محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842788099
شهيدي كه تاريخ شهادتش را در وصيتنامه نوشته بود
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شهيدي كه تاريخ شهادتش را در وصيتنامه نوشته بود
سال 1348 خانواده چيذري صاحب اولين فرزند و تنها پسرش ميشود. پسري آرام، مهربان و مؤدب به نام «محمدحسين» كه بعدها نامي نيك از خود به يادگار ميگذارد و باعث سرافرازي خانوادهاش ميشود.
نویسنده : احمد محمدتبريزي
شهيد محمدحسين چيذري از نسل همان جوانان پاك و معتقدي بود كه جان را در پاي عقايد خداييشان گذاشتند. دقايقي با مادر شهيد چيذري همكلام شديم تا با زواياي مختلف زندگي فرزند شهيدش بيشتر آشنا شويم. در ادامه گفتوگوي «جوان» با مادر اين شهيد بزرگوار را ميخوانيد. پسر شما يكي از شهيدان دوران دفاع مقدس است كه در فعاليتهاي قرآني حضوري مستمر داشت. براي سؤال اول كمي از دوران كودكي پسرتان و فضاي خانوادهتان بگوييد. قبل از جواب به اين سؤال دوست دارم اتفاق جالبي كه پيش از تولد محمدحسين رخ داد را بگويم. هنگامي كه محمدحسين را باردار بودم خواب برادرم كه از سادات و روحانيون است را ديدم. برادرم به خوابم آمد و گفت بايد اسم فرزندت را محمد، حسين يا مهدي بگذاري. من همان لحظه از خواب بيدار شدم و به همسرم گفتم، فكر ميكنم فرزندم پسر باشد و بايد يكي از اين سه اسم را برايش انتخاب كنيم. وقتي محمدحسين به دنيا آمد برادرم گفت محمد بهترين نام است و در آخر پدرش نام محمدحسين را روي پسرمان گذاشت. وقتي محمدحسين سه ساله بود من به همراه پدرش به مكه رفتيم و از همانجا از خدا خواستم تا بچههايم سعادتمند شوند. از همان بچگي تا زمان شهادت لحظهاي نبوده كه پسرم بدون وضو باشد. با اينكه روزه گرفتن به محمدحسين واجب نبود ولي روزههايش را از همان كودكي ميگرفت. فعاليتهاي قرآنياش را از چه زماني شروع كرد؟ تشويقهاي من و پدرش از همان كودكي اشتياق زيادي براي يادگيري و تلاوت قرآن در محمدحسين ايجاد كرده بود. در مدرسه نيكان هم با يكي از معلمانش به نام آقاي موسيوند آشنا ميشود و او هم وقتي علاقه محمدحسين براي يادگيري قرآن را ميبيند با خودش به جلسات قرآن ميبرد. بعدتر آقايان اربابي و دزفولي كه استادانش بودند كمك زيادي به محمدحسين در فهم و قرائت قرآن كردند. محمدحسين از لحاظ فكري نسبت به بسياري از همسالانش خيلي سريع رشد كرد و به بلوغ فكري رسيد. وقتي انقلاب پيروز شد دوران ابتدايي را به مدرسه نيكان ميرفت. با اينكه 10 سال بيشتر نداشت ولي به من ميگفت: مادر! من دوست دارم با مستضعفان باشم و در كنارشان درس بخوانم. با ديدن روحيات و طرز فكر خاص محمدحسين، معلمش مرحوم بهشتي به ما توصيه كرد تا مدرسهاش را عوض كنيم. برسيم به نقطه عطف زندگي محمدحسين. وقتي كه تصميم به حضور در جبهه گرفت شما و پدرش چه برخوردي نشان داديد؟ محمد حسين 13 سال بيشتر نداشت كه به جبهه رفت و آنجا هم رزمندهاي فعال بود. خيلي اجازه و رضايت پدر و مادر برايش مهم بود. قبل از رفتن به جبهه هم از من و پدرش براي اعزام به جبهه اجازه گرفت. زماني كه پدرش اجازه داد پيش من آمد تا از مادرش اجازه بگيرد. به من گفت: مادر! به من براي رفتن براي جبهه اجازهاي ميدهي؟ من هم گفتم: نميدانم مادر! اگر برايت مشخص شده كه به حضورت نياز دارند خودت بهتر ميداني. زماني كه شهيد شد پدرش هم به عنوان رزمنده در جبهه حضور داشت. محمدحسين در تداركات، فعاليتهاي فرهنگي و تبليغات حضور داشت و كمك زيادي به جبههها ميكرد. محمدحسين 40 روز قبل از امضاي قطعنامه در سال 67 در تپههاي شيخ محمد (عمليات بيتالمقدس 6) به شهادت رسيد. محمدحسين در يكي از عملياتها شيميايي شد. وقتي به من زنگ زد و صدايش را شنيدم فكر كردم سرما خورده است. وقتي دليل تغيير صدايش را پرسيدم، به من گفت كه مادر جان! شيميايي زدهاند و صدايم به خاطر همان گرفته. گفتم: مادر جان! خب بيا خانه تا استراحتي كني. او هم در جواب گفت كه مادر ميآيم! بگذار كمي اينجا سرم خلوت شود، حتماً خواهم آمد. پس از اين صحبت تلفني ديگر هيچوقت محمدحسين را نديدم. به من ميگفت مادر دوست دارم مفقود يا اسير شوم. وقتي كه به شهادت رسيد 10 روز پيكرش گم ميشود و تصميم ميگيرند او را جزو مفقودين در مشهد دفن كنند. من همانجا به پسرم گفتم اجازه نميدهم پيكرت مفقود شود. در آخر همانطور كه خودش ميخواست پيكرش 10 روز گم شد و بعد از 10 روز پيكرش را پيدا كردند. هنگام رفتن به جبهه آيا صحبت خاصي با هم داشتيد؟ چون من از سادات هستم گاهي محمدحسين سر همين موضوع با من شوخي ميكرد. يكبار محمدحسين به من وصيت زباني كرد كه ممكن است شهيد شويم ولي اگر بدانيم شما در خط ما نباشيد ما شفاعت شما را نميكنيم. من هم به شوخي ميگفتم من مادرت هستم چرا شفاعت مرا نميكني؟ ميگفت شما ساداتي و پارتيات كلفت است. بابا كسي را ندارد و اگر بخواهم شفاعت كنم شفاعت بابا را ميكنم. بعد از شهادتش خانمي كه خانهاش در خيابان وليعصر است به خانهمان آمد تا بابت تربيت چنين فرزندي به خانوادهمان تبريك بگويد. وي برايمان تعريف ميكرد كه پسرتان خانهام در خيابان وليعصر را به هيئت تبديل و تمام بچههاي محل را گرد هيئت جمع ميكرد. لحظهاي كه خبر شهادت پسرتان را شنيديد چه احساسي داشتيد؟ آيا آمادگي شنيدن چنين خبري را داشتيد؟ دو شب به شهادتش مانده بود كه خوابي درباره محمدحسين ديدم. در خواب به من گفتند كه محمدحسين شهادتش را امضا كرد. چون چنين خوابي ديده بودم آمادگي شنيدن خبر شهادتش را داشتم. پس از شهادت پسرم بارها خواب محمدحسين را ميبينم. امسال شب رحلت امام حسن(ع) خواب پسرم را ديدم. دو ماه پا درد و كمر درد گرفته بودم و دكتر به من استراحت داده بود. نتوانستم در مجالس امام حسين(ع) شركت كنم. گاهي اوقات هم توان رفتن داشتم. خواب ديدم در فضاي باز در گلزار شهدا نشستهام، همه زنان چادر مشكي به سر دارند و مجلس امام حسين است و من هم وسط مجلس نشستهام. ناگهان محمدحسين را ديدم كه با اسب سفيد بسيار زيبا و بزرگي آمد. با سرعت آمد گفت مامان آمدهام تو را ببرم. گفتم مادر مجلس امام حسين است بگذار تمام شود، شما برو و دوباره بيا. با سرعت عجيبي رفت و با همان سرعت برگشت. دوباره گفت مادر آمدهام تو را ببرم كه اين بار از خواب پريدم. در وصيت محمدحسين دو تاريخ وجود دارد؛ يكي تاريخ نوشتن وصيتنامه و ديگري تاريخ شهادتش. شما به عنوان مادر آشنايي زيادي نسبت به روحيات و ويژگيهاي پسرتان داشتيد. بارزترين ويژگيهاي اخلاقي محمدحسين چه بود؟ محمدحسين بسيار سخاوتمند بود. گذشت و سعهصدر زيادي داشت و اگر كسي به او حرفي ميزد عكسالعملي نشان نميداد. وقتي اطرافيان واكنش او را در برابر چنين كاري ميديدند، ميگفتند چرا در برابر فلان حرف كاري نميكني؟ او هم جواب ميداد كه چه ايرادي دارد گذشت كنيد. پس از شهادت محمدحسين، دوستانش يكي از عكسهايش را به من دادند. وقتي دوستانش عكس را به مادرم دادند گفتند كه نميدانيد چه زجري كشيديم تا محمدحسين گذاشت اين عكس را از او بگيريم. به هيچ عنوان دوست نداشت فعاليت و كارهايش علني شود. يكي از دوستانش جانباز جنگ بود. زماني كه منافقان شهر را به آشوب كشيده بودند محمدحسين بعضي شبها به خانه نميآمد. يك بار خيلي ناراحت شدم و به او گفتم من مادرت هستم و دلم خيلي شور ميزند. ميترسم در اين شرايط اتفاقي برايت بيفتد. بعد از كلي درد دل گفت ناراحت نباش من كار خطا نميكنم. حالا اگر دوست داشتي يك شب با بابا بيا و بيين چه كار ميكنم. بعد تعريف كرد يكي از دوستانم مجروح شده و كسي را در تهران ندارد. ما دوستانش با هم قرار گذاشتهايم كه پيش او برويم و كارهايش را انجام بدهيم. بعد از شهادت دوستش به خانهمان آمد و نميدانيد چه كار ميكرد. ميگفت انگار برادرم را از دست دادهام. ناگفته ديگري از زندگي پسرتان وجود دارد كه مايل به بيانش باشيد؟ قرآني داشتم كه خاطرات تمام زندگيام مثل تولد فرزندان، كارت عروسي و ديگر مسائل در اين قرآن بود. بعد از شهادتش در خانه هيئت انداختيم و بچههايي كه محمدحسين در وليعصر به آنها آموزش قرآن ميداد در خانه ما جمع شدند. در جريان برگزاري هيئت، قرآن كم آمد و من بدون توجه به مداركي كه لاي قرآن داشتم قرآن را به بچههاي هيئت دادم. پس از پايان هيئت، خانه آنقدر شلوغ بود كه قرآنم را در كنار قرآنهاي هيئت بردند. چهار سال از آن روز گذشت. من خيلي ناراحت بودم، چون تمام خاطرات زندگيام داخلش بود. بعد از چهار سال روزي كه سر خاكش رفته بودم گفتم مادر رفتي و تمام خاطرات مرا هم با خودت بردي. 13 روز پس از درد دلم بر سر خاكش ديدم يكي از دوستان قرآن را بدون اينكه چيزي از آن كم شده باشد به من داد. گفت خانمي از تهرانپارس قرآن را به من داد و گفت شما اين خانواده را ميشناسيد؟ قرآن هيئت به خانه ما آمده و ما ديديم كه جزو قرآنهاي هيئت نيست و داخلش مداركي وجود دارد. بعد از چهار سال و 13 روز قرآن مانند روز اولش به خانه آمد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]
صفحات پیشنهادی
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «حسین چیذری» شهیدی که تاریخ شهادتش را پیشبینی کرده
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید حسین چیذریشهیدی که تاریخ شهادتش را پیشبینی کرده بود صوت تلاوت شهیدقاری قرآن بود دوست داشت در مدرسه مستضعفان درس بخواند با دوستانش بدون اینکه کسی بفهمد از یک جانباز پرستاری میکردند جبهه را بر هر چیز مقدم میدانست و دو روز قبل ازوزارت کشور، انتخابات مجلس را کلید زد/مقیمی: به شورای نگهبان درباره تاریخ برگزاری نامه نوشته ایم
وزارت کشور انتخابات مجلس را کلید زد مقیمی به شورای نگهبان درباره تاریخ برگزاری نامه نوشته ایم سیاست > انتخابات - ایسنا نوشت معاون سیاسی وزارت کشور از آمادگی زمینهها برای برگزاری انتخابات سال آینده خبر داد «محمدحسین مقیمی» در سفر به استان ایلام ووزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد: نامه رهبر انقلاب به جوانان اروپایی در نابترین برهه تاریخی نوشته شد
وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد نامه رهبر انقلاب به جوانان اروپایی در نابترین برهه تاریخی نوشته شد رئیس سازمان نشر آثار و ارزشهای روحانیت در دفاع مقدس گفت نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی در لحظه نابی نوشته شد و در حال حاضر اندیشنمندان غربی در پی بررسی محتوای اسلامی هستند کههمسر شهید اندرزگو در دیدار با اصحاب رسانه: شهیدی که امام(ره) خبر شهادتش را داد
همسر شهید اندرزگو در دیدار با اصحاب رسانه شهیدی که امام ره خبر شهادتش را دادامام خمینی ره پس از ورودشان به تهران در 12 بهمن 1357 خانواده شهید را به حضور پذیرفته و به دلیل آنکه همه اعضای خانواده در زندان رژیم شاه بوده و اطلاعی از شهادت پدرم نداشتیم امام ره خبر شهادت پدرم راشهیدی که امام(ره) خبر شهادتش را داد
شهیدی که امام ره خبر شهادتش را داد حضرت امام خمینی ره پس از ورودشان به تهران در ۱۲ بهمن ۵۷ خانواده شهید را به حضور پذیرفته و به دلیل آنکه همه اعضای خانواده در زندان رژیم شاه بوده و اطلاعی از شهادت پدرم نداشتیم امام ره خبر شهادت پدرم را به ما دادند به گزارش فرهنگ نیوز اصحاب-تاریخ را فاتحان ننوشتهاند
با خسرو معتضد مورخ مشهور برنامههای تلویزیون تاریخ را فاتحان ننوشتهاند خسرو معتضد همان کسی است که در تلویزیون تاریخ میگوید موافقان و مخالفانی دارد کلا تاریخ موضوع مناقشهبرانگیزی است آن قدر این کلاف در هم پیچیده است که بعضیها اصلا بیخیالش میشوند میگویند همهاش دروغمعاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران خبر داد بازنمای مکان- رویدادهای تاریخی شهر تهران برای نخستین بار
معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران خبر دادبازنمای مکان- رویدادهای تاریخی شهر تهران برای نخستین بارمعاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران از بازنمای مکان- رویدادهای تاریخی شهر تهران برای نخستین بار در کشور خبرداد به گزارش فارس نادری با اشاره به این که این اتفاق مهم تاریخیاهمیت سفر تاریخی «فرناندز» به «پکن» از نگاه یک رسانه چینی
اهمیت سفر تاریخی فرناندز به پکن از نگاه یک رسانه چینیخبرگزاری شینهوا در گزارشی سفر رئیس جمهور آرژانتین به چین را تاریخی خواند به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس در آمریکای لاتین به نقل از «پرنسالاتینا» خبرگزاری «شینهوا» در گزارشی سفایران در 40 سال آینده خشکترین دوره تاریخی خود را تجربه خواهد کرد
سهشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶ ۱۵ رئیس آموزش و پرورش ناحیه یک اراک گفت براساس تحقیقات انجام شده ایران در 40 سال آینده خشکترین دوره تاریخی خود را تجربه خواهد کرد به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا - منطقه مرکزی رحیم محمدی در جشنواره ایست آب نیست وضعیت آب را در کشور بانقلاب اسلامی ایران مهم ترین رخداد و تحول در تاریخ معاصر
مدیر کمیته امداد نی ریز در گفت و گو با پانا مطرح کرد انقلاب اسلامی ایران مهم ترین رخداد و تحول در تاریخ معاصر خبرگزاری پانا مدیر کمیته امداد نی ریز گفت انقلاب اسلامی ایران مهم ترین رخداد و تحول در تاریخ معاصر است ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۴ بهمن ساعت 15 46 انوشیروان کشاورزی در گفت و گو بگفتوگوی تفصیلی فارس با «یانی» همیشه شیفته ایران و تاریخش بودهام/ موسیقی را با تجربه آموختهام/ رس
گفتوگوی تفصیلی فارس با یانیهمیشه شیفته ایران و تاریخش بودهام موسیقی را با تجربه آموختهام رسانهها تصاویر متفاوتی از یک کشور و مردمش ارائه میکنندیانی نوازنده و آهنگساز مطرح یونانی از برگزاری کنسرت در ایران استقبال کرد و گفت ایران جایگاه ویژهای برای ما دارد این یک رؤیای منتوانستیم تاریخ و فرهنگ مازندران را معرفی کنیم - اخبار ایران و جهان |
بزرگ نیا نتوانستیم تاریخ و فرهنگ مازندران را معرفی کنیم شناسهٔ خبر 2485804 سهشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸ ۰۸ استانها > مازندران بابلسر - مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری مازندران با تاکید بر لزوم تبیلغ مسافرت در پاییز و زمستان اظهار داشت نتوانستیم تاریخ و فرهنگ مازندراجام جم ایام - انتشار کتاب تاریخ حوادث و رجال دوره پهلوی
کتاب تاریخ حوادث و رجال دوره پهلوی برای آشنایی عموم افراد جامعه با مباحث تاریخی از سوی پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام منتشر شد بررسی روند فروپاشی حکومت پهلوی و عبرت آموزی از آن مستلزم گزارش دقیق و غیر مغرضانهی تاریخ این حکومت است در این محدوده زمانی شیوهجام جم ایام - گیلان به روایت کارت پستالهای تاریخی
کتاب گیلان به روایت کارت پستالهای تاریخی با مقدمه ناصر فکوهی در فروشگاه مرکزی شهر کتاب رونمایی میشود گیلان به روایت کارت پستالهای تاریخی به همت حوزه هنری گیلان و توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده حدود ۱۰۰ کارت پستال تاریخی را دربرمیگیرد و به ۲ زبان فارسی و انبمب تاریخی نقل و انتقالات برای قرمزها چقدر آب می خورد
ارزش کریس رونالدو از نظر ژورژ مندس بمب تاریخی نقل و انتقالات برای قرمزها چقدر آب می خورد مدیر برنامههای کریستیانو رونالدو عنوان کرد در صورت جدایی این بازیکن از رئال مادرید ارزش وی در بازار نقلوانتقالات ۳۰۰ میلیون یورو خواهد بود به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز مدیر برنامراهاندازی شبکه حمل و نقل بافت تاریخی یزد
سهشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۵۷ مکانیابی مسیر تردد تاکسی و مینیبوس در بافت تاریخی شهر یزد با حضور مدیر کل میراث فرهنگی استان یزد معاون شهردار روسای سازمان تاکسیرانی و اتوبوسرانی و شهردار منطقه 2 یزد برگزار شد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه یزد محمدمهدی شرافتروحالله حجازی: خدا دوستم داشت که با این گروه کار کردم/ طناز طباطبایی: نانوشتههای «مرگ ماهی» را بازی کردیم
در نشست فیلم مرگ ماهی مطرح شد روحالله حجازی خدا دوستم داشت که با این گروه کار کردم طناز طباطبایی نانوشتههای مرگ ماهی را بازی کردیم کارگردان فیلم مرگ ماهی گفت من دیگر محمود کلاری را رها نمیکنم و میتوانم بگویم که خدا دوستم داشت که با گروه درجه یک کار کردم این داستان-
گوناگون
پربازدیدترینها