محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855895649
-خوابـمان بوی تره و ریحان میدهد
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
خوابـمان بوی تره و ریحان میدهد پسرم چند سال پیش رفته بود وسط اتوبانی که قبلا زمینهای کشاورزی ما بود و تصادف کرد و مرد، داغ سنگین است، مخصوصا وقتی پشت سرت پچ پچ بشنوی که خودشان بچهشان را به کشتن دادند.
رستم سبزی کار هستم، سال 1340 در ورامین به دنیا آمدم، چرا رستم ؟ مادرم می گفت چون وقتی به دنیا آمدی شبیه پهلوان ها بودی، سینه تو پر و لپ های سفید گل انداخته، گوش های کشیده، شانه پهن و... چرا سبزی کار؟ چون کل آبا و اجداد ما در زمین های اطراف ورامین سبزی و صیفی جات می کاشتند و از همین راه روزی شان را در می آوردند. من از وقتی به یاد دارم، در دشت های سبز کشاورزی بودم، درِ خانه ما رو به زمین کشاورزی پدر و عموها باز می شد، به قول پدر خدا بیامرزم کارمان بالشت زیر سرمان بود و خوابمان هم بوی تره و ریحان و گوجه و خیار می داد. من به معنی واقعی کلمه کودکی و شیطنت کردم. به من می گفتند «رستم شورشی» از آنهایی بودم که از دیوار راست بالا می رفتم. هیچ انسان و حیوانی از دست من در امان نبود، دائم نقشه می کشیدم که چطور یک سگ را بترسانم یا مثلا تخم لانه کفتر را برمی داشتم و می گذاشتم در لانه گنجشک و از آنجا برمی داشتم می گذاشتم در لانه کلاغ و... بعد منتظر می نشستم ببینم می فهمند یا نه؟ اصلا متوجه نمی شدند. بعد هم خودم نمی فهمیدم چه می شد. آن قدر شیطان بودم که یادم می رفت تا ته قصه را پیگیری کنم، ببینم وقتی جوجه سر از تخم در می آورد، مادرش متوجه می شود یا نه؟ یک سال بهار با پسرعموهایم که هم سن و سال بودیم، قرار گذاشتیم هر که زودتر صد تا کرم خاکی جمع کند، برنده باشد و تا یک هفته هر دستوری داد بقیه گوش بدهند. من کرم هایم را در یک شیشه کوچک جمع کرده بودم، آنقدر ذوق برنده شدن داشتم که یادم رفت برایشان غذا بریزم و در شیشه را کمی باز بگذارم که هوا بخورند، صبح فردا وقتی از خواب بیدار شدم، همه کرم ها مرده بودند. درسخوان نبودم، یعنی بی سوادی در کل خاندان ما موروثی بود، آن قدر کشاورزی و سبزی کاری سخت و پرمشقت است که وقتی به درس و مشق نمی رسد، پدرم برایش فرقی نداشت، اما مادرم مجبورمان می کرد که مدرسه برویم و گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم، تا ششم ابتدایی خواندم و بعد هم که سر از حساب و کتاب در آوردم دیگر ادامه ندادم، رفتم سر زمین سبزی کاری کمک برادرها و پدرم. پدرم کم حرف بود و اندازه نیازش دهان باز می کرد، از او یک تصویر بیشتر در ذهنم ندارم که هر وقت می گویند «حاج حسین سبزی کار» همان را به یاد می آورم؛ مردی لاغر اندام با صورتی آفتاب سوخته که همیشه دستمالی سفید بر سرش بسته بود و عرق از سر و گردنش پایین می آمد. همیشه یک گوشه زمین پشت به آفتاب می نشست، با نگاه تیزش تا ته دشت را می پایید و سیگار با سیگار روشن و دهانش را با استکان کدر چای، دم به دم تر می کرد. پدرم یک روز تابستانی وقتی مامورهای شهرداری بی هوا ریختند سر زمینش و محصولش را با لگدکوبی از بین بردند، سکته کرد و مرد. من آن موقع چهارده ساله بودم. مرگ پدرم بدترین و سنگین ترین ضربه ای بود که در عمرم خوردم، از بچه شیطان تبدیل شدم به مردی که فکر می کرد باید در کنار برادرهایش نان آور خانواده باشد و نگهبان مادر. از سپیده سحر تا سرخی غروب، روی زمین بودیم و کار می کردیم، ریحان بکار، تره بکار، شاهی بکار، نعناع بکار، گوجه بکار، خیار بکار، تربچه ها را برداشت کن، پیازچه ها را برداشت کن، شویدها را از ساقه جدا کن. زمین را آب بده، زمین را کود بده و... کار تمامی نداشت. دو هکتار زمین بود و چهار برادر و کارگرهای فصلی افغان که می رفتند و می آمدند. چند خانه وار از کنار این زمین ها نان سر سفره زن و بچه برده باشند، بس است؟ به والله فقط برکت بود و بس. تمامی نداشت این روزی. ما کار می کردیم و مادر پس انداز، بزرگی می کرد برسرمان، منت زندگی مان بود به قرآن. حالا هم پدر بود و هم مادر، او اگر نبود که کارمان زار بود حضرت عباسی. از بس که شأن و مقام داشت مادر، از بس که صبر و حوصله داشت نور چشممان، از بس باوقار و سنگین بود این زن. عاقل بود. خیلی زیاد، هرچقدر بگویم کم گفتم. خدا رحمتش کند. بعد از یکی دو سال شروع کرد به خریدن خانه در همان ورامین برای برادرها و دستشان را بند زندگی کرد. کم کم عروس و نوه جای دختر نداشته را برایش گرفت و خوش بود از این روزگار. ما هم خوش بودیم، چرا نباشیم؟ خدا هم زور و بازویش را داده بود هم زمین و برکتش را. پس معطل چه می ماندیم؟ ما می کاشتیم و برداشت می کردیم و دلال می آمد سر زمین می خرید و می برد بازار می فروخت. همین طوری گذشت و گذشت تا این که من زن گرفتم، مثل برادرهای دیگر، خیلی خوشحال بودم، با دمم گردو که چه عرض کنم، نارگیل می شکاندم، کت و شلوار عروسی را که به تن کردم دیگر در پوست خودم نمی گنجیدم، فکر می کردم الان واقعا شاهزاده ای هستم که باید همه احترامم بگذارند. زنم را که می دیدم، قند که چه عرض کنم کله قند در دلم آب می شد. بالاخره مرد شده بودم، قرار بود برای خودم خانه و زندگی مستقل داشته باشم، دیگر از زیر چتر بچه آخر بودن و سر کوفت زدن ها بیرون آمده بودم. حسابی کیفور بودم، به قول جوان های امروزی، خر کیف بودم. آن قدر زیاد که مادرم می گفت «رستم! یه کم سنگین باش! تو چرا اینقدر جلفی مادر!» بعد هم نقلی می خندید و لبهایش را زیر چادر قایم می کرد که کسی نقل و قالمان را نشنیده باشد، ولی گوشم بدهکار نبود. کار خودم را می کردم. یادم هست وقتی زنم چایی آورد، آن قدر محو صورتش شده بودم که یادم رفت چایی بردارم و پدر عروس تشرم زد که بس است! ولی تو فکر کن من از رو رفته باشم، تا آخر خواستگاری فقط چشمم به قد و بالای عروسم بود. بعد دو سال بچه دار شدیم، پسر نگو قند عسل. مادرم می گفت رستم خودتی. انگار یک بار دیگر به دنیا آمده باشی. بچه ام قوی و درشت، گریه که می کرد انگار یک شیر نر غرش می کند، اسمش را گذاشتم سهراب، ای کاش لال می شدم و نمی گذاشتم. از همان ماه دوم بچه شروع کرد به تب و تشنج، آن قدر که شیر در دهانش کف می شد و می ریخت بیرون. این دکتر، آن دکتر، این مریضخانه، آن مریضخانه، هر بار هم کلی خرج دوا و دکتر. تا این که دکتر گفت بچه تان عقب مانده ذهنی است. پیر شدم به والله، باورم نمی شد، پاهایم آن قدر سست شده بود که تا یک ساعت کف اتاق دکتر افتاده بودم. بقیه اش همه واگویه بود با خدا، خدایا من چه گناهی به درگاه تو کردم که این قسمت نصیبم شد؟ خدایا من که خلافی در زندگی مرتکب نشدم، من که مال کسی را نخوردم، من که دست روی مادرم بلند نکردم، چرا پس من را با بچه امتحان کردی؟ این طفل معصوم چه گناهی دارد؟ خودم و زنم افسرده شده بودیم، تا دو سه ماه بچه را که نگاه می کردیم حالمان بد می شد. دوست نداشتم نگاهش کنم. دیگر بچه دار نشدیم. می ترسیدیم. در این میان، راه و شهرسازی هم گیر داده بود به زمین های ما و می خواست بابت اتوبان سازی کل املاک مان را مفت از چنگمان بیرون بکشد، سه چهار سال رفتیم و آمدیم، دعوا کردیم و خوردیم و زدیم تا این که انگ زدند شما با آب فاضلاب، زمین هایتان را آب می دهید و کارتان غیر قانونی است، بعد هم پرونده برایمان در دادگاه ساختند و خلاصه سرتان را درد نیاورم، زورشان بیشتر از ما بود و زمین ها را مفت از ما برداشتند و چند خانوار را آواره کردند. بعد از این اتفاقات زندگی دیگر برای ما زندگی نشد، ما که کار دیگری بلد نبودیم، روستازاده های کشاورز که فقط بلد بودند از دل خاک سبزی بیرون بکشند را چه به دلالی در بازار میوه، ورشکسته شدیم و تازه خانه هایمان را هم روی همین کار گذاشتیم تا پول طلبکارها را بدهیم. بازار میوه گرگ می خواست ما گربه هم نبودیم به والله. سیب زندگی من خیلی چرخید و چرخید تا این که امروز اینجا نشسته ام و سر پارک وی با گاری سبزی می فروشم. راضی ام از کارم، درآمدم بد نیست. گفتم که کار دیگری بلد نبودم، من دلبسته یک کیلو نعناع، شاهی، تره، ریحون، ترخون و پیازچه مانده ام، صبح به صبح رفیق مان ما را از ورامین جمع می کند، می آورد اینجا و دم غروب برمی گردد دنبالمان. یک کرایه ماشین به او می دهم و خلاصه خرج زندگی را لنگ نگذاشته ام . پسرم چند سال پیش رفته بود وسط اتوبانی که قبلا زمین های کشاورزی ما بود و تصادف کرد و مرد، داغ سنگین است. مخصوصا وقتی پشت سرت پچ پچ بشنوی که خودشان بچه شان را به کشتن دادند. آخر بی انصاف ها من اگر نمی خواستمش که تا هجده سالگی نمی رساندمش. داغ اولاد کم نیست که بخواهیم با این زخم زبان ها بیشترش کنیم. هفت ماه پیش با زنم رفتیم بهزیستی، اقدام کردیم که به ما یک فرزند بدهند، سنش فرقی نمی کند، یکی باشد که محبتمان را خرجش کنیم. نمی دانم که می شود یا نه؟ من حتی گفته ام کل خانه و زندگی ام را به نامش می زنم، اما به خاطر سنمان معلوم نیست به ما فرزندی بدهند یا نه. شما می شود از خوانندگانتان بخواهید دعا کنند بشود؟ می خواهم اسمش را بگذارم سهراب و قبل از این که دیر شود نوشداروی محبت را خرجش کنم. راوی: فهیمه سادات طباطبایی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
 
شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 20:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]
صفحات پیشنهادی
فارس گزارش میدهد چاروسا بهشت گمشده استان کهگیلویه و بویراحمد + تصاویر
فارس گزارش میدهدچاروسا بهشت گمشده استان کهگیلویه و بویراحمد تصاویرچاروسا بهشت گمشده استان کهگیلویه و بویراحمد است که هر ساله در ایام نوروز میزبان گردشگرانی از سراسر کشور میباشد به گزارش خبرگزاری فارس از چاروسا باز گرمای روحبخش بهار در مزرعه و باغ به سبزهزاران وفارس گزارش میدهد آتش معتادان بر دامان جنگلهای بلوط شهرستان بویراحمد+تصاویر
فارس گزارش میدهدآتش معتادان بر دامان جنگلهای بلوط شهرستان بویراحمد تصاویردلیل بسیاری از آتشسوزیها در جنگلهای بلوط شهرستان بویراحمد حضور معتادانی در عرصههاست که هر روز قسمتی از جنگلها را میسوزانند به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج یکی از دلایل آتشسوزیهای پی درمدیرکل راه و شهرسازی کهگیلویه و بویراحمد: تعداد 60 گشت راهداری مجهز، محورهای کهگیلویه و بویراحمد را تحت پوشش
مدیرکل راه و شهرسازی کهگیلویه و بویراحمد تعداد 60 گشت راهداری مجهز محورهای کهگیلویه و بویراحمد را تحت پوشش قرار میدهدمدیرکل راه و شهرسازی کهگیلویه و بویراحمد گفت تعداد 60 گشت راهداری مجهز به GPS 6100 کیلومتر از محورهای کهگیلویه و بویراحمد را تحت پوشش قرار میدهند ممتاز جهانبویینگ تولید محصولات خود را افزایش میدهد
به منظور تنوع در پروازها بویینگ تولید محصولات خود را افزایش میدهد شرکت بویینگ تصمیم به افزایش تعداد و تنوع محصولات هوایی خود گرفت به گزارش گروه اقتصادی باشگاه خبرنگاران به نقل از رویترز شرکت بویینگ سازندگان هواپیماهای نوع 777 خود را متعهد کرد تا با افزایش درصد تشریفات و تولفارس گزارش میدهد وقتی جلسه شورای شهر ساری بوی شهادت گرفت / اشکهایی که سرازیر از خاطرات شدند
فارس گزارش میدهدوقتی جلسه شورای شهر ساری بوی شهادت گرفت اشکهایی که سرازیر از خاطرات شدنداعضای شورای اسلامی شهر ساری در جلسه دیشب میزبان مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران بودند که با شنیدن حرفها و خاطراتی از جبهه و شهادت ناخودآگاه فضای جلسه به سمت فرهنگ جبهه رفت واینجا هنوز بوی سجود میدهد
دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۷ ۳۹ کاشیهای آبی شکسته و به جا ماندهاش نشان میدهد یک اثر تاریخی است و نظر هر رهگذری را به خودش جلب میکند تنهایی و بکر بودنش هر بندهای را برای خلوت کردن با معبودش به داخل میکشد از در که وارد میشوم حوض آبی وسط حیاط و شیرهای بدون آب مسجد نظرم را جلبفارس گزارش میدهد مقولههایی که پیادهروهای شهرهای کهگیلویه و بویراحمد ندارند
فارس گزارش میدهدمقولههایی که پیادهروهای شهرهای کهگیلویه و بویراحمد ندارنددر پیادهروهای شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد مقولههای از جمله همسطح بودن روشنایی طراحی زیبا و متناسب عرض کافی و وجود ندارند به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج پیادهرو در دنیای امروزفارس گزارش میدهد عزم راسخ منابع طبیعی بویراحمد برای مقابله با سودجویان در جنگلهای پیرچوپان
فارس گزارش میدهدعزم راسخ منابع طبیعی بویراحمد برای مقابله با سودجویان در جنگلهای پیرچوپانمنابع طبیعی بویراحمد برای مقابله و برخورد قانونی با مخربان و سودجویان جنگلهای دشت پیرچوپان و کلهگاه واقع در منطقه سروک یاسوج اعلام آمادگی کرد به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج شهرستان بویدستبند پلیس 2 زورگیر مست را هوشیار کرد/ پایان شبگردی دوستان تبهکار اطراف بازار میوه و تره بار
دستبند پلیس 2 زورگیر مست را هوشیار کرد پایان شبگردی دوستان تبهکار اطراف بازار میوه و تره بار دو پسر مست که شبانه دست به زورگیری زده بودند توسط پلیس شناسایی و دستگیر شدند به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران ساعت 2 و 20 دقیقه چهاردهم اسفند ماه یک فقره زورگیری در بزرگراهرنگ و بویی حماسی در مسیر تربیتی/اجرای طرح همکلاسی آسمانی و لشگر فرشتگان در اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزان
نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان عنوان کرد رنگ و بویی حماسی در مسیر تربیتی اجرای طرح همکلاسی آسمانی و لشگر فرشتگان در اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزان نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان گفت مسیر تربیتی باید رنگ و بوییاین بوی خوش معتادتان می کند! |اخبار ایران و جهان
این بوی خوش معتادتان می کند بسیاری از افراد درباره مضرات سیگار به خوبی آگاهی داشته و نسبت به آن سخت گیری میکنند اما این حساسیت را نسبت به قلیان ندارند کد خبر ۴۸۳۳۲۳ تاریخ انتشار ۲۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸ ۰۰ - 13 March 2015 بسیاری از افراد درباره مضرات سیگار به خوبی آگاهی داشته و نسآیینی به تازگی نوروز، به رنگ و بوی بهار ...
آیینی به تازگی نوروز به رنگ و بوی بهار جامعه > میراث فرهنگی و گردشگری - همه ساله در آخرین روزهای اسفند ماه بنا بر رسمی کهن زنان شهر کوهپایه ای مجن با تهیۀ خاک سرخ و سفید از ارتفاعات البرز شرقی پیرامون شهر اقدام به تجدید نمای خانه های گِلی خود نموده و بدین شکل- بهینه سازی میزان مصرف گاز در کهگیلویه و بویراحمد نیازمند عزم ملی است
بهینه سازی میزان مصرف گاز در کهگیلویه و بویراحمد نیازمند عزم ملی است گچساران - ایرنا - مسوول روابط عمومی شرکت گاز کهگیلویه و بویراحمد گفت بهینه سازی مصرف میزان گاز دراین استان نیازمند عزم ملی است محمود قهرمانی روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود نامناسب بودن ساخت ومحیط کار شوهرم پر از دخترهای جوان است
محیط کار شوهرم پر از دخترهای جوان استتاریخ انتشار دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۱ ۵۳ زن جوان که نمیتوانست تحمل کند شوهرش با همکارهای دخترش در ارتباط باشد تصمیم به جدایی گرفت شوهرم در محیطی کار میکند که دخترهای زیادی در آنجا هستند به گزارش باشگاه خبرنگاران چندی پیش زنمشاور دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد در تهران: فساد اصول و پایههای اقتصادی کشورها را تحت تأثی
مشاور دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد در تهران فساد اصول و پایههای اقتصادی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهدمشاور دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد در تهران گفت فساد اصول و پایههای اقتصادی کشورها را تحت تأثیر قرار داده و اجرای قانون را به مخاطره میابرنامه جدی در حوزه خانواده نداریم/روشهای سنتی همسرگزینی کفاف نیازها را نمیدهد
یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵ ۰۲ معاون ساماندهی امور جوانان گفت متاسفانه در سطح برنامه ریزی کلان در جامعه دولت و مجلس برنامه جدی درباره خانواده ندارند به گزارش سرویس جوانان ایسنا دکتر محمود گلزاری در جشنواره ازدواج و خانواده جوان که امروز یکشنبه در سالنهای همایش وزارت نفت برگزنماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان: مسیر تربیتی باید رنگ و بویی حماسی به خود بگیر
نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان مسیر تربیتی باید رنگ و بویی حماسی به خود بگیردنماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان گفت مسیر تربیتی باید رنگ و بویی حماسی به خود بگیرد به گزارش گروه آموزش و پرورش خبرگزاری فارس حجتا-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها