تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816528407
من هم باستانشناس شدم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من هم باستانشناس شدم
«من هم باستانشناس شدم!» خاطرات خواندنی، جذاب و پراطلاع تانیا گیرشمن، همسر رومن گیرشمن، باستانشناس سرشناس فرانسوی (روسیالاصل، 1895-1979) و شرح رویدادهای زندگی روزمره و رخدادهای پشت صحنه و عرصه كاری كاوشهای 35 ساله رومن گیرشمن و همكارانش در ایران است.این كتاب كه به وسیلهی فیروزه دیلمقانی ترجمه شده، دربردارنده خاطرات این بانوی فرانسوی در فاصله سالهای 1311 تا 1346 خورشیدی است. این کتاب چشماندازی روشن از جزئیاتی از زندگی انسان در موقعیتی است كه به ندرت در آنچه مربوط به پژوهش و اكتشافات باستانشناختی میشود مورد تحلیل قرار گرفته است. ماجراهای كتاب از آنجا آغاز میشود كه تانیا گیرشمن در سال 1311 خورشیدی تصمیم میگیرد همراه همسرش، كه از سال 1310 كاوشهای باستانشناختیاش را آغاز كرده بود، راهی ایران شود. «هرچه پول داشتیم و تهمانده پساندازمان را جمع كردیم تا بتوانیم خرج سفر من» را فراهم كنیم. تانیا هیجانزده است و مینویسد: «نخستینبار بود كه از فرانسه خارج میشدم و این پرسش برایم مطرح بود كه چه ماجراهایی در انتظارم هستند.» آنها ـ در روزگاری كه هواپیمای مسافربری در كار نبود ـ از راه مصر و بیتالمقدس و بیروت و دمشق و بغداد به ایران میرسند. این سفر كه خالی از دشواری و رنج سفر نیست، با پیشامدهایی همراه است. از همه خواندنیتر آشنایی آنها با خانمی فرانسوی در بغداد است كه همسری عراقی دارد. رفت و آمد آنها چند سال طول میكشد و دوستیشان ادامه مییابد، تا آنكه تانیا پی میبرد آن زن، دختر عموی خود اوست!آنها در روزگاری كه هواپیمای مسافربری در كار نبود از راه مصر و بیتالمقدس و بیروت و دمشق و بغداد به ایران میرسند. این سفر كه خالی از دشواری و رنج سفر نیست، با پیشامدهایی همراه استتانیا گیرشمن با پندارهای دور و دراز، وارد ایران میشود. هنوز هیجانزده است و گمان میبرد كه عجایب زیادی انتظارش را میكشند: «من وارد ایران شده بودم. ایران اسرارآمیز و دوردست، سرزمین شهرزاد، علاءالدین و چراغ جادو. آیا میتوانستم شاهزاده خانمهای پرنیانپوش و غرق در جواهر و سنگهای قیمتی و سواران با لباسهای زربفت مجهز به شمشیرهای جواهر نشان را، كه در كودكی خوابشان را دیده بودم، ببینم؟»اما زمان چندانی طول نمیكشد كه پندارهای او فرو میریزد. سختی سفر و دیدن زندگی ابتدایی مردمی كه اغلبشان برای نخستینبار بود كه بیگانگان اروپایی را میدیدند، او را به تردید میافكند كه آیا تصمیم درستی بود كه راهی سفری چنین دشوار و توانفرسا بشود؟سرانجام تانیا و همسر و همراهانشان به نهاوند میرسند. سال 1311 خورشیدی است. وارد شهر میشوند، در حالی كه فرماندار منتظر آنهاست: «مردم در جلوی خانه، دور اتوموبیل ما، حلقه زده و به آن چسبیده بودند» شگفتی او از آنچه میدید و آنچه در آغاز سفر تصور كرده بود، سرخوردهاش میكند و از خود میپرسد: «پس ایران هزار و یك شب كجاست؟» به هر حال نخستین كاوشها آغاز میشود و آنها با صندوقهایی آكنده از اشیای باستانی راهی تهران میشوند و بخشی از یافتهها را، بر پایه قراردادی میان دولت ایران و موزه لوور پاریس، به نماینده دولت ایران میدهند و بخش دیگر از یافتهها را با خود به فرانسه میبرند.سفر دوم یك سال بعد آغاز میشود. در سفر پیش، تپهای در دامنه كوه الوند در مغرب همدان، نظر آنان را جلب كرده بود و اكنون راهی اسدآباد همدان شده بودند تا كار حفاری را آغاز كنند. تانیا گیرشمن مینویسد كه اعضای گروه اكتشافی خوب با هم كنار میآمدند و یاد گرفته بودند با زندگی «بسیار ابتدایی» آنجا خو بگیرند، اما اشیای چندانی به دست نمیآورند و راهی لرستان میشوند. آنجا هم البته دردسرهای خود را دارد؛ ولی باز خبری از اشیای باستانی دندانگیر نیست. خانم گیرشمن كه دیدن این ماجراها بهانهای به دست او میدهد تا آدابدانی و تمدن خود را به رُخ بكشد، همینكه از ایران خارج میشوند و به بصره نزد كنسول انگلیس میروند، مغرورانه مینویسد: در آنجا بود كه بار دیگر شبیه انسانهای متمدن شدیمدر اینجاست كه گروه گیرشمن، به دستور رئیس موزه لوور پاریس كه كارفرمای رومن گیرشمن است، راهی كاشان میشوند و كاوش در تپه سیلك را آغاز میكنند. این تپه همان تپه معروفی است كه بقایای تمدنی شگفت و شگرف را در درون خود نهفته بود. خانم گیرشمن و همسرش از بازار اصلی كاشان و بازار نقرهفروشها و بازار مسگرها كه «با سروصدای كر كنندهای سینی، دیگ، سطل، پارچ، آفتابه، ابریق و كتری میساختند» دیدن میكنند. صنایعی كه امروز زیر فشار خردكننده ظرفهای پلاستیكی فراموش شدهاند.تانیا مینویسد: در كاشان «هر بار كه از بازار دیدن میكردیم، فوجی از پسر بچهها به دنبالمان راه میافتادند. به غیر از آنها زنهای چادری هم از نزدیك به من خیره میشدند. پارچه لباسم را لمس میكردند و كیفم را باز میكردند تا محتوایش را ببینند. ما غالباً به دیدن كارگاههای قالیبافی میرفتیم كه قالیهای معروف كاشان را در آنجا میبافتند. همه این كارگاهها در زیرزمینهای كم نور قرار داشتند. قالیبافان چهارزانو مینشستند. زنان بیشتر در حال شیر دادن به نوزادانشان كارشان را دنبال میكردند. كاری بود طاقتفرسا، همچون اعمال شاقه» و البته با مزدی بسیار ناچیز.كاوشها ادامه پیدا میكند. به نظر میآید كه آنها از اینكه دست خالی باز نمیگردند، خوشحال و راضیاند. در همان حفاریهاست كه شمشیری برنزی را سالم از زیر خاك بیرون میآورند. فرماندار كاشان شمشیر را به دست میگیرد تا تیزی لبهاش را آزمایش كند. شمشیر را در هوا میچرخاند و شمشیر باستانی در دست او تكه تكه میشود. فرماندار زیرلب به یكی از همراهانش، بدون هیچ تأسفی، میگوید: «به چه دلیل این فرنگیها برای این اشیای پوسیده این همه پول تلف میكنند، در حالی كه در بازار بسیار زیباتر و نوتر از آنها پیدا میشود؟»خانم گیرشمن كه دیدن این ماجراها برای او خالی از تفریح هم نیست و بهانهای به دست او میدهد تا آدابدانی و تمدن خود را به رُخ بكشد، همینكه از ایران خارج میشوند و به بصره نزد كنسول انگلیس میروند، مغرورانه مینویسد: «در آنجا بود كه بار دیگر شبیه انسانهای متمدن شدیم!»از مهمترین كاوشها كه شرح كامل آن را تانیا نوشته، بیرون آوردن زیگورات چغازنبیل از زیر خاك است، اما پیدا كردن گورهای سلطنتی ایلامیها، گیرشمنها را به شدت ناامید میكند. چون آنها انتظار داشتند كه به گنجینههایی همانند آنچه در گور توت عنخ آمون، فرعون مصر، یافته شده، دست پیدا كنندكاوش در محوطههای متعلق به دوره ساسانیان در بیشاپور فارس از مهر تا بهمن 1314 به طول میانجامد. تانیا و همسرش از راه اصفهان به شیراز میروند. خانم گیرشمن كه در عیب و ایراد گرفتن و افتخار كردن به تمدن اروپاییاش كوتاه نمیآید، به اصفهان كه میرسند، ناخن خشكی میكند و از دیدن آن همه زیبایی و بناهای كممانند، تنها به همین بسنده میكند كه بنویسد: «از مسجدها و قصرها و بازار دیدن كردیم.» در عین حال رومن گیرشمن، همسرش، و همكارانشان دشواریها را بردبارانه تاب میآورند، از بیماری گرفته تا بارشهای سیلآسا. تانیا در توصیف محیط اطراف و آدمهای دور و برش چیرهدست است و هیچ چیز از نگاه او دور نمیماند.از مهمترین كاوشها كه شرح كامل آن را تانیا نوشته، بیرون آوردن زیگورات چغازنبیل از زیر خاك است، اما پیدا كردن گورهای سلطنتی ایلامیها، گیرشمنها را «به شدت ناامید» میكند. چون آنها انتظار داشتند كه به گنجینههایی همانند آنچه در گور توت عنخ آمون، فرعون مصر، یافته شده، دست پیدا كنند. در هر حال، كم و بیش گزارش مفصلی درباره این حفاری، در لابهلای خاطرات تانیا گیرشمن دیده میشود و البته در همه آن سالها «دردسرهای كوچك» همچنان ادامه مییابد و هر بار ماجرایی خواندنی پدید میآورد.كتاب «من هم باستانشناس شدم!» خاطرات تانیا گیرشمن (1311ـ 1346 خورشیدی) با شمارگان 1500 نسخه، در 598 صفحه، با قیمت 25 هزار تومان، منتشر شده است.گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]
صفحات پیشنهادی
من هم باستانشناس شدم
من هم باستانشناس شدم«من هم باستانشناس شدم!» خاطرات خواندنی، جذاب و پراطلاع تانیا گیرشمن، همسر رومن گیرشمن، باستانشناس سرشناس فرانسوی (روسیالاصل، ...
من هم باستانشناس شدم«من هم باستانشناس شدم!» خاطرات خواندنی، جذاب و پراطلاع تانیا گیرشمن، همسر رومن گیرشمن، باستانشناس سرشناس فرانسوی (روسیالاصل، ...
کاوش های 35 ساله گیرشمن
کاوش های 35 ساله گیرشمن-کاوشهای 35 ساله گیرشمنمن هم باستانشناس شدم«من هم باستانشناس شدم!» خاطرات تانیا گیرشمن، همسر رومن گیرشمن، باستانشناس سرشناس ...
کاوش های 35 ساله گیرشمن-کاوشهای 35 ساله گیرشمنمن هم باستانشناس شدم«من هم باستانشناس شدم!» خاطرات تانیا گیرشمن، همسر رومن گیرشمن، باستانشناس سرشناس ...
کت زوک را بشناسید!
کت" در گویش کرمانی به معنی سوراخ است و "زوک" هم تداعی کننده لولههای قدیمی آب است که سفالی بود که با ترکیب هنرمندانهای آببندی میشد و .... من هم باستانشناس شدم ...
کت" در گویش کرمانی به معنی سوراخ است و "زوک" هم تداعی کننده لولههای قدیمی آب است که سفالی بود که با ترکیب هنرمندانهای آببندی میشد و .... من هم باستانشناس شدم ...
نمايشگاه اثار ايراني دوره پارت ها در رم گشايش يافت
يك باستان شناس ايتاليايي هم گفت من وقتي از برگزاري اين نمايشگاه اگاه شدم، براي ديدن اثار پرارزش ايراني بي درنگ از شمال ايتاليا به رم امدم چرا كه تمدن كهن ايران، ...
يك باستان شناس ايتاليايي هم گفت من وقتي از برگزاري اين نمايشگاه اگاه شدم، براي ديدن اثار پرارزش ايراني بي درنگ از شمال ايتاليا به رم امدم چرا كه تمدن كهن ايران، ...
خط موازی و مورب
... های موازی و موربموضوع: توازی هدف: پیدا کردن مقدار زاویه با به کار بردن قضیه ی خطوط موازی و مورب شرح فعالیت:خطوط d2,d1 با هم موازیند. ... من هم باستانشناس شدم ...
... های موازی و موربموضوع: توازی هدف: پیدا کردن مقدار زاویه با به کار بردن قضیه ی خطوط موازی و مورب شرح فعالیت:خطوط d2,d1 با هم موازیند. ... من هم باستانشناس شدم ...
شمس: قربانی کارلوس کرش شدم
شمس: قربانی کارلوس کرش شدم-شمس: قرباني کارلوس کرش شدمسرمربي تيم ملي فوتبال فوتسال پس از بركناري ... نبندند، ظاهرا اين فرد كسي است كه از مصاحبههاي من خوشش نيامده است و به ما هم ميگويند كه اسمش را نگويم. ... باستان شناس شدن در یک هفته ...
شمس: قربانی کارلوس کرش شدم-شمس: قرباني کارلوس کرش شدمسرمربي تيم ملي فوتبال فوتسال پس از بركناري ... نبندند، ظاهرا اين فرد كسي است كه از مصاحبههاي من خوشش نيامده است و به ما هم ميگويند كه اسمش را نگويم. ... باستان شناس شدن در یک هفته ...
سرگذشت مسلمانان در سرزمين سوئيس
وقتي من وارد دير شدم نامه جاک رو را به آنها دادم. راهب متصدي کتابخانه را به نام تونولي خواستند و او هم آمد و پهلوي من نشست. من با وي درباره مطالعاتي که به خاطر آن به آنجا ...
وقتي من وارد دير شدم نامه جاک رو را به آنها دادم. راهب متصدي کتابخانه را به نام تونولي خواستند و او هم آمد و پهلوي من نشست. من با وي درباره مطالعاتي که به خاطر آن به آنجا ...
غرق در فرهنگ چيني
هر پسربچه هشت ساله ديگري هم جاي من بود به ورق زدن اين كتاب ها وسوسه مي شد. به اين ترتيب دنياي من گسترده تر شد چون با زيبايي شناسي چيني آشنا شدم و عكس ... فيلم «موميايي 3» هم تجربه زيادي داشت چون او تا جايي كه مي دانم يك باستان شناس بوده يا ...
هر پسربچه هشت ساله ديگري هم جاي من بود به ورق زدن اين كتاب ها وسوسه مي شد. به اين ترتيب دنياي من گسترده تر شد چون با زيبايي شناسي چيني آشنا شدم و عكس ... فيلم «موميايي 3» هم تجربه زيادي داشت چون او تا جايي كه مي دانم يك باستان شناس بوده يا ...
گاهی طبیعت هم دست کمک دراز می کند
گاهی طبیعت هم دست کمک دراز می کندچگونه در باستان شناسی موفق شوید بی آنکه ... شد:من مشغول غواصی برای یافتن اسفنج بودم که ناگهان متوجه شدم لنگر قایقم به ... که دکتر بس با شگفتی گفت: «ما داریم به رؤیای یک باستان شناس نگاه می کنیم!
گاهی طبیعت هم دست کمک دراز می کندچگونه در باستان شناسی موفق شوید بی آنکه ... شد:من مشغول غواصی برای یافتن اسفنج بودم که ناگهان متوجه شدم لنگر قایقم به ... که دکتر بس با شگفتی گفت: «ما داریم به رؤیای یک باستان شناس نگاه می کنیم!
گفت وگو با پرویز پرستویی
حقیقتش به نظر من سینمای ما در مورد جنگ زیاد خوب عمل نكرد و حالا هم دیگر ته كشیده است و .... در موج مرده پسر بزرگ شده و حالا در به نام پدر با دخترش مشكل دارد كه باستان شناس است. ... را هم بگویید كه قبل از فیلم به نام پدر تبلیغ می شودمن جدیدا مطلع شدم.
حقیقتش به نظر من سینمای ما در مورد جنگ زیاد خوب عمل نكرد و حالا هم دیگر ته كشیده است و .... در موج مرده پسر بزرگ شده و حالا در به نام پدر با دخترش مشكل دارد كه باستان شناس است. ... را هم بگویید كه قبل از فیلم به نام پدر تبلیغ می شودمن جدیدا مطلع شدم.
-
گوناگون
پربازدیدترینها