محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827443864
گفتوگو با یک تکتیرانداز زن ایرانی + عکس
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: گفتوگو با یک تکتیرانداز زن ایرانی + عکس
«ترکش به شکمم اصابت کرده بود و تمام رودههایم به بیرون ریخته بود. متوجه میشوند که نبض ندارم و فکر میکنند به شهادت رسیدهام. من را به معراج شهدا بردند و فردای آن روز که شهیدی دیگر را به آنجا میبرند متوجه بخار داخل مُشَما میشوند و من را به بیمارستان پتروشیمی آبادان منتقل میکنند.»
به گزارش نامه نیوز ، این بخشی از خاطرات تنها زن ایرانی امدادگر و تکتیرانداز گروه جنگهای نامنظم شهید چمران است که در گفتوگو با روزنامه قانون مطرح شده است. در این روزنامه آمده است:
دردهایش را میشود در کلامش فهمید، هرچند زخمها، تاولهای شیمیایی، سرفهها و دستگاه اکسیژنش هم حکایتی از درد دارد از مبارزاتش از سالهای پیش از انقلاب و دفاع مقدس میگوید. از همرزم بودنش با شهید چمران و صیاد شیرازی، حسن باقری و شهید همت؛ اما از زمان شهادت شهید چمران که میگوید، بغض راه گلویش را میبندد و اشک میریزد. خودش میگوید وقتی خبر شهادت شهید چمران را شنیدم انگار زینب بودم که داغ برادر دیدم.از آمدن سرزده رئیسجمهور به منزلش که پرسیدم، گفت: رئیسجمهور هم با شنیدن خاطراتم اشک ریختند.میگوید بیادعا آمدیم، بدون تعیین مزد کار کردیم و داشتههایمان را صرف انقلاب کردیم و از این معامله راضی هستیم. پس از این نیز با اینکه دارایی و توان جسمی نداریم اما در صورت لزوم سینهخیز هم به میدان مبارزه میرویم.«امینه وهابزاده» تنها زن ایرانی امدادگر و تکتیرانداز گروه جنگهای نامنظم شهید چمران به دلیل تسلط به زبان عربی در عملیاتهای زیادی دوشادوش مردان مبارز جنگید و اکنون با 75 درصد عارضه شیمیایی روزگارش را با یاد و هم صحبتی با شهدا و رزمندگان میگذراند.مصاحبه زیر حاصل دیدار و گفتوگویی صمیمی است با این جلوه مقاومت، ایثار و عشق به انقلاب:از شروع مبارزاتتان بگویید، از کجا و چه زمان فعالیت سیاسی و نظامی خودتان شروع کردید؟مبارزاتم از عراق شروع شد. از آشنایی با بنتالهدی صدر خواهر شهید صدر، البته با خود شهید صدر هم همکاری داشتیم. پس از آن چند بار دستگیر شدم. آخرینبار به یکی از زندانهای مخصوص مجرمان سیاسی منتقل شدم که تنها زمانی که نهایت جرم سیاسی یک شخص مشخص میشد با چشم و دستان بسته او را به آنجا میبردند.پلهها را شمردم، 44 - 45 تا بود. چند ساعت بی حرکت مرا نگه داشتند، چراکه گفته بودند با کوچکترین حرکت در چاه میافتی! دو جوان سنیمذهب آنجا بودند که وقتی دیدند بعثیها مرا با آن سن کم سخت شکنجه میکنند، به آنها گفتند شما نمیتوانید با او برخورد کنید، او را به ما بسپارید تا ما حسابی شکنجهاش کنیم! به این ترتیب پروندهام به آن دو جوان سپرده شد. آن زمان حدوداً 13 ساله بودم. آنها مرا به اتاق شکنجه بردند و گفتند هرچه ما فریاد زدیم تو هم ناله و فریاد کن! بعد با اشاره به من فهماندند ما به خانه شما میآییم و به تو خواهیم گفت که چه کنی وقتی آمدند، گفتند تنها راه حل خلاصی شما این است که به ایران بروی تا بتوانی فعالیتت را ادامه دهی! اینها میخواهند تو را تبعید کنند. ایرانیها امام خمینی(س) را دوست دارند. بعد پرسیدند تو چطور نام قائدالاعظم الخمینی را تکرار میکردی و بیشتر شکنجه میشدی؟ با آن شکنجهها ما میلرزیدیم! گفتم من امام خمینی(س) را دوست دارم و شکنجههای سختتر را هم تحمل میکنم.چه سالی وارد ایران شدید و فعالیت سیاسی را از چه زمانی آغاز کردید؟در 14 سالگی به ایران تبعید شدم و فعالیتم را در ایران ادامه دادم زمانی که وارد ایران شدم اعلامیه امام خمینی(س) را همراه داشتم. فردی که اعلامیه را در عراق به من داده بود آدرس بازار مسگرها را داد که آنها را تحویل آقایی بدهم. وقتی نزد این فرد رفتم، فارسی نمیدانستم و اعلامیهها را به او دادم. همزمان برای یادگیری زبان فارسی به کلاس رفتم و فعالیت سیاسی را با گروه همین آقا شروع کردم و سپس به حزب شهدای مؤتلفه وارد شدم در عراق ممنوعالتحصیل بودم به ایران که آمدم همزمان درس حوزه را در قم و تهران شروع کردم. در تهران با اساتید مثل آیتالله محقق و خانم بیرقی درس حوزه میخواندم.استاد از قم میآمد و از ما امتحان میگرفت. از سال 50 که فعالیت سیاسی مشخصی داشتم، بصورت مقطعی، مرتب بازداشت میشدم. در زندان زنان که محل توپخانه بود شش روز تمام توسط آقای تهرانی شکنجه شدم. یک بار به زندانی که آیتالله هاشمیرفسنجانی بود بردند و به آقایان گفتند این خانم همه شما را لو داده است. آقای هاشمی رفسنجانی خیلی ناراحت شدند ولی با ایما و اشاره به آنها فهماندم که دروغ میگویند. در روز پیروزی انقلاب اسلامی در تهران بودم تا اینکه سال 57 غائله کردستان پیش آمد و به همراه شهید چمران به کردستان رفتیم، چون وضعیت خیلی خطرناکی بود بعد از مدتی ما را به تهران برگرداندند.چه دورههای آموزشی و نظامی در چه پادگانی گذرانده بودید؟دورههای کامل آموزش نظامی را در پادگان جی و دورههای تکمیلی را در دانشکده افسری گذراندم. دوره تکاوری من برای اینکه به جبهه اعزام شدیم، ناتمام ماند. کار آمدادگری را هم از زمان تظاهرات شروع کردم. زمانه به ما یاد داده بود که باید همه کار بدانیم. خودمان هم تلاش میکردیم همه چیز را یاد بگیریم. مجروحان را در راهپیماییها به بیمارستان میرساندیم و تا آنجا که میتوانستیم وسایل و تجهیزات آمدادی برای بیمارستان و مردم فراهم میکردیم.چه طور شد که به جبهه رفتید؟با شروع جنگ تحمیلی به عنوان نیروهای مردمی با گروه 70 نفری از طرف مسجد جامع شهرری به منطقه جنوب رفتم. در آن زمان هنوز بسیج شکل نگرفته بود. به مدت چهار سال در آبادان، خرمشهر، دهلاویه، پادگان حمیدیه، هویزه و مناطق دیگر به عنوان آمدادگر و نیروی نظامی فعالیت داشتم. در منطقه جنوب در ستاد شهید چمران نیز فعالیت داشتم. سپس در مقطعی با شهید همت از جنوب به منطقه غرب رفتم.چطور شد که مجروح شدید؟ در کدام مناطق و کدام عملیاتها؟اولین مجروحیت شدید من سال 60 بود. شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان که بسیاری از بچههای رزمنده شهید شدند. آن شب پس از حمله عراقیها، به گروه آمدادی بیسیم زدند که آمبولانس اعزام کنند ولی آمبولانس به مأموریت رفته بود. وقتی هم که آمبولانس آمد راننده آنقدر خسته و زخمی بود که نمیتوانست دوباره اعزام شود؛ برای همین خودم با سرعت سوار آمبولانس شدم و به طرف منطقه به راه افتادم. وقتی به آنجا رسیدم با صحنه تکاندهندهای روبهرو شدم. همه بچهها شهید شده بودند و آنهایی هم که نفس میکشیدند آنقدر خون از بدنشان رفته بود که کاری از دستم برایشان ساخته نبود.هر طوری بود یکی از مجروحان را سوار آمبولانس کردم. زمانی که در حال انتقال مجروح به آمبولانس بودم یکی از رزمندهها که از گلوله باران عراقیها جان سالم به در برده و تنها کتفش جراحت پیدا کرده بود، خودش را به من رساند و گفت: خواهرم شما به مجروح برسید، من رانندگی میکنم. با وجود اینکه نباید چراغهای آمبولانس را در شب روشن میکرد، برای پیداکردن راه، این کار را انجام داد و با روشن شدن چراغهای آمبولانس، عراقیها متوجه آمبولانس شدند و ما را زیر آتش خمپاره گرفتند. آنقدر آتش زیاد بود که صدای خودم را نمیشنیدم، فقط احساس کردم شکمم میسوزد. وقتی راننده مسیر برگشت را پیدا کرد و آمبولانس را به بیمارستان رساند آنقدر به آمبولانس شلیک شده بود که مجبور شدند برای بیرون آوردنم درِ آمبولانس را اره کنند. در آن حادثه ترکش به شکمم اصابت کرده بود و تمام رودههایم به بیرون ریخته بود. متوجه میشوند که نبض ندارم و فکر میکنند که به شهادت رسیدهام. من را به معراج شهدا بردند و فردای آن روز که شهیدی دیگر را به آنجا میبرند متوجه بخار داخل مُشَما میشوند و من را به بیمارستان پتروشیمی آبادان منتقل میکنند؛ سپس به بیمارستان مصطفی خمینی اعزام شدم. سال 62 هم در فکه در عملیات والفجر یک، شیمیایی شدم و به مدت شش ماه در نقاهتگاه اهواز بودم.با وجود مجروحیت چرا دوباره به جبهه برگشتید؟دل کندن از جبهه برایم سخت بود. بعد از بهبود نسبی دوباره به منطقه جنگی برگشتم. در تمام این ایام فرزندم در نزد شوهر و خواهرم بود و وابستگی شدیدی به خواهرم داشت. همسرم در مدت فعالیتهای من هیچ مخالفتی نمیکرد. چهار سال از همسر و فرزندم دور بودم.چطور شد که تک تیرانداز شدید و شکارچی تانک نام گرفتید؟در یکی از خطوط عملیاتی، مورد حمله دشمن قرار گرفتیم و ترکشهای گلولههای دشمن هر دو دست رزمنده «آرپیجی زن» را قطع کرد و تانکها شتابان به طرف خاکریز ما هجوم میآوردند در همین حین آرپیجی آماده شلیک را دیدم و آن را برداشتم و به سمت تانک پیشرو دشمن نشان گرفتم. تانک دشمن منهدم شد و رزمندهها همه تکبیر گفتند و خودم از خوشحالی غش کردم. این حرکت باعث شد تا روند پیشروی دشمن کند و نیروهای خودی بتوانند مواضع خود را مستحکم کنند. در آن هنگام با صلوات رزمندهها تشویق شدم و شکارچی تانک نام گرفتم.چطور شد که شیمیایی شدید؟در فکه برای رسیدگی به زخمیها، من داشتم پای یکی از این مجروحان را بخیه میزدم که دیدم بیرون همهمه و سر و صدا شده است. رفتم بیرون چادر دیدم فریاد میزنند: شیمیایی... شیمیایی... . در آن زمان ما از لحاظ امکانات در مضیقه بودیم. بخصوص بچههای سپاه که امکانات چندانی نداشتند. ماسک مخصوص شیمیایی هم کم بود. چند وقت قبل از این قضیه یکی از ارتشیها یک ماسک به من داده بود و گفته بود شما که همیشه توی خطی این ماسک نیازت میشود. ماسک را زدم. بعد دیدم یک جوانی را آوردند برای رسیدگی آمدادی که حالش بد بود و وضعیت خوبی نداشت. ماسک هم نداشت، ماسکم را باز کردم و برای او گذاشتم. بعداً در تلویزیون با او همانجا یک مصاحبه کرده بودند و گفت یک خانم آمدادگر اینجا جان مرا نجات داد. حالا سالها از موضوع گذشته و آن آقا شهید شده است و نامههایی را برای دخترش گذاشته است. دخترش که جریان ماسک را فهمیده بود توسط آن نامهها و نشانههایی که پدرش گفته بود آمد و من را پیدا کرد. چند وقت پیش به همراه یک کارگردان تلویزیونی برای شنیدن خاطرات و تهیه یک مستند پیش من آمده بودند.چطور شد که با شهید چمران آشنا شدید و از کجا با ایشان همراه بودید؟آشنایی من با شهید چمران به دوران قبل از انقلاب برمیگردد سال 57 که غائله کردستان پیش آمد با شهید چمران و همسرش آشنا شدم و از نیروهای ایشان به حساب میآمدم در پادگانی که الان نامش ولیعصر است مستقر بودیم و از نیروهای ایشان بودم. جنگ که شروع شد با سختی زیاد وارد جبهه شدم و با شهید چمران همراه شدم.چمران را نمیتوانستی در یک نقطه پیدا کنی. او همه جا بود. حضورش دلگرمی بود برای بچهها. من پس از گذراندن دورههای چریکی در لبنان یک بار او را در جبهه دیدم که از ناحیه پا مجروح شده بود. پس از درمان و پانسمان اولیه با وجود اینکه نیاز به استراحت هم داشت از جایش بلند شد و به طرف خط مقدم رفت. با تمام قوا هم رفت. حضورش در کنار بچهها در خط مقدم هم نقطه اتصال و قوتی بود. هنوز که نجواهایش را میخوانم، دلم آسمانی میشود. شهادت شهید چمران کمر مرا شکست و انگار زینب بودم که داغ برادر دیدم.با کدام یک از فرماندههای بزرگ همرزم بودید؟با شهید همت همرزم بودم و یک جمله به یادماندنی از ایشان دارم که بعد از عملیاتها میگفت: «اسبها را زین کنید». منظورش از اسبها را زین کنید، همان آمبولانسها بودند. ما هم به سرعت آمبولانسها را برای نجات مجروحان آماده میکردیم. در عملیات شکست حصر آبادان هم با شهید صیاد شیرازی همرزم بودم قرار بود با دو پرستار خانم که از آبادان آمده بودند در این عملیات شرکت کنیم. شهید صیاد شیرازی آن روز به ما گفت: شما شغل حضرت زهرا(س) را دارید و امیدوارم ایشان را الگوی خودتان قرار دهید و این کار را تا به آخر ادامه بدهید.گویا با شهید دستغیب هم همرزم بودید. خاطرهای اگر از آن شهید بزرگوار دارید بفرمایید؟در اوایل اشغال خرمشهر، پشت مسجد جامع مجروحان را مداوا میکردیم، غذا میپختیم، ملحفه و لباسهای رزمندهها را میشستیم؛ دخترهای خرمشهری هم با اعزامیهای همراه بودند. آیتالله دستغیب کامیونهایی از مواد غذایی را به جبهه میفرستاد و خودش نیز به ماهشهر میآمد؛ من از مواد غذایی که به جبهه میآوردند، نمیخوردم و میگفتم «بیتالمال است». برای رفع گرسنگی میرفتم و بیسکویت میخریدم.وقتی آیتالله دستغیب به حوالی دارخوین و شادگان آمدند، یکی از دوستان این موضوع را به وی گفت؛ شهید دستغیب پیام دادند که به دیدنشان بروم، وی یک بسته نان و پنیر و کاهو داد و گفت: «دخترم به جان مادرم زهرا(س) اینها از بیتالمال نیست و از نذرهایی است که به من میدهند، اینها را آوردم تا بخورید. بخور تا بتوانی بعدها غذای جبهه را بخوری. شما عین رزمنده هستید. هرچه به رزمنده میرسد به شما هم میرسد.»من که برای شهادت به جبهه رفته بودم، به شهید دستغیب گفتم: جان مادرت زهرا(س) دعا کنید من شهید شوم. وی گفت: دخترم شما اینجا آمدهاید؛ اگر شهید نشوید، ثواب شهید را میبرید. شما اینجا اجر شهید را دارید؛ از خدا بخواهید که بمانید و به اسلام خدمت کنید. بعد از آن حرفهای شهید دستغیب گفتم: خدایا راضیام به رضایت و من مجروح شدم و شهید دستغیب هم با شهادتش، سعادتمند شد.پس از سالها مبارزه و تحمل سختیها آیا به خواستههایتان رسیدید؟شخصاً به خواستههایم رسیدهام و آنان که هم عقیده با من بودند نیز اعلام کردهاند که به خواستههای انقلابی خود رسیدهاند. برای مثال ما در زمان طاغوت به دلیل حجاب و چادر خود باید سرزنش تحمل میکردیم و تحقیر میشدیم اما امروز هر زن جوان با افتخار با چادر وارد هر عرصه اجتماع میشود. شاید مبرهن بودن حق حجاب سبب شده تا بعضی اهمیت وجود آن را از یاد ببرند. ما امروز حرف میزنیم فریاد میزنیم و توان دفاع از عقیده خود را داریم و این مهمترین خواسته در یک جامعه است که نباید فراموش شود.به عنوان یک جانباز، خدماترسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران را به جانبازان چگونه ارزیابی میکنید؟بنیاد شهید تا حد امکان و توان خود در خدمترسانی به جانبازان قدم برداشته و رئیس بنیاد شهید و مسئولان بارها به ملاقات بنده آمده و در مناسبتها از بنده تقدیر کردند. تیر ماه امسال هم رئیسجمهور و معاون ارشد ایشان و رئیس بنیاد شهید به منزلمان آمدند و ساعتی را با یاد شهدا و ذکر خاطراتی گذراندند و خاطراتم اشک رئیسجمهور را درآورد.
منبع: روزنامه قانون
۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]
صفحات پیشنهادی
گفتوگو با یک تکتیرانداز زن ایرانی
سهشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹ ۰۴ ترکش به شکمم اصابت کرده بود و تمام رودههایم به بیرون ریخته بود متوجه میشوند که نبض ندارم و فکر میکنند به شهادت رسیدهام من را به معراج شهدا بردند و فردای آن روز که شهیدی دیگر را به آنجا میبرند متوجه بخار داخل مُشَما میشوند و من را به بیمارستانعکس/ اولین زن میلیونر ایرانی
عکس اولین زن میلیونر ایرانی اولین زن میلیونر ایارنی عکسی قدیمی از یکی از برندگان بلیط بخت آزمائی عکسی قدیمی از یکی از برندگان بلیط بخت آزمائیصراطمطالب مرتبطزن گدا در اصفهان سه روزه ميليونر شددردسرهای ازدواج مرد نظافتچی با زن میلیونرچگونگی میلیونر شدن زن کردستانی عکس ستضمین سلامتی با یک دستگاه هوشمند ایرانی + عکس
تست قند خون GLX تضمین سلامتی با یک دستگاه هوشمند ایرانی عکس طبق اطلاعیه رسمی این شرکت دستگاه تست قند خون ایرانی از تاریخ 15 اسفند قابل خرید است به گزارش اورژانس IT باشگاه خبرنگاران این روزها تلفنهای همراه به ابزاری برای افزایش سلامتی انسانها تبدیل شدهاند و شرکتهایزیبای ایرانی در بحران +عكس
زیبای ایرانی در بحران عكس روز نو سریعتر از فراری انزو از صفر به 100 میرسد و از نظر طراحی بی شک یکی از شاهکارهای این روزهای کره زمین است به گزارش ایسنا اشتباه نکنید جملات بالا تبلیغ یک خودرو نیست آنچه گفته شد معرفی یک شاهکار خلقت است شاهکاری به نام یوزپلنگ یکی از سهشیطنت خبری مصریها با عکسهای بازیگر ایرانی! +تصاویر
شیطنت خبری مصریها با عکسهای بازیگر ایرانی تصاویر فیلم سینمایی محمد ص جدیدترین ساختهی مجید مجیدی در حالی که هنوز اکران نشده است حاشیههای بسیاری را به خصوص در جهان عرب به همراه داشته است در آستانه اکران فیلم محمد رسول الله ص در ایران مرکز اسلامی الازهر و برخی از علماعکس/ فجر ایرانی بر فراز آمریکا
تراز همانطور که رهبر معظم انقلاب بارها بیان فرمودند توجه به داخل و تلاش برای شکوفایی استعدادهای درونی می تواند به خودکفایی و اقتدار برسد عکس ذیل لحظه قرارگرفتن ماهواره فجر بر آسمان آمریکا را نشان می دهد لحظه ای که بسیاری از سران آمریکایی در قبل از انقلاب حتی تصور آن را نمی کرارغوان رضایی در کنار بازیگر زن ایرانی + عکس
ارغوان رضایی در کنار بازیگر زن ایرانی عکس ارغوان رضایی تنیس باز ایرانیتبار مقیم فرانسه و مشهور به ملکه تنیس ایران در کنار روناک یونسی به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران انتهای پیام زضمنبع ستاره ها اخبار مرتبط عکس سلفی جدید بازیگر جوان ترکیه کد خبر ۵۱۳۲۷۸۰محقق ایرانی در گفتوگو با فارس مطرح کرد توقف یکی از طرحهای کلان کشور/تشریح موانع اجرای طرح دستگاه شتاب دهنده
محقق ایرانی در گفتوگو با فارس مطرح کردتوقف یکی از طرحهای کلان کشور تشریح موانع اجرای طرح دستگاه شتاب دهنده خطی پزشکیعضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با اشاره به آخرین وضعیت دستگاه شتاب دهنده خطی پزشکی گفت در حال حاضر پیشرفت این طرح که یکی از پنجاه طرح موفق کلان ملیاعلام هویت شهروند ایرانی دستگیر شده در سوریه +عکس
اعلام هویت شهروند ایرانی دستگیر شده در سوریه عکس گروه مسلح جبهه الشام الموحده در سوریه با ادعای اینکه این ایرانی در صف نیروهای نظامی دولتی سوریه قرار داشت اضافه کرد تلاش می کنیم این اسیر ایرانی را با زندانیان در اختیار دولت سوریه مبادله کنیم عماد شیرازی جعفری 30 ساله متولد شهرشهادت ۲ تن از رزمندگان ایرانی به دست تروریستها+عکس
شهادت ۲ تن از رزمندگان ایرانی به دست تروریستها عکستاریخ انتشار شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۱ ۲۳ شهیدان علی سلطانمرادی و عباس عبداللهی روز پنجشنبه ۲۳ بهمن در درگیری با تروریستها و تکفیریها در منطقه «کفر نساج» واقع در شمال غرب درعا استان جنوبی سوعکس: توقف برخی از ایرانی ها در دهه 60!
عکس توقف برخی از ایرانی ها در دهه 60 اکثر شهرهای استان سیستان و بلوچستان برای تامین سوخت زمستانی همچنان از طریق کوپن و خرید نفت ادامه دارد خبرگزاری مهر اکثر شهرهای استان سیستان و بلوچستان برای تامین سوخت زمستانی همچنان از طریق کوپن و خرید نفت ادامه دارد تاریخ انتشار ۲۷ بهمنبرخورد گرم کرانچار با دو بازیکن ایرانی تیم جدیدش / عکس
برخورد گرم کرانچار با دو بازیکن ایرانی تیم جدیدش عکس برخورد کرانچار با دو بازیکن ایرانیاش بسیار محترمانه بود بازیکنان ایرانی هم استقبال بسیار خوبی از مربی کروات کردند روز نو زلاتکو کرانچار در تمرین الاهلی حاضر شد او پیش از شروع تمرین 20 دقیقه با بازیکنان صحبت کرد و گفتهک پایگاه خبریایرانی توسط داعش + عکس
هک پایگاه خبریایرانی توسط داعش عکس شب گذشته پایگاه خبری تحلیل دانش آموختگان دانشگاه امام صادق ع توسط گروه تکفیری داعش هک شد پایگاه خبری تحلیل دانش آموختگان دانشگاه امام صادق ع توسط گروه تکفیری داعش هک شد شب گذشته پایگاه خبری تحلیل دانش آموختگان دانشگاه امام صادق ع توسط گررئیس کمیته امنیت مجلس در گفتوگو با فارس: آزادی زندانیان ایرانی در کشورهای همسایه دریای خزر در دستور کار است
رئیس کمیته امنیت مجلس در گفتوگو با فارس آزادی زندانیان ایرانی در کشورهای همسایه دریای خزر در دستور کار استرئیس کمیته امنیت مجلس شورای اسلامی از پایان طرح انسداد مرزها در سال آینده خبر داد و گفت آزادسازی زندانیان ایرانی در کشورهای همسایه دریای خزر و ترکمنستان در دستور کار قرار گجام جم ایام - سرگدشت شیر منقرض شده ایرانی/ عکس
زمانی که سکونت اقوام آریایی در فلات ایران شکل می گرفت شیر نیز مانند خورشید نقش مهمی در فرهنگ این قوم پیدا کرد زیرا فلات ایران محل زندگی شیر ایرانی بود که امروزه اثری از آنها نیست در واقع شیر در ایران آنقدر فراوان بود که ایران را به شیر هایش می شناختند در تاریخ آمدهتوطئه قتل یکی از سرشناس ترین تجار ایرانی بدست زن دوم+عکس
توطئه قتل یکی از سرشناس ترین تجار ایرانی بدست زن دوم عکس در حالی که تصور میرفت محمدحسین کانجی در بستر بیماری درگذشته است مدارکی به دست آمده که نشان میدهد این بازرگان بینالمللی به قتل رسیده است توطئه قتل یکی از سرشناسترین تجار ایرانی پس از گذشت سه سال پیش روی بازپرس جناییدرخشش دروازه بان ایرانی در فوتبال هلند +عکس
درخشش دروازه بان ایرانی در فوتبال هلند عکس جام جم ورزشی عقیل اعتمادی را می شناسید او همان دروازه بانی است که در تراکتورسازی بازی می کرد به گزارش جام جم ورزشی او پسرخاله رضا قوچان نژاد نیز هست این طور که مشخص است عقیل اعتمادی دروازه بان سابق تراکتورسازی در هلند روزهای خوبی-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها