تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه نيّت درست داشته باشد، دل سالم و پاك دارد، زيرا سالم داشتن دل از وسوسه هاى شيط...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831575422




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اولین شهید عملیات والفجر4


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اولین شهید عملیات والفجر4صباح پیری یک امدادگر جانباز است. پس از قطعنامه، شبیه آدم هایی شده بود که به تازگی بیکار شده اند و به همان اندازه دلخور.در همان روزها دفتر ادبیات و هنر مقاومت به «صباح» پیشنهاد کرد تا خاطرات هفت ساله جبهه اش را بگوید. او هم شروع کرد و با حوصله 32 نوار یک ساعتی را پر کرد.همه آن نوارها، جمله به جمله روی کاغذ نشستند و پس از آنکارد شدن، «نشانه های زخمی خاکریز» را در ردیف کتاب های جنگ قرار دادند. کتابی خواندنی و جذاب که در صفحات اولیه آن آمده:
رزمندگان
«بالاخره سه اورژانس تکمیل شد... غیر از این زیر کوه بمو بیمارستانی بود بسیار مجهز... یکی از افرادی که تلاش زیادی در ساخت این بیمارستان کرد، از بچه های مهندسی- رزمی لشکر بود. نام این فرد را اول بار از زبان حاج مجتبی عسکری شنیدم. یک بار که میهمان چادر مهندسی- رزمی بودم، نصف شب نماز شب او را دیدم. همه بچه ها یک زبان می گفتند که او رفتنی است. تلألو اشک هایی را که می ریخت هنوز هم در آیینه ذهنم می بینم. نام او «پیری» بود و اولین شهید والفجر 4. تا آن زمان فرمانده بهداری را نمی شناختیم. یادم می آید یک روز داشتیم با بچه ها انگور می خوردیم، آنقدر خسته بودیم که کسی زحمت شستن انگورها را به خود نمی داد. آنقدر گرسنه بودیم که همه چیزمان شده بود انگور. آذوقه نمی آمد، چرا که خودروها در روز زیر تیررس مستقیم دشمن قرار می گرفتند.یکی آمد که لهجه ترکی داشت، گفت:- چرا انگور را نشسته می خورید؟بچه ها با خنده جواب دادند:- تو که خیلی بهداشتی هستی چرا خودت نمی ری، بشوری!آن شخص بدون ناراحتی جعبه انگور را برداشت و برد برای شستن، سرچشمه. چشمه دور بود. ولی او بدون ناراحتی آن را برد و شست و آورد. بعد که رفت، فهمیدیم او کی بود. او «حاج محمد حسینی مهتانی» فرمانده بهداری بود.... چند روز یک بار حاج مهتانی می آمد جزیره مجنون و کارها را روبه راه می کرد و برمی گشت. یک روز هم دستور داد که زمین را حفر کنیم. خودش اول بیل برداشت و به عرض دو متر و طول 10 متر خاک ها را زیر و رو کرد. بعد به غیاثی و برو بچه ها گفت که به اندازه دو متر زمین را حفر کنید.... من، حاج مهتانی، حاج موتجی، دشتبان زاده و مسعود حسینی، به طرف دیگر اروند رفتیم. توی قایق روی آب بچه ها را می دیدم که ذکر می گفتند. حاج مهتانی صلوات می فرستاد موتجی آیت الکرسی می خواند.... با دو تن از بچه ها رفتیم تدارکات اروند تا چیزی برای خوردن بگیریم. وقتی آنجا رسیدیم، دیدیم نگهبان گذاشته اند. معلوم شد هنوز پاکسازی انجام نگرفته، چون لحظاتی قبل دو عراقی را همان جا دستگیر کرده بودند.داشتیم غذا می خوردیم که حاجی با شتاب آمد و سجده شکر به جا آورد. بچه ها با تعجب جریان را پرسیدند: معلوم شد وقتی از جاده آسفالته که به طرف فاو می رفت، چهار نفر از گوشه ای شروع به تیراندازی می کنند، حاجی با موتور بوده که همه را رد می کند. بعد می بیند یک نفر احترام نظامی می گذارد و ماشینی هم در حال راهنما زدن است. تازه می فهمد که این ها عراقی ها هستند که هنوز از فاو خارج نشده اند.آن ها شروع می کنند به طرف حاجی تیراندازی که هیچ کدام به حاجی اصابت نمی کند و او موفق می شود از دست آن ها سالم بگریزد.داشتیم غذا می خوردیم که حاجی با شتاب آمد و سجده شکر به جا آورد. بچه ها با تعجب جریان را پرسیدند: معلوم شد وقتی از جاده آسفالته که به طرف فاو می رفت، چهار نفر از گوشه ای شروع به تیراندازی می کنند، حاجی با موتور بوده که همه را رد می کند. بعد می بیند یک نفر احترام نظامی می گذارد و ماشینی هم در حال راهنما زدن است. تازه می فهمد که این ها ...خودش می گفت: «کار صلوات هایی بود که پشت سرهم می فرستادم.» ... یک مجروح را که آوردند و خواستم سرش را پانسمان کنم، متوجه شدم جمجمه اش کاملاً متلاشی شده. در همین حین یکی از بچه ها خبر شهادت حاج محمد مهتانی را آورد. باور نمی کردم و این ناباوری تا پایان عملیات- وقتی که حاج مجتبی خودش را در آغوشم کرد و های های زد زیر گریه- ادامه داشت. کتاب 90 صفحه است. 21 صفحه هم عکس دارد. هرچه جلوتر می رویم زیبایی کتاب بیشتر می شود.برای همین مقام معظم رهبری در تاریخ 6/1/1371 درباره آن نگاشته اند: «در این نوشته هر چه به آخر نزدیکتر می شویم، روح اخلاص و صفایی را که در آن موج می زند بیشتر حس می کنیم. من به حال خود حسرت می خورم و به این جوانان شجاع و با ایمان و فداکار غبطه می برم که در عمری کمتر از نیمه عمر ما، به مقاماتی رسیده اند که امثال من با خواندن شرح آن، احساس عروج معنوی می کنند... خدا کند در کشاکش زمانه، آن چه را در معراج جهاد و فداکاری به دست آورده اند بتوانند به خوبی حفظ کنند... این نوشته هنرمندانه و دارای نثری استوار نیز هست که ارزشش را بیشتر می کند. ویژگی مهم این کتاب آن است که حال امدادگران را شرح می کند. بسیار لازم بوده و هست که جبهه کیان رسته های غیر رزمی مانند: جهادگران، امدادگران، رانندگان، آشپزها و تدارکاتی ها که هر کدام عالم مخصوص به خود داشته اند، و بعضاً فداکاریشان از رزمندگان خطوط مقدم کم خطرتر نبوده، بلکه حتی پر خطرتر هم بوده (مثل سنگرسازان و خاکریز زنان)، نیز شرح خود را بنویسند، یا بگویند و کسی بنویسد. باری از این جوان عزیز و از ناشر آن باید تشکر کرد.»شاید برای همین در چند ماه بعد، و در تاریخ 22/4/1371 معظم له در دیدار با اعضای دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی می فرمایند: «نمی دانم کدام یک از شما آن کتاب مربوط به امدادگران را نوشته اید. من دیدم که این کتاب واقعاً چقدر لازم است. معلوم بود که این فرد خودش امدادگر بوده است. این که آدم امدادگر نباشد، نمی تواند چنین مطلبی بنویسد.» منبع : کیهان تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1461]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن