محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843556942
وقتی خبر شهادتش را شنیدم گفتم: «بهتر» +فیلم |اخبار ایران و جهان
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: وقتی خبر شهادتش را شنیدم گفتم: «بهتر» +فیلم
دفتری داشتیم که قرار گذاشته بودیم هرکسی هر موردی از آن یکی دید، در آن دفتر بنویسد. این دفتر همیشه از اشکالاتی که درباره من بود، پر می شد. حمید می گفت: «تو چرا این قدر به من بی توجهی! چرا هیچی از من نمی نویسی؟» چه داشتم که بنویسم؟... آن روزها هر بار که می خواست برود، بدجوری بی طاقتی نشان می دادم و گریه می کردم...
کد خبر: ۴۷۸۶۲۰
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۰ - 25 February 2015
در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عمليات خيبر بود كه با بي سيم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق 60 كيلومتري عراق را اطلاع داد. آری او قائم مقام لشکر 31 عاشورا حمید باکری بود كه با تصرف آن پل، دشمن متجاوز قادر نشد نيروهاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي آنها بفرستد در نتيجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجيهاي شجاعش، ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود.
به گزارش «تابناک»؛ عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپي جي و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در همان جا در ششم اسفند ماه به لقاءالله پيوسته و به آرزوي ديرينهاش، ديدار سرور و سالار شهيدان امام حسين (علیه السلام) نايل آمد.
حمید باکری همان کسی بود که آقا مهدی باکری راضی نشد جنازه اش را برگرداند و برای همیشه مفقود الجسد ماند. و این به آن جهت بود که باید حتی عدالت در برگرداندن جنازه مطهر شهدا رعایت می شد و اینچنین بود که نام باکری ها بر فراز آسمان ها شنیده می شود و هر چه از این سه برادر شهید بگوییم و بنویسیم کم است.
آنچه در ادامه می خوانید برش هایی از زندگی شهید حمید باکری به روایت همسرش می باشد. 1- یک روز دیدم آمده دانشگاه دنبال من. چند بار همدیگر را آنجا دیده بودیم. برای من زیاد غیرعادی نبود که آمده. فقط وقتی که گفت آمده خواستگاری من، تعجب کردم. خنده ام گرفت، فکر کردم لابد شوخی می کند، منِ شلوغ کجا و حمیدِ ساکت و محبوب کجا! مطمئن بودم که خانواده ام هم زیاد راضی نیستند. خندیدم، گفتم: « باید فکر کنم، باید خیلی فکر کنم.» گفت: « اگر غیر از این بود سراغت نمی آمدم.» 2- دفتری داشتیم که قرار گذاشته بودیم هرکسی هر موردی از آن یکی دید، در آن دفتر بنویسد. این دفتر همیشه از اشکالاتی که درباره من بود، پر می شد. حمید می گفت: « تو چرا این قدر به من بی توجهی! چرا هیچی از من نمی نویسی؟» چه داشتم که بنویسم؟... آن روزها هر بار که می خواست برود، بدجوری بی طاقتی نشان می دادم و گریه می کردم. تا اینکه یک بار رفتم سر وقت آن دفترچه یادداشت و دیدم نوشته هر وقت که می روم، به جای گریه بنشین برایم قرآن بخوان! این طوری هم خودت آرام می گیری، هم من با دل قرص می روم.» 3- خانه ساده و کوچک، آن خانه قشنگمان را که به یاد می آورم، دلم از غرور و شادی پر می شود. ما برای شروع زندگی مان، از هیچ کس هدیه ای نگرفتیم؛ چون فکر می کردیم اگر هدیه بگیریم، بعضی چیزها تحمیلی وارد زندگی مان می شوند، حتی اسباب و اثاثیه ای را که به نظر ضروری می آیند، نگرفتیم. تمام وسایل زندگی ما همین ها بود: یکی دو تا موکت، یک کمد، یک ضبط و چند جلد کتاب، یک اجاق گاز دو شعله کوچک هم خریدم، که تا همین اواخر داشتم. 4- همه می دانستند وقتی حمید از جبهه برگردد، امکان ندارد جای دیگری برود و فقط می توانند در خانه پیدایش کنند. تمام وقتش را می گذاشت برای من و بچه ها. سعی می کرد همان وقت کم را هم با ما باشد و حتماً یک کار مفید انجام بدهد. تمام این کارها را می کرد تا من آن لبخند رضایت را از او دریغ نکنم. 5- یک بار گفت: « می آیی نماز شب بخوانیم؟ »گفتم: «بله» او ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد، من خسته شدم، خوابم گرفت، گفتم: « تو هم با این نماز شب خواندنت... چقدر طولش می دهی؟ من که خوابم گرفت، مؤمن خدا....» گفت: « سعی کن خودت را عادت بدهی. مستحبات، انسان را به خدا نزدیک تر می کند.»
6- زندگی مان خیلی ساده بود. هیچ وقت از دنیا حرف نمی زدیم. اگر هم خریدن وسیله ای ضرورت پیدا می کرد، به خصوص بعد از به دنیا آمدن بچه ها، درست یک ربع قبل از رفتن حمید، از نیازم به آن وسیله می گفتم و او هم سریع می رفت می خرید و می آورد. همیشه به من می گفت: « درست زمانی برو خرید که واقعاً معطل مانده باشی.» 7- حمید کسی نبود که بتوان او را ندیده گرفت. صبور و به معنای واقعی کلمه سنگ صبور بود. کسی بود که می توانستی راحت با او زندگی کنی و هرگز احساس ناراحتی نکنی. همیشه سعی می کرد همه چیز را خوب درک کند و سؤال به وجود نیاورد. احساس می کردیم او و مهدی به جایی رسیده اند که همان ارتباط با خداست. به روحیه توکل حمید که فکر می کنم، به این نتیجه می رسم که هرچه به دنیا توجه کنیم، به جایی نمی رسیم، اما حمید با آن دست خالی و دل قرصش، این راه را خندان می رفت و این اصلاً شعار نیست. من کنارش بودم و این را در عمل درک کردم که چه توکلی داشت و چطور به ائمه عشق می ورزید. همچو آدمی هر کسی را، هر قدر هم که ضعف داشته باشد، دنبال خودش می کشد. من حالا افتخار می کنم که دنبال او کشیده شدم... . به من خیلی محبت داشت اصلاً یادم نمی آید با من بلند حرف زده باشد... وقتی اعتراض مرا می شنید، می گفت: « من آدم ضعیفی هستم، فاطمه! تو از آدم ضعیف چه انتظاری داری؟» 8- تمام آنهایی که من و حمید را می شناسند، می گویند: « احساس می کنیم حمید خیلی سخت شهید شده.» نه اینکه دوست نداشته باشد شهید شود، نه، بلکه منظورشان این بود که او در اوج علاقه اش به من و بچه ها شهید شده و خودش هم این را خیلی خوب می دانسته است. نه او، که حاج همت هم... و حمید، حمید، حمیدِ من... 9- حرفِ تربیت بچه ها که می شد، اصلاً از خودش حرف نمی زد و تمام فعل ها را مفرد ادا می کرد. یک بار عصبانی شدم و حتی کارمان به دعوا کشید، گفتم: «چرا همه اش می گویی تو؟ بگو با هم بزرگشان می کنیم!» گفت: « من یقین دارم که تنها بزرگشان می کنی.» 10- من از حمید، فقط چشم هایش را یادم می آید که همیشه قرمز بود... من دیگر سفیدی چشم های حمید را ندیده بودم. احساس می کردم این چشم ها دیگر سفیدی ندارند. وقتی گفتند شهید شده، اولین چیزی که گفتم این بود که: « بهتر» گفتم: «الحمدلله... حالا دیگر می خوابد، خستگی اش درمی آید.»
11- یک بار به حمید گفتم: « خوش به حال احسان که پدری مثل تو دارد.» گفت: « حسودی می کنی؟» گفتم: « برای اولینبار می خواهم اعتراف کنم، آره حسودی می کنم.» گفت: «منظور؟» گفتم: «حیف نیست همچین پسری... بی پدر، بزرگ بشود؟» گفت: « من فقط برای احسان خودم جبهه نمی روم. من برای تمام احسان ها می روم.» این طوری نبود که به بچه اش بی علاقه باشد، او در اوج محبت و علاقه اش به آنها و من رفت. 12- هجدهم بهمن رفت و آخرهای بهمن تماس گرفت. دیگر از یک زمان نامعین احساس شدنی که می گذشت، به ثانیه شماری می افتادم تا با همان سر و صورت و لباس و پوتین خاکی بیاید و بگوید: « اگر بدانی چه بوی گندی می دهم، فاطمه!» این روزها به خودم می گویم: « دیگر لیاقت شستن لباس هایش را هم ندارم.» همیشه به حمید می گفتم: «دلت می آید؟ بوی به این خوبی...» می گفت: « تو به این بوی گند، می گویی بوی خوب؟... هی هی... امان از دست شما زن ها!» نمی دانست که تا مدت ها همین لباس ها و همین بوها را نگه داشته بودم و پیش من از بهشتی ترین بوهای روی زمین بوده و هست. 13- اول گفتند مهدی زخمی شده و بعد که مقدمه ها را چیدند و گفتند شهید شده و من خیلی رک گفتم: « نه. آقامهدی شهید نشده؛ حمید من شهید شده، من خودم می دانم.» .... فکر می کردم دیدن جنازه حمید خیلی برایم فاجعه آمیز است. 14- احساسم این بود که حمید را برده اند ارومیه و من دارم پشت سرش می روم آنجا. در راه مرتب گریه می کردم. می گفتم: « باز تو دوان دوان رفتی و من دارم پشت سرت می آیم، چرا باز زودتر از من رفتی؟...» تازه آنجا [ارومیه] بود که خبر دادند حمید مفقود شده و جنازه ندارد. اصلاً فکرش را هم نمی کردم که ممکن است حمید جنازه نداشته باشد. بعد به خودم تسلی دادم که حمید می دانسته برای من سخت است جنازه اش را ببینم، برای همین شاید آرزو کرده مفقودالاثر باشد.
15- اگر قرار بود یک بار دیگر زندگی کنم... باز با حمید باکری ازدواج می کردم... . باز بعد از شهادتش می رفتم قم... و باز افتخار می کردم که فقط چهار سال با حمید زندگی کرده ام و همه چیز را از او یاد گرفته ام. من حاضر نیستم این چند سال زندگی با حمید را با هیچ چیز گران بهایی عوض کنم. به آسیه هم همین را گفتم. حتی به او سپرده ام « هروقت یک حمید پیدا کردی با او ازدواج کن، ولی برو یک حمید پیدا کن!» منبع: به مجنون گفتم زنده بمان
دانلود
لینک را کپی کنید
لینک را کپی کنید دانلود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
نگفتم خبرگان هیچ غلطی نمی تواند بکند / نمیگذاریم خرازی سخنرانی کند! / اجازه ندهيم در قم مسجد نفاق درست شود /
نگفتم خبرگان هیچ غلطی نمی تواند بکند نمیگذاریم خرازی سخنرانی کند اجازه ندهيم در قم مسجد نفاق درست شود 700 میلیون دلار از دارایی کشور قورت داده شد رحیمی در کدام بند زندان اوین است رصدخانه تابناک خبرهایی را برای مخاطبان آماده میکند که غیررسمی هستند یا اینکه کمتر ازوقتی دستیار بنا کشتی ایران را فیتیله پیچ میکند |اخبار ایران و جهان
وقتی دستیار بنا کشتی ایران را فیتیله پیچ میکند تیم ملی کشورمان در رقابتهای جامجهانی تهران و با پشتیبانی همیشگی هواداران پرشورش کار چندان سختی برابر سوئد و آلمان نداشت و همان طور که میشد حدس زد این دو تیم را به راحتی شکست داد اما آنجا که عیار تیم ملی را مشخص کرد رویارویی تیعلم الهدی: رئیس خبرگان وظایف محدودی دارد |اخبار ایران و جهان
علم الهدی رئیس خبرگان وظایف محدودی دارد کد خبر ۴۷۶۲۰۱ تاریخ انتشار ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۴ - 17 February 2015 آیت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه موقت مشهد در نشست خبری در محل مصلی تهران با اشاره به انتخابات مجلس خبرگان بیان کرد مدیریت مجلس خبرگان مسئله چندان مهمی نیست و وظایفخبر خوش هستهای صالحی در 94 |اخبار ایران و جهان
خبر خوش هستهای صالحی در 94 کد خبر ۴۷۶۲۲۵ تاریخ انتشار ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶ ۱۵ - 17 February 2015 روزنامه اطلاعات نوشت دکتر علیاکبر صالحی معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان انرژی اتمی در گفتگو با روزنامه اطلاعات با بیان این که طرفهای مذاکرات هستهای با ایران چارهای جز کنار آمدن ببهترین جایگزین به جای نمک |اخبار ایران و جهان
بهترین جایگزین به جای نمک کد خبر ۴۷۸۳۶۲ تاریخ انتشار ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵ ۰۶ - 24 February 2015 رئیس انستیتو تغذیه ایران گفت تنقلات شور و غذاهای کنسرو باید از برنامه غذایی کودکان حذف شود نمکدان سر سفره نیاورید و از سبزی های خشک به جای نمک سفره استفاده کنید به گزارش فارس مجید حآخریناخبار از محاکمهخبرنگارانالجزیرهدرمصر |اخبار ایران و جهان
آخریناخبار از محاکمهخبرنگارانالجزیرهدرمصر دادگاه رسیدگی مجدد به پرونده اتهامی خبرنگار و رییس دفتر شبکه خبری الجزیره در مصر دستور داد آنان تا آغاز محاکمه در روز 23 فوریه در برابر سپردن وثیقه آزاد شوند کد خبر ۴۷۴۸۶۱ تاریخ انتشار ۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸ ۳۸ - 12 February 2015 دادگبرترین تصاویر خبری جهان؛ هفته هفتم ۲۰۱۵ |اخبار ایران و جهان
برترین تصاویر خبری جهان هفته هفتم ۲۰۱۵ کد خبر ۴۷۷۶۰۱ تاریخ انتشار ۰۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱ ۴۸ - 22 February 2015سرلشکر جعفری و ظریف سخنرانان اجلاس خبرگان |اخبار ایران و جهان
سرلشکر جعفری و ظریف سخنرانان اجلاس خبرگان آیت الله خاتمی از سخنرانی وزیر امورخارجه و فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هفدهمین اجلاسیه خبرگان رهبری خبر داد کد خبر ۴۷۸۲۱۱ تاریخ انتشار ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۳۴ - 24 February 2015 آیت الله خاتمی از سخنرانی وزیر امورخارجه و فرفان خال:یونایتد بهترین تیم لیگ برتر است |اخبار ایران و جهان
فان خال یونایتد بهترین تیم لیگ برتر است کد خبر ۴۷۷۰۷۷ تاریخ انتشار ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸ ۲۲ - 21 February 2015 لوئيس فان خال سرمربي منچستريونايتد معتقد است که تيمش در حال حاضر بهترين تيم ليگ برتر است به گزارش ورزش سه شیاطین سرخ در حال حاضر با 12 امتیاز اختلاف با چلسی صدرنشینبدترین و بهترین نوع قاشق چنگال برای غذا |اخبار ایران و جهان
بدترین و بهترین نوع قاشق چنگال برای غذا طعم غذا علاوه بر خود شیوه طبخ آن میتواند به دلیل جنس قاشق و چنگال که با آن غذا خورده میشود دچار تغییراتی شود کد خبر ۴۷۶۵۴۶ تاریخ انتشار ۳۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۲ ۴۰ - 19 February 2015 طعم غذا علاوه بر خود شیوه طبخ آن میتواند به دلیل جنس قاشقمولودی گفتم از کوه بگویم به مناسبت ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) |اخبار ایران و جهان
مولودی گفتم از کوه بگویم به مناسبت ولادت حضرت زینب سلام الله علیها مولودی گفتم از کوه بگویم با صدای حاج محمد رضا طاهری کد خبر ۴۷۸۳۶۱ تاریخ انتشار ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵ ۰۸ - 24 February 2015 دانلود مطالب مرتبط مولودی به مناسبت ولادت حضرت زینب سلام الله علیها لینک را کپی کنید لیهاشمی: تمایلی به شرکت در خبرگان ندارم |اخبار ایران و جهان
هاشمی تمایلی به شرکت در خبرگان ندارم روحاني را به طور کامل قبول دارم ما با ايشان از مجلس همكاري داشتيم و از لحاظ تفكر خيلي نزديك هستيم و هيچ شبههاي درصلاحيتشان براي من نيست كابينهاش را هم با توجه به شرايط كشور نسبتاً خوب انتخاب کرد کد خبر ۴۷۷۰۸۲ تاریخ انتشار ۰۲ اسفند ۱۳۹وقتی اموات یک جزیره هم منتقل میشوند! |اخبار ایران و جهان
وقتی اموات یک جزیره هم منتقل میشوند فیلم کوتاه داستانی چند گره دورتر از تولیدات جدید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کارگردانی منصور فروزش در مرحله تدوین قرار دارد کد خبر ۴۷۶۲۱۲ تاریخ انتشار ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۲۴ - 17 February 2015 فیلم کوتاه داستانی چند گره دورتر ازFIVB از حضور ایران در جام واگنر خبر داد |اخبار ایران و جهان
FIVB از حضور ایران در جام واگنر خبر داد فدراسیون جهانی والیبال با انتشار خبری حضور تیم ایران در جام واگنر را اعلام کرد کد خبر ۴۷۷۱۴۷ تاریخ انتشار ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۸ - 21 February 2015 فدراسیون جهانی والیبال با انتشار خبری حضور تیم ایران در جام واگنر را اعلام کرد به گزارش روافاضلی: تا وقتی کفاشیان باشد به فدراسیون نمیروم |اخبار ایران و جهان
افاضلی تا وقتی کفاشیان باشد به فدراسیون نمیروم کد خبر ۴۷۷۳۰۵ تاریخ انتشار ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳ ۴۲ - 21 February 2015 عضو پشین کمیته فنی فدراسیون فوتبال میگوید تا وقتی که علی کفاشیان باشد نه به فدراسیون فوتبال میرود و نه در کلاسهای مربیگری شرکت میکند به گزارش مهر هومن افاضلخبر خوش طیب نیا درباره ال سی داخلی |اخبار ایران و جهان
خبر خوش طیب نیا درباره ال سی داخلی وزیر امور اقتصادی و دارایی از تشکیل کارگروهی برای اصلاح آئین نامه گشایش ال سی داخلی خبر داد و گفت نظرات این کارگروه به شورای پول و اعتبار ارایه خواهد شد کد خبر ۴۷۷۵۵۰ تاریخ انتشار ۰۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۲۹ - 22 February 2015 وزیر امور اقتصادی ونشست خبری درخشان و لادروپ دوشنبه برگزار میشود |اخبار ایران و جهان
نشست خبری درخشان و لادروپ دوشنبه برگزار میشود کد خبر ۴۷۷۳۳۸ تاریخ انتشار ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۵ - 21 February 2015 زمان نشست خبری سرمربیان تیمهای پرسپولیس و لخویا اعلام شد به گزارش روابط عمومی سازمان لیگ جلسه هماهنگی دیدار پرسپولیس - لخویا قطر از سری مسابقات لیگ قهرمانان آسیا-
گوناگون
پربازدیدترینها