیدیم که سایت‌های بسیاری این آلبوم را به صورت رایگان برای دانلود گذاشته بودند. درباره «ناگفته» و ارتباطش با مخاطب چه تحلیلی دارید؟ ببین یکی از ویژگی‌های این آلبوم این است که در آن قالب‌های سنتی شکسته شده است.از طرف دیگر من با وجود آنکه می‌دانستم ادبیات قوی ترین شاخه فرهنگی ما است اما برای اولین بار در موسیقی ایران ،این جسارت را به خرج دادم که ادبیات را از آواز حذف کنم.شاید به همین دلایل فکر می‌کنم انتشار این آلبوم مقداری زود بود.باید ابتدا بستر سازی فرهنگی صورت می‌گرفت تا به مرور مردم به شنیدن این نوع جدید از موسیقی عادت می‌کردند.به عنوان مثال اگر کسی موسیقی کلاسیکی که در قرن بیستم اجرا می‌شد را در قرن هفدهم میلادی برای مردم می‌نواخت یا می‌گفتند دیوانه است یا با او برخورد شدیدی می‌کردند، اما همان موسیقی برای مردم قرن بیستم بسیار شیوا و جذاب است چون این تکامل موسیقایی به مرور زمان شکل گرفته و با حرکت زمان خودش را وفق داده است.به هر صورت موسیقی من یک کار عامه پسند به معنای عمومی آن نبود و مخاطبش از آن انتظار شنیدن یک قطعه عاشقانه یا یک قطعه اعتراضی اجتماعی را ندارد.مخاطب اثر من صرفا باید یک شنونده حرفه ای موسیقی مدرن و مفهومی باشد که بتواند عمق و ژرفای آن را درک کند. ولی اینها مهم نیست؛ نیما یوشیج هم در ابتدای راهش دشنام شنید من هم دشنام شنیدم. نه اینکه بخواهم خودم را با نیما مقایسه کنم ولی وقتی بیایند این کار را به لحاظ موسیقایی آنالیز کنند خواهند فهمید چه اتفاق هایی در آهنگسازی و ارکستراسیون این آلبوم روی داده است.این را تاریخ ثابت خواهد کرد و آن وقت است که شاید به موسیقی من احترام بیشتری بگذارند. فکر می‌کنید در جریان نامزدی آلبوم «ناگفته»درجوایز گرمی،اتفاقات غیرمنتظره ای پیش آمد که نتوانستی به جایزه دست پیدا کنی؟ خب بالاخره وقتی اثری در هفت شاخه در بین اعضای اصلی آکادمی رای بیاورد و بعدش به موفقیتی دست پیدا نکند یک مقدار عجیب است. هر چند بعدتر متوجه شدم برای حضور در لیست نهایی، یک نفر از اعضا به من رای نداد و از لیست کنار گذاشته شدم. به هر حال وقتی که فکر می‌کنم آیا واقعا زمان بردن جایزه گرمی برای موسیقی ایران بود به این نتیجه می‌رسم که نه،شاید 20 سال دیگر هم برای این اتفاق زود باشد. ما ایرانی ها هنوز از همدیگر جداییم چطور توقع داریم بزرگ‌ترین جایزه موسیقی جهان را ببریم. برخی از ما هنوز فرهنگ این را نداریم که از موفقیت دیگران شاد باشیم. متاسفانه تنگ نظری و غرض ورزی در بین ما نمود زیادی دارد. وقتی یک جوانی مثل من می‌آید و یک اثری را در سطح جهانی آن هم در کنار بزرگترین تهیه‌کنندگان و نوازندگان دنیا به بازار عرضه می‌کند چرا باید در مملکت خودش اینقدر تحت فشار باشد؟ من امیدم به این بود که راهی را به وجود بیاورم تا دیگران هم بتوانند از آن بهره ببرند. کاری ارائه کردم که در تاریخ خاورمیانه اتفاق نیفتاده بود. این را کارشناسان و بزرگان موسیقی غرب درک کردند و درباره اش در معتبرترین رسانه‌های دنیا نقدهای بسیاری نوشتند اما در کشور خودم برخی ها با من و اثرم برخورد شایسته ای ندارند. اتفاقی که در هیچ کجای دیگر از جهان شاهدش نیستیم. ولی مهم نیست من منتقدانم را هم دوست دارم. در فاصله یکسال گذشته،خیلی‌ها از تو انتقاد می‌کردند که چرا هر چیزی درباره این آلبوم را بزرگ جلوه می‌دهی و حتی به بحث تقدیر شدنت توسط کنگره آمریکا و اینکه چرا روز 25 فوریه 2006 در کالیفرنیا به نام تو ثبت شد هم انتقاد داشتند.اما من هرچه در صفحات اجتماعی ات گشتم چیزی از تبلیغات در این‌باره ندیدم. طبیعی است که چیزی ندیده باشید چون من اصلا دوست نداشتم در این رابطه مانور تبلیغاتی داشته باشم و از آن برای کارم بهره برداری کنم. هرچند حق من بود که این موفقیتم را اعلام کنم اما امروز خوشحالم که در تمام 10 سال گذشته با این طرز تفکر پیش رفتم.در روزگاری که بسیاری از هنرمندان داخلی از آب خوردن شان هم عکس می‌گیرند و در شبکه‌های مجازی منتشر می‌کنند من حرف و تصویری از این جوایز را تا به امروز منتشر نکردم. کنگره آمریکا سال 2005 از من تقدیر کرد و سال 2006 هم روزی را به نام من ثبت کردند اما همین منتقدان حرفش را سال 2014 به میان کشیدند. جالب اینجا است که همین آقایان می‌گفتند من دچار خودبزرگ بینی هستم و در این باره دروغ می‌گویم. آنقدر در این رابطه حرف زدند و من را متهم به دروغگویی کردند که مجبور شدم در جواب شان بیایم آن تصاویر و مدارک را منتشر کنم.حتی می‌گفتند به دنبال اهداف مادی هستم در حالی که اگر هدف مادی داشتم می‌توانستم در تمام این سال ها با کنسرت‌های متعدد و با استفاده از همین تبلیغات که انجام نگرفته، کسب شهرت و درآمد‌های آنچنانی کنم اما نکردم صرفا به دنبال دانش و تجربه رفته بودم.پدرم در روز رونمایی حرف جالبی درباره انتقادات تندی که به من می‌شد مطرح کرد. ایشان گفتند آمریکا کشوری نیست که شما بروید فلان قدر در جیب کسی بگذارید تا مجلس کشورشان را بیاورد از شما تقدیر کند یا کمپانی قدرتمندی مثل سونی را متقاعد به انتشار اثری کند. آیا این ناملایمات شما را از ادامه این مسیر دلزده نکرد؟ من با این اتفاقات دلزده نمی شوم.یک هدف بزرگ دارم که تلاش می‌کنم به آن برسم.ما نجیب ترین مردم دنیا را داریم و به خاطر همین مردمی که از کار من حمایت می‌کنند با قدرت بیشتری هم به کارم ادامه می‌دهم.نه با به به گفتن کسی سرخوش و مغرور می‌شوم و نه با غرض ورزی کسی راهم را گم می‌کنم. در نشست معرفی آلبوم خیلی خوشحال بودید اما انگار هفته بعدش و در مراسم رونمایی از «ناگفته» احساساتی شدید و بغض کردید.در این یک هفته اتفاق دیگری افتاد که ناراحتت کرد؟ نه، اتفاقا همه چیز خوب بود. اما چون پدرم روبه رویم نشسته بود و توهین به من به نوعی توهین به ایشان محسوب می‌شود خیلی ناراحت بودم. وقتی آن حرف ها را درباره انتقادات غیرمنصفانه دوستان مطرح می‌کردم نگاهم به ایشان بود. همین باعث شد که به اصطلاح افسار از دستم در رفت و بغض کردم. بگذار یک پرسش خصوصی تر را مطرح کنم.چرا استاد ناظری از زمان انتشار این آلبوم تاکنون اظهارنظر صریحی درباره کیفیت آن نکرده است؟با وجودی که می‌دانیم نظر مثبت او می‌تواند به تضمین موفقیت اثرت کمک شایانی کند؟ به نظر من کار درستی می‌کند که اظهارنظر نمی کند. چون پدر که نباید بگوید کار پسر من شاهکار است. البته شاید پدران دیگری در موسیقی کشورمان هستند که می‌گویند بچه‌های ما ستاره‌های موسیقی اند اما تیپ خانواده ما اینگونه نیست. شاید به خاطر همین است که مستقل بار آمده ام. یادم است قبلا هم که در گروه موسیقی ایشان نوازنده بودم به صراحت به من می‌گفت اگر کس دیگری در این کار از تو بهتر باشد او را جایگزین تو خواهم کرد. حق هم دارد. چون وقتی روی صحنه می‌رویم دیگر پسر شهرام ناظری نیستم و کسی نمی‌گوید اگر حافظ کارش را درست انجام نداد اشکالی ندارد چون پسر استاد ناظری است. فکر می‌کنی چرا موسیقی ایرانی در دهه‌های اخیر به ورطه تقلید افتاده است؟ آیا موسیقیدان‌های ایرانی از خلاقیت افتاده اند یا موسیقی ایرانی آن قابلیت را ندارد که به روز و نوآور باشد؟ پرسش خیلی خوبی را مطرح کردی که جوابش راحت نیست. می توانم بگویم هزاران دلیل برای این مسئله وجود دارد.اما خب من هم در همین محیط رشد کردم و از همین اساتید درس گرفتم اما تلاش کردم متفاوت باشم.می توانم به صراحت بگویم این مشکل هیچ ارتباطی به ظرفیت‌های موسیقی سنتی ما ندارد. موسیقی ما هنوز به صورت کامل کشف نشده است. اما باید پذیرفت که افت محسوسی داشته است. شما تارنوازی استاد علی اکبرخان شهنازی را ببینید و آن را با بهترین اجراهای این روزگار مقایسه کنید. اصلا قیاس مع‌الفارق است. نوگرایی و شیوه اجرایی که زنده یاد شهنازی انجام می‌دهد شنونده را مسحور می‌کند. در شاخه آواز هم ،آوازهای نکیسا و طاهرزاده را با آوازهای امروزی نمی‌توان مقایسه کرد. طبیعتا بخش اعظمی از این ضعف به هنرمندان ما ربط پیدا می‌کند اما خود موسیقی مقصر نیست. مثلا پدرم همواره شبیه خودش و متفاوت با دیگران آواز می‌خواند که از این حیث اجرای ایشان منحصر به فرد است. در حالی که ایشان هم مثل دیگر بزرگان در یک دوره زمانی و در یک سطح درس آموخته است. این ها چیزهایی است که باید نشست و آسیب شناسی کرد. گاهی می‌شنوم که می‌گویند موسیقی دستگاهی ایران، ملال آور و خسته کننده است اما اصلا این طور نیست. آن چیزی که شما شنیدی اصلا موسیقی اصیل ایرانی نیست. موسیقی اصیل همانی است که استاد شهنازی و امثال ایشان می‌نواختند که مو به تن‌ات سیخ می‌شود. موسیقی ایرانی روضه خوانی نیست. انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن