تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843554378




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با تشییع شهید گمنام در قزوین باغ بهشت پذیرای لاله بی‌نشان شد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با تشییع شهید گمنام در قزوین
باغ بهشت پذیرای لاله بی‌نشان شد
باز هم در سالروز شهادت مادر پهلوشکسته، درب مینوی دیگری به روی شهدا باز شده و بانوی دو عالم مادرانه برایشان آغوش گشوده است.

خبرگزاری فارس: باغ بهشت پذیرای لاله بی‌نشان شد



به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، مادر که نباشد خانه به هم می‌ریزد و فرزند که نباشد، دل مادر. سال‌هاست که مادری از جنس رسول‌الله در خانه خود نیست و در کوچه‌های مدینه بی‌نشان مانده‌ست؛ او که بوی بهشت می‌داد و هم دختر رسول بود و هم مادر او. خیلی‌ها از پس قرن‌ها و سال‌های دور و دراز، مریدانه به دنبال قبر مادر بی‌نشان می‌گردند و از ظلم و جور زمانه بی‌رحم در رنج‌اند؛ اما هنوز نشانی از مرادشان نیافته‌اند. فرزندان، یکی یکی شهادت را از پدر و مادر آموختند و فرزند آخر از نظرها غایب شد تا روزی بیاید و قبر مادر پهلوشکسته را نشان دهد. سال‌ها گذشت و نوبت به فرزندان نسل‌های دیگر رسید تا راه و رسم شهادت را از مادرشان بیاموزند. آموختند و برخی‌شان هم زیر آسمان خدا در گوشه‌ای از جغرافیای جبهه شهید شدند و گمنام ماندند. سال‌ها بود که فرزندان در خانه‌هاشان نبودند و در فراق آنان، دل مادران‌شان به هم ریخته بود؛ همچنانکه خانه زینب، حسین و حسن در فراق مادر. روزها و ماه‌ها و سال‌ها از پی هم آمدند و رفتند اما تعداد بازگشته‌ها از رفته‌ها کمتر بود. عده‌ای بازگشتند بانشان، عده‌ای بازگشتند بی‌نشان؛ اما برخی هنوز هم که هنوز است، نیامده‌اند. از آن‌ها که آمدند گرچه برخی‌شان با نام گمنامی بازگشتند؛ اما آیا مادر هست تا به استقبال‌شان بیاید؟ و اگر باشد، چگونه بداند که فرزندش همان است که باز آمده؟ اکنون لاله‌های خونین به میان مردمان وطن خویش بازگشته‌اند. شاید در گوشه‌ای از میهن مادرانی انتظارشان را بکشند؛ بی‌خبر از اینکه فرزندشان در دورترها آرام گرفته است و شاید هم مادران‌شان در چشم‌انتظاری از این دیار کوچیده‌اند. اینک که فرزندان بی‌نشانند و از خانه و کاشانه مادر نشانی نیست، یک جا برای استقبال از آنان هست؛ همان معراجی که سال‌هاست شهدا را پذیرا می‌شود؛ با خیل عظیمی از جمعیت که اشک و دعای‌شان را بدرقه راه آنان می‌کنند. این بار هم که در سالروز شهادت مادر پهلوشکسته، معراج از درب مینوی دیگری به روی آنان آغوش گشوده است، مانند همه تشییع جنازه‌های دیگر، جمعیت ابتدا به یگانگی خدا و نبوت رسول خاتمش شهادت می‌دهد و پس از آن «یا زهرا» نخستین ذکری است که بر لبان‌شان و در هوای فاطمی جاری می‌شود. پاسداران و سبزپوشان پیشاپیش جمعیت می‌روند و در پی آن خودروی حامل سه تابوت پرچم‌پوش به حرکت درمی‌آید. مثل همیشه دوربین به دست‌های خبری و غیر خبری بر بلندی‌ها ایستاده‌اند تا لحظه‌های ناب این میهمانی را از لنز دوربین‌هاشان به تصویر بکشند. ابتدای خیابان بوعلی شرقی همچنان که روضه مداح، غربت حیدر و زهرا را روایت می‌کند، صدای پسربچه‌هایی که خود را به جلوی پنجره‌های مدرسه‌شان در نبش چهارراه نادری رسانده‌اند و سلام می‌کنند، با نوای نوحه در هم می‌پیچد. پسران دانش‌آموزی که سن و سال بیشتری دارند و لباس فرم بسیج به تن کرده‌اند، پشت سر تابوت‌ها گام برمی‌دارند و دختران دانش‌آموز دیگری در همان سن و سال هم کمی آن سوی‌تر در میان جمعیت بانوان با چادر و چفیه به پیش می‌روند. باز هم همان رزمنده سال‌های طلایی دفاع، ابوالفضل باجلان، آن چهره همیشگی و پای ثابت برنامه‌های شهدا و همان یار دیرین فرزندان گمنام فاطمه اینجاست. یک یادگاری دیگر از سال‌های دفاع هم به اینجا آمده. گرچه تعداد این یادگاران زیاد است اما برخی‌هاشان نشان‌هایی دارند که همیشه قهرمانی‌شان را فریاد می‌زند. مثلاً این یکی. او ابوالفضل لاله طاهری است؛ همان ابوالفضلی که در چهارمین کربلای ایران دستش را به آب‌های اروند بخشید و وقتی به دور از چشم دشمنان رفت تا برای همرزمان زخمی‌اش کمک بیاورد، پس از چند روز در بیمارستان چشم گشود و دریافت که دو همرزم زخمی‌اش علی جاویدمهر و محسن زرینی مفقودالاثر شده‌اند. این یادگار نشان‌دار جنگ خوب می‌داند که مفهوم گمنامی و مفقودالاثر و جاویدالاثر شدن چیست؛ چه، او از این چیزها بسیار به چشم دیده است؛ مثل حکایت همرزمش محسن زرینی که هیچ‌گاه اثری از او نیافتند و برای همیشه جاودانه شد. علی جاویدمهر اما چند سال بعد پیکرش پیدا شد و حتماً در زادگاه او هم برایش چنین میهمانی باشکوهی گرفته‌اند. به هر حال رزمنده جانباز سال‌های دور، حالا در تشییع آنانی که روزگاری شاید همرزمش بوده و در کنارش نفس می‌کشیده‌اند، با تنها دستش سینه می‌زند. در گوشه دیگری از خیابان مادری با قد خمیده ایستاده و با موج اشک‌ها در دریای چشمانش، حرکت جمعیت را نظاره می‌کند. لابه‌لای این جمعیت کم نیستند پدران و مادران جوانی که فرزندان خود را محکم در آغوش گرفته‌اند و به تشییع شهیدان گمنام آورده‌اند. قطعاً آنان حال پدران و مادران این شهدای گمنام را خوب می‌فهمند و بی‌شک می‌دانند که عشق جگرگوشه یعنی چه و دوری‌اش با پدر و مادر چه می‌کند. دیگر جمعیت به چهارراه نظام‌وفا رسیده است که تابوت‌ها را از خودروها پایین می‌آورند و به جمعیت می‌سپارند؛ یکی بر دستان بانوان و دو تابوت دیگر روی دوش مردان. همین چند وقت پیش بود که مردم از همین مسیر شهید گمنام دیگری را تا دانشگاه علوم پزشکی قزوین بدرقه کردند و صحنه‌های آن روز بهاری در این زمستان هم دیده می‌شود. حالا هم چند گام آن سوی‌تر از دانشگاه، شهید آقایی که نامش زینت‌بخش ساختمان ستاد فرماندهی انتظامی شده و سبزپوشان در زیر سایه‌اش خدمت می‌کنند، پذیرای وجود این شهید گمنام است. شهید آقایی و یک شهید گمنام؛ این یکی نامدار و آن یکی هم نامدار؛ اینان همچون هزاران سرو سهی وطن، سرداران نامدار و نام‌آور خاک پاک میهنند که بر ایران سایه افکنده‌اند. امروز هم همان فرزندان شهدایی که در تشییع شهید دانشگاه علوم پزشکی حضور داشتند، آمده‌اند و چند بردار شهید و چند خواهر شهید. آن برادر شهیدی هم که چند وقت پیش در یادواره شهدای دانشجوی قزوین مادر پیرش را همراهی می‌کرد، امروز هست. نسیم می‌وزد و گویی امروز شهدا در وزش این نسیم جان‌فزای پایان سال با خود بوی کربلا آورده‌اند تا بار دیگر شهرها را با عطر حسین(ع) زندگی بخشند. نرسیده به چهارراه دادگستری مردان، زنان و کودکانی دیده می‌شوند که پای دیوار دادسرا به انتظار رسیدن شهدا ایستاده‌اند تا به آنان سلامی بکنند و از این پس نیز همراه‌شان شوند. آن جلوترها، پیشاپیش جمعیت سه نفر دیگر از آن ایثارگران نشان‌دار حرکت می‌کنند و پشت سر جمعیت مردان هم یک نفر دیگر که مرد میان‌سالی او را در راه رفتن یاری می‌کند؛ اما این یکی‌ها نه دست بلکه پاهای خود را در این راه بخشیده‌اند. آزادگانی هم هستند که سال‌ها کبوتروار در بند رژیم بعث ماندند و خانواده‌هایشان دوری آنان را تاب آوردند تا آنکه با استقبال چنین مردمی به میهن بازگشتند و امروز خود به استقبال هم‌قطاران سال‌های دور آمده‌اند. چهارراه از جمعیت مملو است و از آنجا به بعد در دو سوی مسیر منتهی به ساختمان شهید آقایی، سربازان ایستاده‌اند. تشریفات نظامی انجام می‌شود و یکی از تابوت‌ها به داخل مجتمع انتقال می‌یابد تا پیکر دو شهید دیگر برای تشییع و تدفین به شهر محمودآباد نمونه برده شود. پس از مدت کوتاهی جمعیت وارد ساختمان شهید آقایی می‌شود تا پیکر آن کبوتر خونین‌بال را که 22 ساله است و 28 سال پیش، تک دشمن در منطقه فاو او را به پرواز درآورده، به خاک بسپارند. مردم زیر آفتاب، نماز را بر پیکر شهیدشان اقامه می‌کنند و پس از آن، تابوت برای تدفین به مجاورت میدان صبحگاه می‌رود. آنکه پای در داخل قبر آماده شهید می‌گذارد و اشک می‌ریزد، فرمانده و سردار نیروی انتظامی قزوین است که خود نیز روزگاری از دوران جوانی‌اش را در زمین خاکی آن سرزمین آسمانی سپری کرده است. پیکر را در تلقین پیش از دفن، عبدالله بن عبدالله می‌خوانند، با «ایها الشهید» خطابش می‌کنند و یکایک امامان و چراغ‌های راهش را نام می‌برند. فراوانند آن‌هایی که برای شهید نامدار 22 ساله دعا می‌خوانند و بانویی هم هست که در آن گیر و دار برای مادر این شهید دعا می‌کند: « خداوندا اگر مادرش زنده است، حفظش کن و اگر نیست، روحش را شاد بفرما». کسانی اینجا ایستاده‌اند که در تمام مدت دفن شهید شانه‌هایشان از گریه می‌لرزد؛ مثل همان بانویی که برادرش 24 پیش شهید شده؛ اما نیامده و مادرش در انتظار دیدار روی فرزند چشم از این دنیا فروبسته است. او برای این شهید هم خواهرانه اشک می‌ریزد و اشک می‌ریزد و دعا می‌کند که روزی جنازه برادر خودش هم بازگردد تا چشمان گریانش با دیدن روی برادر روشن شود. مادر یکی دیگر از شهدای جاویدالاثر قزوین به سمت مزار شهید گمنام به راه می‌افتد، خود را به روی مزار می‌اندازد و آرام در خود می‌گرید. حالا دیگر شهید نامدار قصه واقعی ما، در دوری مادرش در خاکی خفته است که روزگاری جوانی‌اش را برای حفظ آن بخشید و دوری مادر را به جان خرید؛ اما مادران و خواهران گرداگرد خاک این شهید جوان برایش خواهری می‌کنند و مادری. مادر کجاست تا ببیند این مردم فرزندش را در اوج عزت و عظمت به خاک سپردند؛ شاید دلش اندکی آرام گیرد... ============= گزارش از میترا بهرامی ============= انتهای پیام/77011/ج

93/12/13 - 18:58





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن