تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند فرمود: «... هرگاه بنده بگويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، خداى متعال مى‏گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830936300




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

انفجار بمب در دستان ترقه‌ ساز حرفه‌ ای


واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: سال بود که برای چهارشنبه آخر سال ترقه درست می‌کرد.امیر ۲۰ سال دارد. اهل یکی از شهرک‌های شهر سمنان است.دوستانش از او به‌عنوان متخصص درست کردن ترقه‌های بزرگ با صدای انفجاری بالا نام می‌برند. او آنقدر در این کار مهارت داشت که در ایام چهارشنبه آخر سال کسی توان رقابت با او را در مسابقه تهیه ترقه نداشت.

به گزارش تراز ،۵ سال بود که برای چهارشنبه آخر سال ترقه درست می‌کرد.امیر ۲۰ سال دارد. اهل یکی از شهرک‌های شهر سمنان است.دوستانش از او به‌عنوان متخصص درست کردن ترقه‌های بزرگ با صدای انفجاری بالا نام می‌برند. او آنقدر در این کار مهارت داشت که در ایام چهارشنبه آخر سال کسی توان رقابت با او را در مسابقه تهیه ترقه نداشت.وقتی در چهارشنبه آخر سال انفجار بمب دست سازش شهرک را در وحشت فرو می‌برد، همه دوستانش می دانستند که باز هم او دست به کاری ابتکاری زده است. خودش می‌گوید مواد لازم برای تهیه ترقه را از تهران خریداری می کرد. او ترکیب مورد نیاز برای ساخت چنین مواد انفجاری را به مرور زمان یاد گرفته است. امسال قول داده بود که یکی از بی‌نظیر‌ترین انفجارها را طراحی کند. دوستانش خیلی کنجکاو بودند تا بدانند شاهکار امسال او چه چیزی خواهد بود.
امیر ترقه می‌خواست با کار جدیدی که قرار بود انجام دهد همه دوستانش را شگفت زده کند. او امسال به تازگی در یک نانوایی مشغول به‌کار شده است. پدرش کارگر است و با درآمد ناشی از کاری پرزحمت تنها پسرش را بزرگ کرده است.
مادرش می‌گوید همواره سعی کرده تا فرزندش را از این کارها منع کند اما تاکنون موفق به این مهم نشده است. امیر ۲۰ بهار است لحظه نو شدن سال، روئیدن شکوفه‌ها و تحویل سال نو را در کنار خانواده‌اش بوده است. او عاشق این لحظه است. لحظه‌ای که آدم‌ها با کنار گذاشتن تمام پلیدی‌ها و زشتی‌ها تلاش نویی را برای تازه شدن آغاز می‌کنند.
نقطه ضـعف بزرگ امیر ناتوانی اش برای مقابله با هیجان کاذب و لحظه ایجاد انفجار و ترقه بازی در ایام پایانی سال است. بارها به خودش قول داده تا دور و بر این کار را خط قرمز بکشد اما هر بار با رسیدن این ایام پا روی قولش گذاشته و باز هم ترقه درست کرده است.بازهم انفجار ایجاد کرده و هیجانی که به‌قول خودش تنها چند ثانیه طول کشیده و بعد از آن پشیمانی از اینکه چرا به‌قول خودش پشت پا زده است.
امیر باز هم زیر زمین مخروبه نزدیک خانه شان را برای تهیه مقدمات کارش انتخاب کرده بود. او مدتی قبل با سفر به تهران همه مواد لازم را خریده و در حال تهیه بزرگترین بمب دست‌سازی بود که تاکنون ترکانده است.دوستانش لحظه شماری می‌کردند که امیر ترقه این بار چه هیجانی را در شهرک ایجاد خواهد کرد. همه جا تاریک بود.او زیر نور کم سوی چراغ دستی با ظرافت تمام سرگرم ترکیب کردن مواد انفجاری و سنگ بود. در شهرک این شایعه در میان دوستانش دهان به دهان می‌چرخید که امیر امسال کولاک خواهد کرد!
او با فکر کردن به حرف‌هایی که درباره‌اش می‌زدند ناخود آگاه لبخندی گوشه لبانش می‌نشست. برای لحظه‌ای در فکر روز چهارشنبه آخر سال فرو رفت. دوستانش را می‌دید که همه کناری ایستاده و انگشت به دهان بمــــب ساخته شده او را نگاه می‌کردند و دقایقی بعد با پرتاب این ترقه بزرگ دست ساز صدای انفجار مهیبی ساختمان‌های اطراف را به لرزه در می‌آورد. دوستانش برای او دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند و امیر، سلطان ترقه منطقه می‌شد.
هوا تاریک است. عقربه ساعت شمار نیم ساعتی است که از ۹ گذشته است. همه جا ساکت است. امیر در زیر زمین مخروبه با دقت کارش را انجام می‌دهد.لنت سیاه رنگ چسب را از جیب کاپشن‌اش بیرون می‌آورد. تقریباً بمب آماده شده است. مراحل پایانی کار است. او به مادرش قول داده این بار آخرین سال تهیه بمب و ترکاندن آن در ایام چهارشنبه آخر سال از طرف او باشد. مادرش از او ناراحت بود ولی می‌دانست که بعد از اتمام کار باز هم با قربان صدقه رفتن‌هایش می‌تواند دل نازک او را به‌دست آورد. او طاقت ناراحتی مادر را نداشت. مادری که در این دنیا فقط همین یک پسر را داشت.
انفجار غیر منتظره
همه چیز در چشم بر هم زدنی اتفاق افتاد.امیر داشت لنت را دور پارچه می‌پیچید که بمب از دستش سر خورد. او که اصلاً انتظار این رخداد را نداشت نتوانست عکس العمل مناسبی نشان دهد.بمب روی زمین افتاد و در چشم بر هم زدنی انفجار مهیبی در محله رخ داد.
ترکش‌های بمب دست ساز تن و بدن امیر ترقه را سوزاند. انفجار چنان شدید بود که جوان ترقه ساز را از جایش بلند کرده و چند متر آن‌طرفتر به دیوار کوبید. ساکنان منطقه وحشت زده از صدای انفجار خود را به کوچه رسانده و از هم درباره محل انفجار می‌پرسیدند.در تاریکی شب همسایه‌ها با شنیدن فریاد‌های سوختم سوختم پسر جوانی توجهشان به آن‌طرف جلب شد. پسر جوان در حالی‌که تلو تلو می‌خورد چند قدم به جلو برداشت و بعد روی زمین افتاد و از هوش رفت.
با توجه به وضعیت به‌وجود آمده پیکر بی‌هوش امیر برای مداوا به بیمارستان سوانح و سوختگی زارع ساری منتقل شد.حالا او وضعیت متفاوتی را تجربه می‌کند. ممکن است چهارشنبه آخر سال و لحظه تحویل عید و نوروز را روی تخت بیمارستان بماند.
مادرش خانه تکانی را رها کرده و بر بالین پسر مانده و پدر نیز کارهایش را به فرد دیگری سپرده تا از تنها پسرش مراقبت کند. 
امیر که روی تخت بیماران بستری است، می‌گوید: خیلی پشیمانم. همه این اتفاق تنها برای یک لحظه هیجان سرم آمد.فکر می‌کردم اگر به این کار نه بگویم جلوی دوستانم کم آورده ام اما حالا آنها در کنار خانواده شان هستند و از روزهای عید لذت می‌برند و من باید نگاهم به سقف باشد.حالا پشیمانم اما فکر می‌کنم دیر متوجه کار خطایم شدم. وقتی بمب ترکید در چند لحظه اول تصور می‌کردم دستم قطع و چشمانم کور شده است.
در همان لحظات که درد زیادی را تحمل می‌کردم برای یک لحظه فیلم‌هایی که از حوادث ترقه بازی‌ها در تلویزیون دیده بودم در مقابل چشمانم رژه رفتند. تصور اینکه دیگر نخواهم دید یا دستم را قطع شده ببینم شوک زیادی به من وارد شد.
وقتی از زیر زمین بیرون آمده و خود را به کوچه رساندم چشمانم را باز کرده و مردم را دیدم، از خوشحالی از هوش رفتم. فکر می‌کنم خدا زندگی دوباره به من داده است. این زندگی را مدیون دعاهای مادرم هستم.





شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 13:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تراز]
[مشاهده در: www.taraznews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن