محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827296437
خاطراتی از عماد مغنیه از زبان دختر شهید
واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: خاطراتی از عماد مغنیه از زبان دختر شهید
دختر شهید عماد مغنیه، نخستین بار در گفتگویی خواندنی، خاطراتی از دوره کودکی و نوجوانی در کنار به بیان خاطراتی از پدرش حاج رضوان، پرداخت. گفت میرود و یک جلد قرآن کریم که در اتاق خواب شهید جهاد بود، میآورد: «این قرآن، هدیه «آقا» به پدرم بود.» به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر در مصاحبه با خبرنگار شبکه «المنار»، خاطرات زیبایی را از دوران کودکی و نوجوانی خود در کنار شهید عماد مغنیه بیان کرد:
- به پدرت که فکر میکنی، بیش از همه دلتنگ چه چیز او می شوی؟ - «سکوت زیبایش... دلتنگ سکوت زیبایش میشوم. دلتنگ حضورش و سِحر وجودش. عاشق این بودم که نگاهش کنم. خیلی وقتها از ته دل حس میکنم نیازمند آنم که چنین صحنهای باز تکرار شود.» «اینها مردان خدایند.» «بله شبیه او هستم. ... جهاد هم شبیه او بود.»
آخرین دیدار
فاطمه عماد مغنیه، برمی گردد به آن روز. انگار همه جزئیات جلوی چشمش باشد. لبخندی میزند و از یک فنجان نسکافه حرف می زند که پدرش «همه را یکجا سرکشید. خیلی هم تند. البته من این فنجان را برای خودم درست کرده بودم! قبلش از او پرسیدم نسکافه میخواهی؟ که گفت نه. شنبه شب بود، نهم فوریه 2008 یعنی دو روز پیش از شهادتش. پدر سه شنبه شهید شد. سکوتی میکند و می افزاید: «درست مثل برادرم جهاد. او را هم آخرین بار روز پنجشنبه دیدم و یکشنبه شهید شد.» با اشتیاق، ادامه ماجرای آخرین دیدار با پدرش را از سر میگیرد: «آمد به خانه من. مادرم هم بود. نشستیم به شبنشینی. آن شب قسمتی از یک سریال طنز سوری را دیدیم و کلی خندیدیم».
بابا کجاست؟
«باعث شدی وسط خاطراتم بگردم» این را درحالی میگوید که دارد در اتاقش دنبال یک یادگاری از پدرش میگردد که از او خواستیم برای ضمیمه کردن به متن مصاحبه در اختیارمان بگذارد. نگاهش میافتد به دیوار اتاق. یک عکس از پدرش به دیوار زده که او را در کودکی بغل کرده است. خیلی آرام آن را از روی دیوار برمیدارد و به ما میدهد. نزدیک همان عکس، یک عکس دیگر هم از فاطمه در کنار برادرانش و پدر و مادرش روی دیوار است. نگاهی می کند و با لهجه لبنانی می گوید: «این مو بوره جهاده». به خاطر حضور مادرش در تصویر، از انتشار آن عذر می خواهد. از همینجا بحث دربارهی کودکی اش آغاز میشود.
یک کودکی استثنایی برای دختر بچه ای که به قول خودش: «تا بزرگ شدم نمی دانستم من دختر معاون جهادی حزب الله ام.» فاطمه تعریف می کند که مادرش چطور به این سؤال سخت آنها که «بابا کجاست؟» پاسخ می داده. می گوید مادرش همه چیز را به امام زمان مرتبط میکرد و می گفت «تا وقتی امام زمان ظهور نکرده بابایتان نمیآید.» سپس می افزاید: «مادرم نوعی تقدیس راجع به کار بابا در جان های ما نشاند تا مطابق آن به سؤال های فراوان ما پاسخ دهد.»
تعریف می کند که «امنیت بابا» چطور بخشی از زندگی و رفتار و سلوک خودش و برادرانش شده بود: «مادرم مدام در گوشمان تکرار می کرد او نمی تواند در کارش تأخیر داشته باشد، نباید بپرسیم کجا می رود، نباید یواشکی به صحبتهای تلفنی اش گوش کنیم. ما هم واقعا با این روش خو گرفته بودیم.»
با اینکه تا به سن خاصی نرسیده بود از ماهیت شغل پدرش خبر نداشت، میگوید: «اما خیلی زود فهمیدم که او تحت پیگرد دستگاه اطلاعاتی چندین کشور جهان است. این را با توجه به تعاملش با چندین و چند موضوع مختلف فهمیده بودم.»
فاطمه تعریف میکند و توضیح میدهد چطور او و برادرانش از همان کودکی در محافظت از پدرشان سهیم بودند: «همه زندگی مان مبتنی بر این بود که هیچ تصویری از او منتشر نشود. عکسهای او و عکسها ما با او، همه مخفی بود. تأکید بر این بود که از او بی دلیل و ناگهانی عکس نگیریم و کاملا حواسمان باشد و مطمئن شویم که کسی موقع حضورش بدون گفتن به او عکسی از او نگرفته باشد.
محافظت از او بخشی از کار ما بود. مدام حواسمان بود که چه کسی به ما نزدیک شده است. حتی آدرس منزلمان همیشه مخفی بود. در یک دورهای خانهی ما عبارت بود از دو اتاق در یک مرکز. و به رغم همهی این سختیها مادرم توانسته بود فضای خوبی در منزل ایجاد کند. احساس خوشبختی میکردیم.»
فاطمه از گشت و گذار با پدرش با ماشین میگوید و از سرود مع الفجر قوموا و شاهرا سیف الحسین [با سحرگاهان به پاخیزید، درحالیکه شمشیر حسین (ع) را از نیام برآوردهاید]: «این سرود را با هم میخواندیم. صدای پدرم قشنگ بود.»
اینها بخشی از زندگی روزانه فاطمه بوده است. میگوید وقتی بزرگتر شدم و شخصیتم شکل گرفت «به حکم شخصیت پدرم و شکل روابطم با او که هیچ وقت در حد مسائل خردهریز روزانه نبود و همیشه بالاتر از این چیزها بود [رابطهمان عمیقتر شد]. مثلا سؤالهایی که از او میپرسیدم پیرامون این چیزها بود که: چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شما به عنوان مقاومت در قبال فلان موضوع چه کار خواهید کرد؟»
نشانههای حسرت در چهرهاش هویدا میشود: «اگر با ما مانده بود، صحبتهایم با او عمیقتر میشد. حتما جنبهی عقیدتی و روحی هم پیدا میکرد. در این زمینه به بودنش احیاج دارم.» این حسرتی است که جهاد هم داشت. فاطمه برایمان میگوید: «جهاد میگفت خواهر به جان تو اگر بابا بود چه کیفی میکرد. چقدر از این موضوع خوشحال میشد که میدید ما شخصیتمان پختهتر شده و آگاهتر شدهایم [و با او صحبتهای جدیتر میکنیم].» بعد توضیح میدهد: «چون موقع شهاد حاج عماد ما هنوز کوچکتر بودیم. خصوصا جهاد.»
استاد
وقتی از او میخواهیم خاطرات بیشتری از پدر- فرمانده بگوید، یادآوری میکند که چطور پدرش او یکبار موقع امتحانات به دادش رسید: «امتحان درس مدیریت (سال اول رشتهی علوم سیاسی) داشتم. پیشتر به او نگفته بودم. پدر کتاب امتحانی را از من گرفت و خودش خلاصهاش کرد. بعد از من خواست به یکی از مراکز کارش بروم. آنجا روی یک تخته برایم کل متن را تشریح کرد. طوری که فردا آماده بودم امتحان بدهم.» و همینطور هم شد.
این خاطره، فاطمه را یاد «ویژگی خلاقیت» پدرش میاندازد که «دغدغهی دائمیاش بود. وقتی از او میپرسیدم کتاب درسی این درس یا این دوره کجاست میگفت او متن ویژه خودش را دارد. او همیشه میخواست چیزی بر چیزهای دیگر بیفزاید و همین جوهرهی عماد مغنیه بود.» بعد ادامه میدهد: «البته خیلی شیرین و قشنگ هم میافزود.»
علاقه به موسیقی
چند لحظهای سکوت میکند و بعدش یک جریان دیگر یادش میآید: «از اول تا آخر جشن ازدواج من حضور داشت. چند تایی عکس با من انداخت. اما من اینقدر نگران سلامتی او بودم که فراموش کرده بودم عروسم. مدام حواسم به او بود و به بقیه حاضران تا کسی از او عکسی نگیرد.»
یادگاری ویژه
همین طور که حرف می زدیم، فاطمه توانست بالاخره یک یادگاری ویژه از پدرش پیدا کند. آمد پیش ما، بعدش یک تماس تلفنی گرفت و گفت میرود و یک جلد قرآن کریم که در اتاق خواب شهید جهاد بود، میآورد: «این قرآن، هدیه «آقا» به پدرم بود.»
فاطمه گفتگو با ما را در باب اینکه پدرش از چه چیزهایی خوشش میآمد و از چه چیزهایی بدش میآمد ادامه میدهد. بعد از ذکر چند غذای لبنانی که پدرش آنها را دوست داشت میگوید: «خیلی از سیگار و قلیان متنفر بود. عاشق موسیقی بود، البته طبعا عاشق مقاومت هم بود. موسیقی خاصی نه. از موسیقی خوب خوشش میآمد. خیلی ساز ویولن را دوست داشت.»
فاطمه تأکید میکند که شهادت، باعث تمام شدن رابطهاش با پدرش و حتی با برادرش نشده است: «حضورشان را هر روز حس میکنم. آنها زندهاند [ولی به قول قرآن] ما حس نمیکنیم. من به این یقین دارم.» بعد ادامه میدهد: «یک روز [بعد از شهادت پدرم] برایم سؤالی اعتقادی پیش آمده بود که باید جوابش را پیدا میکردم. با پدرم حرف زدم و جواب را از زبان شخص دیگری گرفتم. روح عماد مغنیه را میشد در جواب دید.» میگوید: «بارها خوابش را دیدهام و با او حرف زدهام و صورتش را بوسیدهام.»
فاطمه می گوید به واسطه «دختر عماد مغنیه» بودن احساس مسؤولیت میکند: «دائما باید سخاوتمند باشم. باید عشق به مردم را بلد باشم. نباید زود عصبانی شوم. باید دائما با مردم در ارتباط باشم و با آنها بگویم و بشنوم.»
میپرسم اگر میشد یک بار دیگر با پدرت بنشینی چه میگفتی. جواب میدهد: «خیلی دوست میداشتم که با او در موضوعات فرهنگی حرف بزنم. شاید به این دلیل که من دوست دارم جامعهمان مشخصا در این زمینه پیشرفت کند. دوست دارم فرهنگ جایگزینی داشته باشیم که بتوانیم با آن در مقابل فرهنگ غرب بایستیم. اگر میشد، با او دربارهی این صحبت میکردم که چطور حوزههای علمیه بیشتر با واقعیت زندگی ما مرتبط باشند و اینکه چطور دروسی که در آن ارائه میشود روانتر باشد و نزدیکتر به فهم عامهی مردم.»
دشمن طعم آرامش را نخواهد چشید
حتی بعد از شهادتش هم، هنوز امنیتی را که وجود پدر به دخترش میبخشد حس میکند: «در حضورش و در غیابش احساس امنیت میکردم و میکنم. حس میکنم دشمنم طعم آرامش را نخواهد چشید.»
گفتگویمان با فاطمه با این جمله به پایان میرسد. از او تشکر میکنیم. با لهجه محلی لبنانی می گوید: «یه لحظه صبر کنین، هنوز ازتون پذیراتی نکردم.» اصرار میکند از خرمای خشک و گردو بخوریم. بعد با لبخندی که خیلی شبیه لبخند حاج عماد است، راهمان میاندازد.
شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]
صفحات پیشنهادی
دختر شهید عماد مغنیه: نمیدانستم دختر معاون جهادی حزبالله هستم/ قرآنی که «آقا» به «حاج عماد
دختر شهید عماد مغنیه نمیدانستم دختر معاون جهادی حزبالله هستم قرآنی که آقا به حاج عماد هدیه دادفاطمه تأکید میکند که شهادت باعث تمام شدن رابطهاش با پدرش و حتی با برادرش نشده است حضورشان را هر روز حس میکنم آنها زندهاند من به این یقین دارم سایت مشرق نوشت از فاطمه می&zwnjمصاحبه خواندنی با دختر شهید عماد مغنیه
مصاحبه خواندنی با دختر شهید عماد مغنیه خبرگزاری پانا دختر شهید ˝عماد مغنیه˝ برای نخستین بار در مصاحبهای خواندنی خاطراتی را از پدرش حاج رضوان بیان کرد ۱۳۹۳ شنبه ۲۵ بهمن ساعت 14 32 به گزارش سرویس سیاسی پانا "فاطمه مغنیه" دختر حاج رضوان در مصاحبه با "سمیه علی&quoعکس/ مزار شهید جهاد عماد مغنیه
عکس مزار شهید جهاد عماد مغنیه جهاد عماد مغنیه جواد که به همراه ۵ نفر دیگر از رزمندگان حزبالله و سردار علی اللهدادی در منطقه قنیطره سوریه به شهادت رسید در روضة الشهیدین ضاحیه جنوبی بیروت و در جوار پدرش عماد مغنیه حاج رضوان فرمانده ارشد حزبالله لبنان به خاک سپرده شد تاریتصاویر/ از کودکی تا جوانی شهید عماد مغنیه
فرمانده شهید حزب الله تصاویر از کودکی تا جوانی شهید عماد مغنیه این عکسها برای نخستین بار در کتابی مصور از زندگی شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد مقاومت لبنان منتشر شده است العالم ۲۵ ۱۱ ۱۳۹۳ - ۱۳ ۲۰زندگی شهید عماد مغنیه در قاب تصویر
شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۱۳ عماد مغنیه معروف به حاج رضوان یا حاج ربیع یکی از فرماندهان افسانهای حزبالله لبنان و ستون مقاومت بود مغنیه شخصیتی اسطورهای و مملو از اسرار و رمز و راز بود و شاید به همین دلیل است که با گذشت سالها از شهادت این فرمانده عالیقدر حزبالله همچنان ذهن سروایت 32 سال دلتنگی از زبان دختر شهید
دختر شهید محمد محبی فردویی روایت 32 سال دلتنگی از زبان دختر شهید خودم هم خیلی دلم میخواهد بدانم ایشان چطور شهید شده اند گویا کسی ندیده که ایشان چطور شهید و مفقودالاثر شده خیلی دوست دارم یک شب به خوابم بیاید و از ماجرای پرکشیدنش برایم حرف بزند به گزارش سرویس مقاومت جتحلیلی بر اعتراف آمریکا به ترور مغنیه اهداف آمریکا از اذعان به ترور شهید عماد مغنیه چیست؟
تحلیلی بر اعتراف آمریکا به ترور مغنیهاهداف آمریکا از اذعان به ترور شهید عماد مغنیه چیست آیا آمریکا خواسته تا فشار بر روی رژیم صهیونیستی را بکاهد یا سعی دارد به قدرتنمایی در خلال درگیری اطلاعاتی با حزبالله بپردازد ------------------------------- به گزارش گروه بین الملل خبرگزاربوسه هاشمی بر پیشانی نوه شهید عماد مغنیه |عکس|
بوسه هاشمی بر پیشانی نوه شهید عماد مغنیه |عکس| در حاشیه دیدار صمیمانه خانواده شهید عماد مغنیه با آیت الله هاشمی رفسنجانی شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 11 55عکس/پسر ارشد شهید عماد مغنیه
تراز اولین تصویر رسانه ای برادر شهید جهاد مغنیه و پسر ارشد شهید عماد مغنیه در کنار رئیس محترم مجلس شورای اسلامی دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 15 09پای حرف های دختر عماد مغنیه
پای حرف های دختر عماد مغنیهتاریخ انتشار شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۶ ۵۰ فاطمه تأکید میکند که شهادت باعث تمام شدن رابطهاش با پدرش و حتی با برادرش نشده است «حضورشان را هر روز حس میکنم آنها زندهاند من به این یقین دارم » سایت مشرق نوشت از فاطمهعکس/ سنگ مزار شهید جهاد عماد مغنیه
عکس سنگ مزار شهید جهاد عماد مغنیه جهاد عماد مغنیه جواد که به همراه ۵ نفر دیگر از رزمندگان حزبالله و سردار علی اللهدادی در منطقه قنیطره سوریه به شهادت رسید در روضة الشهیدین ضاحیه جنوبی بیروت و در جوار پدرش عماد مغنیه حاج رضوان فرمانده ارشد حزبالله لبنان به خاک سپرده شدپشتپرده افشایعاملترورشهیدعمادمغنیه
پشتپرده افشایعاملترورشهیدعمادمغنیه یک روزنامه لبنانی به بررسی انگیزههای پنهان افشای اخبار مربوط به دست داشتن آمریکا در ترور شهیدحاج عماد مغنیه فرمانده نظامی مقاومت لبنان پرداخت تسنیم روزنامه السفیر لبنان در مقالهای به قلم حلمی موسی سردبیر این روزنامه انتشار برخی اخبارپسر ارشد شهید عماد مغنیه/ عکس
پسر ارشد شهید عماد مغنیه عکس اولین تصویر رسانه ای برادر شهید جهاد مغنیه و پسر ارشد شهید عماد مغنیه فرمانده ارشد حزب الله در کنار علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در مراسم بزرگداشت شهید جهاد مغنیه در تهران تاریخ انتشار ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳ ۲۸گرامیداشت سرداران شهید«عماد مغنیه» و «الله دادی» در مشهد برگزار شد - اخبار ایران و جهان |
گرامیداشت سرداران شهید عماد مغنیه و الله دادی در مشهد برگزار شد شناسهٔ خبر 2478401 شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹ ۰۶ استانها > خراسان رضوی مشهد- در راستای گرامیداشت یاد وخاطره شهیدان عماد مغنیه و سردار الله دادی ویژه برنامه ای با عنوان جهاد ادامه دارد در محل تالار نور مشهد مقدستصاویر دیده نشده از شهید عماد مغنیه
حاج رضوان تصاویر دیده نشده از شهید عماد مغنیه این تصاویر برای نخستین بار در کتابی مصور از زندگی شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد مقاومت لبنان منتشر شده است به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز این عکس ها برای نخستین بار در کتابی مصور از زندگی شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشاعتراف آمریکا به همدستی در ترور شهید مغنیه |اخبار ایران و جهان
اعتراف آمریکا به همدستی در ترور شهید مغنیه روزنامه آمریکایی واشنگتن پست اخیرا از دست داشتن دستگاه امنیتی آمریکا سیا و همکاری آن با رژیم صهیونیستی در ترور شهید عماد مغنیه فرمانده ارشد مقاومت اسلامی لبنان پرده برداشت اما دولت لبنان و گروه 14 مارس همچنان در این خصوص سکوت کرده اافشای جزئیات ترور عماد مغنیه، سبب تشدید تلافی حزبالله میشود
افشای جزئیات ترور عماد مغنیه سبب تشدید تلافی حزبالله میشود یک روزنامه آمریکایی در گزارشی نوشت افشای همکاری سیا و موساد در ترور عضو عماد مغنیه احتمالا سبب تشدید جنگ پنهان با گروه حزبالله میشود که میتواند شامل تلافی علیه منافع آمریکا در نقاط مختلف جهان شود به گزارش پایگاه ا-
سیاسی
پربازدیدترینها