واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قتل در اعتراض به دستشويي كردن
پسر جواني كه متهم است يك سال قبل در جريان دعوا بر سر دستشويي كردن در پارك اقاقيا مرتكب قتل شده، اتهام خودش را انكار كرد و گفت نقشي در ماجرا نداشته است.
به گزارش خبرنگار ما، نماينده دادستان بعد از رسميتپيدا كردن جلسه شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران در جايگاه حاضر شد و گفت: پسر 20 سالهاي كه مأموران بدرقه او را از زندان به دادگاه منتقل كردهاند سهراب نام دارد. عصر روز ششم آبانماه سال گذشته، سهراب در حال دستشويي كردن كنار پارك اقاقيا بود كه مردي به نام ايمان به رفتار او اعتراض ميكند. سهراب اما بعد از مشاجره با ايمان، او را با ضربه چاقو به قتل ميرساند و از محل متواري ميشود تا اينكه مأموران يك ماه بعد از حادثه، سهراب را بازداشت ميكنند. نماينده دادستان ادامه داد: تحقيقات نشان ميدهد كه او گناهكار است و برايش درخواست صدور حكم شايسته دارم.
پس از آن مادر مقتول به عنوان تنها وليدم به دادگاه گفت كه خواستهاش قصاص است و حاضر به گذشت نيست. سپس سهراب در جايگاه قرار گرفت و اتهام قتل را انكار كرد. او توضيح داد: روز حادثه با چند نفر از دوستانم در پارك واليبال بازي ميكردم. براي دستشويي كردن جمع دوستانم را ترك كردم و به خرابهاي كنار پارك رفتم. آنجا بود كه ديدم مقتول همراه چند نفر از دوستانش آتش روشن كرده و مشغول مصرف مواد هستند. يكي از آنها جلو آمد و به رفتار من اعتراض كرد. گفت اينجا كه جاي دستشويي كردن نيست. داشتيم با هم مشاجره ميكرديم كه دوستانش در حالي كه چاقو به دست داشتند به هواخواهي او آمدند. من نفر اول را كه بعد فهميدم اسمش ايمان است، هل دادم و فرار كردم. من چاقو نداشتم و نميدانم چه كسي او را زده است. شايد بعد از رفتن من با خودشان درگير شده و يك نفر از آنها ايمان را زده باشد. بعد از مدتي در محل شنيدم كه او كشته شده است. قاضي سؤال كرد: چرا بعد از حادثه فرار كردي؟ متهم جواب داد من خيلي وقتها در خانه دختر خالهام زندگي ميكردم. نزد شوهرش كار ميكردم و بيشتر شبها را هم در خانه آنها ميماندم. از كودكي با هم بزرگ شده بوديم و مشكلي در اين باره نداشتيم. بعد از حادثه هم به خانه دخترخالهام رفتم و تا قبل از بازداشتم آنجا بودم.
قاضي گفت: در همه مراحل اقرار كردهاي كه وقتي مقتول به رفتارم اعتراض كرد چاقو كشيد. من هم چاقويش را گرفتم و با آن ضربهاي به گردنش زدم كه كشته شد. متهم گفت: قبول دارم كه در بازجوييها اين حرفها را زدهام اما حالا آن را انكار ميكنم.
قاضي سؤال كرد: چرا وقتي ايمان و دوستانش به طرفت آمدند از دوستانت كمك نخواستي؟ متهم گفت: جايي كه ايستاده بوديم به زمين واليبال اشراف نداشت. فرصت اين كار هم فراهم نشد.
قاضي پرسيد آيا قبول داري كه رفتارت اشتباه بود؟ متهم جواب داد: بله. او هم به رفتار اشتباه من اعتراض كرد اما وقتي فحش داد، هلش دادم و از آنجا گريختم.
قاضي پرسيد: شما تنها بودي و ايمان همراه چهار نفر از دوستانش بوده. چطور ممكن است كه توانسته باشي حريف پنج نفر شوي؟ متهم سكوت كرد.
وقتي قاضي درباره آثار جراحت روي بدن متهم از او سؤال كرد، جواب داد: به خاطر قمهزني است. قاضي گفت: آيا حاضري شاهداني به دادگاه معرفي كني كه حرفشما را تأييد كنند؟ متهم جواب داد: من به محله غريبي رفتم كه آنجا قمه ميزدند به خاطر همين نميتوانم كسي را معرفي كنم! قاضي گفت: مگر ميشود كساني يك غريبه را به جمع خودشان دعوت كنند؟ متهم سكوت كرد.
هيئت قضايي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم وارد شور شدند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]