تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829574813




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی حقوق انسان از دو دیدگاه غرب و اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی حقوق انسان از دو دیدگاه غرب و اسلام
ارزش حقوق و جایگاه نظام حق‌ در غرب، به ارزش لذت مادی آن بستگی محض دارد؛ در حالی‌که در نظام دینی، حقوق صرفاً تأمین‌کننده لذایذ مادی نبوده، بلکه نیازهای روحی و جسمی و ابعاد مادی، معنوی و الهی انسان را توأمان در نظر می‌گیرد.

خبرگزاری فارس: بررسی حقوق انسان از دو دیدگاه غرب و اسلام



چکیده   مصادیق، خصوصیات، آثار و غایات حقوق انسان، جزء لاینفک اندیشه‌های فلسفی ـ اعتقادی و مفروضات نظری بوده و مبنای حقوق انسان نیز بر آن برداشت‌ها و نگرش‌های نظری استوار می‌باشد. نگرش شریعت اسلامی به حقوق انسان، ضمن اعتنا به عقل برهانی و ابزارهای حسی و تجربی معرفت‌شناسی، به منبع لایزال وحیانی نیز اهتمام می‌ورزد و به لحاظ اینکه هدف دین و شریعت اسلامی، برآوردن منافع بزرگ بشریت و تأمین مصالح اوست، لذا مابین «تکلیف‌مداری» و «حق‌مداری» در اسلام، وفاق کامل وجود داشته و همة دستورات آن جنبة «حق» و «آزادی» به‌خود می‌گیرد؛ در حالی‌که اتکای دیدگاه غرب‌گرا به تفکر اومانیستی، در تعیین نظام حقوق بشر و حقوق انسان، هیچ معنای حقیقی برای عنوان«حق» در ادعای «حق‌محوری» بر جای نگذاشته است و حقوق و آزادی‌های موجود در غرب، صوری یا سلبی هستند. این حقوق، در عین حال که امکاناتی نظری به انسان ارائه می‌دهند، اما وسایل و ابزارهای رسیدن به این حقوق و آزادی‌ها را در اختیار وی نمی‌گذارند. واژگان کلیدی حقوق بشر، انسان، حق‌مدار، تکلیف‌مدار، غرب‌گرا، شریعت‌گرا مقدمه در جوامع مختلف بشری و در چهارچوب اندیشه‌ها و مکاتب گوناگون از اندیشه‌هایی که به «چشمة جوشان و زلال وحیانی و خورشید فروزان کلام سبحانی» (جوادی آملی، 1385، ص13) بازمی‌گردند یا مدعی چنین اندیشه‌هایی هستند تا آن مکاتب و بینش‌ها که منقطع از وحی و پیام‌های ربوبی، آهنگ ساختن بهشت دست آفرید خود در کویر، تکیه بر مادیت کرده‌اند، مقولة «حقوق انسان»، مورد اهتمام و توجه قرار گرفته است. حاصل این اهتمام و توجه نیز فلسفه‌ها، گرایش‌ها، مکتب‌ها و نظریه‌های گوناگونی است که فراروی بشر نهاده شده است و برخی از آنها (همچون مارکسیست‌ها) به دوران خزان خویش درآمده‌اند و برخی دیگر، همچنان در موسم شکوفایی و ثمردهی زندگی می‌کنند. با آنکه در تعالیم وحیانی و فقه اسلامی، در زمینة تبیین و تضمین آزادی‌های انسان و حقوق عمومی و اساسی آنان، مسائلی به نحو مبسوط و دقیق با قدمتی بالغ بر هزاروچهارصد سال، مطرح شده (نهج‌البلاغه، نامة53؛ حرّانی، 1382، ص270-261؛ رسالة حقوق امام سجاد علیه السلام)، لکن بعضاً این موضوعات مورد انکار و تردید جدی واقع شده و سعی می‌شود با طرح شبهه‌هایی، هاله‌های ظلمانی بر چهرة آنان کشیده شود. در ازای زیر سؤال‌بردن این ظرفیت‌ها و توانایی‌های اسلام و معرفی‌کردن اسلام به عنوان مانع عمده در راه تحقق حقوق و آزادی‌های بشر، گرایش‌های سکولاریستی، به‌عنوان نقیض سرسخت اسلام و در عین حال، الگوی برتر، کامل و یگانة مدنیّت پیشرفته مطرح می‌شود(باردین، 1384، ص220). در راستای همین گرایش‌های سکولاریستی است که برخی معتقدند اسلام و فقه اسلامی، تکلیف‌مدار است، نه حق‌محور. به‌نظر آنان، آنچه در درون دین یافت می‌شود، فقط تکلیف است و اگر انسان پایبند به دین باشد، به موجودی تبدیل می‌شود که صرفاً باید تبعیت کند و به تکالیف تعیین‌شده عمل نماید (گریس، 1384، ص48). به‌نظر اینان، در واقع در دین، سخن از «انتظار از بشر» است، نه «انتظار از دین» و دین به انتظار بشر و انسان توجهی ندارد (سروش، 1379، ص365). این نوشتار، در صدد بررسی ادعای مذکور می‌باشد؛ به این معنا که آیا واقعاً لسان شریعت اسلامی، لسان تکلیف است؟ آیا در اسلام، سخن از «حقوق» نیست؟ آیا شریعت اسلامی صرفاً تکلیف‌مدار است؟ آیا دین مبین اسلام، حقوقی را برای انسان ارائه می‌دهد و یا تنها تکالیفی را تحمیل می‌کند؟ آیا شریعت اسلام برای انسان، حق قائل است یا فقط او را مکلف می‌داند؟ و نیز این مسأله که آیا انفکاک حق از تکلیف، میسّر است و امکان دارد یک نظام حقوقی و سیاسی، فقط حق‌محور و یا فقط تکلیف‌محور باشد؟ و دیگر آنکه فلسفه حق و تکلیف چیست تا ‌داوری صحیح‌تری نسبت به ادعاها صورت پذیرد و همچنین بر خلاف دیدگاه غرب‌گرا که همواره بر عبارت «حقوق برای چه کسی» و «آزادی از چه چیزی» تأکید می‌کند، به بررسی «حقوق و آزادی برای چه منظوری» می‌پردازد. قبل از بررسی تحلیلی سؤالات مذکور و ارائة پاسخ آنها، لازم است منظور خویش را از معانی و مفاهیم برخی اصطلاحات به‌کارگرفته‌شده در مقاله، روشن نماییم؛ چرا که تا زمانی که مفهوم صحیح و مشخصی از اصطلاحات ارائه نشود، نتیجة بحث، روشن نخواهد شد. لذا قسمت اول مقاله را به مفهوم‌شناسی اختصاص می‌دهیم. مفهوم‌شناسی 1. دیدگاه غرب‌گرا: منظور از نگرش و دیدگاه غربی در این مقاله، همان فلسفة مادی مشخص و روابط ناشی از آن می‌باشد که بر پایة قدرت، منفعت و رفاه مادی و اندیشة لذت‌گروی و سودگروی استوار می‌باشد (بکر،1380، ص23). لذا این مقاله، لزوماً به ملّت‌های غربی نظر ندارد؛ چون این ملّت‌ها خود نخستین قربانیان آن فلسفه و ارزش‌ها، تشکیلات و نهادهای برخاسته از آن فلسفه هستند. دیدگاه غرب‌گرا، از انسان ناخودآگاه «فروید»،[1] انسان‌دیوانگی «فوکو»،[2] انسان‌محیط «محیط‌گرایان»، انسان‌گروه «جامعه‌شناسان»، انسان خودپرست «توماس هابز»،[3]  انسان نفع‌طلب «جرمی بنتام»[4] و انسان سودگرای «جان استوارت میل»[5] سخن می‌گوید. از منظر و دیدگاه انسان غربی، جهان، بدون خداست یا با خدا سر جنگ دارد (همان، ص33 به بعد). اندیشة غرب‌گرا در گوهر خویش، چیزی جز ماده و حرکت آن را به‌رسمیت نمی‌شناسد. در این نگرش، انسان یک پدیده است، نه یک ماهیت؛ یعنی انسان در منظومه معرفت‌شناختی آنان، به‌مثابة پدیده مادی در کنار سایر پدیده‌های مادی، مطرح می‌شود؛ بی‌آنکه به ماهیت انسان‌شناسی ماورای طبیعی او که ریشه در خلقت و استخلاف الهی دارد، پرداخته شود(kurtz,1994, p.190). 2. دیدگاه شریعت‌گرا: مقصود از دیدگاه و نگرش شریعت‌گرا، معرفت اصیل اسلامی است که توسط فقها و مجتهدان دینی از سرچشمة ابدی وحی که در کلام ربوبی (قرآن) و سنت سفیران الهی تجلی و ظهور یافته با کمک دو نیروی عقل و نقل، اجتهاد و استنباط می‌شود. در این نگرش، «فقیه باید از سویی، صدر و ساقه اسلام را به طور عمیق و با استدلال و با استنباط بشناسد و از سوی دیگر، در تمام زمینه‌ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت کند» (جوادی آملی، 1388، ص136). به این لحاظ، در بررسی دیدگاه فقه، نسبت به حقوق انسان، رجوع به منابع اصلی وحی و بازگشت به قرآن و سنت اصیل اسلامی، به جای رجوع به عملکرد پیروان و تابعان اسلام (مسلمانان) در طول تاریخ، مد نظر قرار می­گیرد. لذا باید میان متون و نصوص دینی اصیل، با آنچه که در عملکرد حکام نامشروع دینی در طول تاریخ، ظهور داشته است، تفاوت ماهوی قائل شد. رویکرد شریعت اسلامی، همان نیست که در طول تاریخ، توسط سلاطین و خلفای نامشروع اموی، عباسی و عثمانی تحقق عینی پیدا کرده است. فقه را باید با کمک نعمت و موهبت عقل و دانش فقهی و اصولی، به طور روشمند و منضبط از قرآن کریم و سنت و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیه السلام که به عنوان سفیران برحق الهی، متصل به چشمه وحی می‌باشند، استنباط نمود. از این نگاه، شریعت، مجموعه و منظومه‌ای هماهنگ می‌باشد که توسط خداوند برای انسان تبیین گردیده است همانگونه که قرآن «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ» (نحل(16): 89) بوده و هیچ چیزی نیست که در قرآن ذکر نشده باشد: «مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ» (انعام(7): 38)؛ «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» (انعام(7): 59) و این قرآن مجموعه‌ای هماهنگ بوده، به نحوی که «پاره‌ای از آن از پاره‌ای دیگر سخن می‌گوید و بعضی از آن شاهدبر بعضی دیگر است» (نهج‌البلاغه، خطبه133).در نگاه شریعت گرا، «دین‌آفرین، همان انسان و جهان‌آفرین است و انسان‌آفرین، به حقیقت و جایگاه انسان و مصالح و منافع او آگاه است. لذا برنامه‌هایی را برای تأمین حقوق، منافع و مصالح بشر تدوین و در مجموعه‌ای، به‌نام دین ارائه کرده است تا بشر به حقوق خود دست یابد» (جوادی آملی، 1385، ص40). با این برداشت، باید گفت که منظور ما از دیدگاه شریعت‌گرا، همان نگرش اصیل وحیانی و دینی می‌باشد که مبتنی بر فطرت انسانی است. «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» (روم(30): 30) و انبیا و وارثان آنها آمده­اند که دفائن و هزینه‌های عقلی بشر را که ناظر بر فطرت اوست، شکوفا نمایند «و تثیروا لهم دفائن العقول» (نهج البلاغه، خطبة1). هویت‌شناسی و جایگاه‌شناسی انسان از دیدگاه غرب و شریعت اسلامی حقوق انسان، ارتباط ناگسستنی با مبانی «معرفت‌شناختی»، و «جایگاه‌شناختی» انسان دارد. لذا «تدوین برنامه و منشور حقوق، محتاج به بررسی فلسفة حقوقی آن است» (جوادی آملی، 1377، ص3). ماهیت و قلمرو حقوق انسان، تابع هویت و جایگاه اوست. وصف در اصلِ تحقق خویش، تابع هستی موصوف است. به این منظور، به بررسی نگرش «غرب» و «اسلام» نسبت به مسائل فلسفی حقوق  انسان می‌پردازیم: 1. منبع مشروعیت حقوق (مبنای حقوق): از دیدگاه غرب، حقوق انسان با شخص انسان آغاز می‌شود و با او پایان می‌یابد. هیچ مرجعی به جز عقل بشر، برای داوری در باب ادعاهای حقوقی وجود ندارد. حقوق شخص، فرهنگ فردگرایی مطلق را انتظار دارد و این بدان معناست که منشأ، مشروعیت، اعتبار و مفهوم این حق‌ها، صرفاً انسانی است و نمی‌توان آنها را به فراتر از شخص انسان تعمیم داد. حقوق، از جانب خداوند به انسان اعطا نمی‌شود (,1989, p.17 Donnelly). به عبارت دیگر، حقوق فرد، حقوق سکولار است و ارتباطی با خدا، وحی یا دین ندارد؛ حقوق، فقط مبتنی بر عقل است (کسوله، 1384، ص815)؛ در حالی که بر اساس نگرش اسلامی، اولاً: انسان موجودی وابسته به خدا و مخلوق اوست، نه مستقل از خدا و خالق و چون مبدأ وجود انسان، خالق قادر متعال می‌باشد، لذا انسان نمی‌تواند مبدأ پیدایش خویش را نادیده انگارد و در حقوق خویش از مبدأ فاعلی، مستقل عمل نماید «قَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا» (مریم(19): 9). ثانیاً: انسان تحت ربوبیت الهی قرار دارد و تدبیر امور او در دست کسی است که او را خلق کرده است. در بینش توحیدی، «ثبوت حقوق و مشروعیت آن، ناشی از خداوند است؛ چون مبدأ فاعلی حقوق، خداوند منزّه از ماده و طبیعت است» (جوادی آملی ، 1377،ص5). 2. هدف حقوق: در نگرش غربی، هدف حقوق، حفظ فرد در برابر دولت و سایر مقامات است. در فلسفه و اندیشة غرب، حکومت، اجتماع و دیگران، بی‌رحم یا ظالم تلقی می‌شوند (کسوله، 1384، ص817). در نظر آنان، حقوق از آن فرد است، نه جمع و مصالح عمومی. حقوق، معمولاً خود را از روابط اجتماعی و خانوادگی که نوعی اسارت تلقی می‌شود، جدا می‌کند تا خود بتواند به استقلال و اصالت فردی دست یابد. انسانی که موضوع حقوق است، در اصل، مالک شخص خویش و استعدادهایی است که به خاطر آنها دِینی نسبت به جامعه ندارد (بکر، 1380، ص22). اما در نگرش اسلامی، هدف حقوق، تحقق حقوق فرد و جامعه و جریان قسط و عدالت می‌باشد «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید(57): 25) و نهایتاً رسیدن انسان متحقق به مقام شامخ لقای خداست؛ چه اینکه قرآن کریم، ضمن ارج‌نهادن به عدالت، آن را وصف ممتازی می‌داند که مُقسِطان و عادلان در پرتو آن، توان عروج به مقام برین را می‌یابند و آن مقام برتر، همانا نورانی‌شدن روح انسان حق‌مدار است. مطلب مزبور را می‌توان از جمع بین آیة25 سوره مبارکة حدید «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» که هدف رسالت پیام‌آوران الهی و نزول کتاب‌های دینی را قیام مردم به قسط و عدل می‌داند و آیات آغازین سوره ابراهیم «الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» که مقصود از نزول کتاب الهی را نورانی‌کردن مردم می‌داند، استنباط نمود. لذا اهداف همة کارهای انسانی، مادامی که به لقای خداوند نرسد، هدف متوسط است، نه نهایی. قهراً هدف، بالتبع خواهد بود، نه بالذات که از اینجا اهداف حقوق از نظر اسلام روشن خواهد شد. بر خلاف ایدة «آزادی چون ارزش» (راسخ، 1381، ص294). در نگرش اسلامی، عدالت، آزادی و حقوق، هدف نیست؛ بلکه وسیله‌ای برای عبودیت خداوند است. در این نگرش، آزادی دارای ارزش است، اما آزادی ارزش نیست (کدخدایی، 1389، ص233). انسان مؤمن به انگیزه محبت، گرامی‌داشت و درک نعمت‌های الهی، او را می‌پرستد و این سبب می‌شود که حقوق و آزادی، وسیله و در همان حال رهاوردی برای بندگی خدا باشد (الغنوشی، 1381، ص13). «اگر عقل در مدار طبیعت و علوم تجربی و بینش مادی منحصر نشد،گذشته از مبدأ تکوّن طبیعی، به فراطبیعی هم نظر دارد» (جوادی آملی، 1377، ص4). در نگرش اسلامی، اصالت فرد و جامعه در پرتو مصالح عالی انسانی که همان دستیابی به لقای خداوند جهان‌آفرین است، معنا پیدا می‌کند (عمید زنجانی، 1385، ص526). 3. رویکردبه حق‌ها: از دیدگاه غرب، حقوق، بر خلاف رابطة تکلیف یا تعهد عمل می‌کند. این امر باعث می‌شود که «حقوق» و «تکالیف» قابل جمع نباشند. برداشت این چنینی از ماهیت حقوق را می‌توان در گفتة «توماس هابز» ردیابی کرد که گفته است: حقوق عبارت است از آزادی برای انجام یک عمل یا امساک از آن، حال آنکه قانون، تعیین‌کننده و ملزم‌کننده به یکی از آنهاست؛ به‌طوری که قانون و حق، به اندازة تعهد و آزادی، با هم تفاوت دارند که در یک مسألة واحد با هم جمع نمی‌شود. مطابق آزادی از نوع «آنگلوساکسون» که آمریکا بر اساس آن بنا شده، انسان‌ها در قبال جوامع خود از حقوق کامل برخوردارند، نه تکالیف کامل» (Hobbes , 1990, p.153). هایک؛[6] فیلسوف لیبرال نیز بر این مطلب چنین اشاره می‌کند که حقوق، فقط در محیط لیبرالی و آزادانه می‌تواند عمل کند (Hick, 1989, p.30). اما از دیدگاه اسلام، از آن جهت که «دین خود را موظف به هدایت انسان‌ها و سوق‌دادن آنان به سوی سعادت و کمال انسانی آنها می‌داند، از این لحاظ، بیشتر توجه دین، معطوف به این است که دستورالعمل‌ها و مسؤولیت‌هایی برای انسان‌ها مقرر دارد که با انجام آنها به کمال و سعادت دست یابند، اما بیان حقوقی که مسؤولیت‌آور نیست، در درجة دوم اهمیّت است. این عنایتِ بیشترِ دین به بیان حقوق نوع اوّل نیز از آن جهت است که انسان به حسب طبیعت و غریزه و فطرت خود، خواسته‌ها، نیازها و تمایلاتی دارد که خودبه‌خود، به دنبال تأمین آنها برمی‌آید و نیازی به قانون و دستور ندارد. طبیعت انسان، به‌گونه‌ای است که احتیاج به نفس‌کشیدن، غذاخوردن، آب‌خوردن و نظایر آنها دارد. برای این قبیل امور، لازم نیست به انسان‌ها بگویند: حق دارید نفس بکشید، آب بنوشید، غذا بخورید و...» ( مصباح یزدی، 1388(الف)، ص100؛ همو، 1388(ب)، ص20 و 36؛ همو، 1388(ج)، ص33). از سوی دیگر، جعل حق برای یک نفر، وقتی معنا و مفهوم دارد که دیگران ملزم و مکلّف به رعایت این حق باشند، وگرنه جعل آن حق، لغو و بیهوده است. «بنابراین، هر کجا حقی برای کسی ثابت گردید، حتماً تکلیفی را بر عهده دیگری به‌همراه خواهد داشت. بنابراین، حق و تکلیف، بین افراد متبادل و متلازم می‌باشد» (منتظری، 1385، ص12). حضرت علی علیه السلام در این رابطه، می‌فرماید: «فقد جعل اللّه‏ُ لی علیکم حقّا... و لکُم عَلَیَّ مِنَ الحق مثلُ الذی لی علیکم (خطبه216)؛ هیچ حقی برای کسی ثابت نمی‌شود، مگر اینکه متقابلاً وظیفه‌ای بر دوش او گذاشته می‌شود و هیچ وظیفه‌ای بر دوش کسی ثابت نمی‌شود، مگر اینکه متقابلاً حقی برای او ثابت می‌گردد. مقدم‌داشتن حقوق بشر به تکالیف و مسؤولیت‌های بشری، به لحاظ جایگاه‌های مساوی آن دو در فطرت بشری، قابل توجیه نیست. اگر حقوق فرد، ریشه در فطرت انسان دارد، تکلیف نیز جایگاه فطری دارد (عمید زنجانی، 1388، ص36). 4. هستی‌شناسی حقوق: نگرش غربی، پایه و اساس «هستی‌شناسی» و به تبع آن، انسان را در وجود مادی خلاصه می‌کند. از نگاه آنان، هرگونه امور ماورای ماده، افسانه و خرافه است (فریدن، 1382، ص24-20). لذا ارزش حقوق، به ارزش لذّت مادی آن بستگی محض دارد (بکر، 1380، ص32)؛ در حالی ‌که بر اساس رویکرد اسلامی، هستی شناسی، ابزارهای متعددی دارد و منحصر به حس و تجربه نمی‌شود. نازل‌ترین آنها از حس و تجربه آغاز و به مرحله عالی؛ یعنی کشف و شهود عرفانی عرفا و عالی‌تر؛ یعنی وحی و کشف انبیا و ائمة معصومین علیه السلام ختم می‌شود (حسین‌زاده، 1378، ص130-128). قرآن کریم، در وصف طرفداران اندیشة هستی شناسی غربی و انحصار هستی و شناخت‌ها به مادیات می‌فرماید: «إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ» (مؤمنون(23): 37). از نظر بینش اسلامی، انسان موجودی فرامادّه است (بقره(2): 31). لذا حقوق، نباید صرفاً تأمین‌کننده لذایذ مادی باشد، بلکه باید نیازهای روحی و جسمی را توأمان در نظر بگیرد. انسان با ماهیت خارجی خود، مرکب از روح و جسم است و هویت حقیقی انسان، دارای ابعاد سه‌گانه حیوانی، انسانی و الهی می‌باشد. ازاین‌رو، حقوق انسان، باید با این ماهیت ترکیبی و ابعاد حقیقی سه‌گانه سازگار باشد. 5. انسان‌شناسی صاحب حقوق: مهمترین مسأله در شناخت دقیق حقوق افراد، فهم صحیح انسان و تعریف درست از او است (عمید زنجانی، 1388، ص37). بر اساس بینش غیر توحیدی غرب، انسان موجودی است که در برخورد با دیگران، حریص، خودمحور، مسئوولیت‌ناپذیر، منفعت‌جو، پرخاشگر و تقدس‌زده است که هیچ حریمی برای او وجود ندارد. انسان در جوامع اروپایی، محکوم به انزوا و گوشه‌گیری از دیگران است که آن هم بر پایة فردگرایی خاصی است که پیوسته رو به فزونی است (کسوله، 1384، ص816). جریان‌ها و مکتب‌های فلسفی غربی، به دلیل حاکمیت روح عدمی بر آن‌ها، فرد را موجودی گوشه‌گیر، نگران و در عین حال، عصیانگر و ویرانگر ترسیم می‌کند که برای رسیدن به آزادی خویش، هیچ راهی جز در هم شکستن همه روابط و ارزش‌هایی که او را با دیگران پیوند می‌دهد، ندارند (الغنوشی، 1381، ص3). حیات انسان غربی، صرفاً در چارچوب زندگی دنیایی است و برای او آخرتی وجود ندارد. بنابراین، جز زندگی دنیوی و لذایذ آن، هیچ زیر بنای ارزشی، برجای نمی‌ماند که نظام حق، در غرب بتواند بر آن تکیه بکند. در حالی‌که در نگرش توحیدی، حیطة حیات انسان به دنیا و زندگی دنیوی او محدود نمی‌شود، بلکه بعد از حیات مادی، حیات دیگری نیز وجود دارد. «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» (انشقاق(84): 6). از نظرگاه دینی، حقوق، محدود به تمایلات دنیوی نیست، بلکه ترکیبی از دنیا و آخرت است. دنیا ابزار آخرت است. «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» (قصص(28): 77). انسان توحیدی، همه هستی‌اش محدود به تولد و مرگ نیست. «و انتم بنوسبیل علی سفر من دار لیست بدارکم و قد اُذنتم منها بالارتحال» (نهج البلاغه، خطبة183). از سوی دیگر، انسان، آزاد آفریده نشده است، بلکه برای آن آفریده شده است که آزاد باشد (الغنوشی، 1381، ص36). همانطور که هستی انسان محدود و متناهی است، آزادی او نیز محدود خواهد بود «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (قمر(54): 49). بر این اساس، انسان، مالک آزادی نیست: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ» (آل عمران(3): 26)؛ مالک اساسی همه ملک‌ها و قدرتها تو هستی. انسان در این عالم، مخلوق یک خالق نامتناهی است و هموست که ربّ اوست. ازاین‏رو، انسان بنده و خداوند متعال، خالق اوست: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره(2): 21). براین اساس، انسان امین حریّت است؛ چون اصل آزادی، ودیعة الهی است. لذا هیچ‌کس نمی‌تواند خود را بفروشد و خویش را بنده دیگران قرار دهد. «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ا... حراً» (نهج البلاغه، نامه31). همچنین از دیدگاه اسلامی، انسان، جامع جمیع عوالم است و به واسطه انسان است که اسرار الهیه و معارف حقیقیه، ظاهر می‌شود (جوادی آملی، 1377، ص42). خداوند فقط او را از میان مخلوقات خویش، خلیفه خویش قرار داد «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً» (بقره(2): 30) و به فرشتگان امر فرمود تا در مقابلش سجده کنند «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ، فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ» (ص(38): 73-72). انسان؛حق‌مدار یا تکلیف‌مدار؟ با توجه به تفاوت‌های موجود در «هویت» و «جایگاه» انسان در نظام هستی، از دو منظر «غرب‌گرا» و «شریعت‌گرا»، عده‌ای معتقدند که انسان، بر اساس رویکرد غرب‌گرا که مبتنی بر مدار «اومانیسم» و «سکولاریسم» است، تنها بر مبنای یک سلسله «حق‌ها» سیر می‌کند و از هرگونه تکلیف، مشقّت و الزامی، آزاد است؛ چون که خود را مستقل و آزاد می‌داند. در مقابل، انسان در جهان سنتی شریعت‌گرا (دین‌گرا) با یک جهان پر از تکالیف و مسئوولیت‌ها و عاری از حقوق و آزادی‌ها مواجه است. انسان دین‌گرا، هم در قبال خداوند، هم در قبال دیگران و هم در قبال خویش مسؤول است (ابک، 1384، ص195). حقوق مورد ادعا در شریعت، تنها تکالیف است، نه حقوق متعلق به کسی (Donnelly,1989,p.76). به نظر اینان، در غرب، غلبه با حق است، نه تکلیف. آنچه از اومانیسم، ماتریالیسم و فردگرایی برمی‌آید، احساس حق‌داشتن است، نه احساس مکلف‌بودن که از مفهوم «خلیفةاللهی» برمی‌آید (کسوله، 1384، ص816). طرفداران عقیدة مذکور، در ادامه، با طرح سؤالی مبنی بر اینکه: مکلف‌بودن انسان در اسلام، چگونه با دارابودن حقوق و آزادی‌ها پیوند می‌خورد؟ به بیان ادله دیدگاه خود می‌پردازند. در ادامه، به نقد و بررسی عقیده مذکور و ارائه پاسخ به ادله فوق می‌پردازیم و در پایان، اثبات خواهیم کرد که ادعای «حق‌محور»بودن رویکرد «غرب‌گرا» و «تکلیف‌مدار» بودن لسان شریعت ، بدون اینکه حقوقی از آن قابل انتزاع باشد، توهمی ناشی از برداشت نادرست از «دین» و یا تفسیر سطحی از آموزه‌های دینی می‌باشد. 1. این ادعا که لسان شریعت اسلامی، تکلیف‌مدار است، نه حق‌مدار، تنها با تفسیر یک‌بعدی از احکام دین می‌تواند قابل تأیید باشد. درک این مطلب آسان است، با اینکه احکام الهی تکالیفی را بر عهده یک طرف می‌گذارد، در همین حال، حاوی حقوقی برای طرف دیگر است که معادل آن تکالیف طرف اول است. بیان حقوق به زبان تکالیف، می‌تواند مشخصه حقوق اسلام باشد؛ البته این امر، مختص به اسلام نیست. می‌توان مشاهده کرد که زبان اسناد بین‌المللی حقوق بشر نیز منحصراً از عبارت «حق بر...» (Right to…) استفاده نمی‌کند، بلکه زبان تکالیف، به شکل احکام امری، مثل «هیچ‌کس نباید...» نیز تقریباّ در همه اسناد بین‌المللی حقوق بشر به کار رفته است (Cranston,1973,p.213). 2. اینکه در زبان دین، بیشتر از «مسؤولیت‌ها» و «تکالیف» سخن به میان آمده است، نباید به حساب غفلت از حقوق وی گذاشته شود. هر سفارشی از جانب خدا به انسان بر تأیید و تأکید بر اساسی‌ترین حقوق انسان مبتنی است. «بایدهای» دینی طرق تأمین حقوق و«نبایدها» نشان‌دهندة موانع و آفات تأمین حقوق هستند. تکالیف دینی، مشقّت و بار زایدی نیستند که بر دوش فرد گذاشته شده باشد. اگر نگاه و نگرش به دین، هدفدار و نظامند باشد، هیچ چیزی جز حق محض از آن مشاهده نمی‌شود و با این نگاه است که می‌توان گفت همة تکالیف به حقوق برمی‌گردند(جوادی آملی، 1385، ص41). 3. بیان حقوق انسان به زبان حقوق و یا تکالیف، دو روی یک سکه است و هر یک از دو روی یک سکه، لازمه روی دیگر آن است.از آنجا که حقوق بشر، حقوق قابل مطالبه‌اند،[7] وجود آنها بدون وجود تکالیف متقابل ممکن نیست. حقوق بشر، چه به زبان تعهدات و تکالیف بیان شود و چه به زبان حقوق بیان گردد، تفاوتی در بین نخواهد بود؛ زیرا این موضوع صرفاً شکلی است، نه ماهوی. هر جا سخن از تکلیف به میان می‌آید، بدان معنا نیست که حقی در آنجا مطرح نیست. بی‌مبالاتی در قبال تکالیف دینی، موجب فقدان حقوق نیز می‌شود، بدون تکلیف، وصول به حقوق انسانی متعذّر یا متعسّر است. لذا تکالیف، در نهایت به حقوق بازمی‌گردند. رابطة حقوق و تکالیف، مثل رابطه منافع و مشقّت‌هاست و چون مشقت‌ها به خاطر منافع هستند، تکالیف نیز به خاطر حقوق هستند (ولمن، 1384، ص22). 4. اگر مفاهیم تکلیف و حق، جداگانه عمل نمایند، انجام تکالیف به خودی خود، حقوق را تضمین خواهد کرد، اما مطالبه حقوق به خودی خود، تضمین‌کنندة حقوق نیست. لسان حقوق، به‌تنهایی، به فردگرایی افراطی می‌انجامد و به تضعیف حس مسؤولیت در قبال جامعه و مصالح عمومی منتهی می‌شود. قرائت صرفاً حق‌محور از حقوق بشر، انحطاط اخلاقی را برای دنیا در پی داشته است که دارای مشکلات فراوان و فلج‌کننده است.[8] لذا وضعیت دنیای امروز به‌گونه‌ای شده است که برای احیای ارزش‌های ازدست‌رفته انسانی، سخن از «اعلامیه جهانی تکالیف بشر» یا «تقویت حقوق بشر با تکالیف بشر»مطرح است (چنگ، 1384، ص47). 5. اگر مدعیان تکلیف‌مداری زبان دین، خود را از دایرة انحصاری دین تحریف‌شدة مسیحیت و تعالیم اربابان کلیسا، خارج کنند و با حقیقت دین آشنا شوند، شبهه مذکور را مطرح نخواهند کرد؛ چرا که حقیقت دین، انسان را شرافت و کرامت بخشیده است. «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»(اسراء(17): 70)؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»(تین(95): 4). بدیهی است، کرامتی که خداوند به بنی‌آدم داده است، مستلزم حقوق اساسی و فطری است که مشترک بین ابنای بشر می‌باشد. به بیان مولانا: تـاج کرمناسـت بـر فـرق سرت            طـوق اعطینـاک آویـز بـرت     جوهر است انسان و چرخ او را عرض              جمله فرع و سایه‌اند و او غرض (مولانا، 1375(الف)، ص783). همچنین در جای دیگر می‌فرماید:     تــو ز «کــرمنـا بـنـی آدم» شـهـی            هم به خشکی، هم به دریا پا نهی  (مولانا، 1375(ب)، ص312). آیا دین اسلام که حقیقتاّ جلوة برتر رحمت الهی است«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» (انبیاء(21): 107) و انسان را کرامت و نفخه الهی بخشیده است، صرفاً تکلیف‌مدار بوده و انسان را در مخمصه تکلیف حبس نموده و در آخرت نیز او را تعذیب خواهد کرد؟! از منظر دین، حق در کمال ارتباط با ذات ربوبی است «الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ» (آل عمران(3): 60) و احکام تکلیفی دین، «برای انسان»است، نه «بر انسان» (جوادی آملی، 1385، ص116). انسان حق تکامل، رشد و قرب به ذات ربوبی را دارد و تنها راه تحصیل این حقوق و دوری از بُعد حیوانی، پایبندی به تکالیف است. اگر تعالی روح به حقیقت انسانی، تصاعد جان به مقامات عرفانی و تکامل انسان به جایگاه خلیفة‌اللهی، حق انسان است، شایسته است که عوامل و موانع آن نیز شناخته شود و تکالیف الهی، همان بایدها و نبایدها است. 6. در متون دینی و نصوص اسلامی، از حقوق انسان، بسیار سخن به میان آمده است. حتی به حقوق موجود غیر عاقل؛ مانند حیوانات[9]، گیاهان و جمادات نیز پرداخته شده است. مسلماّ دینی که به حقوق موجودات غیر عاقل توجه دارد، غافل از حقوق اشرف موجودات و انسان صاحب کرامت نخواهد بود.[10] جالب اینکه در بیان و بنان ائمه معصومین علیه السلامرسالاتی با عنوان «رساله حقوق»[11] برای جامعه انسانی به یادگار مانده است که این خود دلیلی بر اهمیت مفهوم «حقوق» در لسان دین می‌باشد. آستراگ[12] معتقد است: اگر محتوای حقوق اسلام بررسی شود، روشن می‌گردد که برخی نظریه‌ها نه تنها تحسین برانگیز، بلکه شگفت انگیزاند. متفکران شرقی قرن نهم که بر اساس الهیات، اصل حقوق انسان را در قالب چنان عبارت جامعی وضع کردند که شامل حقوق، آزادی فردی و تعرض‌ناپذیری اشخاص، اموال و ... می‌شد. چنان حقوق جنگی را بسط و گسترش دادند که توصیه‌های انسانی و جوانمردانه آن، عرق شرم را بر پیشانی برخی متخاصمان در جنگ جهانی اول نشاند و در مورد تحمل و بردباری نسبت به مذاهب و آیین‌های غیر اسلامی، دکترینی آن چنان آزادمنشانه را ترویج و تشریح کردند که غرب ما می‌بایست هزار سال انتظار بکشد تا اصولی معادل آن را مورد پذیرش قرار دهد (Ostorog, 1964, p.53). همچنین بریفالت[13] معتقد است: آرمان‌های آزادی برای همه افراد بشر، برادری انسان‌ها، برابری انسان‌ها و دولت مبتنی بر شورا و آرای عمومی ـ آرمان‌هایی که الهام‌بخش انقلاب فرانسه و اعلامیه حقوق و راهنمای شکل‌گیری قانون اساسی آمریکا بود و مبارزات استقلا‌ل‌طلبانه را در کشورهای آمریکای لاتین برانگیخت ـ ابداعات غرب نبوده است. منشأ و منبع این آرمان‌ها در قرآن کریم است. این آرمان‌ها عمدتاّ همان‌هایی است که روشنفکران اروپایی قرون وسطا، طی چندین قرن، از طریق کانال‌های مختلفی، چون مسلمانان اسپانیا و سیسیل و جنگ‌های صلیبی، از اسلام گرفته بودند (Bari, 1994, p.8). از منظر اسلام، تکالیف دینی و مکلف‌شدن انسان، نه‌تنها رنج و مشقّت محسوب نمی‌شود، بلکه حضور و تشرف به بارگاه ذات ربوبی است و بزرگداشتی از سوی ذات باری تعالی در حق بشر می‌باشد. لذا بزرگانی نظیر سیدبن‌طاووس، زمان مکلف‌شدن خویش را جشن گرفته و برای دیگران نیز این سنّت را احیا و توصیه کرده‌اند. از نظر دین و بزرگان دین، مکلف‌شدن، همان مشرّف‌شدن و باریابی به مقام خلیفة‌اللهی است (اقبال الاعمال، ص248 به نقل از جوادی آملی، 1385، ص42). از نظر آنان، انسان باید به دستورات شریعت اسلامی عمل نماید تا به کمال خویش دست یابد. لذا تکالیف و حتی مجازات اسلامی، نه‌تنها برای او مشقت‌آور نمی‌باشد، بلکه بسیار نویدبخش و لذت‌آفرین بوده و عاشقانه و داوطلبانه از آنها استقبال می‌کنند. لذاست که در سیره و سنت بزرگان دین، ابن سیرین‌ها و میردامادها در عنفوان جوانی به تأسی به مکتب انبیای الهی، چون حضرت یوسف7 مسؤولیت و دستور دین را بر خواهش‌های نفسانی طرف مقابل، ترجیح داده و عاشقانه رنج زندان را بر لذت زودگذر می‌پذیرند (عبداللهی، 1376، ص102؛ مقدم، 1384، ص30). از منظر اسلام، انسان، مظهر و مرآت حق به شمار می‌آید و کمال این مظهریت در «انسان کامل» وجود دارد. تحقق مقام انسان کامل در گرو عمل به تمامی احکام دین می‌باشد (فیض، 1380، ص195). ازاین‌روست، وقتی که در صدر اسلام به حکم امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام درباره مجرمی، حد شرعی جاری شد، وی فریاد کرده و از حضرت به عظمت یاد کرد و گفت علی علیه السلام مرا نجات داد (مجلسی، 1403ق، ج41، ص210). در روایات، فراوان به چشم می‌خورد که گاه مجرمین، خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علیه السلام می‌آمدند و با بیان تأسف‌آور از ارتکاب جرم خود می‌گفتند: مرا پاک کنید«طهرنی» (الحرالعاملی، 1391ق، ج18، ص328-327). نتیجه‌گیری 1. تعیین و طراحی نظام حقوق انسان در غرب، تنها در چارچوب زندگی دنیوی و غفلت و بی‌توجهی نسبت به حیات اخروی صورت گرفته است؛ در حالی‌که دیدگاه اسلام، برای حقوق بشر و انسان، محدود به خواسته‌ها و تمایلات دنیوی نبوده، بلکه ترکیبی از دنیا و آخرت است و حتی در اسلام، دنیا ابزار آخرت است «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» (قصص(28): 77). 2. ارزش حقوق و جایگاه نظام حق‌ها در غرب، به ارزش لذت مادی آن بستگی محض دارد؛ در حالی‌که در نظام دینی و شریعت اسلامی، حقوق صرفاً تأمین‌کننده لذایذ مادی نبوده، بلکه نیازهای روحی و جسمی و ابعاد مادی، معنوی و الهی انسان را توأمان در نظر می‌گیرد و این بهره‌های معنوی هستند که از اصالت برخوردارند. 3. از آنجا که گرایش شریعت‌گرا، ضمن اعتنای به عقل برهانی و ابزارهای حسی و تجربی معرفت‌شناسی، به منبع لایزال وحیانی نیز اهتمام می‌ورزد و به لحاظ اینکه هدف دین و شریعت فقاهتی، برآوردن منافع بزرگ بشریت و تأمین مصالح اوست. لذا مابین «تکلیف‌مداری» و «حق‌مداری» در اسلام، وفاق کامل وجود داشته و همه دستورات آن جنبة «حق» و «آزادی» به خود می‌گیرد. 4. اتکای گرایش غرب‌گرا به تفکر اومانیستی و منابع بشری، در تعیین نظام حقوق بشر و حقوق انسان، هیچ معنای حقیقی برای عنوان«حق» در ادعای «حق‌محوری» برجای نگذاشته است. حقوق و آزادی‌های موجود در غرب، صوری یا سلبی هستند. این حقوق، در حالی که امکاناتی نظری به انسان ارائه می‌دهند، وسایل و ابزارهای رسیدن به این حقوق و آزادی‌ها را در اختیار وی نمی‌گذارند. 5. به لحاظ تاریخی، در حالی‌که تکلیف‌محوری صرف، ریشه در فرهنگ کلیسایی و تعالیم دین محرّف مسیحیت دارد، لکن متون اسلامی، از آغاز مشحون با حق‌ها بوده و تلازم حق و تکلیف، به‌عنوان یک اصل تغییرناپذیر، همواره جریان داشته است. پی نوشت ها: [1]. s.Freud. [2]. Michel Foucault [3]. Thomas Hobbes. [4]. Jermey Bentham. [5]. John stuart mill. [6]. Hick. [7]. لازم به ذکر است که به اعتقاد کارل ولمن، یک ادعای ساده نمی‌تواند پدید آورندة حق شود. به نظر او حق، ساختاری پیچیده از آزادیها، ادعاها، قدرتها و مصونیت‌هاست(ولمن، به نقل از بکر،1380،ص164). [8]. بر اساس آمارهای موجود، یک میلیون آمریکایی در سال 2009 میلادی، مبادرت به خودکشی کرده‌اند. این آمارها بیانگر این واقعیت است که تعداد هشت‌میلیون‌وچهارصد هزار آمریکایی بزرگسال نیز در این سال، دارای تفکرات جدی برای مبادرت به خودکشی بوده‌اند و در حدود دومیلیون‌ودویست هزار نفر نیز برای تحقق این امر، حتی به کشیدن نقشه خودکشی خود اقدام کرده‌اند. از سوی دیگر، آمارها نشان می‌دهند که حدود بیست درصد از جمعیت بزرگسال این کشور، معادل بیش از 45میلیون نفر، دارای ابتلا به اختلالات روانی بوده‌اند.(www.tebyan.net) [9]. یک نمونه از متن اسلامی که در ارتباط با حقوق حیوان می باشد به شرح ذیل است: «...در رساندن حیوانات آن را به دست شبانی بسپار که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ که نه سخت‌گیر و نه ستمکار باشد و نه آن را تند براند و نه حیوان را خسته کند... هر گاه حیوان‌ها را به دست فردی امین سپردی، به او سفارش کن تا میان شتر و نوزادش جدایی نیفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه‌اش زیانی وارد نشود. در سوارشدن بر شتران عدالت را رعایت کند و حال شتر خسته یا زخمی را که سواری‌دادن بر او سخت است، رعایت کند. آنها را در سر راه به درون آب ببرد و از جاده‌هایی که دو طرف آن علف‌زار است به مسیر بی‌علف نکشاند و هر چند گاه شتران را فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند... عمل به دستورهای یادشده، مایة بزرگی پاداش و نیز رشد و هدایت تو خواهد شد. ان‌شاءا... (نهج البلاغه، نامة25). [10]. البته ممکن است گفته شود حیوانات موضوع تکالیفند، نه صاحبان حقوق و انسان‌ها مکلف به رعایت اموری در مورد حیوانات می‌باشند. [11]. ر.ک: حرانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، رساله حقوق امام سجاد7. [12] .Ostorog. [13] .Briffault. منابع و مآخذ   1. قرآن کریم.   2. نهج البلاغه، ترجمة عبدالمحمد آیتی.   3. ابک، حمیدرضا، «مبانی نظری حقوق بشر»، مجموعه مقالات، قم: دانشگاه مفید، 1384.   4. الحرالعاملی، محمدبن‌الحسن، وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، 1391ق.   5. الغنوشی، راشد، آزادی‌های عمومی در حکومت اسلامی، ترجمة حسین صابری، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1381.   6. بادرین، مسعود، «مبانی نظری حقوق بشر»، مجموعه مقالات، قم: دانشگاه مفید، 1384.   7. بکر، لارنس، فلسفه اخلاق، جمعی از مترجمان، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1، 1380.   8. جوادی آملی، عبدا...، حق و تکلیف در اسلام، قم: نشر اسراء، چ2، 1385.   9. ------------- ، فلسفة حقوق بشر، قم، نشر اسراء، چ2، 1377.   10. ------------- ، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، قم: نشر اسراء، چ9، 1388.   11. حرّانی، ابن شعبه، تحف العقول، ترجمة احمد جنتی، تهران: امیرکبیر، چ3، 1382.   12. حسین‌زاده، محمد، معرفت‌شناسی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1، 1378.   13. راسخ، محمد، حق و مصلحت، تهران: طرح نو، 1381.   14. سروش، عبدالکریم، آیین شهریاری و دینداری، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، 1379.   15. صرامی، سیف ا...، احکام حکومتی و مصلحت، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1380.   16. عبداللهی، علی‌محمد، عافیت بخیران عالم، قم: نشر روح، چ2، 1376.   17. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی حقوق بشر در اسلام و دنیای معاصر، تهران: انتشارات مجد، 1388.   18. ----------------، حقوق اساسی ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1385.   19. فریدن، مایکل، مبانی حقوق بشر، ترجمه فریدون مجلسی، تهران: مرکز انتشارات وزارت امور خارجه، 1380.   20. فیض، سیدرضا، حقوق بشر و گفت‌وگوی تمدن‌ها(مجموعه مقالات)، قم: انتشارات دانشگاه مفید، 1380.   21. کدخدایی، عباسعلی، «آزادی به مثابه ارزش»، مجموعه مقالات به مناسبت روز حقوق بشر اسلامی، تهران: انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی و نشر گرایش، 1389.   22. کسوله، عمر احمد، مبانی نظری حقوق بشر، قم: دانشگاه مفید، 1384.   23. کلینی‌الرازی، ابی‌جعفر‌محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الکافی، تهران: المکتبة الاسلامیه، 1388ق.   24. گریس، چنگ، «مبانی نظری حقوق بشر»، مجموعه مقالات، قم: دانشگاه مفید، 1384.   25. مجلسی، محمد‌باقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، الطبعةالثانیة، 1403ق.   26. مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، ج1، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، چ3، 1388(الف).   27. ---------------- ، نظریه حقوقی اسلام، ج2، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، چ2، 1388(ب).   28. ---------------- ، حقوق و سیاست در قرآن، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، چ2، 1388(ج).   29. مقدم، سیدمحمدتقی، سرمایه سعادت و نجات، قم: نشر مقدم، چ6، 1384.   30. منتظری، حسینعلی، رساله حقوق، قم: انتشارات سرایی، چ4، 1385.   31. مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، تصحیح قوام الدین خرمشاهی، تهران: انتشارات ناهید، دفتر پنجم، 1375(الف).   32. ------------ ، مثنوی معنوی، تصحیح قوام الدین خرمشاهی، تهران: انتشارات ناهید، دفتر دوم، 1375(ب).   33. ولمن، کارل، «مبانی نظری حقوق بشر»، مجموعه مقالات، قم: دانشگاه مفید، 1384.  34. Bari, M. E. “Human Rights in Islam with Special Reference to Women Rights, Dhaka University series, Vol 5. Part-F, No,1. 1994.  35. Cranston, M., What are Human Rights? London, The Bodley Head, 1973.  36. Donnelly, Jack, Universal Human Rights in Theory and Practic, London, Cornel l University Press, 1989.  37. Hicks, Jan, An Interpretation of Religion: Human Responses to the Transcendent, London, Macmillan Press, 1989.  38. Hobbes, Thomas, Leviathan, as cited by Richard Tuck, “the International Bill of Rights part II”in philosophical Foundations  of Human Rights, Paris: UNESCO, 1990.  39. Kurtz , Paul, Toward a New Enlightenment, Transaction Publishers, U.S.A, 1994 0  40. Ostorog,C.L.,The Angora Reform,cited in Fyzee,A.A.A.,Outlines of Muhammadan Law,London:Oxford University press 1964.  ابراهیم موسی‌زاده /عضو هیأت علمی دانشگاه تهران منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 62 انتهای متن/

93/11/26 - 04:02





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن