واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاثیر قاچ هندوانه در زناشویی
زمان از جمله عناصری است که همه ما با آن سر و کار داریم مثل ماهی هایی که در آب غوطه ورند، ما هم در زمان غوطه وریم و مثل ماهی های آکواریومی که هر روز آب آن ها تازه می شود ما هم هر روز، زمان مان تازه می شود.
روز قبل را از ما می گیرند تا روز بعد را به ما بدهند، ما زمان های محدودی را در اختیار داریم. ثروتمند و فقیر و پادشاه و گدا هم ندارد. مثلا اگر برای کارمندی که حقوق اش در ماه یک میلیون تومان است روز 24 ساعت است برای یک میلیاردر هم زمان همان 24 ساعت است و او حتی اگر بخشی یا همه دارایی اش را هم صرف کند نمی تواند یک دقیقه به زمان خود بیفزاید. زمان اندوختنی نیست و نمی توانیم مثلا جایی ترشی زمان بیندازیم. مثلا زمان را لای آب نمک بگذاریم تا برای مدت ها بماند یا نگهدارنده ای چیزی به زمان اضافه کنیم که امروز ما کش بیاید چون امروز به ما خوش گذشته به واسطه نگهدارنده ای قوی همچنان امروز را نگه داریم.وقتی این عبارت ها را در ذهن مرور می کنیم می بینیم زمان مثل ماهی، لیز و مثل آدم برفی در معرض آب رفتن است از سوی دیگر زوجی که می خواهند زندگی آرام، پوشاننده و پیش برنده ای را با هم تجربه کنند بخواهند و نخواهند سر و کارشان با زمان می افتد.
دیگرانی که از قاچ های زمانی ما سهم می برند
در آغاز زندگی مشترک، زوج ها به خاطر آن که بیشتر در فضای مهیج و عاطفی - جنسی قرار دارند معمولا کم تر به نقش فردیت توجه نشان می دهند و اگر بتوانند دوست دارند حتی وقتی خوابند راهی برای ورود به دنیای همدیگر داشته باشند یعنی حتی در زمان های خواب هم همدیگر را تنها نگذارند. مثلا اگر قبل از خواب دست هایشان در دست همدیگر است به محض سنگین شدن پلک ها و ورود به دنیای خواب هم دست هایشان در دست همدیگر باشد و در خواب هرچه می بینند و هر کجا که می روند با هم باشند و تجربه مشترکی را از سر بگذرانند.خوشبختانه دنیای خواب یک دنیای کاملا فردی است و زوج های عاطفی- احساسی ما هم نمی توانند به این دنیا کلک بزنند، به خاطر همین هرچقدر هم که تمرین کنند هر کسی خواب های خاص و متفاوت خودش را خواهد دید. پس به مرور زمان این زوج ها حس خواهند کرد که تنها شدن نه تنها در دنیای خواب حتی برای بیداری هم ضرورت دارد و قرار نیست ما همه زمان هایمان را به هم اختصاص دهیم.تازه این وقت هاست که آن ها می فهمند اگر زمان را یک "هندوانه" تصور کنیم و وابستگی هایمان را یک "مهمانی" فرض بگیریم عاقلانه و منطقی و مودبانه نخواهد بود که دو نفر در یک مهمانی بنشینند و جلو چشم جمع یک هندوانه را قاچ کنند و همه قاچ های هندوانه را خودشان بخورند. این است که زمان را بین فردیت، روابط خانوادگی، فامیلی، همسایگی و دوستان قاچ می کنند و سهم هر کسی را می دهند.یک دقیقه وقت داری؟
گاهی تصور اولیه زوج ها از محبت و عاطفه این است که دایم به همدیگر بچسبند. این یک تصور خام است. یک زوج می توانند کنار هم باشند حس بسیار خوبی داشته باشند اما در آن زمان هر کسی کار مطلوب خود را انجام دهد. این به معنای آن نیست که یک زوج نباید هیچ کار مشترکی را با هم انجام دهند. اما به این معنا است که اگر مثلا در یک زمان واحد، یک طرف رابطه کتابی می خواند و طرف دیگر رابطه نقاشی می کشد حس کنیم شکافی بین آن دو افتاده است. آن لحظه زن از کشیدن نقاشی لذت می برد و مرد از خواندن کتاب. اما فرض کنید مرد به اجبار بخواهد زن را در لذت خواندن کتاب سهیم کند یا زن بخواهد مرد را دایم در جریان پیشرفت لحظه به لحظه نقاشی اش بگذارد. واقعیت آن است که این تجربه چندان خوشایند نخواهد بود.اگرچه در روزهای آغازین زندگی مشترک ممکن است این با هم بودن های زمانی جذاب به نظر برسد اما دیر یا زود به تجربه ای کسالت آور تبدیل خواهد شد. این به آن معنا نیست که طرفین، همدیگر را در آن زمان اصلا در جریان کارهای هم نگذارند اما ظرافت هایی در این باره لازم است. مثلا زن درست در لحظه ای که فکر می کند حالا ارزش اش را دارد بوم نقاشی را به طرف مرد بگیرد و تجربه رنگ و قلم و هنرش را روی بوم به مرد نشان دهد این کار را انجام می دهد یا مثلا مرد بعد از خواندن 50 صفحه از یک رمان به پاراگرافی یا سطری می رسد که بسیار مشعوف کننده و جالب توجه است، به زن می گوید یک دقیقه وقت داری؟ یک دقیقه هم که می گوید واقعا یک دقیقه است. یعنی مرد با خود می سنجد که خواندن پاراگراف مورد نظرش چقدر زمان می برد؟ یک دقیقه کافی است؟ کافی است. پس به زن می گوید یک دقیقه وقت داری؟ زن قبول می کند و آن دو در یک دقیقه تجربه ای لذت بخش یا قابل تأملی را از سر می گذرانند.
ظرافت های زمانی در طرح مسایل زوجین
بسیاری از اختلاف هایی که میان زوج ها پیش می آید به خاطر اهمیت ندادن به موضوع زمان است. اگر دقت کنید خیلی از گره های ارتباطی زوج ها زمانی پیش می آید که زمان خوبی برای بررسی یک موضوع انتخاب نشده است. مثلا وقتی یک زن احساس می کند مرد در آن لحظه تمرکز کافی ندارد - با توجه به "زبان بدن" و شناختی که از حرکات و رفتار مرد دارد- با این همه در آن لحظه از او مطالبه تمرکز می کند یا مرد دقیقا لحظه ای که می داند حساسیت زن در آن لحظه، اجازه بررسی منطقی تر آن موضوع را نخواهد دارد با این همه شروع به باز کردن صورت مسأله می کند. تبیان
سه شنبه 21 بهمن 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]