واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا(محتوای سوره نحل)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَ ظِیمٌ (نحل-58) یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْكُمُونَ (نحل-59)و هر گاه یكى از آن مشركان به دختر دارشدن بشارت داده شود، صورتش از غصّه سیاه مىشود، در حالى كه خشم خود را فرو مىبرد.(نحل/58)بخاطر بشارت تلخى كه به او داده شده، از میان مردم متوارى مىشود (درمانده است كه) آیا این دختر را همراه با ننگ و خفت نگاه دارد یا او را در خاك پنهان كند. بدانید كه چه بد قضاوت مىكنند.(نحل/59)با تاملی در آیات می توان دریافت:1ـ تحقیر و پست شمردنِ دختر، فكر جاهلى و خرافى است. «إِذا بُشِّرَ ... بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ» 2ـ با آنكه اصلِ تولد فرزند، بشارت است، امّا خرافات، بشارت را مایه ذلّت مىشمرد. «بُشِّرَ ... ظَلَّ وَجْهُهُ» 3ـ فرو خوردن خشم و غضبى كه همراه آن سیاه شدن و برافروخته شدن چهره باشد، ارزشى ندارد. «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِیمٌ» (آنهم خشمى كه بر اثر یك عقیدهى خرافى باشد) 4ـ خرافات و عقاید باطل، مایهى تهدید خانوادههاست. «ظَلَّ وَجْهُهُ ... یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ» 5ـ گاهى بزرگترین جنایتها، زیر پوشش مقدّسترین شعارها صورت مىگیرد. «أَ یُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» (بهنام حفظ آبرو، فرزندش را زنده به گور مىكند) 6ـ ادیان آسمانى، عقاید خرافى را در مورد دختر و زن، محكوم مىكنند. «ساءَ ما یَحْكُمُونَ» دلیل تنفر اعراب جاهل از دختر، امور زیر بوده است:الف: دختر نقش اقتصادى و تولیدى نداشته و سربار زندگى بوده است.ب: در جنگ كه سرنوشت قبیله به آن بوده، دختر قدرت جنگیدن و دفاع نداشته است.ج: در جنگها، دختران به اسارت رفته و مورد تجاوز دشمن قرار مىگرفتند. و اما نقش اسلام در احیاى ارزش مقام زنتحقیر و در هم شكستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلى نبود، بلكه در میان اقوام دیگر و حتى شاید متمدنترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتى ناچیز داشت، و غالبا با او به صورت یك كالا و نه یك انسان رفتار مىشد، ولى مسلما عرب جاهلى این تحقیر را در اشكال زنندهتر و وحشتناكترى انجام مىداد. تا آنجا كه اصلا نسب را به مرد مربوط مىدانست و مادر را تنها ظرفى براى نگاهدارى و پرورش جنین، محسوب مىكرد!آنها براى زن حقى در ارث قائل نبودند و براى تعدد زوجات حد و مرزى قائل نمىشدند، به سادگى خوردن آب، ازدواج مىكردند و به آسانى آنها را طلاق مىدادند.امام صادق(علیه السلام) به مردى كه از تولد دخترش ناراحت بود فرمود: آیا تو بهتر مىدانى یا خدا؟ گفت: خدا، امام فرمود: خداوند نیز آنچه را براى تو بهتر بوده انتخاب كرده و به تو دختر داده استولى اسلام ظهور كرد و با این خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگید، مخصوصا تولد دختر را كه ننگ مىدانستند در احادیث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده، معرفى كرد. و خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)
آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا (علیه السلام) احترام مىگذاشت كه مردم تعجب مىكردند، با تمام مقامى كه داشت، دست دخترش را مىبوسید، و به هنگام مراجعت از سفر نخستین كسى را كه دیدار مىكرد، دخترش فاطمه(علیهاالسلام) بود، و به عكس هنگامى كه مىخواست به سفر برود آخرین خانهاى را كه خدا حافظى مىكرد، باز خانه فاطمه (علیهاالسلام) بود. «و خداوند نیز نسل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را از دخترش فاطمه زهرا (س) قرار داد.» در حدیثى مىخوانیم كه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر دادند خدا به او دخترى داده است، ناگهان حضرت به صورت یارانش نگاهی كرد، دید آثار ناخشنودى در آنها نمایان گشت! (گویى هنوز رسوبات افكار جاهلى از مغز آنها بر چیده نشده) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فورا فرمودند: " این چه حالتى است كه در شما مىبینم؟! خداوند گلى به من داده آن را مىبویم، و اگر غم روزى او را مىخورید، روزیش با خدا است." (وسائل الشیعه، ج 15، ص 102)در حدیث دیگرى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مىخوانیم كه فرمودند:" چه فرزند خوبى است دختر! هم پر محبت است، هم كمك كار، هم مونس است و هم پاك و پاك كننده." (وسائل الشیعه، ج 15، ص 100) و نیز در حدیث دیگرى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مىخوانیم:كسى كه بازار مىرود و تحفهاى براى خانواده خود مىخرد همچون كسى است كه مىخواهد به نیازمندان كمك كند (یعنی همان پاداش را دارد) و هنگامى كه مىخواهد تحفه را تقسیم كند اول به دختر و بعد به پسر بدهد، چرا كه هر كس دخترش را شاد و مسرور كند چنان است كه گویى كسى از فرزندان اسماعیل(علیه السلام) را آزاد كرده باشد."(مكارم الاخلاق، ص 54) اسلام ظهور كرد و با این خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگید، مخصوصا تولد دختر را كه ننگ مىدانستند در احادیث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده، معرفى كرد. و خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا (علیه السلام) احترام مىگذاشت كه مردم تعجب مىكردند، با تمام مقامى كه داشت، دست دخترش را مىبوسید، و به هنگام مراجعت از سفر نخستین كسى را كه دیدار مىكرد، دخترش فاطمه(علیهاالسلام) بود
امام صادق(علیه السلام) به مردى كه از تولد دخترش ناراحت بود فرمود: آیا تو بهتر مىدانى یا خدا؟ گفت: خدا، امام فرمود: خداوند نیز آنچه را براى تو بهتر بوده انتخاب كرده و به تو دختر داده است. (وسائل، ج 15، ص 103)در حقیقت این احترام به شخصیت زن در اسلام سبب آزادى او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگى زنان است.با همه اینها از این واقعیت نمىتوان به آسانى گذشت كه با نهایت تاسف هنوز هم در جوامع اسلامى، آثارى از همان افكار جاهلى وجود دارد، و هنوز كم نیستند خانوادههایى كه از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مىشوند، و یا لا اقل تولد پسر را بر دختر ترجیح مىدهند.البته ممكن است شرائط خاص اقتصادى و اجتماعى در رابطه با وضع زنان در جوامع كنونى یكى از علل اینگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولى هر چه هست باید عموم مسلمانان با این طرز فكر مبارزه كنند، و ریشههاى اجتماعى و اقتصادى آن را بسوزانند كه اسلام نمىپسندد، بعد از چهارده قرن پیروانش به افكار جاهلى باز گردند، و این یك نوع جاهلیت ثانوى است. تكبر تا كجا؟خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (نحل- 4 )او انسان را از نطفهاى آفرید، پس آن گاه انسان به آشكارا با (خداوند) دشمنى مىورزد." نطفه" در اصل به معنى آب كم یا آب صاف است، سپس به قطرات آبى كه از طریق" لقاح" سرچشمه پیدایش انسان مىشود، اطلاق شده است، در حقیقت با این تعبیر مىخواهد عظمت قدرت خدا را مجسم كند كه از قطره آب بىارزشى چه آفرینش عجیبى كرده است. آیه چهارم این سوره، مشابه آیه 77 سوره یس است كه مىفرماید: «خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ» یعنى با آنكه ما او را از نطفهاى آفریدهایم، امّا چنان به خود مغرور شده كه در برابر ما به دشمنى برمىخیزد و براى ما این مثال را مىزند كه چگونه استخوانهاى پوسیده، دوباره زنده مىشوند، گویا او آفرینش خودش را فراموش كرده است.در آیات دیگر از جمله آیه 20 سورهى مرسلات، قرآن از نطفه، به «ماءٍ مَهِینٍ» «آبى پَست» تعبیر مىكند. چگونه «ماءٍ مَهِینٍ»، «خَصِیمٌ مُبِینٌ» مىشود؟غرور و تكبّرِ انسان تا بدان حدّ است كه در برابر خالق خود به خصومت و اظهار دشمنى مىپردازد. «خَصِیمٌ مُبِینٌ» نوشته آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیانمنابع:1- تفسیر نور ج 6 2- تفسیر نمونه ج 11 3- وسائل الشیعه جلد 154- مكارم الاخلاق
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]