تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835648906
سحر دولتشاهی: عاشق باشی، خوشبختی+تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: سحر دولتشاهی: عاشق باشی، خوشبختی+تصاویر
سحر دولتشاهی بهترین بازیگر زن نقش مکمل جشنواره فجر امسال در اولین گفت و گویش بعد از دریافت این جایزه از 15 سال حضور در عرصه بازیگری و گرفتن اولین سیمرغ بلورینش می گوید.
سحر دولتشاهی بهترین بازیگر زن نقش مکمل جشنواره فجر امسال در اولین گفت و گویش بعد از دریافت این جایزه از 15 سال حضور در عرصه بازیگری و گرفتن اولین سیمرغ بلورینش می گوید.در همه جای دنیا اگر قرار باشد نردبان موفقیت را طبیعی، تاکید می کنم طبیعی (!) طی کنید باید صبوری کنید، حرکتی آهسته و پیوسته داشته باشید و مدام سعی تان بر این باشد که- کم یا زیاد- فقط رو به جلو حرکت کنید. شاید اگر بخواهیم یکی از نمونه های موفق رسیدن به موفقیت با صبوری را در سینمای این سال های مثال بزنیم، سحر دولتشاهی به عنوان بازیگر، نمونه خوبی باشد. دولتشاهی خیلی اصولی وارد بازیگری شد. از اواخر دهه 70 با تئاترهای دانشجویی کارش را آغاز کرد، بدون عجله و هیاهو و از اواسط دهه 80 با ایفای نقش های کوتاه پایش به سینما باز شد. در اواسط دهه 80 در سینما با حضور در آثار کارگردانانی چون بهرام بیضایی، اصغر فرهادی، همایون اسعدیان، بهرام توکلی و زنده یاد رسول ملاقلی پور نشان داد که حاضر است کم کار باشد، نقش های کوتاه بازی کند، اما به هر قیمتی جلوی دوربین نرود؛ مسیری که باید امیدوار باشیم حرکتش در آن همچنان ادامه داشته باشد. تلاش های سحر دولتشاهی آن هم در سالی که حاشیه های زیادی را تحمل کرد، بالاخره در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر نتیجه داد. بازی های قابل تحسین او در دو فیلم «عصر یخبندان» و «شکاف» باعث شد اولین سیمرغ بلورین دوران بازیگری اش را برای «عصر یخبندان» به دست اورد. برخلاف بسیاری از مواردی که همه می توانیم به راحتی آنها را به خاطر بیاوریم در منصفانه بودن سیمرغی که به دولتشاهی رسید، تقریبا هیچ اختلاف نظری وجود ندارد و این ارزش سیمرغی را که او گرفته، بیشتر از قبل می کند. شاید زمانی که سحر دولتشاهی سیمرغ را با افتخار و خوشحالی فراوان بالای سرش برد، خیلی ها هم از سیمرغی که او برده بود خوشحال شدند. چرا که به هر حال وقتی به مسیری که او رفته نگاه می کنیم، حق می دهیم از به ثمر رسیدن تمام تلاش های 15 سال گذشته اش تا این اندازه خوشحال باشد. موفقیت او در جشنواره امسال بهانه خوبی بود تا به سراغ او برویم و کمی مسیری را که طی کرده، با هم مرور کنیم. دولتشاهی در این گفت و گو با سعه صدر به سوالات جواب داد؛ حتی آنها که به قول خودش می توانست خیلی راحت بگوید جوابی برایشان ندارد.
سحر دولتشاهیبرخلاف خیلی ها، سحر دولتشاهی کاملا آهسته و پیوسته کارش را با اولین و شاید مهم ترین مدوم بازیگری یعنی تئاتر آغاز کرد. پس گفت و گو را هم با رجوع به همان ابتدای کارتان آغاز می کنیم. حضور در عرصه تئاتر چگونه رخ داد؟اول، این را بگویم که رشته تحصیلی ام مترجمی فرانسه و ادبیات نمایشی است، دانشگاه ما به این شکل بود که از همن ابتدا گرایشی را که می خواستیم، انتخاب می کردیم. استادهای بسیار خوبی در این رشته داشتم، خودم و آنها امید زیادی داشتیم که من روزی در بخش نوشتن، این حرفه را ادامه دهم، ولی همان سال ها بازیگری را با تئاترهای دانشجویی آغاز کردم. اولین کار حرفه ای ام در تئاتر هم کاری بود به نام «نیمروز خواب آلود» به کارگردانی آیت نجفی که در همان دوران دانشجویی کار کردم، عضویت در آن گروه برایم خیلی جالب بود. ما کار کارگاهی می کردیم، ساعت ها و روزهایی طولانی تمرین کردیم که نتیجه تلاشمان روی صحنه بردن متنی بود که فقط سه شب فرصت اجرایش را پیدا کردیم. بعد از آن بود که با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد کار کردم و دو کار روی صحنه بردیم که در آنها دستیاری هم می کردم. به این ترتیب از همان سال های 80، 79 کار حرفه ای را در تئاتر شروع کردم.گفتید استادهایتان می گفتند نویسنده شوید، بهتر است، چه انگیزه یا چه اتفاقی باعث شد که بازیگری را ترجیح دهید؟هنوزم معتقدم نوشتن خیلی متعالی است و فعالیت در این بخش جزو آرزوهایم باقی مانده، ولی به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که جنس توانایی ام در زمینه خلاقیت هنری به کارهای گروهی بیشتر می خورد، در حالی که نوشتن با توجه به ماهیتش تنهاطلبی بیشتری نیاز دارد.این یک بخش ماجراست، ولی بیشتر می خواهیم به آن جرقه اولیه برسیم؛ آن جرقه ای که وقتی زده شد، خانم دولتشاهی با خودش گفت من باید بازیگر شوم.خب من از دوران بچگی تماشاگر حرفه ای تئاتر بودم، یادم هست که وقتی هشت سالم بود با پدرم برای دیدن یک تئاتر به سالن چهارسو رفتیم. وقتی فضا تاریک شد،درست قبل از اینکه تئاتر آغاز شود، تپش قلب شدیدی گرفتم، نمی دان چگونه می شود آن حس را توصیف کرد، ولی انگار احساس می کردم به این فضا تعلق دارم. هنوز هم که هنوز است، من از آن دسته تماشاگرانی هستم که دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب به شدت هیجان زده ام می کند؛ مثلا در بچگی همه تئاترهای کانون پرورش فکری در پارک لاله را دوبار دوبار می دیدم یا خاطرم هست 11، 12 سالم بود که پدرم فیلم «چریکه تارا» یا «مرگ یزدگرد» به کارگردانی آقای بیضایی را با کیفیت بسیار نازلی پیدا کرده بود، وقتی آن فیلم ها را دیدم، به قدری به هیجان آمدم که با خودم می گفتم آخرش من بازیگر می شوم. (می خندد)آن تئاتری را که هشت سالگی رفتید، به خاطر دارید؟خیلی دنبال کردم که ببینم چه بود، اتفاقا به آقای پسیانی گفتم که آقای خسروی یک اجرا از «باغ آلبالو»ی آنتوان چخوف در آن سال ها روی صحنه برده که فکر می کنم آن را دیده ام. آقای پسیانی گفت این تئاتر اجرا شده ولی آن سال ها در سالن چهارسو اجرا نشده، فعلا که کمی آدرس هایم اشتباه است. با این حال مطمئنم که کاری از چخوف بود. پدرم هم چون خیلی من را به تماشای تئاتر می برد، دقیقا یادش نیست کدام تئاتر، اثر ماندگاری روی من داشته، ولی خیالتان راحت، قطعا پیدایش می کنم. (می خندد)از پدرتان گفتید، شما را تئاتر می بردند و فیلم های خوب را حتی با کیفیت پایین پیدا می کردند و شما هم تماشایشان می کردید. زمانی که تصمیم گرفتید از قالب تماشاگر خارج شوید و بازیگری را به عنوان مسیر اصلی زندگیتان انتخاب کنید، موضع پدر یا کلی تر خانواده تان چه بود؟خانواده ما عموما در رشته هایی غیر از این، مثل شاخه های مهندسی و پزشکی تحصیلات دارند، زمانی که می خواستم از رشته مهندسی شیمی در دانشگاه انصراف بدهم و وارد این مسیر شوم، خانواده و پدرم تاکید داشتند شغلی را انتخاب کنم که بشود انتخابش کرد نه اینکه منتظر باشم تا برایش انتخابم کنند، ولی زمانی که عشق زیادم به کاری که انجام می دهم دیدند، حمایتم کردند. البته خدا را شکر در خانواده ای بزرگ شدم که تصاویر زیادی از کتاب خواندن آنها در ذهنم وجود دارد؛ خانواده ای که هنر را دوست دارند حتی با اینکه هنر راهی نیست که از آن پول درآورند.
سحر دولتشاهیحالا که سیمرغ گرفته اید، آن نگاه مهربانانه و تاییدآمیز نهایی را از جانب خانواده تان می بینید؟خیلی چیزها آماده کرده بودم که اگر سیمرغ گرفتم، بگویم اما آن قدر استرس گرفتم که تمامش یادم رفت، با این حال اسم تک تک اعضای خانواده ام را گفتم؛ چرا که فقط بحث تشویق کردن هایشان نبود، آنها بزرگ ترین منتقدان من هم هستند. خواهر و برادرم آدم های با معلوماتی هستند و هروقت قرار است خانواده ام بیایند و کار جدیدی از من ببینند، به شدت هیجان زده می شود که نکند الان این یکی را نپسندند؛ مثلا این جوری نیست که پدرم برای هرکاری که بازی می کنم، بگوید: «به به دخترم چه کارهای خوبی کرده» بعضی وقت ها انتقادهای تند و تیزی به کارهایم دارد و سر بعضی کارها نشسته ایم و با هم ساعت های جدی بحث کرده ایم. گاهی وقت ها فکر می کنم پدرم باید منتقد سینمایی می شد. خانواده ام همیشه نگرانی های خاص خودشان را داشته اند ولی این باعث نشده که لحظه ای دست از حمایت من بکشند. حالا هم که خدا را شکر همه چیز بهتر هم شده. (می خندد)محمد رحمانیان، آتیلا پسیانی، محمد یعقوبی، محمد عاقبتی، امیررضا کوهستانی و حمید امجد تعدادی از کارگردان های مطرحی هستند که در تئاتر با آنها همکاری داشته اید. مهم ترین تاثیری که امثال این کارگردان ها می توانند بر بازیگری مثل سحر دولتشاهی بگذارند از کدام زاویه و چگونه است.از یک طرف خود حضور در تئاتر برای یادگیری مهم ترین نکته های بازیگری نه تنها لازم، بلکه به نظرم واجب است، از طرف دیگر، کار کردن با تک تک کارگردان هایی که نام بردید به تنهایی می تواند یک کلاس درس کامل برای یک بازیگر باشد. من کلا فضای آکادمیک را دوست دارم. هنوز هم اگر جایی وُرک شاپ خوبی برگزار شود، حتما شرکت می کنم تا سطح سوادم را در مورد کاری که انجامش می دهم، بالا ببرم. در حال حاضر هم در حال گذراندن یک ورک شاپ آن لاین با موضوع «جهانی شدن تئاتر» هستم که یک دانشکده بسیار خوب در مونیخ آن را برگزار می کند. در همین راستا کارکردن با این چهره های سرشناس و کاربلد نه تنها لذت بخش و آموزنده است، بلکه افتخارآمیز هم هست. البته این افتخار را به مفهوم تعارفات معمول از این دست نگیرید، بلکه واقعا وقتی می بینی در مسیر کاری ات با این چهره ها آن هم در فضاهای مختلف و متنوع کار کرده ای ناخودآگاه تصور می کنی مسیری که آمده ای درست و رو به جلو است.کدام تجربه تان در تئاتر بود که از آن به بعد در خودتان احساس کردید که «نه واقعا کاری که دارم انجام می دهم بازیگریست»؟الان که فکر می کنم حقیقتش همه کارهای صحنه ای ام را دوست دارم. هرشب اجرای تئاتر با توجه به رو در رویی مستقیم با تماشاگر تجربه جدید و متفاوتی است ولی کاری که خیلی دلم برایش تنگ می شود و بارها به کارگردانش گفته ام که دوست دارم می شد هرچند سال یک بار دوباره آن را بازی کنم «تجربه های اخیر» به کارگردانی محمدرضا کوهستانی است. فضای کار به گونه ای بود که هر بار به آن فکر می کنم، احساس متفاوتی درخصوص آن دارم، مثل فیلم هایی است که هر چند وقت یکبار دوباره آنها را می بینی و احساس می کنی چیز جدیدی در آنها کشف کرده ای. از این نظر «تجربه های اخیر» خیلی برایم عزیز است ولی خوشحالم که کارنامه کاری ام در تئاتر به گونه ای است که می توانم تمام قد پشت همه کارهایی که انجام داده ام بایستم.
سحر دولتشاهیاولین باری را که جلوی دوربین قرار گرفتید، به خاطر دارید؟دقیقا. پلانی بود که من و خانم هدیه تهرانی در «فرزند صبح» مقابل هم بودیم. اولین بار بود که دوربین 35 میلی متر می دیدم، بوقش را که شنیدم، این قدر ترسیدم که با خودم گفتم: «خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه» فشار زیادی تحمل کردم؛ چون برای اولین بار با دنیایی از بازیگری آشنا شدم که ادبیات خاص خودش را داشت و با آنچه تا آن زمان تجربه کرده بودم، متفاوت بود. یادم هست که چقدر خانم تهرانی در آن کار پارتنر خوبی برای من بود و چقدر صادقانه و مهربانانه هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد. حضور او در اولین تجربه سینمایی ام آرامش خیلی زیادی به من داد.آن ترسی که در اولین تجربه جلوی دوربین داشتید از کدام فیلم به بعد از بین رفت؟هیچ وقت از بین نرفت. من هنوزم هر فیلمنامه ای که می خوانم و برای حضور در آن قرارداد می بندم، آن استرس را با خود دارم، فقط با این تفاوت که الان این استرس با آگاهی و دانش همراه شده است که کنترل کردنش را برایم ساده تر کرده. شما حساب کنید من هنوز هم برای دیدن تئاتر، همان هیجان کودکی را دارم. بازی کردن که جای خودش را دارد.در کارنامه سینمایی شما هم مثل تئاتر نام کارگردان های سرشناسی به چشم می خورد. از اصغر فرهادی و بهرام بیضائی تا مسعود کیمیایی، مرحوم ملاقلی پور و بهرام توکلی و حتی تجاری ساز موفقی مثل حسین فرح بخش. این کارنامه چگونه شکل گرفته است؟ چرا و چگونه کارگردان های مهم به سراغ شما آمده اند؟بعضی ها را می دانم چگونه و چرا به سراغ من آمده اند و بعضی ها را نمی دانم. ولی شاید چون زمانی آدمی بودم که از ریسک کردن در زمینه همکاری با کارگردان های مختلف می ترسیدم، انتخاب هایی می کردم که نسبت به نتیجه نهایی کار حداقل اطمینان را داشته باشم. نتیجه این انتخاب ها کارنامه ای شده که شما الان از آن حرف می زنید، شاید همیشه بیشتر از اینکه حواسم به درست دیده شدن خودم در یک کار باشد، به این فکر کرده ام که کار خوبی را در کلیت اثر انتخاب کنم.فکر می کنید ریسک نکردن در این حد و اندازه کار درستی برای بازیگر است؟خب الان فکر می کنم باید یکسری ریسک ها را انجام می دادم یا حداقل زودتر انجام می دادم، ولی راستش خیلی فرقی نمی کند.چرا؟به نظرم همه اتفاق ها در زمان درستش به بهترین شکل رخ می دهد.از آن انتخاب شدن هایی که غافلگیرتان کرد و خیلی دوستش داشتید، یکی را تعریف کنید.خب خیلی از انتخاب ها غافلگیرم کرد. حتی خیلی از آنها که در نهایت به دلایل مختلف امکان همکاری پیدا نکردیم. ولی از آنها که کاملا یادم هست، انتخابم برای بازی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» به کارگردانی بهرام توکلی بود و فکر می کنم آقای ملکان هم من را برای بازی در آن نقش پیشنهاد کردند. خب من خیلی دوست داشتم با آقای توکلی همکاری داشته باشم، خیلی زیاد. دیدن فیلم های آقای توکلی همیشه از علاقه مندی های من بوده و هست. به همین خاطر وقتی برای این فیلم به من زنگ زدند، خیلی خوشحال شدم، مدتی هم بود که از سینما دور بودم، هیجان من از حضور در این کار خیلی زیاد بود؛ آن قدر زیاد که بلافاصله بعد از آن تماس، زنگ زدم به ترانه علیدوستی و با ذوق و شوق هیجانم را با او تقسیم کردم.مسائل مالی چقدر در انتخاب های شما موثر است؟ مثلا اگر پیشنهادی شود که از نظر کیفیت شاید خیلی نظر خانم دولتشاهی را جلب نکند ولی به لحاظ مالی کاملا مقرون به صرفه باشد، قبول می کنید؟راستش من تا امروز کاری نکرده ام که پول خیلی عجیب و غریب بابتش بگیرم (می خندد) و از طرفی هم به خوب زندگی کردن اعتقاد دارم. ولی همیشه سعی کرده ام استانداردهایی را که برای کار کردن در نظر گرفته ام، رعایت کنم چون کاری که دوست نداشته باشم به شدت از لحاظ روحی به من فشار وارد می کند و دوست ندارم به خاطر پول این فشار را تحمل کنم.بالعکس این چطور؟ یعنی مثلا پول خیلی خوبی به شما ندهند، ولی بدانید نتیجه کار برایتان خوب خواهدبود.تاحالا خیلی انتخاب های این مدلی داشته ام؛ انتخاب هایی که حال و هوای رفاقتی تری داشته اند یا شرایط پروژه به گونه ای بوده که از لحاظ مالی چندان نمی توانسته تامین کننده سقف معمول دستمزدم باشد ولی با این حال چون کار را دوست داشتم، حاضر شدم در مورد مساله مالی سختگیری نکنم. هرچند کی بدش می آید که هم کار خوب بکند و هم دستمزد خوبی بگیرد. البته منظورم رقم های نجومی نیست. همان حد استاندارد را هم بدهند ما راضی هستیم (می خندد). راستش دوست ندارم از فیلمنامه ای خوشم بیاید، ولی بگویند پول ندارم، همیشه امیدوارم پول به آن پروژه هایی برسد که با سلیقه من جور است، ولی تا به حال خیلی این جوری نبوده.از آن دسته بازیگرانی هستید که اعتبار کارنامه کاریتان بیشتر به کارهایی بر می گردد که نقش مکمل بوده اید. حتی اولین سیمرغ تان را هم برای یک نقش مکمل گرفتید. به این اعتقاد دارید که اصولا در سینما چه در ایران و چه در جهان بازیگرهایی هستند که برای نقش های اصلی ساخته شده اند و بازیگرانی هم هستند که خوراکشان درخشیدن در نقش های مکمل است.من معتقدم اندازه نقش نمی تواند بازیگر خوب را محدود کند. ولی خب کارنامه کاری من به گفته شما پر از نقش های مکمل است، پس بنابراین تا زمانی که تعداد نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملی که بازی کرده ام، نشود نمی توانم درخصوص حرفی که می زنید، قضاوت درستی کنم؛ مثلا فیلم «ماراتن زمین» به کارگردانی کمال تبریزی که چهار سال پیش آن را بازی کردم، هنوز دیده نشده و اولین فیلمی که به عنوان نقش اصلی دیده شدم «مستانه» بود و امیدوارم فیلم «نیم رخ ها» به کارگردانی آقای ایرج کریمی که به تازگی در آن بازی کردم هم به خوبی دیده شود و نظرها را درخصوص آن بشنوم. کم کم وقتی اندازه نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملم شود، می توانم این قضاوت را داشته باشم که در کدام زمینه موفق ترم، ولی طبق همان حرفی که زدم اگر بازیگری کارش را بلد باشد از پس هر اندازه نقشی بر می آید.
سحر دولتشاهیاز خیلی ها شنیدم پشت دوربین از آن دسته بازیگرانی هستید که شوخ و پرانرژی اند. با توجه به اینکه به هر حال در زندگی روزمره هر آدمی مشکلات و منحنی های خاصی وجود دارد، زمانی که قرار است جلوی دوربین یا روی صحنه بروید، چقدر همه مشکلات را پشت در لوکیشن می گذارید و بعد وارد کارتان می شوید؟ اصلا به این روش اعتقاد دارید؟خیلی خوشحالم که پشت سرم حرف های خوبی زده می شود. به نظر همه سرمایه یک بازیگر، دردها و لحظات شیرینی است که تجربه کرده، اگر قرار باشد سر فیلمی سکانسی را بازی کنم و از تجربیات شخصی و زندگی ام وام نگیرم، خیلی تنگدستم. هیچ وقت رابطه زندگی خودم را با زندگی نقش قاطی نمی کنم. بنابراین هیچ وقت چیزی از خودم را پشت در نمی گذارم.به نظرتان «عصر یخبندان» همان فیلمی بود که حقتان بود برایش سیمرغ بگیرید؟ یا بهتر بگوییم خودتان چنین احساسی برای سیمرغی که گرفتید، دارید؟واقعا نمی توانم بگویم حق من بود سیمرغ بگیرم یا دوستان دیگرم که نامزده شده بودند، ولی می توانم با اطمینان بگویم که برای این فیلم خیلی زحمت کشیدم. تک تک عوامل از بازیگران و کارگردان انرژی بسیار خوبی به من دادند و کمک های زیادی برای بهترشدن نقش کردند. نقشی که در «عصر یخبندان» بازی کردم ریسک بسیار بزرگی برای من بود، چون با یک اشتباه کوچک نقش می توانست تبدیل به یک تیپ کلیشه ای شود، اما خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داد تا این تلاش گروهی ثمربخش باشد.با توجه به اینکه نقش های امسالتان در «عصر یخبندان» و «شکاف» مملو از اکت های حسی بیرونی و لحظات پرتنش فراوان بود، شاید جالب باشد برایمان بگویید سخت ترین لحظاتی که در این دو فیلم تجربه کردید، کجا بود؟خب «شکاف» واقعا یک پیچ مهم در بازیگری ام بود و سکانس پایانی فیلم واقعا تمام ابعاد زندگی ام را تحت الشعاع قرار داد. شخصا برایم تجربه بسیار عیجبی بود. اما در مورد نقشم در عصر یخبندان این نکته جالب است که وقتی اولین بار فیلمنامه را خواندم،خودم این شخصیت را پیدا نمی کردم و خیلی دوستش نداشتم، خب مطمئن بودم با این ذهنیت و نگاه نمی توانم نقش را درست بازی کنم، چون من حتما باید نقشی را که بازی می کنم، دوست داشته باشم و بغلش کنم.چی شد که توانستید نقش را بغل کنید؟دلم برایش سوخت و دیدم عسل برای بقایش چه ماسک های مختلفی زده و چقدر از واقعیتی که دارد فرار کرده. البته در پیداکردن خیلی از ریزه کاری های این شخصیت، آقای کیایی به من کمک کردند.و بالاخره سوال آخر، سال 93 تمام شد و وارد سال 94 می شویم. خانم دولتشاهی سال 93 را برای خودش چگونه تعریف می کند و دوست دارد سال 94 چگونه برایش تعریف شود؟سال 93 در عین حال که سال شلوغی برایم بود در تنهایی لذت بخشی هم سپری شد. نه فقط به عنوان یک بازیگر، بلکه در خیلی جهات رشد خوبی داشتم، سال 93 غم شیرینی برایم داشت و یک رهایی جالبی برایم بود. برای سال 94 و همه سال هایی که می آیند هم امیدوارم مهر بیشتری وجود داشته باشد هم از طرف من نسبت به اطرافیانم و هم از طرف آنها نسبت به من.دوست دارم حال مردم کشورم خوب باشد، آرزوهای خیلی خوبی برایشان دارم، خصوصا در دورانی که احساس می کنم کمی بیش از حد طبیعی دلمردگی و ناراحتی در آنها وجود دارد، خیلی دوست دارم خیابان های کشور همیشه پر از مردم سالم و سرحال و خندان باشد.خط قرمزی به نام حریم خصوصی که نباید حتی نزدیک آن شدزخم های کهنه را تازه نکنیمیکی زمانی بازیگر یا هر شخص دیگری اطلاعات بخشی از زندگی خصوصی اش را در مصاحبه ها یا روابط اجتماعی اش به شکل عمومی در اختیار مخاطبان قرار می دهد. من هم {متاسفانه} در مقطعی این کار را کردم.خب بعد از اینکه این اطلاعات را دارید، مخاطب پیگیر آن بخش زندگی خصوصی شما می شود، این مساله را کاملا درک می کنم، ولی گاهی مسائلی پیش می آید و طی آن سوالاتی از شما می شود که با تمام احترامی که برای پرسش کننده اش قائل می شود اما جواب دادن به آن سوال ها باعث می شود پای افراد ذینفع دیگری غیر از خود شخص هم به میان بیاد از اینجا به بعد ماجرا اصلا قشنگ نیست.یادمان باشد که گاهی کنجکاوی های ته ذهن ما زخم یک نفر است که ما مدام در حال کندن آن هستیم. خیلی بهتر است قبل از پرداختن به هر موضوعی به این نکته فکر کنیم. واقعا مقابل این حجم از کنجکاوی ها ایستادن، کار بسیار سختی است. با این حال من از مردم می خواهم نه تنها در این مورد، بلکه در بسیاری از موضوعات روزمره زندگیشان این جمله را فراموش نکنند که چیزی را که برای خودشان دوست ندارند برای دیگران هم دوست نداشته باشند.به هرحال هر کسی که مخاطب داشته باشد به شکلی کاملا طبیعی مدام در حال رودررو شدن با سوالاتی از این قبیل است، در همه جای دنیا هم این اتفاق رخ می دهد. اما نحوه برخورد شخص با آن موضوع می تواند به آدم ها نشان دهد که آیا او دوست دارد درخصوص هر اتفاقی در زندگی خصوصی اش پاسخگو باشد و اطلاعات بدهد یا نه.بهتر است گاهی به این فکر کنیم که شاید طرف مقابلی که ما در مقابل این سوالات قرارش می دهیم، دارد تلاش می کند از موضوع مورد بحث ما دور شود و از آن عبور کند. پس به نظرم در این مواقع بهتر است کمی خودمان را جای طرف مقابل بگذاری.درباره حس و حال دولتشاهی از حس و حال لحظه دریافت سیمرغ می گویددر همان لحظه گفتم دمت گرمزمانی که کار می کنم، برنامه ریزی خاصی در مورد گرفتن سیمرغ ندارم (می خندد) این بار هم از لحاظ کاری سال بسیار لذت بخشی داشتم، حتی اگر سیمرغ نمی گرفتم. ولی تجربه بسیار عجیبی بود، هیچ وقت فکر نمی کردم این قدر هیجان زده شوم. احساس کوهنوردی را داشتم که قله ای را فتح کرده. وقتی جایزه را بالای سرم گرفتم، یواشکی به خودم گفتم: «دمت گرم». راستش هنوز هم وقتی به لحظه گرفتن سیمرغ فکر می کنم، ذوق می کنم ولی خب تغییر خاصی در من ایجاد نشده، هنوز همان سحر دولتشاهی هستم که عاشق کارش است؛ همان آدمی که وقتی کار می کند، بهترین احساس ممکن را نسبت به زندگی اش دارد. همیشه گفته ام در دنیا آدم های کمی پیدا می شوند که شغلشان همانی است که عاشقش هستند و از اینکه در چنین دسته ای هستم، خیلی احساس خوشبختی می کنم.علت کم کاری در تلویزیونکار خوب باشد می روممن نه تنها به تلویزیون کاری ندارم، بلکه تاثیرگذاری و اهمیت آن را به خوبی درک می کنم. خیلی ها می گویند الان مردم پای شبکه های ماهواره ای می نشینند یا مدیوم های دیگری را برای سرگرم شدن انتخاب می کنند ولی اگر بخواهیم فراگیر به این مساله نگاه کنیم، می بینیم که اتفاقا هنوز هم خیلی از ایرانی ها همچنان انتخاب اولشان تلویزیون خودمان است. در این شرایط، آدم نباید حضور در چنین مدیومی را از دست بدهد؛ چرا که وقتی می بینم هنوز هم مردم من را با شخصیت «سرهنگ ناهید» در «مسافران» می شناسند یا «نابرده رنج» را به یاد دارند، متوجه قدرت و نفوذ این مدیوم در بین مردم می شودم ولی خب طبق حرف های قبلی مان شرط اصلی حضورم در هر کاری کیفیت است، بنابراین اگر کار با کیفیتی هم در تلویزیون به من پیشنهاد شود و شرایط حضور در آن کار را به لحاظ زمانی داشته باشم، چرا که نه.مجله همشهری جوان
پنجشنبه 21 اسفند 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]
صفحات پیشنهادی
سحر دولتشاهی: عاشق باشی، خوشبختی
سحر دولتشاهی عاشق باشی خوشبختی سحر دولتشاهی بهترین بازیگر زن نقش مکمل جشنواره فجر امسال در اولین گفت و گویش بعد از دریافت این جایزه از 15 سال حضور در عرصه بازیگری و گرفتن اولین سیمرغ بلورینش می گوید مجله همشهری جوان - محمدصادق شایسته سحر دولتشاهی بهترین بازیگر زن نقش مکمل جشنآخرین وضعیت فیلمی با بازی هومن سیدی و سحردولتشاهی + عکس
سهشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲ ۱۷ فیلم سینمایی نیمرخها به کارگردانی ایرج کریمی فرم حضور در بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر را پر کرد به گزارش ایسنا طبق اعلام علی حضرتی تهیهکننده این فیلم این درحالی است که نسخه بازبینی نیمرخها زودتر از موعد مقرر تحویل دبیرخانه جشنواره فیلم فجانتشار 5 آلبوم جدید از سوی موسسه ارغنون از «شاعرانههای پیانو» تا «مجلس عاشقکشی»
انتشار 5 آلبوم جدید از سوی موسسه ارغنوناز شاعرانههای پیانو تا مجلس عاشقکشیطی روزهای جاری نشر موسیقی ارغنون تعدادی از آلبومهای در دست تولید خود را منتشر و روانه بازار کرده است از میان این عناوین سه اثر با اجرای دکتر کیومرث پیرگلو بوده که در دو ژانر موسیقی سنتی و کلاسیک غربی اسرزمایش عاشقان محمد(ص) در بجنورد
۲۴۹۵۵۶ ۱۳۹۳ ۱۲ ۱۰ - ۱۰ ۳۵گزارش تصویری رزمایش عاشقان محمد ص در بجنورد عکاس وحید خادمی اجرا توقف ذخيره تمام تصاوير ۱۳۹۳ ۱۲ ۱۰ - ۱۰ ۳۵پاسخ تند «سحر قریشی» به هتاکان به وی
پاسخ تند سحر قریشی به هتاکان به وی سحر قریشی در واکنش به اهانت برخی کاربران شبکه های اجتماعی به وی با انتشار عکس زیر در صفحه شخصی اش در اینستاگرام نوشت هر چى فكر ميكنم چى بنويسم كه هم حرف دلم باشه هم با ادب هيچ كلمه اى به زبونم نمياد فقط ميتونم به اون آدمهايى كه فقط هستن تو امرد 35 ساله، همان دختر عاشق پیشه بود/ روشی جدید برای کلاهبرداری از مردان مجرد
مرد 35 ساله همان دختر عاشق پیشه بود روشی جدید برای کلاهبرداری از مردان مجرد رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فرماندهی انتظامی استان اصفهان از دستگیری مردی که در یکی از شبکههای اجتماعی موبایلی خود را زن معرفی و از کاربران کلاهبرداری کرده بود خبر داد به گزارش خبرنگار حوادث- ردپای سه نوجوان عاشق خودرو در جنایت خونین اتوبان کرج – قزوین
ردپای سه نوجوان عاشق خودرو در جنایت خونین اتوبان کرج – قزوین کرج- ایرنا- فرمانده انتظامی استان البرز از دستگیری سه نوجوان که در حادثه سرقت به عنف خودرو راننده آن را در محدوده لاین شمالی اتوبان کرج - قزوین به قتل رسانده و متواری شده بودند خبرداد سرداربخشعلی کامرانی صالح روز یکپاسخ تند سحر قریشی به هتاکان به وی
پاسخ تند سحر قریشی به هتاکان به وی اگه گاهى بعضى از پستهامو پاك ميكنم به حرمت دوستهاى واقعيمه آخه بعضياشون كوچيكن سحر قریشی در واکنش به اهانت برخی کاربران شبکه های اجتماعی به وی در صفحه شخصی اش در اینستاگرام نوشت هر چى فكر ميكنم چى بنويسم كه هم حرف دلم باشه هم با ادب هيچ كلمه ابرگزاري رزمایش عاشقان حضرت محمد(ص) در خراسان شمالی
برگزاري رزمایش عاشقان حضرت محمد ص در خراسان شمالی فرمانده سپاه حضرت جوادالائمه ع خراسان شمالی از برگزاری رزمایش عاشقان حضرت محمد ص با حضور گردان های بیت المقدس و کوثر در استان خبر داد سردار حسینعلی یوسفعلیزاده گفت این رزمایش با حضور ۲۴ گردان بیت المقدس و یک گردان کوثر بسیجرزمایش گردان های بیت المقدس عاشقان حضرت محمد(ص)درشیروان برگزارشد
رزمایش گردان های بیت المقدس عاشقان حضرت محمد ص درشیروان برگزارشد خبرگزاری پانا امام جمعه شیروان در جمع بسیجیان رزمایش گردان های بیت المقدس عاشقان حضرت محمد ص در مسجدجامع شهرستان شیروان گفت انسان غنی شده اهل دل و توجه به خداست ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۰ اسفند ساعت 08 48 به گزارش خبرگزاری پروستای سحرآمیز «هوآکاچینا» در پرو/عکس
روستای سحرآمیز هوآکاچینا در پرو عکس روز نو این روستای سحرآمیز هوآکاچینا نام دارد و میتواند به یکی از قطبهای گردشگری کشور پرو تبدیل شود توریستها میتوانند علاوه بر این بیابان لمیزرع از 96 ساکن این واحه نیز دیدن کنند درخت تالاب زیبا هتل مغازههای جالب و حتی کتاباوباما: عاشق آقای اسپاک بودم
اوباما عاشق آقای اسپاک بودم اوباما رییسجمهور آمریکا با درگذشت لئونارد نیموی بازیگر نقش آقای اسپاک گفت از طرفداران جدی این شخصیت تلویزیونی بود خبرگزاری مهر اوباما رییسجمهور آمریکا با درگذشت لئونارد نیموی بازیگر نقش آقای اسپاک گفت از طرفداران جدی این شخصیت تلویزیونی بود رییس جچگونه سالگرد ازدواج یا تولد همسرمان را عاشقانه کنیم؟
می توانید از ایده های زیر کمک بگیرید و همسرتان را در روز سالگرد ازدواج یا تولدش غافلگیر کرده و جشنی عاشقانه برای او بگیرید اگر به هر دلیل و مناسبتی مثلا سالگرد ازدواج و تولد همسرتان دنبال ایدههایی ناب برای یک جشن به یاد ماندنی هستید شاید دانستن چند نکته برای عاشقانهتر کردن اینروستای سحرآمیز در وسط خشکترین اقلیمهای دنیا +تصاویر
در پرو روستای سحرآمیز در وسط خشکترین اقلیمهای دنیا تصاویر در وسط یکی از خشکترین اقلیمهای دنیا واحهای پر آب و علف وجود دارد پوشش گیاهی و آرامش آن مثالزدنی است گفته میشود تالاب آن خواص درمانی دارد به گزارش سرویس علمی جام نیوز این روستای سحرآمیز «هوآکاچینا»چگونه زندگی عاشقانه تری را تجربه کنیم؟
برای موفق تر کردن رابطه زناشویی و تحکیم آن با روابط عاشقانه بهتر است یک سری نکات را بخاطر همسرتان رعایت کنید تا مورد جلب رضایت وی قرار بگیرید سختتان است با عشقتان از احساسات خود حرف بزنيد آيا نامزدتان به محض اينکه کلمه احساس را ميشنود خودش را به کوچه معروف علي چپ ميزند اراههایی برای نجات از سحر و جادو !
راههایی برای نجات از سحر و جادو آنچه من آفریده ام که البته خلق آنها و دارای وجود شدن آنها خیر است اما بعضی از اوقات این خیرات آفریده شده با اختیار خود شر ایجاد می کنند اگر انسان با اسباب معنوی مأنوس باشه تو اون لحظه ای که چنین خطری احساس می کنه آغوش خدا را مقابلش باز می بیند وبآتشافروزی پسر عاشق پیشه در خانه پدری |اخبار ایران و جهان
آتشافروزی پسر عاشق پیشه در خانه پدری کد خبر ۴۷۹۹۹۰ تاریخ انتشار ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸ ۱۶ - 02 March 2015 پسری جوان در اصرار به ازدواج با دختر مورد علاقهاش خانه پدری خود را به آتش کشید به گزارش ایران سرهنگ حسین علی دهقان فرمانده پلیس درگز خراسان رضوی گفت در بررسیهای میدانی م-
تصویری
پربازدیدترینها