واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قانون «گشایش و ربایش» دلها
اسلام به عنوان کاملترین آیین الهی برای هدایت همه مردم آغوش خود را باز کرده و هیچ محدودیتی را برای پذیرش قرار نداده است. هر انسانی با هر رنگ و نژادی, با هر شکل و قیافه ای, با هر موقعیت اجتماعی و مالی و هر زبان و گویشی می تواند به قلعه نور پای نهد و خود را در مسیر تعالی قرار دهد. بنابراین این دانشگاه, برخلاف دیگر محیط ها امتحان ورودی ندارد و با آنکه پیشرفته ترین دانشگاه هدایت است, برای جذب محصلانش شرط و شروطی قرار نداده است. بنابراین قانون اول این محیط، «گشایش همه درهای بسته به سوی همه علاقه مندان» است.اما وسعت دید این دانشگاه انسان سازی به اینجا ختم نمی شود. با مراجعه به آموزه های اسلام و عملکرد بسیاری از پیامبران, در می یابیم که مساله بسیار فراتر از این حرف ها است. درست است که خداوند درهای هدایت را به سوی همگان گشوده و آغوش خود را برای رشد انسانها باز کرده است, اما از آهن ربایی که فلز وجود انسانها را به دروازه خوبیها می کشاند, نباید غافل شد. گویا که قانون دوم این دانشگاه «ربایش پس از گشایش» است. یعنی همه نیروها موظفند تا از حداکثر توان خود برای جذب و ربایش رهپویان این مسیر استفاده کنند و از هیچ تلاشی دریغ نورزند. این دانشگاه نه تنها شرط پذیرش ندارد, بلکه اساتید و کارکنانش را به میان اقشار مختلف مردم می فرستد تا بر آمار رهپویان خود بیافزاید. در این دانشگاه، هیچ محدودیتی حتی در تشکیل کلاسها وجود ندارد. از جمله افتخارات بهترین استاد این دانشگاه این است که کلاسهایش را در هر جا که نیاز باشد برپا می کند و خودش هم برای جذب و تعلیم دیگران به هر کوی و سرایی سر می کشد. آری, چه زیبا گفته است امیر مومنان در مورد پیامبر عزیزمان که او «طبیبی بود در گردش.»(طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ. نهج البلاغه, خطبه 108)البته باید توجه داشت که این یک داستان و افسانه نیست که بشنویم و پیامبرمان را تحسین کنیم. یا آنکه بر خود ببالیم که پیرو عجب دانشگاه و مکتبی هستیم. بلکه این الگو و روش تربیتی اسلام است که همه ما ملزم به آنجام آنیم.همه ما موظفیم بر اساس همین دو قانون پر اهمیت عمل کنیم و «گشایش و ربایش» در جامعه اسلامی را نهادینه نماییم. اما به نظر شما جوامع دینی ما چقدر به این دو قانون اهمیت می دهند و به آن ملتزمند؟ آیا درهای مساجد و حسینیه های ما همیشه به روی همگان گشوده است؟ روحانیت معظم و مذهبی های بزرگوار ما با روی گشاده و آغوش باز با مخالفان برخورد می کنند؟ محیطهای فرهنگی و عقیدتی ما در کوچه و بازار می گردند تا شبهات را بیابند و پاسخ گو باشند؟ درد دل ها را می شنوند و راه حل آن را به سرعت باد به جامعه ارائه می دهند؟به گمانم همینگونه است که اگر نباشد چه قیامتی خواهد بود قیامت.همه ما موظفیم بر اساس همین دو قانون پر اهمیت عمل کنیم و «گشایش و ربایش» در جامعه اسلامی را نهادینه نماییم. اما به نظر شما جوامع دینی ما چقدر به این دو قانون اهمیت می دهند و به آن ملتزمند؟ آیا درهای مساجد و حسینیه های ما همیشه به روی همگان گشوده است؟ روحانیت معظم و مذهبی های بزرگوار ما با روی گشاده و آغوش باز با مخالفان برخورد می کنند؟ محیطهای فرهنگی و عقیدتی ما در کوچه و بازار می گردند تا شبهات را بیابند و پاسخ گو باشند؟ درد دل ها را می شنوند و راه حل آن را به سرعت باد به جامعه ارائه می دهند؟چند سال پیش دیوارها و میله های آهنین پارک ها را به کلی برداشتند تا پارک ها دیگر زندانی و محصور در چهار دیوار نباشند. چرا که پارک ها ویترین گل و گیاه شده بود و مردم فقط از پس میله های زندان از آن بهره می بردند.کاش کسی می آمد و جرات می کرد، حصار برخی از محیطهای مذهبی را می شکست و جامعه ما را از معنویت ویترینی خارج می نمود. نگاهی به فیلمها و داستانهای این مرز و بوم نشان می دهد که محیطهایی همچون امام زاده ها و مساجد، ویترینی برای معنویت است. هر کس که گرهی به کارش می افتد و حالی به حالی می شود، آماده می شود و چند دقیقه ای را در نمایشگاه معنویت سپری می نماید. مسلما ایراد اصلی به فیلم ساز و داستان نویس های عزیزمان وارد نیست، بلکه ایراد به یکایک ما مسلمانان وارد است که این دو قانون مهم اسلامی را از برنکرده ایم و کمتر به آن جامه عمل پوشانده ایم. گشایش و ربایش دلها
قانون سوم و چهارم «گشایش و ربایش در پهنه دل مخاطبان» است. تنها گشایش و ربایش دانشگاه انسان سازی کافی نیست. بلکه باید دروازه های دلها را گشود و درّ گرانبهای درون را بر سر کلاس نورانیت نشاند.هر انسانی عقیده ای دارد و به گمان خودش، همان عقیده بهترین و صحیح ترین اندیشه است. به همین خاطر، درهای فکر و دل خود را به سوی تفکرات دیگر می بندد و اجازه ورود به اندیشه مخالف نمی دهد. اما با این وجود به وسیله اخلاق نیکو می توان این درهای بسته را گشود و تفکر آنان را بر سر میز مذاکره نشاند و اندیشه ناب اسلامی را برایشان تبیین نمود.بنابراین لازمه جذب و ربایش دیگران, گشایش دروازه های دل و اندیشه آنان است. امیر مومنان علی علیه السلام به سمت کوفه حرکت می کرد که در راه با یک كافر ذمى (كه در پناه اسلام است) همراه شد. مقداری از مسیر را با هم پیمودند تا اینکه بر سر دو راهی رسیدند. مرد ذمی به حضرت گفت: اى بنده خدا! تو به کجا می روی؟ امام فرمود: می خواهم به كوفه بروم. اما مرد مسافر گفت که مقصد دیگری دارد و باید از سوی دیگر برود.همین که راه خود را به سوی دیگر برگرداند، امیر مومنان نیز همراه او حرکت کرد. او که شگفت زده شده بود به حضرت گفت: مگر نمی خواستى به كوفه بروى؟ فرمود: چرا. او گفت: پس چرا راه كوفه را رها كردى و به این سمت می آیی؟ امام فرمود: «برای این که خوش رفاقتى را به پایان برسانم. انسان باید رفیق راهش را در هنگام جدائى چند گامى بدرقه كند. این فرمان پیامبر ما است.» مرد کافر با تعجب گفت: پیامبرتان اینگونه دستور داده؟ پس قطعا هر كه پیرویش كرده به خاطر همین كردارهاى بزرگوارانه او بوده است. عجب دینی و عجب پیامبری!امیر مومنان با یک حرکت به ظاهر ساده قفل دل او را باز کرد و اندیشه و خاطر او را ربود. تاریخ چنین می گوید که او از مسیرش بازگشت و آنقدر شیفته اخلاق امام شده بود که با او به کوفه رفت و همین كه او را شناخت مسلمان شد. (الکافی، ج 2، ص 670)این تنها نمونه ای از تاثیر شگرف این قانون دینی است که غوغا می کند و معجزه گر است. پس بیایید دست در دست هم نهیم و با عملیاتی کردن این قوانین، دنیا را پر از نور ایمان سازیم. نوشته سید مصطفی بهشتی – گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 385]