واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: پایان ممنوع الکاری بازیگری که تغییر جنسیت داد + تصاویر
سامان ارسطو چهرهای شناختهشده در عرصه بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون است. او سالهاست که به تلاش و فعالیت مستمر در این زمینه مشغول است و علاوه بر بازیگری، کارگردانی را نیز بارها تجربه کرده است.
او این روزها مشغول اجرای نمایش «همه دزدها که دزد نیستند» است که البته بازگشت او بعد از هشت سال به عرصه کارگردانی در تئاتر است؛ هشت سالی که به گفته خودش ممنوعالکار نبوده ولی غیرمستقیم اجازه کارکردن پیدا نکرده است! نکتهای که در زندگی او حواشی زیادی ایجاد کرده بود، تغییر جنسیت وی بود که او را وارد فاز جدیدی از زندگی و حتی حواشی کرد.
سامان ارسطو چهرهای شناختهشده در عرصه بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون است. او سالهاست که به تلاش و فعالیت مستمر در این زمینه مشغول است و علاوه بر بازیگری، کارگردانی را نیز بارها تجربه کرده است. او این روزها مشغول اجرای نمایش «همه دزدها که دزد نیستند» است که البته بازگشت او بعد از هشت سال به عرصه کارگردانی در تئاتر است؛ هشت سالی که به گفته خودش ممنوعالکار نبوده ولی غیرمستقیم اجازه کارکردن پیدا نکرده است! نکتهای که در زندگی او حواشی زیادی ایجاد کرده بود، تغییر جنسیت وی بود که او را وارد فاز جدیدی از زندگی و حتی حواشی کرد.
همه دزدها که دزد نیستند!این روزها مشغول اجرای نمایشی به نام «همه دزدها که دزد نیستند» اثری از داریوفو هستم که توسط جمشید کاویانی ترجمه شده و بعد از سالها دوندگی توانستم برای اجرای آن سالن بگیرم؛ آن هم سالن مشایخی چون به افرادی مثل من سالن تئاتر شهر را نمیدهند. اجرای ما از سوم دی شروع شده و تا 21 دی ادامه دارد. این نمایش ماجرای دزدی است که برای دزدی وارد خانه شهردار میشود ولی در آنجا با اتفاقات عجیب دیگری روبهرو میشود.
بازگشت من به صحنه تئاترمن بعد از هشت سال مجدد با این کار به صحنه تئاتر بازگشتم و برای این کار بسیار دوندگی کردم. زمانی به من گفتند مجوز کار دارم که کارگاه نمایش را خراب کردند و به زمان جشنواره خوردیم. من هم مجبور شدم این کار را به رغم میل باطنیام در سالن مشایخی روی صحنه ببرم. به هر حال بودجه که همیشه متعلق به از ما بهتران است. ما گفتیم بودجه نمیخواهیم، فقط سالنی برای کار بدهید که مردم بیشتری آن را بشناسند و بیایند. بعد از
28 سال کار و سختی، سالن کوچک استاد مشایخی در مجموعه ایرانشهر شاید برای کارگردانی که یکیدو سال آمده باشد خوب باشد اما برای من نه.نمیدانم چرا ؟هیچوقت نفهمیدم چرا در طول سالهایی که کار نکردم، اجازه کار نداشتم. نامهای به من دادند که شما ممنوعالکار نیستید! اما عملا قضیه طوری بود که با آزارهای مختلف جلوی کار مرا میگرفتند. من در این هشت سال کاری نداشتم. قرار بود در نمایشی نقش اول را داشته باشم اما وقتی سر کار رفتیم به آنها گفته بودند اگر سامان ارسطو در کار شما باشد، اجازه کار نخواهید داشت. آنها نیز کار را با بازیگر دیگری ادامه دادند و اگرچه اولین کار کارگردان بود اما نمایش را در تئاتر شهر به اجرا برد. بعد آقایان حیدری و موسوی زیر حرف خود زدند که ما این حرف را نزدیم.حتی از آنها رسما شکایت کردم اما ترتیب اثری داده نشد. علنا از آنها در مصاحبههایم نام میبرم تا بیایند جلو و سکوت نکنند که بدانم علت این بدگوییها چه بوده است. حتی کاری را برای اجرا انتخاب کردم که گفتند نمیشود چون متن مناسبی ندارد و... اما بعد دیدم همان کار در بهترین سالن با کارگردان و گروه دیگری اجرا شد. حتی کار را بازبینی نکردند که من بپذیرم کارگردانی من ضعیف بوده و کارگردانی آن شخص قویتر. این مشخص است که فقط نمیخواستند من آن را کار کنم.بایکوت شدهبودمهرگز جایی به شکل مستقیم یا غیرمستقیم اسمی از ممنوعالکار بودن من نبود اما به شکل عجیبی بایکوت شده بودم. من در تمام این سالها نهلابی کردهام، نه پول دادهام، نه پارتی داشتم، نه آدمی را واسطه کردم و نه جز خدا جلوی کسی تعظیم کردهام. آنها یک فرد کرنشگر میخواستند که من این کار را نمیکنم. بعد از جراحیهایم فقط یک نمایش کارگردانی کردم آن هم با واسطه که برای اجرا سالن محراب را دادند؛ سالنی که تماشاچی را باید به زور به آنجا برد و به هر حال اجرای من و زحماتم در آن کار سوخت.حتی پوستر مرا هم نزدند. برای همین کار «همه دزدها که دزد نیستند» نیز به قدری دیر مجوز دادند که من فرصت مناسبی برای تهیه پوستر نداشتم.شوهای فشن برگزار کنید!روزی در فرهنگسرای ارسباران به من گفتند اگر چهره دارید، اینجا اجرا بگذارید. من نمیدانم یعنی چه؟ خب چرا یک شو فشن نمیگذارید که تمام چهرههای سینما بیایند، روی صحنه قدم بزنند و مردم هم پول بدهند. دلیل آنها این است که وجود چهره فروش را بالا میبرد اما نمیدانند در این صورت آن آقا و خانمی که میآید تئاتر، برای تماشای آن بازیگرها میآید و نه برای دیدن نمایش. این دلیل فروش بالا نیست. البته خودشان این مسئله را خوب میدانند.ای آقا. . . چرا دروغ میگویید؟بعضیها با درآمد تئاتر خانه و ماشین میخرند اما واقعا مگر میشود؛ پس چرا ما نتوانستیم؟ من در تمام کارهایم نقش اصلی بودم اما چیزی ندارم. در سینما هم با کارگردانهای خوبی مثل کیمیایی، فرهادی، تبریزی و. . . کار کردم. طرف لباس 500 هزار تومانی میپوشد و میگوید فقط تئاتر کار میکند. مگر میشود.آن وقت بازیگر من با 10 سال تجربه تئاتر پول ندارد تا سر تمرین بیاید. پول اجاره خانهاش را ندارد. من در اداره تئاتر کار میکنم آن وقت سالن تمرین ندارم. باید بیایم پلاتو را ساعتی هشت هزار تومان اجاره کنم. آن هم با این اسم که مدرس، کارگردان و بازیگر باسابقه تئاتر هستم که آن هم بدون هیچ دلیلی نمیخواهند اجازه بدهند کار کنم. چرا اینقدر دروغ میگویید؟
قصه زندگی خودم را نوشتهامدر حالحاضر قصهای نوشتهام که زندگی خودم است و اگر روزی سالن تئاتر شهر را به من بدهند، آن را کار خواهم کرد چون آنجا خیلی بیشتر دیده خواهد شد و اثرگذارتر خواهد بود. متاسفانه در حالحاضر دو سالن بیشتر نداریم که مردم آنها را بشناسند؛ فقط تئاتر شهر و ایرانشهر؛ باقی سالنها را مخاطب به راحتی نمیآید.
من دلم میخواهد تئاتر مرا همه مردم ببینند. تئاتر مختص قشر خاصی نیست. یک اصطلاح بدی باب شده به اسم تئاتر روشنفکری! در حالیکه اول باید روشنفکر را پیدا کنیم. دلم میخواهد تئاتر مرا حتی آن کسی که خیابان را جارو میکند، ببیند چون یک مشکل اجتماعی است و اجتماع را همه آدمها تشکیل میدهند.تغییر جنسیت دادم، نه تغییر فکرمسئله مهم این است که در جراحی که چه من و چه هر شخص دیگری انجام دادهایم، تغییر جسم و جنسیت برای ما ایجاد شده است. یعنی من قالب فیزیکیام تغییر کرده و ربطی به افکارم ندارد. من اگر آدم مثلا بدذاتی هستم یا برعکس آدم خوبی هستم، بعد از جراحی که تغییر نمیکنم. این ویژگیها مربوط به ذات من است. به همین علت هویت من همان است که بود. من هنوز هم همان آدم سابق هستم چه در لباس قبلی و چه در لباس فعلی. نگاه من و ذهنیت ارسطو تغییر نکرده است.حس خوبی از جراحیام دارموقتی جراحی روی من انجام شد، خیلی حس خوبی داشتم، احساسی مانند حس رهایی. من فیلم «آینههای روبهرو» را دیدم و به نوعی در تمام مدت کار کنارشان بودم. از من مشاوره گرفتند و حتی خانم طائرپور لطف کرد اسم مرا در تیتراژ آورد. من پلان به پلان فیلم گریه کردم و تمام آن را لمس و درک میکردم.هرچند فیلم کاستیهایی هم داشت و ماجرا را آنچنان دردناک نشان نداد و خیلی سریع از کنار برخی مسائل ع
شنبه 25 بهمن 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]