واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معاد و مسئله اعاده معدوم
همانطور که در مقالات پیشین اشاره کردیم، ایمان به معاد و روز جزا یکی از مسلمات و ضروریات دینی ما مسلمانان و بسیاری از ادیان آسمانی است. روز قیامت با نام¬ هایی چون «روز حشر»، «روز تلاقی»، «یوم تبلی السّرائر»، «یوم الخلود»، «یوم الحسرة»، «یوم التغابن» و «نبأ عظیم» شناخته می شود. اینها نامهایی است که در قرآن کریم برای روز قیامت عنوان شده است. روشن است که هر یک از این نام ها با توجه به یکی از وجوه روز قیامت بر آن اطلاق شده اند. برای مثال عنوان «یوم الحسرة» نشان دهنده وضعیت انسانهایی است که سخت در حسرت و ندامت فرو می روند و احساس غبن می کنند که چرا خود را برای چنین مرحله ای آماده نکرده اند. و از آن حیث که قیامت بزرگترین خبرها و عظیم ترین حادثه هاست «نبأ عظیم» نامیده شده است (مرتضی مطهری، زندگی جاوید یا حیات اخروی: 28). شاید بتوان جاودانگی را مهم ترین دغدغه بشر دانست، لذا کم تر کسی را می توان یافت که به این مسئله نیاندیشد. در این مقاله نیز به این مسئله مهم خواهیم پرداخت و زوایای دیگری از بحث را دنبال خواهیم کرد. بعد از آشنایی با کلیات مبحث معاد، لازم است به برخی سوالات مهم در این زمینه پاسخ داده شود. مسئل? امتناع معدوم و نسبت آن با مسئل? معاد می تواند ما را در درک چگونگی وقوع این رویداد مهم یاری رساند. مشکل عمده در مورد معاد، «عینیت انسان دنیوی و اخروی» است. یعنی این کسی که در عالم آخرت مجازات می بیند یا پاداش می شود همانی است که در دنیا بود. این مسئله از جهات گوناگون مهم و حیاتی است. گفتیم مراد فلاسفه از معاد، هم معاد روحانی و هم معاد جسمانی است. بنابراین معاد، مستلزم این است که بدن انسان ها دوباره آفریده شود. به نظر برخی آفرینش دوباره بدن انسان یکی از مصادیق اعاده معدوم است و اعاده معدوم،ممتنع است.حکما معتقدندکه اعاده معدوم، محال و ممتنع است ولی برخی از متکلمان و اهل علم کلام معتقدند که اعاده معدوم جایز و ممکن است. اعاده در لغت به معنی بازگردانیدن است. در اصطلاح متکلمان، مراد از اعاده یا به تعبیر دقیق تر و مشهورتر، اعاده معدوم، آفرینش دیگر بار موجودات نیست شده یا گردآوری اجزای پراکنده موجودات و پیوند دادن میان آنهاست (آفرینش مسبوق به مثل را در برابر آفرینش نخستین بار موجودات اعاده نامیده می شود). بنابراین، اعاده معدوم به این معناست كه یك شیء موجود، معدوم گردد و سپس، عین همان شیء با تمام مشخصات و عوارضش – كه در زمان موجود بوده داشته – دوباره موجود شود. «روزى كه آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامهها در مىپیچیم همان گونه كه بار نخست آفرینش را آغاز كردیم دوباره آن را بازمىگردانیم وعدهاى است بر عهده ما كه ما انجامدهنده آنیم» (انبیا/104)مخالفان امتناع قاعد? اعاده معدوم به این دلیل آن را مجاز می شمردند که خیال میكردند معاد جسمانی همان اعاده معدوم است. دلیل آنان بر جواز اعاده معدوم این است كه: اگر اعاده، محال باشد امتناع آن، یا به خاطر ماهیت آن است یا به خاطر یكی از لوازم ذاتی آن است. در اینصورت، از اول اصلاً به وجود نمیآمد و یا به خاطر یكی از عوارض مفارق ماهیت است كه در این صورت این عارض كه مانع از اعاده است، با معدوم شدن ذات، آن مانع هم مرتفع میشود و اعاده جایز میشود. در صورتی که نادرستی این سخن با کمی تفکر روشن می شود؛ فرض کنید که موجود «الف» اعاده شود. در اینصورت موجود دوم باید عین موجود اول «الف» باشد. از سویی اگر عین آن باشد که دیگر دو تا شیء نیستند و یک شیء هستند. بنابراین اگر اعاده معدوم درست باشد موجود معاد باید هم عین موجود اول باشد و هم عین موجود اول نباشد! (علامه حلی، كشف المراد: 75)
پس تا کنون فهمیدیم که اعاده معدوم محال است. حال با توجه به امتناع این مسئله، سوال بالا دوباره خودنمایی می کند؛ اگر اعاده معدوم محال است پس معاد چگونه امکانپذیر است؟ مسئله بالا از این توهم ناشی شده است که معاد همان اعاده معدوم است، اعاده معدوم محال است، پس معاد هم محال است. به همین دلیل هم برخی برای حل این مشکل معتقد شده اند که اعاده معدوم محال نیست در حالی که فلاسفه با دلایل روشن عقلی ثابت کرده اند که امتناع معدوم محال است. پاسخ سوال بالا قبول جواز امتناع معدوم نیست بلکه باید گفت معاد اصلا از مصادیق امتناع معدوم نیست. بنابراین هم می توان به امکان معاد و هم عدم امکان اعاده معدوم پایبند بود. خلقت مجدد بدن و تعلق دوباره نفسی که خلود وجاودانگی دارد، به بدنی که بار دیگر خلق شده، مصداق اعاده معدوم نیست. در روز قیامت بدنی که صورت انسانی آن مبدل به صورت خاک شده در مرتبه دوم همان صورت اولی را به خود میگیرد، به طوری که هر کس او را ببیند می گوید این همان است. به این در اصطلاح فلاسفه خلع و لبس صورت می گویند (یعنی صورتی از بین می رود و صورت دیگری به خود می گیرد). علاوه بر اینکه در این بازگشت مجدد، زمان و مکان قابل تکرار نیست و به همین دلیل نمی توان این احیاء ابدان را اعاده معدوم دانست. انسان ها معدوم نمی شوند تا این که پس از انعدام مجدداً مخلوق شوند. آیات قرآن نیز بر این ام گواهی می دهند که معاد نمی تواند از مصادیق اعاده معدوم محسوب شود: «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» بگو همان كسى كه نخستینبار آن را پدید آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرینشى داناست (یس/79) « یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء كَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِینَ» «روزى كه آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامهها در مىپیچیم همان گونه كه بار نخست آفرینش را آغاز كردیم دوباره آن را بازمىگردانیم وعدهاى است بر عهده ما كه ما انجامدهنده آنیم» (انبیا/104)«یوم الحسرة» نشان دهنده وضعیت انسانهایی است که سخت در حسرت و ندامت فرو می روند و احساس غبن می کنند که چرا خود را برای چنین مرحله ای آماده نکرده اند. و از آن حیث که قیامت بزرگترین خبرها و عظیم ترین حادثه هاست «نبأ عظیم» نامیده شده است (مرتضی مطهری، زندگی جاوید یا حیات اخروی: 28)یکی از دلایل اینکه کسانی برای حل مسئل? معاد مجبور شده اند یک قاعده عقلی (امتناع اعاده معدوم) را زیر پا بگذارند این است که این عده تجرد روح را قبول نداشته اند. آنها منکر بقای نفس هستند و گمان می کردند هویت و تشخص انسان به جسم و بدن اوست. به همین دلیل گمان می کردند با مرگ انسان ها نابود می شوند. از سویی آنها با روایات و آیاتی مواجه بودند که مسئل? معاد را اصلی ضروری در اعتقادات دینی بر می شمارد. ایشان برای حل این تعارض به این فکر افتادند که انسان (که به نظر آنها تنها هیکل محسوس است) بعد از مرگ نیست و نابود می شود و مجدداً در روز قیامت دوباره آفریده می شوند.درواقع، همانطور که صدرالمتالهین در اسفار می گوید، متکلمان در این وجه با منکران معاد مشترکند که حقیقت انسان چیزی جز هیکل مادی و محسوس نیست، لیکن با این تفاوت که دسته اول اعاده معدوم را جائز و دسته دوم آن را ممتنع دانسته اند (اسفار: ج9، 164). صدرالمتالهین از کسانی است که معاد جسمانی را با ادله عقلی ثابت می کند، بدون اینکه بخواهد قاعده عقلی «امتناع اعاده معدوم» را زیر سوال ببرد. فلاسفه در این زمینه سخنان بسیاری فرموده اند که بیان آنها در این نوشته کوتاه ممکن نیست و ما سعی کردیم مطالب را تا اندازه لازم ساده بیان کرده و از ذکر مسائل پیچیده خودداری کنیم. نوشته علیزاده - گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: 1. علامه حلی، جمال الدین؛ كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد؛ تصحیح علامه حسن زاده آملی؛قم، نشر اسلامی؛ 1407ق.2. مرتضی مطهری، زندگی جاوید یا حیات اخروی، انتشارات صدرا، 1376.3. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی ، الاسفار الاربعة، قم، مصطفوی، ج9.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1678]