واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
برای تفریح، از زنان سرقت میکردم جرمش سرقت از زنان جوان است و تاکنون به دو سرقت از زنان پس از آشنایی در شبکه پیامرسان وایبر اعتراف کرده است؛ متهمی که به گفته خودش اولین بار است پایش به آگاهی باز شده و برای لذت و تنوع اقدام به سرقت از زنان در قرارهای صوری میکرد. در پلیس آگاهی تهران گفتوگویی را با حامد انجام دادیم که در زیر میخوانید.
خودت را معرفی کن. حامد سی و یک ساله و متاهل هستم. هشت سال است که ازدواج کردم و دو دختر هفت و یک ساله دارم. چرا تصمیم به سرقت از زنان گرفتی؟ یک ماه قبل از دستگیری ام مشکلی با همسرم پیدا کردم و کارمان تا آستانه جدایی پیش رفت. من برای این که آرام شوم مجبور به استفاده از قرص ترامادول شدم و به صورت خشابی قرص مصرف می کردم تا این که برای تنوع تصمیم گرفتم با زنان در وایبر دوست شوم و بعد این نقشه را اجرا کنم. چرا بعد از قرار با زنان، از آنها سرقت می کردی؟ وضع مالی من خوب است، یک سفره خانه دارم و در کنارش کار خرید و فروش خودرو می کنم. نیازی به سرقت ندارم. گفتم که بعد از مشکلی که در زندگی برایم پیش آمد و برای لذت بردن تصمیم به آشنایی و سرقت از زنان گرفتم. چگونه با زنان آشنا می شدی؟ از طریق وایبر با آنها چت و ابراز علاقه می کردم تا این که به من اعتماد می کردند. سپس درخواست دوستی می دادم و با آنها در پوشش خواستگار قرار می گذاشتم. در این 5/1 ماه که فعالیت می کردم با دو زن چهل ساله و سی و دو ساله قرار ملاقات گذاشتم. کجا با طعمه هایت قرار ملاقات می گذاشتی؟ در پارک چیتگر قرار می گذاشتم و با یک خودروی پژو سر قرار حاضر شده و آنها را سوار می کردم. قرارهایم را فقط در پارک می گذاشتم. سرقت را چگونه انجام می دادی؟ زنان را سوار خودرو می کردم و بعد از نیم ساعت وقتی آنها برای خوردن آب از خودرو پیاده می شدند و کیفشان در خودرو بود فرار می کردم. از هر دو طعمه این گونه سرقت کردم. چقدر از سرقت ها به دست آوردی؟ 200 هزار تومان. این پول خرج یک روز من و خانواده ام نبود. باور کنید برای سرقت این کار را نکردم. می خواستی با این کار از زنان انتقام بگیری؟ نه. اگر قصد انتقام داشتم آنها را می کشتم. فقط برای تنوع و لذت این کار را کردم. بعد از سرقت ها نیز پشیمان می شدم. من با آنها ارتباط نداشتم و تمام دوستی ما نیم ساعت ملاقات در پارک بود. چگونه دستگیر شدی؟ متوجه شدم ماموران در یک قدمی من هستند، به همین دلیل وقتی ماموران پلیس از من خواستند برای سوال و جواب به مرکز پلیس بروم خودم را تسلیم کردم. همسرت می داند دستگیر شدی؟ او تمام موضوع را فهمید اما وقتی پشیمانی ام را دید مرا بخشید و حاضر شد بار دیگر با من زندگی کند. از بخشیدن و بزرگی او خیلی خوشحالم. بعد از دستگیری بشدت پشیمان شدم، البته این اتفاق برای من درس های خوبی داشت. چه درسی؟ که خانواده ام را خیلی دوست دارم و باید تمام تلاشم را برای رفاه آنها انجام دهم. شاکی هایت را بعد از دستگیری دیدی؟ آنها خیلی بزرگوار بودند و رضایت دادند. شرمنده آنها شدم. حرف آخر. دلم برای دخترانم تنگ شده است. پنجشنبه هفته قبل تولد دختر کوچکم بود که نتوانستم در آن شرکت کنم. دوری از فرزندان خیلی سخت است. من نیاز مالی ندارم و روی یک اشتباه نزدیک بود زندگی ام را از دست بدهم. تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
 
پنج شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 21:57
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]