تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق بزرگ‏تر خداوند اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى، كه اگر خال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803296219




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازرگان در عرصه نظری اسلام گرا بود ولی در عرصه سیاست ورزی لیبرال/ اصلاح طلبی و اعتدال گرایی موجود با اندیشه انقلابی امام هم راستا نیست


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بازرگان در عرصه نظری اسلام گرا بود ولی در عرصه سیاست ورزی لیبرال/ اصلاح طلبی و اعتدال گرایی موجود با اندیشه انقلابی امام هم راستا نیست
مدیر مسئول روزنامه جوان گفت: چه طور می شود که انسان هم اصلاح طلب باشد و هم انقلابی باشد در عالم سیاست.اگر امام اصلاح طلب بود که نظام شاه را اصلاح می کرد و به دنبال براندازی نظام شاه نمی رفت.


جوان آنلاين: پس از ورود امام خمینی(ره)در روز 12 بهمن 1357 به ایران، ایشان طی سخنانی در بهشت زهرا وعده تشکیل دولتی انقلابی را دادند. امام در نطق تاریخی خود فرمودند:من تو دهن این دولت می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم. در شامگاه 14بهمن طی جلسه‌ای که با حضور اعضای شورای انقلاب اسلامی در اقامتگاه امام خمینی(ره) در دبستان علوی برگزار شد مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت تعیین شد. حکم نخست وزیری بازرگان در تاریخ 15 بهمن1357 مصادف با 6 ربیع الاول ۱۳۹۹ ابلاغ شد و در تاریخ 16 بهمن1357ذر آمفی تاتر مدرسه علوی به او اعطا شد. ولی کم کم با اتفاقات و وقایعی که در طول یکی دوسال اولیه انقلاب اتفاق افتاد، منظومه فکری بازرگان هویدا شد. شاید تا به امروز مصاحبه های زیادی در راستای معرفی شخصیت بازرگان و منظومه فکری وی انجام شده ولی متاسفانه صرفاً با ملاحظه تحزب‌گرایی پیش رفته و وقعیت های بازرگان در هاله‌‌ای از ابهام می‌باشد. از این رو در آستانه تشکیل دولت موقت و همچنین تحولات و وقایعی که در سال‌های اولیه انقلاب باعث کنار رفتن دولت موقت و عدم مقبولیت شخص مهدی بازرگان به واسطه افکاری که به زعم ملت با انقلاب زاویه پیدا کرده بود، مصاحبه‌ای تفضیلی با دکتر عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان به عمل آمده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید: بازرگان؛ اسلام گرا در نظر غرب گرا در عمل عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان در خصوص ساختار ذهنی و خواستگاه اندیشه مهندس بازرگان اظهار داشت: درخصوص اندیشه مهندس بازرگان و نسبت ایشان با انقلاب اسلامی ؛ از چند منظر باید به مسأله نگاه کرد: اول اینکه آیا اندیشه سیاسی مهندس بازرگان قابلیت انطباق با نظام سیاسی که امام معمارش بود، دارد یا خیر؟ دوم اینکه آیا روش مهندس بازرگان، همان روشی بود که امام در عرصه حکومت و سیاست دنبال می‌کرد؟ و سوم اینکه چرا مهندس بازرگان نتوانست مسیر انقلاب را همراه با امام طی کند؟ در این سؤالات چیزی که مهم است و باید به آن توجه کنیم این است که فهم مهندس بازرگان از سیاست (سیاست به معنای حکومت) چیست؟   وی اذعان داشت: دقت در کتاب ها و مقالات باقی مانده از ایشان، این را  نشان می دهد که مهندس بازرگان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی از سال های 40-57 معتقد  به اسلام سیاسی (عدم جدایی دین از سیاست) بوده است؛ اما ایشان اسلامی را می خواهد که در عرصه سیاست اصراری بر اجرای شریعت ندارد؛ یعنی مرحوم بازرگان در عرصه نظری یک فرد اسلام گرا است اما وقتی که او می خواهد نظریاتش را در قالب حکومت عملی پیاده کند، به دنبال همان دموکراسی غربی است؛ بنابراین پارادوکس مهندس بازرگان این است که در عرصه عمل و نظر یک فاصله ای بین نگاهش وجود دارد؛ ایشان معتقد است که اسلام برنامه زندگی است؛ اسلام واجد صلاحیت برای حکومت است؛ اما وقتی که حکومت تشکیل می شود، می بینید که آن چیزی که ایشان در مقابل امام می خواهد این است که ما همان لیبرال دموکراسی غرب را داشته باشیم و به جای حکومت شریعت، مسلمانان حکومت کنند (شبیه همین چیزی که الان در ترکیه است).   گنجی درخصوص نگرش بازرگان به دین تصریح کرد: نگاه بازرگان به دین یک نگاه ابزاری است؛ چراکه معتقد است "امام ایران را برای اسلام می خواهد؛ ولی من اسلام را برای ایران می خواهم." این نشان دهنده دو دستگاه معرفتی است که یکی از آنها اسلام را جهان شمول می داند؛ ولی دیگری اسلام را به عنوان ابزاری می داند که می شود با آن در ایران سیاست را هدایت و حکومت را منسجم کرد و پیش برد.   وی در خصوص نسبت تفکر بازرگان و غرب اذعان داشت: در نسبت بین اسلام و غرب، مهندس بازرگان ضمن اینکه نگاه انتقادی نسبت به غرب دارد؛ اما منظر نگاهش به دین، یک منظر کاملا علمی، پوزیتیویستی و اثبات گر است و نه تنها تلاش می کند که اسلام را امروزی کند (که این می تواند ارزشنمد باشد)، بلکه از زاویه ای به دین نگاه می کند که درصدد گسترش و معرفی اسلام نیست و صرفا به دنبال این است که به غرب ثابت کند، اسلام واجد صلاحیت است؛ بدین مفهوم که تمام همّ‌و‌غمش این است که اسلام را از آنچه غربیان فکر می کنند تبرئه کند. مرحوم بازرگان در کتاب راه بشر راه انبیا (راه طی شده) معتقد است که مسیری را که بشریت طی کرده است و غرب امروز طی می کند، همان چیزی است که انبیا به دنبالش بودند. بنابراین فهم ایشان از اسلام این است که لیبرال دموکراسی غرب همان مسیر خطی است که خداوند برای بشر طراحی نموده و ما هم باید در این مسیر قدم برداریم و فقط فرق ما این است که باید مسلمان باشیم.   عبدالله گنجی افزود: مهندس بازرگان وقتی به احکام دین می رسد، تلاش می کند آنها را با همان چیزی که در غرب است انطباق دهد؛ به طور مثال غسل را همان بهداشت غربیان می داند؛ نماز را همان ورزش آنها قلمداد می کند و تلاش می کند یک انطباقی بین اندیشه اسلامی و اندیشه غربی ایجاد کند و به جای اینکه ایشان دین و سیاست را وحدت یافته نشان دهد، تلاش می کند که اسلام و غرب را سازگار نشان دهد؛ اما در این تلاش برای سازگاری اسلام و غرب، نمی تواند یک تعامل و تعدیل دوطرفه را پیش ببرد؛ بلکه مرتب با تأویل و تفسیر اسلام با آن شاخص و استانداردهایی که مورد قبول غرب است، می خواهد به اسلام وجاهت بدهد. همین مشی او مورد اعتراض امام قرار می گیرد. امام برای تشکیلات حزبی مرحوم مهندس بازرگان یعنی نهضت آزادی تعبیر لیبرال ها را به کار می برد؛ به طوری که از 11 مرتبه ای که امام در صحیفه نور واژه لیبرال ها را به کار برده است 10 بار را به اینها (تشکیلات مهندس بازرگان) گفته است.   بیشترین حملات امام به نهضت آزادی بود   این مدرس دانشگاه درخصوص نگاه امام به نهضت آزادی و حزب بازرگان بیان داشت: امام در سالهای آخر عمرشان حملاتی که به نهضت آزادی دارند به هیچ گروهی ندارند. امام با رعایت همه تقوا در نامه شان به آیت الله منتظری در 6/1/68 می نویسند که والله قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم و البته ایشان را آدم خوبی می دانستم. یعنی امام می پذیرد که مهندس بازرگان متخلق به اخلاق است اما اندیشه او اندیشه ای نیست که بشود با آن حکومت اسلامی تشکیل داد و او را برای نخست وزیری مناسب نمی دانست. بنابراین با توجه به اینکه یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی، استکبار ستیزی و مقابله با نظام سلطه و فریاد علیه وابستگی کشور به آمریکا بود، اما این حساسیت در مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی وجود نداشت به طوری که ایشان در سالی که نخست وزیر بود به الجزایر رفت و با مشاور امنیت ملی کاخ سقید دیدار کرد؛ یا به فتح لانه جاسوسی اعتراض داشت و به همین دلیل هم از قدرت کناره گیری کرد.   وی ادامه داد: حملاتی که امام به اینها می کند، بسیار شکننده است. با اینکه آنها آدم هایی بودند که هیچ گاه دست به اسلحه نبردند و اپوزیسیون بودند و به تعبیر مقام معظم رهبری حتی در اپوزیسیون بودن نجابت هم داشتند مثل آقای فروهر که یکی از وزرای ایشان در دولت موقت بود؛ اما امام آنقدر از عملکرد اینها برآشفتند که بارها به اینها حمله کردند و علت اصلی اش هم این بود که امام بعد از فتح لانه جاسوسی متوجه شدند که بعضی از افراد نهضت آزادی کد و رمز CIA دارند و به ایالات متحده آمریکا وابستگی دارند. اوج حملات امام در نامه ای است که زمستان سال 66 به آقای محتشمی پور، وزیر وقت کشور می نویسند. در واقع آقای محتشمی پور یک نامه ای به امام می نویسند که نهضت آزادی می خواهد در انتخابات مجلس کاندیدا بدهد و این هم سوابقش است و امام در پاسخ نامه جوابی می دهند که برای همیشه نهضت آزادی را زمین گیر می کنند. ایشان در آن نامه می گویند که اینها نباید رسمیت داشته باشند و باید با قاطعیت با آنها برخورد شود؛ اینها صلاحیت هیچ امری اعم از قانون گذاری، اجرایی و قضایی را ندارند و اینها بسیاری از جوانان ما را گمراه کردند و در ادامه می گویند که منافقین فرزندان عزیز مهندس بازرگان هستند. در نتیجه امام در این نامه تیغ را از رو می کشند که دلایل مختلفی هم دارد؛ چراکه خون دلی که اینها به امام دادند کم نبود. امام در جای دیگر در سال 67 و 5، 6 ماه قبل از رحلتشان می گویند که انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما چوب اعتماد خود به گروه ها و لیبرال ها را می خوریم و سپس درباره نهضت آزادی می گویند که اگر خدا به ما لطف نکرده بود و اینها بیشتر در قدرت باقی می ماندند، امروز ملت ما زیر چنگال آمریکا دست و پا می زد و خیلی حملات بسیار جدی دیگر نظیر اضافه کردن عبارت "میزان حال فعلی افراد است" به وصیت نامه شان و بعد از آن مطرح می کنند که بعضی ها در زمان حیاتم بواسطه سالوس گری شان، بنده را اغفال کردند؛ که عده ای معتقدند منظور ایشان بعضی از همین اعضای نهضت آزادی مثل آقای یزدی بود که امام در جاهایی در صدر انقلاب از ایشان تمجیدهایی می کنند ولی خود ایشان می گویند که ملاک حال فعلی افراد است و این قاعده ای است که امام می گذارند و ما همچنان از آن استفاده می کنیم.   امام از همان صدر انقلاب با بازرگان اختلاف نظر عمیق داشت این کارشناس سیاسی درخصوص اختلافات امام و بازرگان از ابتدای انقلاب اسلامی نیز گفت: امام از همان صدر انقلاب و در نوشتن قانون اساسی با مهندس بازرگان دچار مشکل شدند؛ زیرا ایشان ولایت فقیه را در قانون اساسی نمی پذیرفت و آن را دیکتاتوری می دانست؛ همچنین اصرار داشت که واژه دموکراتیک به جمهوری اسلامی اضافه شود، اما امام می گفتند که مگر خودمان چیزی کم داریم که یک واژه خارجی را به آن اضافه کنیم، خود جمهوری اسلامی کافی و کامل است. این مخالفت ها از همین جا شروع شد و در ادامه نیز مهندس بازرگان و حزبش با یک پرستیژی، امام را یک آدم عامی می دانستند که به سیاست و قدرت یک نگاه عامیانه دارد و نهایتا منجر به این شد که هر موقع مهندس بازرگان می خواست کاندید ریاست جمهوری شود رد صلاحیت می شد.   وی تصریح کرد: با این تفاسیر، اگر کسی تلاش می کند که تفسیری از بازرگان ارائه دهد و این گونه معنادهی کند که تفکر و سیره بازرگان به نفع انقلاب است؛ باید بتواند این دوگانه بازرگان وامام را حل کند، یعنی باید استدلال کند که چاچوب فکری امام مبنای نظام جمهوری است یا اندیشه بازرگان؛؟ چراکه اینها باهم جمع نمی شوند و اجتماع نقیضین است.   گنجی در پاسخ به این سؤال که چرا امام با تشکیل دولت توسط ایشان مخالفتی نکردند و چرا قبل از انقلاب امام با ایشان ارتباطات نزدیک داشتند نیز گفت: مهندس بازرگان به معنای واقعی کلمه یک اصلاح طلب است و شاید در تاریخ ما هیچ کسی را نتوانیم این گونه در مفهوم و معنی اصلاح طلبی و اعتدال به جز آقای مهندس بازرگان قالب‌گیری کنیم؛ چون در عالم سیاست معنای اصلاحات متفاوت از عوالم دیگر همچون اجتماع، فرهنگ و اقتصاد است. در عالم سیاست وقتی می گویند باید اصلاحات انجام داد یعنی حاکمیت دست به اقداماتی بزند که کشور به سمت انقلاب نرود؛ یعنی اصلاحات کن که درگیر انقلاب نشوی. می توان گفت بازرگان دلسوز شاه بود و می گفت که شاه سلطنت کند نه حکومت؛ شاه دست به اصلاحات بزند تا باقی بماند. شاه نیز درواقع لوایح شش گانه که به نام انقلاب سفید شاه و ملت بود اصلاحات انجام داد و می خواست تنفر مردم  از 28 مرداد و کودتایی که اتفاق افتاد بود را کم کند و مردم را آرام کند.   بازرگان یک اصلاح طلب بود که مبارزه‌اش با شاه مبارزه مسالمت آمیز بود و حتی آنقدر اصلاح طلب بود که جوانان نهضت آزادی که بعدا مجاهدین خلق را تشکیل دادند از ایشان جدا شدند و دست به اسلحه بردند و به خاطر همین است که امام می گویند منافقین فرزندان بازرگانند؛ البته اینها آن موقع مسلمان و شاید متفاوت از دهه 50 بودند.   وی در پاسخ به این سؤال که می شود گفت در تفکر بازرگان نفاق وجود داشت نیز بیان داشت: نه نمی شود گفت که بازرگان نگاه نفاق آمیز داشت؛ چرا که منافق کسی است که نیت و نگاه واقعی اش را پنهان می کند ولی بازرگان دیدگاهش را پنهان نمی کرد و به صورت مشخص ابراز می کرد، منتها این نگاه تا زمانی که در عرصه نظر بود و انقلاب پیروز نشده بود هنوز خیلی هویدا نشده بود.   این مدرس دانشگاه در ادامه افزود: در ادامه جواب سؤال شما که چرا امام اجازه داد به بازرگان که تشکیل حکومت دهد چند دلیل عمده وجود دارد: اول اینکه امام یک نگاه "من محور نداشت" که همیشه هر آن چه که من می گویم درست است و زمانی که امام می گوید والله قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم همان جا می گوید که من با مشورت با دوستان پذیرفتم که ایشان نخست وزیر شود و این بدان معنا است که من قبول نداشتم؛ اما جمعی از دوستان در شورای انقلاب و دیگران که همراه من بودند به این نتیجه رسیده بودند. دوم اینکه در صدر انقلاب یک بحثی وجود داشت که بالاخره باید کشور را اداره کرد و امام در صدر انقلاب و در بدو پیروزی خیلی اعتقاد به این نداشت که روحانیت در طراز رئیس جمهور و نخست وزیر طرح شوند و بعد از سابقه بازرگان و بنی صدر امام متقاعد شدند که روحانیت هم می توانند در عرصه دموکراتیک مثل همه مردم رقابت کنند و رئیس جمهور شوند.   وی اذعان داشت: در همان 7، 8 ماهی که دولت موقت بود تنش ها بین یاران امام و دولت موقت زیاد بود خصوصا در نگاه به آمریکا و تعامل با غرب و این روحیه سازش‌کاری که برای انقلاب اسلامی نقض غرض بود مثل همان ملاقات ایشان با برژینسکی. بنابراین این گونه بود که امام با صبوری استعفای ایشان را در آبان 58 پذیرفتند و دیگر نظام اجازه ندادند که ایشان چه برای ریاست جمهوری و چه برای مجلس انتخاب شوند؛ البته ایشان در مجلس اول بودند ولی برای مجالس بعدی به ایشان اجازه فعالیت ندادند.   گنجی در ادامه درخصوص نسبت فکری خوئینیهاو بازرگان نیز تصریح کرد: بازرگان دقیقا نقطه مقابل تفکری مثل تفکر موسوی خویینی هاست به دلیل اینک آقای موسوی خویینی ها تحصیل کرده مسکوی شوروی است، تفکر انقلابی گری داشت. اما بازرگان اصلا حساسیتش روی چپ و کمونیست و مارکسیست بسیار بالا بود و اهل مبارزه با چپ گرایی است و به همین دلیل هم بازرگان از انقلاب در ایران پرهیز داشت و می گفت که انقلاب یک مقوله شرقی است و برای کمونیست هاست و چون خودش از خاوستگاه لیبرالیست به عرصه سیاست نگاه می کرد.   وی افزود: بازرگان در نقطه مقابل امثال موسوی خویینی ها است و از مخالفین فتح لانه جاسوسی است و به همین خاطر هم استعفا می دهد.   تفکر اصلاح طلبی و اعتدال گرایی به امام نمی چسبد   عبدالله گنجی در ادامه در خصوص مباحثی که اخیرا درباره امام و روحیه اعتدال گرایی ایشان مطرح می شود نیز بیان داشت: نکته ای که مهم است این است که معمولا اهل سیاست این طور هستند که در زمانی که فعالیت می کنند و می خواهند مؤثر باشند در نقطه ای که به جهت سیاسی ایستادند، تفسیری از تاریخ ارائه می کنند که این نقطه ای که الان ما ایستادیم درست است و تاریخ را طوری تفسیر می کنند تا مسیر تاریخ بشود همان جایی که او ایستاده است به طور مثال یک شخصی مدعی می شود که اصلاح طلب است و می رود از تاریخ اسلام نمونه هایی از اصلاح طلبی می آورد و می گوید که پیامبر هم اصلاح طلب بوده است. یکی دیگر می گوید که من اهل اعتدال هستم و امام حسین را هم اهل مذاکره می داند و صلح امام حسن، صلح حدیبیه و نحوه فتح مکه را شاهد مثال می آورد و همه اینها را می چیند برای اینکه ثابت کند چیزی که او می گوید درست است و در واقع تاریخ را مصادره به مطلوب می کند. یک شخص دیگر انقلابی است و همه تاریخ را می چیند که من مسیرم درست است.   وی افزود: بنابراین اگر اصلاحات را نقطه مقابل انقلاب بدانیم، امام یک انقلابی است و الان هم امکان این وجود ندارد که بر امام پایبند بود و بگوییم که بازرگان راهش نیمه تمام ماند و از تجربیاتش باید استفاده کرد. این به تعبیر فلاسفه اجتماع نقیضین است. الان که جریان اعتدال بر کشور حاکم است تفسیر می کنند که بازرگان هم معتدل بود. آیت الله هاشمی در پیام به کنگره اصلاح طلبان می گوید که امام یک اصلاح طلب اعتدال گرا بود  این یعنی اینکه امام اصلا انقلابی نبوده است و گویا آقای هاشمی معتقد است که در کشور اصلا انقلاب نشده است. چه طور می شود که انسان هم اصلاح طلب باشد و هم انقلابی باشد در عالم سیاست. اگر امام اصلاح طلب بود که نظام شاه را اصلاح می کرد و به دنبال براندازی نظام شاه نمی رفت. می گفت که این کارها را انجام بده و ما هم کاری به تو نداریم.   مدیر مسئول روزنامه جوان در خصوص اظهارات اخیر رئیس جمهور در حرم امام نیز گفت: به هر حال می بینید که آقای رئیس جمهور در حرم امام روز 8 بهمن می گوید که امام یک اعتدال گرا بود. یک موقع است که به امام نگاه می کنیم برای ایجاد توازن بین جناح های کشور که این در دو سال آخر عمر امام بوجود آمد؛ بله این درست است این اعتدال است و امام می خواهد یک حد میانگینی را رعایت کند ولی شما در نسبت با استکبار، نسبت با آمریکا، نسبت با صهیونیست، نسبت با غرب، هیچ اعتدالی از امام نمی بینید  و همه اش صحبت از این می کنند که بند بند استخوان های مان را خرد کنید، امان نامه کفر است و امضا نمی کنیم؛ ایران به عنوان یک دژ تسخیر ناپذیر برای سربازان اسلام است و این را باصدای بلند اعلام می کند؛ حکم اعدام سلمان رشدی را امام می دهد؛ سفرای اروپایی بعد از صدور حکم امام برای اعدام سلمان رشدی از ایران خارج می شوند اما امام می گویند که فکر کردند ما به خاطر اقتصاد و این حرف ها از کنار اهانت به مقدسات مان می گذریم؛ بگذارید بروند. در قصه شهدای حج امام یک انقلابی به تمام معنا است که می گویند ما روزی به مسجدالحرام وارد خواهیم شد و پرده کعبه را که به دست حاکمان نجس آل سعود آلوده شده است با اشک چشم مان شست و شو می کنیم و همه اینها ادبیات سال آخر امام است.   وی تصریح کرد: امام در گفته هایشان به حرف هایی که امروز زده می شود پاسخ می دهد که کسانی که معتقدند ما تندروی کردیم در سیاست خارجی؛ ما ایران را منزوی کردیم؛ ما ملت ایران را از چشم شرق و غرب انداختیم؛ این ها خوب است که به این سؤال پاسخ دهند که ملت های جهان سوم همچون ایران کی مورد احترام شرق و غرب بوده اند که ما امروز آمدیم، بی اعتبارش کردیم. بنابراین ما نگرانی مان این است که بخشی از مدیران عالی کشور نسبت شان را با امام نسبت همان جانشینان مائو در چین کنند ؛ یعنی جانشینان مائو در چین یک موقعی رسیدند به این که دیگر راه مائو را نمی شود ادامه داد ولی رویشان نمی شد که این کار را عملی کنند. همه جا عکس مائو را می زدند بالای سرشان ولی کاری که می کردند هیچ ربطی به مائو و تفکراتش نداشت. بنابراین بخشی از انقلابیون سابق ما اینطوری اند. یعنی یک تصویر کاریکاتوری از صدر انقلاب به امروز منتقل می کنند و واژه امام را هم استفاده می کنند؛ ولی نه در مدل های اداره کشور و نه در تعامل باغرب و نه در اجرای احاکام شریعت ما چیزی از اسلام و اندیشه امام نمی بینیم و به تعبیر بهتر می شود گفت که ما به نام اصلاحات و به نام اعتدال به جمهوری اسلامی که یک ساختار حقوقی است می چسبیم اما انقلاب اسلامی را ذبح می کنیم؛ یعنی جمهوری اسلامی که یکی از محصولات انقلاب اسلامی است پیش می بریم؛ ولی انقلاب اسلامی که یک امری است فراتر از جمهوری اسلامی فیتیله اش را پایین می کشیم و هرکسی که دنبال این باشد که این فتیله را بالا بکشد متهم به تندروی است و ضدیت با اعتدال خواهد بود و یک بار ضد ارزشی بر او سوار خواهد شد.   گنجی در مواجهه با این سؤال که چرا اصلاح طلبان و اعتدال گرایان از این عبارت که «اگر امام بود .....» زیاد استفاده می کنند نیز اظهار داشت: جریان اصلاحات از همه امام و از همه اندیشه امام و از همه آن چیزی که از صحیفه امام در 21 جلد برای ما باقی مانده است، فقط یک جمله را معتقد است و حداقل در گفتمان به کار می گیرد؛ آن هم این است که میزان رأی ملت است. البته اینها خودشان در سال 88 نقضش را عمل کردند؛ یعنی آنها اکثریت را به مسخره و به بازی گرفتند؛ اما به هر حال همیشه این جمله را به کار می برند و این به منظور ارائه یک تفسیر جمهوری خواهانه از امام است؛ آنها می خواهند تفسیری که از امام ارائه می دهند با دموکراسی سازگاری داشته باشد تا دنیای غرب برایشان کف و سوت بزند. مثل همان جمله ای که اکبر گنجی در حاشیه کنفرانس برلین در آلمان به نشریه اشپیگل گفت که خبرنگار از او پرسید که این دیدگاه شما درباره دموکراسی با دیگاه آیت الله خمینی نمی خواند که او در جواب گفت : ما آیت الله خمینی را طوری تفسیر می کنیم که با دموکراسی سازگار شود. خبرنگار گفت اگر سازگار نشد چه؟ گفت او رابه موزه تاریخ می سپاریم. بنابراین بدون تردید باید گفت که آنچه الان مانع ورود اپوزیسیون به درون قدرت است وآنچه که مانع انحراف انقلاب اسلامی از مسیر خودش است، آن چیزهایی است که از امام باقی مانده است؛ یعنی اینها هنوز نتوانستند مدلی ارائه دهند که امام را تزئینی ببینند و یا حذفش کنند تا راه خودشان را بروند. هرجایی که بروند از امام می توان مطلب جلویشان گذاشت. کجا از امام یک نکته مثبت یا یک ملاحظه مثبت یا یک نگاه مثبت در رابطه با آمریکا پیدا می کنید؟ در صحیفه امام یک بار نمی بینید که بگوید بله آمریکا هم یک کشور است و ما باید برویم با آنها صحبت کنیم و حرفشان را بشنویم؛ بلکه در مقابل همیشه می گفتند که همه بدبختی های ما از آمریکاست و ما آمریکا را زیر پا می گذاریم؛ آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند یا امام شاخص شان برای افراد نوع نگاه به آمریکا بود از جمله نهضت آزادی.   وی در انتها از نگرش امام در خصوص آمریکا نیز مواردی ذکر کرد و تصریح کرد: امام وقتی که دست آوردهای انقلاب را می شمارد؛ می گوید که چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ما شیشه حیات امریکا را در این کشور خرد کرد چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ما ریشه های ملی گرایی و نفاق را خشکاند و شما می دانید که ملی گرایی برای مصدق است و مرحوم بازرگان به صراحت می گوید که ما سه مشخصه داریم: ایرانی هستیم، مسلمان هستیم و مصدقی هستیم؛ یعنی همان جریان ملی مذهبی؛ ولی امام این را برنمی تابد که شما بخواهید در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت داشته باشی و بگویی که من مصدقی هستم؛ چراکه امام معتقد است که مصدق مسلم نیست. درست است که آنها حرکت های مثبتی را در ابتدا انجام دادند؛ ولی باید توجه داشت که خواستگاه معرفتی او چیست؟ در دستگاه معرفتی امام اگر حکومت و قیام برای خدا نباشد؛ ولو اگر آن آدمی که می آید حکومت کند آدم خوبی هم باشد، فوقش به جنبه های مادی مردم توجه می کند و اگر بیاید یک طاغوتی را براندازد خودش یک طاغوت دیگری در جای او است. امام می گوید کسی که قیام می کند می خواهد حدود الهی را اجرا کند و این قیام برای خودش نیست و به دنبال منافع خودش نیست و این با دستگاه معرفتی که مهندس بازرگان، نهضت آزادی و جبهه ملی داشتند هم خوانی ندارد.منبع: راه دانا





تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن