محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845157817
وقتی ویشکا آسایش از همسرش خواستگاری کرد!
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: وقتی ویشکا آسایش از همسرش خواستگاری کرد!
گفتگویی شخصی با "ویشکا آسایش" در مورد ماجرای ازدواج و بازیگری اش را بخوانید.
وقتی با «ویشکا آسایش» حرف می زنی، دلت نمی خواهد، باسوال های پی در پی، مسیر مصاحبه را عوض کنی... انگار همان کددادن اولیه، مبنی بر این که، دوران بچگی ات هم مثل الان پرشروشور بودی یا رابطه ات با پسرت چطور است کافیست. چرا که او با هیجان همه اتفاقات را برایت از ابتدا تا انتها تعریف می کند. اهل خودسانسوری و پنهان کردن خودش، پشت نقاب یک چهره مطرح نیست.هیجاناتش را خیلی راحت بروز می دهد و از حس های تلخ و شیرینی که در زندگی اش تجربه کرده برایت حرف می زند. از این که چطور پایش به عرصه بازیگری باز شد و ناگهان در اوج «شهرت» قید بازیگری را برای مدتی زد و به خارج از کشور رفت و این که انگیزه او برای بازگشت مجدد چه بود؟ و چطور با همسرش آشنا شد و تصمیم به مادرشدن گرفت. این مصاحبه را بخوانید چون بی شک مانند من دریچه ای رو به روی تان باز می شود.
وقتی ویشکا کوچک بودفکر کردن به دوران کودکی ام همیشه برای من جذاب است و حس خوشایندی را به دنبال دارد، راستش را بخواهید در دوران کودکی، حسابی فضول و کنجکاو بودم و دوست داشتم از همه چیز سر در آورم. پدرم فنی کار بود و همه چیز را خودش تعمیر می کرد؛ ماشین، لوازم برقی و... من هم سعی می کردم ادای او را درآورم و مثلا ناگهان دل و روده رادیو را می ریختم بیرون، با این خیال که دارم درستش می کنم فکر می کنم این موضوع به این خاطر بود که میل به تجربه گرایی زیادی در من وجود داشت.شاید به همین خاطر بود که پس از بازی در نقش «قطام» در سریال «امام علی» و دیده شدن، قید زندگی در ایران را زدم و برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شدم، چون می خواستم چیزهای جدیدتری را کشف کنم و حاضر به سکون نبودم.فکر می کردم دستم انداختندمرحوم دایی ام «مازیار پرتو» از چهره های مطرح در عرصه فیلمسازی بودند. با این که رابطه بسیار زندیکی با ایشان داشتم، اما او هیچ علاقه ای به حضور من و دیگر اقوام برای حضور در عرصه بازیگری نداشت و ترجیح می داد که ما حواس مان را به درس و مدرسه معطوف کنیم... هیچ وقت یادم نمی رود یک روز در خانه، مشغول گپ زدن با دایی بودم که ایشان به من گفتند ویشکا! ما در حال انتخاب بازیگر برای سریال «امام علی» هستیم، دوست داری بازی کنی؟من هم چون فکر کردم دایی من را دست انداخته، با خنده گفتم البته، خلاصه من برای تست گریم به پشت صحنه کار رفتم و تست دادم و شوخی شوخی برای این نقش انتخاب شدم، تا آخرین لحظه ای که جلوی دوربین قرار نگرفته بودم، فکر می کردم یکی می آید به من می گوید: خانم ما شما را دست انداختیم، اما در کمال تعجب، هیچ کسی این حرف را به من نزد و من یکی از مهم ترین نقش هایم را در آن کار بازی کردم.خداحافظی موقت از بازیگریهمانطور که در ابتدای صحبت هایم به این موضوع اشاره کردم، بعد از این که در این نقش بازی کردم، طبق برنامه ای که از قبل داشتم، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. سفر به خارج از کشور، برای من تجربه متفاوتی بود، چرا که باعث شد یاد بگیرم که در کنار درس خواندن چطور روی پای خودم بایستم و با فرهنگ کشور های دیگر آشنا شوم.عاشق رضا شدمدر طی دورانی که به ایران رفت و آمد داشتم، رضا قبادی همسرم را دیدم. از همان لحظه اولی که چشمم به او افتاد، فهمیدم او مرد رویاهایم است و همان ویژگی هایی را دارد که من همیشه مدنظرم بود، یک مرد قدبلند، جدی و جنتلمن.وقت زیادی را صرف شناخت او از راه دور کردم و هر لحظه که او را می شناختم به او بیشتر علاقه مند می شدم، اما یک روز به خودم آمدم و دیدم من دارم همین طور وقتم را هدر می دهم بدون این که حس واقعی ام را به رضا بگویم به همین خاطر، بی خیال قضاوت ها شدم و با او در مورد حس واقعی ام، حرف زدم و به او گفتم که دوست دارم با او آشنا شوم و ازدواج کنم. خوشبختانه این پیشنهاد من با استقبال مواجه شد و من و رضا با یکدیگر ازدواج کردیم و بعد من قید زندگی در خارج از کشور را زدم و به ایران آمدم تا در کنار همسرم یک زندگی خوب و خوش را تجربه کنم و حالا هم از این تصمیم خیلی خوشحال هستم، که رضا همسرم است.روزی که مادر شدممادرشدن برای من یک تجربه کم نظیر است. از آن حس هایی که هر لحظه از فکر کردنش غرق شادی می شوم. پس از گذشت مدتی از زندگی مشترک من و همسرم هر دو به این فکر افتادیم که بچه دار شویم. من هم سعی کردم از لحظه لحظه حس مادرشدنم لذت ببرم.به من می گویند شبیه مامان ها نیستی؟راستش را بخواهید، رابطه من چندان شبیه رابطه یک مادر با بچه اش نیست. من و پسرم درست عین دو تا دوست هستیم و مدام سر به سر هم می گذاریم واز حسی که بین ما وجود دارد غرق شادی می شویم. حضور او به زندگی ما یک حس کم نظیر داده و باعث شده لذت مضاعفی از زندگی ببریم. بعضی ها به من می گویند تو آنقدر با پسرت «گیو» صمیمی هستی، که اصلا شبیه مادرهای دیگر نیستی... راستش را بخواهید، این موضوع برای من، چندان اهمیتی ندارد، من بیشتر دوست دارم از رابطه ای که بین ما وجود دارد، لذت ببریم.نمی گذارم وقت «گیو» پای تبلت و تلویزیون تلف شودهرچند مخالفتی با کارکردن «گیو» با تبلت و کامپیوتر ندارم. اما دلم نمی خواهد، همه وقت او پای این چیزها هدر شود، به همین خاطر برای تماشای تلویزیون و کار کردنش با کامپیوتر و تبلبت برنامه ریزی کردم، انصافا او هم بچه حرف گوش کنی است و حد و مرزش را بخوبی می داند و خیلی وقت ها هم که وقتش را با تکنولوژی می گذارند، مسائل علمی را دنبال می کند. «گیو» در مدرسه آلمانی ها درس می خواند و خوشبختانه علاوه بر فارسی با زبان آلمانی و انگلیسی هم آشناست.ارثی که از مادرم بردممادرم یک زن بی نظیر است، او سرشار از انرژی مثبت است و دنیا از دریچه نگاه او برای من همیشه حس وصف ناپذیری داشته است. او سال ها مربی مهدکودک بوده و به خاطر همنشینی با بچه ها، همواره با انرژی مثبت برخورد می کرد. به همین خاطر، سعی کردم در زندگی ام این انرژی مثبت او را همواره با خودم همراه کنم.عشق به ورزشمن در خانواده ای بزرگ شدم که در کنار هنر، ورزش حرف اول را می زد و مادرم تمام تلاشش را به کار می بست تا ما را با ورزش آشنا کند. انصافا هم از دوران کودکی به ورزش علاقه داشتم! به واسطه بازی در نقش های مختلف تاریخی هم به اسب سواری و شمشیرزنی تا حدی مسلط شدم. اما در کنار همه این ها، من شیفته کوهنوردی هستم... وقتی پی به این علاقه ام بردم سعی کردم با جدیت آن را دنبال کنم و این موضوع در نهایت باعث شد، «قله دماوند» را فتح کنم کهاین تجربه واقعا برایم کم نظیر بود.مجسمه سازی آرامم می کندویشکا خانم که مجسمه ساز حرفهای است می گوید: این حرفه را خیلی دوست دارم، از آنجایی که آدم شلوغ و پرانرژی هستم، مجسمه سازی تنها چیزی هست که منو آرام می کنه، زمانی که می شینم پای مجسمه، گذر زمان را فراموش می کنم، ساعت ها می گذرد، انرژی خود را در ساختن مجسمه تخلیه می کنم... برعکس خیلی ها که با نوشتن آرام می شوند، من از کودکی با نوشتن مشکل و یک وحشت عجیب و غریبی داشتم، اما چیزی که درونم هست را نمی توانم با نوشتن بیان کنم، ولی در مجسمه سازی می توانم احساساتم را بیان کنم...فتح قله دماوند، ترس، لرز و هیجان!!ویشکا آسایش به همکار ما سیما جفاکش در مورد این که چطوری قله دماوند را فتح کرده، می گوید: یکی، دو سالی بود که به این فکر می کردم و هربار که حرفش می شد می گفتم که خیلی دلم می خواهد به قله دماوند بروم، تقریبا برای همه این طور تداعی شده بود که من فقط دارم حرفش را می زنم و هیچ کس منو جدی نمی گرفت، تا این که متوجه شدم، یکی از دوستانم رفته قله دماوند، تلفن کردم و ازش پرسیدم که چه جوری رفته قله دماوند؟گفت: با تمرین کردن موفق شده و مرا به یکی از دوستانش ارتباط داد که به من گفتند تمرین ها را انجام بده، وقتی که به کوه دماوند رفتم ترس و لرز و شور و هیجان زیادی داشتم و موقعی که به قله رسیدیم، من که تا به آن لحظه چنین تجربه ای نداشتم، به خاطر این هیجانی که داشتم همین طور گریه می کردم، فکر می کردم که نمی رسم، چون سرهای ما به دلیل شیب خیلی زیادی که در کوه وجود داشت پایین بود و بعد راهنمایی که با ما همراه بود به ما گفت که بچه ها سرها بالا... به قله کوه رسیدیم!احساس خیلی زیبایی بود برای من وقتی که از کوه پایین می آمدم، احساس کردم حالا که قله دماوند را فتح کردم اتفاق های خیلی خوبی برایم می افتد و خدا را شکر، کوه انرژی خیلی خوب و بی نظیری به من داد و بعد از این اتفاق، یک تئاتر خوب و یک سریال خیلی خوب و یک فیلم سینمایی خیلی خوبی بازی کردم و... پیشنهاد می کنم که همه به کوه بروند.از ویشکا آسایش بیشتر بدانیداو خواهرزاده مرحوم مازیار پرتو می باشد که یکی از فیلمسازان برجسته ایران است.
رشته تحصیلی اش طراحی صحنه و لباس است و از یکی از دانشگاه های انگلستان فارغ التحصیل شده.متاهل و یک پسر دارد.او در یکی از گفتگوهای خود در چند سال پیش گفته بود... «پدربزرگ من نویسنده بودند. دکترای ادبیات فارسی داشتند و بسیار هم اهل کتاب و شعر. دکتر علی شین پرتو. رسم بود فامیل برای انتخاب اسم فرزندان شان سراغ ایشان می آمدند و ایشان هم اسم انتخاب می کردند.»او در مورد نامش ویشکا می گوید: یعنی «نعمت الهی...»«از همان خردسالی معنی اسمم را می دانستم چون همه می گفتند چقدر اسمت قشنگه. ویشکا یعنی چی؟ بعد رفتم سراغ پدربزرگم و از او پرسیدم ویشکا به چه معناست؟ او هم گفت: «نعمت الهی» که از طرف خداوند به سوی بندگانش سرازیر است. بعد من هم نشستم و یک صفحه تمام معنی اسمم را نوشتم تا آن را حفظ شوم. حالا دیگر هرکس می پرسید معنی اسمت چه می شود؟ به سرعت می گفتم نعمت الهی که از طرف خداوند به سوی بندگانش سرازیر است.من همیشه اعتقاد دارم انتخاب اسم خیلی مهم است و روی زندگی تاثیر می گذارد و به همین دلیل در انتخاب اسم پسرم خیلی جستجو کردیم تا معنای خوبی داشته باشد و در نهایت «گیو» را انتخاب کردیم که به معنای «قهرمان» است. ویشکا هم با این فکر که معنای خوبی دارد همیشه انرژی و احساس خوبی به من داده است.او در جایی گفته بود من برخلاف خواهرم که یک سال از من بزرگ تر است و بسیار بسیار آرام و ساکت و خجالتی، شیطون و نقطه مقابل او بودم. مادرم تعریف می کند وقتی کوچک بودم، من را داخل این پارک های بچه که شبیه یک سبد خیلی بزرگ بود می گذاشتند و من سعی می کردم از آن بیرون بیایم و بیفتم بیرون. آن دوران، پنج، شش دختر هم سن و سال بودیم که البته کوچک ترین و شیطان ترین شان من بودم. ناگفته نماند که همه برنامه ها را با خواهم انجام می دادم و همه چیز هم سر من خراب می شد. البته طبیعی بود، همه می دانستند کار من است، چون خیلی کنجکاو بودم و دوست داشتم از همه چیز سر در بیاورم.»ویشکا خانم همچنین از خاطره ای دیگر هم گفت: «سوم راهنمایی که تمام شد من و خواهرم رفتیم آلمان پیش عمویم تا از آنجا ویزای لندن بگیریم برویم پیش خاله ام. گرفتن ویزا یک سال طول می کشید و مجبور بودیم بمانیم اما چون عمو، زن آلمانی داشت آنها ما را گذاشتند پانسیون. پدر و مادر برگشتند ایران و ما ماندیم آلمان و فقط آخر هفته ها عمو را می دیدیم. شرایط سختی بود، فکر می کردیم می رویم لندن و کنار خاله خیلی خوش می گذرد. نبودن کنار پدر و مادر واقعا سخت بود.- زندگی در آلمان باعث شد خیلی محکم شوم. مجبور بودم همه کارهایم را خودم بکنم. مثلا با دوچرخه می رفتم مدرسه و اگر لاستیک دوچرخه خراب می شد، باید خودم پنچری آن را می گرفتم.»مجله خانواده سبز
چهارشنبه 6 اسفند 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
وقتی زورگیر خود را شاهد جرم معرفی کرد!
وقتی زورگیر خود را شاهد جرم معرفی کرد جانشين فرمانده انتظامي مشهد از دستگيري زورگيري خبر داد که با طرح نقشه اي قصد داشت پليس را در شناسايي زورگيران گمراه کند روزنامه خراسان جانشين فرمانده انتظامي مشهد از دستگيري زورگيري خبر داد که با طرح نقشه اي قصد داشت پليس را در شناسايي زوروقتی مهران مدیری همه را غافلگیر کرد!!
وقتی مهران مدیری همه را غافلگیر کرد مراسم اختتامیه سیوسومین دوره جشنوارهی فیلم فجر با 45 دقیقه تاخیر در برج میلاد برگزار شد از ساعت 20 51 اجرای مراسم به مهران مدیری سپرده شد و شهیدیفرد سن را ترک کرد مهران مدیری بعد از اعلام جوایز بخش های مستند و نگاه نو روی سن آمد وماجرای جالب خواستگاری خاتمی از همسرش +عکس
اینستاگرام زهرا اشراقی ماجرای جالب خواستگاری خاتمی از همسرش عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز زهرا اشراقی همسر سید محمد رضا خاتمی با انتشار عکسی از روزهای جوانی همسرش در صفحه شخصی اینستا گرام خود نوشت سال سوم پزشكى بود كه با يه كت ساده و پاي توى گچ و عصاى دست كه يادگارویشکا آسایش: عاشق رضا شدم..+ تصاویری از همسر و پسرش
ویشکا آسایش عاشق رضا شدم تصاویری از همسر و پسرش وقتی با ویشکا آسایش حرف می زنی دلت نمی خواهد باسوال های پی در پی مسیر مصاحبه را عوض کنی انگار همان کددادن اولیه مبنی بر این که دوران بچگی ات هم مثل الان پرشروشور بودی یا رابطه ات با پسرت چطور است کافیست وقتی با ویشکاوقتی نورمحمدی هم پیشنهاد چینی ها را رد کرد!/پدیده فوتبال ایران به چند دلایل نباید به چین برود
وقتی نورمحمدی هم پیشنهاد چینی ها را رد کرد پدیده فوتبال ایران به چند دلایل نباید به چین برود ورزش > فوتبال ملی - مرتضی پورعلی گنجی پدیده فوتبال ایران در جام ملت های آسیا با تیانجین چین به توافق رسید و قرار است ظرف چند روز آینده قراردادش را به صورت رسمی امضا کند بهوقتی مازیار فلاحی به احترام مرتضی پاشایی صحنه را ترک کرد!
وقتی مازیار فلاحی به احترام مرتضی پاشایی صحنه را ترک کرد كنسرت موسيقى پاپ به خوانندگى مازيار فلاحى در سالن همايش هاى برج ميلاد برگزار شد كه طى آن فلاحى ياد هنرمند فقيد مرتضى پاشايى را زنده كرد كنسرت مازیار فلاحى شامگاه پنجشنبه ٢٣ بهمن ماه با حضور علاقه مندان موسیقى پاپ در سالن همویشکا آسایش: عاشق رضا شدم...
ویشکا آسایش عاشق رضا شدم وقتی با ویشکا آسایش حرف می زنی دلت نمی خواهد باسوال های پی در پی مسیر مصاحبه را عوض کنی انگار همان کددادن اولیه مبنی بر این که دوران بچگی ات هم مثل الان پرشروشور بودی یا رابطه ات با پسرت چطور است کافیست چرا که او با هیجان همه اتفاقات را برابه دلیل سوراخ بودن رادیاتور آمبولانس، تبریز با ما بازی نکرد! سلیمانی: وقتی اعتراض میکنیم میگویند 9 امتیاز مف
به دلیل سوراخ بودن رادیاتور آمبولانس تبریز با ما بازی نکرد سلیمانی وقتی اعتراض میکنیم میگویند 9 امتیاز مفت گرفتهاید مستحق باخت سنگین نبودیمسرمربی تیم فوتسال بانوان حفاری گفت ما در 3 هفته اخیر هیچ مسابقهای نداشتیم و وقتی در این مورد اعتراض میکنیم میگویند 9 امتیاز مفت گرفخلیفه داعش برای مکه و مدینه امیر تعیین کرد!
خلیفه داعش برای مکه و مدینه امیر تعیین کرد سرکرده گروه تروریستی داعش فردی را به عنوان امیر مکه مکرمه تعیین کرد به گزارش نامه نیوز ابوعمر التونسی سخنگوی داعش به نقل از ابوبکر بغدادی سرکرده این گروه تروریستی از تعیین چند امیر برای مناطق مختلفی مانند مدینه منوره و مکه مکرمهگابریل نیامده پول خواست، تادئو دندان درد را بهانه کرد!
خارجی ها به سرعت دست پرسپولیسی را خواندند گابریل نیامده پول خواست تادئو دندان درد را بهانه کرد دو بازیکن جدید سرخ پوشان در تمرینات این تیم حاضر شدند به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران در حال حاضر گابریل برای دریافت مطالبات خود وارد باشگاه پرسپولیس شده است و این بازیکن درخلیفه داعش برای مکه و مدینه امیر تعیین کرد! |اخبار ایران و جهان
خلیفه داعش برای مکه و مدینه امیر تعیین کرد کد خبر ۴۷۵۹۷۰ تاریخ انتشار ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶ ۲۲ - 16 February 2015 سرکرده گروه تروریستی داعش فردی را به عنوان امیر مکه مکرمه تعیین کرد به گزارش ایسنا ابوعمر التونسی سخنگوی داعش به نقل از ابوبکر بغدادی سرکرده این گروه تروریستی اوقتی شما گرم ولی همسرتان سرد مزاج است!!
وقتی شما گرم ولی همسرتان سرد مزاج است منظور از اختلاف در میل جنسی وضعیتی است که شدت کاهش اشتیاق جنسی در یکی از زوج ها از دیگری بیشتراست بسیاری از زوجهای جوان به دلیل عدم آشنایی و در پاره ای از موارد نبود آگاهی کافی درباره نحوه برخورد با روابط عاطفی و زناشویی بین همسران با مشک- وقتی هنر اقوام ایران زمین به وحدت می رسد
وقتی هنر اقوام ایران زمین به وحدت می رسد تهران - ایرنا - اجرای قطعه های موسیقی کردی لری آذری و گیلکی در قالب نغمه هایی همچون رعنا بارون بارون و گَل گَل در جشنواره موسیقی فجر شنبه شب 26بهمن با یک هم آوایی در تالار وحدت گوشه ای از هنر گوشه گوشه این سرزمین را به نمایش گذازن انگليسي به ناچار، خود بخيههاي جراحي را از بدنش جدا کرد!
زن انگليسي به ناچار خود بخيههاي جراحي را از بدنش جدا کرد يک زن انگليسي که به بيماري ديابت مبتلا بوده است و تحت عمل جراحي پيوند پانکراس قرار داشته است به دليل عدم دريافت نوبت معاينه توسط پزشک و افتادن وقت معاينه او به يک هفته بعد در اقدامي نادر خود بخيههاي جراحي را از بدنشسقوط حفاظ ساختمانی در بلوار کشاورز دو زن را روانه بیمارستان کرد!!
سقوط حفاظ ساختمانی در بلوار کشاورز دو زن را روانه بیمارستان کرد سقوط ناگهانی حفاظ فلزی اطراف یک ساختمان در حال ساخت در بلوار کشاورز مصدومیت شدید دو عابر زن را در پی داشت ستاد فرماندهی آتشنشانی تهران با دریافت خبر وقوع این حادثه بلافاصله آتشنشانان ایستگاه 40 ردر نخستین تجربه تیراندازان ورزشکار و معلول آسایشگاه کهریزک صورت گرفت مقام دومی تیراندازان معلول در مسابقات چند
در نخستین تجربه تیراندازان ورزشکار و معلول آسایشگاه کهریزک صورت گرفتمقام دومی تیراندازان معلول در مسابقات چندجانبهنخستین تجربه تیراندازان ورزشکار و معلول آسایشگاه کهریزک در مسابقات خارج از استان با درخشش در رشته ریکرو همراه بود به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهران بعدازظماجرای یک شیرزن و 17 شهید وقتی خبر شهادت احمد را شنید، پیراهن سفید پوشید و گفت: «دامادم را آوردند»
ماجرای یک شیرزن و 17 شهیدوقتی خبر شهادت احمد را شنید پیراهن سفید پوشید و گفت دامادم را آوردندآن روزی که خبر شهادت احمد را برایمان آوردند حاجی پیراهن سفید و تمیزش را پوشید و گفت دامادم را آوردهاند به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران کمتر کسی در شهرستان فریدونکنار پیدا می&lr-
گوناگون
پربازدیدترینها