تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عقل راهنمايى مى  كند و نجات مى  دهد و نادانى گمراه مى  كند و نابود مى  گرداند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843103404




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همراه با علماي اصفهان به شاه نامه اعتراض نوشتيم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: همراه با علماي اصفهان به شاه نامه اعتراض نوشتيم
نویسنده : شاهد توحيدي 
عالم جلیل و خدوم، آیت‌الله حاج آقا کمال فقیه ایمانی، از فعالان انقلاب در شهر اصفهان و منشأ خدمات فراوان فرهنگی و اجتماعی در این شهر بوده است. ایشان هم اینک و پس از سال‌ها تلاش در این طریق، مسئولیت مؤسسه باقر‌العلوم (ع) و نیز کتابخانه امیرالمومنین(ع) را برعهده دارند. در ماه‌های پیشین نیز طی مراسم باشکوهی از مقام علمی و خدمات ارجمند این عالم گرانمایه به استان اصفهان‌، تجلیل شد. با ایشان در بازگویی خاطراتشان از انقلاب در اصفهان و برخی حواشی آن به گفت‌وگو نشستیم که نتیجه آن‌، پیش روی شماست. در آغاز گفت‌وگو مناسب است از این نقطه آغاز كنيم که آشنایی شما با حضرت امام از چه دوره‌ای آغاز شد و ویژگی‌های جذاب شخصیتی ایشان از نظر حضرتعالی کدامند؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. الحمدلله‌رب‌العالمین و صلی‌الله علی‌محمد و آله‌الطاهرین(ع). از اوایل دهه 30 که برای ادامه تحصیل به قم رفتم، جذب حضرت امام‌خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) شدم. ایشان یکی از اساتید شاخص و مبرز حوزه بود و هر طلبه‌ای که به حوزه قم وارد می‌شد، از اولین نام‌هایی که با آن آشنا می‌شد، نام ایشان بود. درس امام در مسجد سلماسی قم برگزار می‌شد. صبح‌ها «فقه» بود و بعدازظهرها «اصول» و جمعیت قابل توجهی هم شرکت می‌کردند. وقتی درس ایشان تعطیل می‌شد، کوچه‌ها و خیابان‌ها مملو از طلاب می‌شد و بسیاری از اعلام و مراجعی که امروز در مسند افتاء و تدریس قرار دارند، از شاگردان آن دوره حضرت امام هستند. بنده در هر دو درس ایشان شرکت می‌کردم. مواردی که در درس ایشان مرا خیلی جذب کرد، یکی قدرت تفهیم امام بود، یعنی مطالب پیچیده علمی را به زبان ساده، بدون اینکه از عمق مطلب کاسته شود، بیان می‌کردند. دومین ویژگی امام این بود که اشکالات بجا یا نابجای طلاب را با شیرینی و با روی باز می‌پذیرفتند و از اشکال خوشحال می‌شدند. معتقد بودند که اقتضای یک محفل علمی اشکال است، وگرنه با محفل وعظ و خطابه توفیری ندارد. از جنبه اخلاقی هم بسیار متواضع بودند. در عین مهابتی که در ایشان بود، بسیار به طلاب احترام می‌گذاشتند. خاطرم هست گاهی اوقات که پس از درس، در مسجد یا میانه راه از ایشان سؤالی می‌پرسیدیم، می‌ایستادند و با محبت جواب سؤال ما را می‌دادند و بعد می‌گفتند: بفرمایید. هر چه می‌گفتیم: در خدمت شما باشیم، می‌فرمودند: شما خودتان آقا هستید، بفرمايید! برای طلبه‌ها شخصیت قائل بودند و اعتقاد داشتند آنها نباید دنبال کس دیگری- هرچند آن شخص بزرگ و محترم باشد- درکوچه و خیابان راه بیفتند و باید شأن و ارزش خود را حفظ کنند. این برنامه ما بود تا اینکه در سال 1340، مرحوم پدرم از دنیا رفتند و بنده برای مراسم عزاداری پدرم به اصفهان رفتم، اما مردم و علاقه‌مندان پدر به جد خواستار آن بودند که بعد از ایشان، اداره مسجد ایشان را به عهده بگیرم و به‌ناچار در اصفهان ماندم، اما ارتباطم با حضرت امام همچنان محفوظ بود و از همان اوانِ پس از رحلت آیت‌الله بروجردی که مرجعیت ایشان مطرح شد، وکیل ایشان بودم و این وکالت را در دوران پس از تبعید امام هم داشتم، منتها چون در آن دوره فشار و اختناق شدیدی بود، بیشتر به وکالت مرحوم آیت‌الله خويي تظاهر می‌کردم، اما برای ایشان هم مبالغ زیادی از وجوه شرعیه را به نجف می‌فرستادم که الان قبض‌هایش موجودند. جنابعالی در سال‌های تبعیدحضرت امام، به عراق و عتبات سفرهایی داشتید. آیا در آن سفرها هم با امام دیدار هم داشتید؟ از خاطرات این دیدارها بفرماييد؟ یکی از اهداف من پس از زیارت عتبات مقدسه، دیدار با حضرت امام بود. خاطرم هست یک بار نزدیکی‌های غروب به نجف رسیدم، چون می‌دانستم برنامه آقا این است که یک ساعت بعد از غروب، به حرم مشرف می‌شوند، به حرم رفتم و ایشان را در آنجا زیارت کردم و با هم به منزلشان برگشتیم و از جریانات و قضایای اصفهان به ایشان گزارش ‌دادم. از حواشی آن مسافرت‌ها چه خاطرات دیگری دارید؟ البته این موضوع که عرض می‌کنم‌، موضوع مربوط به حضرت امام نیست، ولی خاطره جالبی است. در یکی از آن سفرها به دیدن مرحوم آیت‌الله خويي رفتم. وقتی صحبت‌هایم با ایشان تمام شد و بلند شدم که از محضرشان مرخص شوم، فرمودند: «کجا می‌روی؟» عرض کردم: «نوبت قبل، آقای آسید محمدباقر صدر به دیدنم آمدند و الان می‌خواهم به بازدید ایشان بروم.» آقای خويي فرمودند: «من هم چند وقتی است سید را ندیده‌ام، صبر کن با هم برویم» و به اتفاق به دیدن آقای صدر رفتیم و ایشان خیلی خوشحال شدند. می‌دانید که آیت‌الله خويي جایگاه بزرگی داشتند و در حکم استاد آقای صدر محسوب می‌شدند. این از خاطرات جالب سفرهای ما به عتبات بود. از چهره‌های شاخص انقلاب در اصفهان، جنابعالی نقش چه کسانی را پررنگ‌تر می‌دانید و چرا؟ بنده کسانی را شاخص می‌دانم که واقعاً شرعی‌ و متین رفتار می‌کردند و در واقع انقلابی واقعی هم،آنها بودند. به نظرم در رأس همه این افراد، مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین خادمی بود. قاعدتا می‌دانید که ایشان از همان اوایل شروع نهضت، به اتفاق عده‌ای از متدینین و فضلای اصفهان خدمت حضرت امام رسیدند و اعلام بیعت و وفاداری کردند که عکس‌هایش هم هست. ظاهراً بعد از آزادی امام از حبس و حصر و در فروردین ماه سال 43 بود. بعد هم منزل ایشان در طول اوج‌گیری انقلاب، مرکز تحصن‌ها و تجمع‌ها بود. این در حالی بود که همه می‌دانستند آقای خادمی از نظر سنی تقریباً همسن و سال و همدوره امام محسوب می‌شد، ولی در عین حال احترام بسیار ویژه‌ای برای امام قائل بود و حمایت از امام و انقلاب را وظیفه شرعی خود می‌دانست. جایگاه بسیار بالا و ارزشمندی هم در اصفهان داشت و ساواک هیچ جرئت تعرض به ایشان و دستگیری‌شان را پیدا نکرد، چون می‌دانست عواقب آن را نمی‌تواند تحمل کند. از دیگر چهره‌ها آقای پرورش بود که واقعاً سخنران خوبی بود و نه تنها در اصفهان که به جاهای مختلف ایران برای سخنرانی دعوت می‌شد و به‌رغم اینکه سن زیادی هم نداشت، توانسته بود بسیاری از جوانان را جذب کند. آقای ادیب، آقای زهتاب و افرادی نظیر اینها در انقلاب خیلی زحمت کشیدند. جنابعالی از چهره‌های دخیل و فعال در انقلاب در اصفهان بودید. از خاطرات این فعالیت‌ها بفرمایید، مخصوصاً واکنشی که پس از انتشار مقاله موهن روزنامه اطلاعات در دی ماه 1356 داشتید؟ بله، بنده وقتی آن مقاله را دیدم، فوق‌العاده ناراحت شدم و همه آقایان علمای اصفهان را به منزلمان دعوت کردم تا هم خبر را به آنها بدهم و هم تصمیم بگیریم. ماحصل آن جلسه این بود که مستقیماً به شاه نامه نوشتیم و اعتراض کردیم که چرا در یک مملکت شیعه، باید به یک مرجع تقلید، آن هم در یک روزنامه چنین اتهامات زشتی زده شود؟ این نامه برای تمام آقایانی که در آن جلسه بودند و آن را امضا کردند، دردسرساز شد، از جمله برای من. یادم هست ماه رمضان بود و مأموران یک ساعت مانده به سحر به منزل ما ریختند و به‌قدری هم بی‌حیا بودند که در نزدند، بلکه با میله در را شکستند و به داخل حمله کردند! بچه‌های ما هم کوچک بودند و از خواب پریدند و گریه می‌کردند، صحنه رقت‌انگیزی بود. ما را با همان پیراهن و لباس زیر به مرکز شهربانی ساواک بردند و بعد هم به زندان منتقل کردند و انصافاً هم در آنجا خیلی اذیتم کردند که از شرح آن صرف‌نظر می‌کنم. بعد از آزادی بنده،کم‌کم انقلاب داشت فراگیر می‌شد و ساواکی‌ها هم روی همان سوابق، هوای ما را داشتند. خاطرم هست یک ماه مانده به پیروزی انقلاب، تحت این عنوان که بنده صحبت‌هایی می‌کنم که تحریک‌آمیز هستند و علیه شاه حرف می‌زنم، دو‌باره ما را گرفتند و چون اتهام ما توهین به شاه بود، پرونده را به دادگاه ارتش ارجاع دادند و در ارتش برای ما پرونده‌ای تشکیل شد وتا حد درخواست اعدام هم پیش رفتند.خاطرم هست در بهمن ماه 57 داشتند ما را به مقر ارتش می‌بردند. ظاهراً قرار بود دادگاه ما در آنجا تشکیل شود. اتفاق عجیبی که درآن روز افتاد، این بود که در مسیر حرکت جیپ ارتشی حامل ما که یک پنجره مشبک داشت، تصادفی در خیابان اتفاق افتاد. ظاهراً پیرمردی با ماشینی تصادف کرده و راه‌بندان درست شده بود. همین موجب شد وقت برگزاری دادگاه بگذرد و دادگاه را به دو هفته بعد موکول کردند و تا دو هفته بعد از انقلاب پیروز شده بود و ما از زندان آزاد شدیم. ظاهراً فوت آن پیرمرد به‌رغم اینکه تأسف‌آور بود، برای ما وسیله‌ای شد که آن روز به دادگاه نرسیدیم. نگاه روحانیون به جریان انقلاب چگونه بود و تا چه حد با حرکت‌های انقلابی همراهی می‌کردند؟ آقایان عموماً انگیزه و علاقه داشتند، چون به هر حال حساب دفاع از اسلام و قرآن بود و با توجه به مفاسدی که رژیم داشت و دهن‌کجی‌هایی که به معارف دینی می‌شد، طبیعی بود هیچ روحانی و عالمی علاقه‌مند به همکاری با اینها نبود. معدودی بودند که ساکت بودند و یا ارتباطاتی با دستگاه داشتند. اینها در اقلیت بودند و خیلی از آنها هم وقتی انقلاب داشت اوج می‌گرفت، به زبان آمدند و حمایت کردند و همراه شدند. خاطرم هست بعد از انقلاب که بعضی از پرونده‌ها از ساواک در‌آمدند، معلوم شد عده قلیلی از روحانیون درجه دوم و سه اصفهان ارتباطاتی با ساواک داشته‌اند. آن موقع در شرایط انقلابی عده‌ای تصمیم گرفته بودند با اینها برخوردهای تندی بکنند و این موجب می‌شد آبروی اینها و مخصوصاً خانواده‌های وابسته به اینها در مخاطره قرار بگیرد. بنده به قم و خدمت حضرت امام رفتم و داستان را عرض کردم و گفتم: الان این افراد به در انزوا و موضع سکوت هستند یا حتی برخی از آنها، از انقلاب هم حمایت می‌کنند، به هرحال از گذشته خودشان پشیمانند. بعد هم این نوع برخوردها، بازتاب خوبی در بین مردم ندارد و خاندان‌های وابسته به این افراد را هم ضد انقلاب می‌کند. پیشنهادم این است که با این افراد برخورد تند نشود و صرفاً به تذکرات و ارشاداتی اکتفا شود. حضرت امام فرمودند: من هم غیر از این نظری ندارم واساسا همیشه همین را گفته‌ام. این شد که آن بندگان خدا هم از مجازات نجات پیدا کردند. ارتباط شما به عنوان یکی از وکلا و شاگردان حضرت امام، در دوران پس از پیروزی انقلاب با ایشان محفوظ بود. از تداوم این ارتباط و آثار و پیامدهای آن چه خاطراتی دارید؟ بله، من هم در قم خدمتشان می‌رسیدم، هم در بیمارستان قلب خدمتشان ‌رفتم و هم در دوره کوتاهی که در آپارتمانی در خیابان دربند بودند به دیدارشان رفتم. جماران هم که مکرر می‌رفتم. خاطره مهمی که از دیدارهای جماران دارم این است که دو سه سال بعد از پیروزی انقلاب، در دیداری به من فرمودند:«آقای فقیه! ما الان ترجمه قرآن به انگلیسی و روسی داریم، اما تفسیر قرآن نداریم. طبیعی است ترجمه، مخصوصاً برای کسانی که آشنایی چندانی با قرآن ندارند، نمی‌تواند چندان مفید باشد. بزرگان ما هم قبلاً فرصت پیدا نکرده‌اند این کار را انجام بدهند. از شما می‌خواهم هر کاری اعم از درس و بحث دارید کنار بگذارید و به این کار اقدام کنید. اگر کمکی هم برای این کار لازم بود، من انجام می‌دهم». من وقتی دیدم که حضرت امام مایل هستند که این کار را انجام بدهم، عرض کردم:من فقط دعای شما را می‌خواهم‌! این برخورد و نحوه بیانِ حضرت امام هم خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. نفرمودند بزرگان ما قبلاً غفلت کردند، بلکه فرمودند فرصت نکردند که این نشان‌دهنده ادب و احترامی بود که برای علما قائل بودند. به هر حال ما به اصفهان برگشتیم و عده‌ای از دوستان را جمع و کار را شروع کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این تفسیر حدود 20 جلد خواهد شد. فعالیت‌ها شروع شدند و دو جلد آن تا وقتی که حضرت امام در قید حیات بودند، چاپ شد و خدمتشان دادم. بعد از رحلت امام هم با الهام از آنچه ایشان فرموده بودند و با تشویقی که رهبر معظم انقلاب کردند، تا 20 جلد را ادامه دادیم و فوق‌العاده از سراسر دنیا مورد استقبال واقع شد که برخی از خاطرات آن را خدمت شما عرض خواهم کرد. قبل از آن به این نکته هم اشاره کنم که بعضی از خانواده‌های امریکایی، پس از آنکه تفسیر چاپ شد، به ما نامه نوشتند که: ما به احادیث پیامبر(ص) و معصومین(ع) دسترسی نداریم، اگر بتوانید بخشی از اینها را ترجمه کنید و برای ما بفرستید، بسیار مفید خواهد بود. ما حدود 500 حدیث از موضوعاتی را که بیشتر مورد نیاز آنها بود، انتخاب و ترجمه کردیم و نام آن را «دسته گلی از اخبار اهل بیت(ع)» گذاشتیم. این کتاب به ده زبان زنده دنیا، حتی زبان چینی ترجمه شده است و از سراسر دنیا درخواست‌های فراوانی برای آن هست و استقبال فوق‌العاده‌ای از اقصی نقاط دنیا از آن شده است. از خاطراتتان درباره استقبال از تفسیر قرآن به زبان انگلیسی می فرمودید؟ این اقدام چه بازتاب‌هایی داشت؟ بله، دو خاطره از این نوع کارها دارم که برای تشویق بزرگان و مؤسساتی که تازه قدم در این راه گذاشته‌اند عرض می‌کنم. خاطرم هست يك روز از دختر بیل کلینتون نامه‌ای به دست ما رسید که درخواست یک دوره تفسیر قرآن کرده بود. اسم این خانم «چلسی» بود. نامه‌اش الان در مؤسسه هست. برایش فرستادیم. خاطرم هست آن موقع وقتی موضوع را به برخی از مسئولان گفتم، گفتند: اصلاً با موضوع سیاسی برخورد نکنید و هر چه را که این خانم از کتب و منابع می‌خواهد برایش ارسال کنید. بعد از مدتی از دفتر بیل کلینتون برای ما نامه‌ای آمد و رئيس دفترش از قول او تشکر کرده بود که برای دخترم کتاب فرستادید. این خانم کم‌‌کم مطالعاتش را ادامه داد و مسلمان شد و با یک جوان مسلمان هم ازدواج کرد، چون نمی‌خواستیم موضوع جنبه سیاسی پیدا کند ،این داستان به شکل گسترده‌ منتشر نشد، اما یکی از خاطرات خوب ما در جریان فعالیت‌هایمان بود. خاطره دیگری که از این جریانات دارم این است که یک روز از یکی از زندان‌های امریکا نامه‌ای آمد که یک دوره تفسیر قرآن برای ما بفرستید، چون بعضی از زندانی‌های ما مسلمان هستند و بعضی‌ها هم که مسلمان نیستند، علاقه‌مندند تفسیر قرآن را بخوانند. برایشان فرستادیم و تشکر هم کردند، منتها ظاهراً تفسیر را در کتابخانه زندان قرار داده بودند و دسترسی افراد به آن خیلی آسان نبود. بعد از مدتی نامه‌ای از زندانیان آنجا آمد که زندانیان از تفسیر قرآن شما به‌قدری استقبال کرده‌‌اند که برای مطالعه در کتابخانه به صف می‌ایستند و گاهی حتی نوبت‌هایشان را هم به هم ایثار می‌کنند. از شما درخواست می‌کنیم 20 دوره تفسیر برای ما بفرستید و چکی به مبلغ 400 دلار هم برای ما فرستاده بودند. ما تفاسیر را همراه با چک فرستادیم و در جواب این نامه به چند نکته اشاره کردیم. اولاً: تشکر کردیم که به این کتاب توجه کرده‌اند و ثانیاً: خواستیم این چک را صرف محرومین همان زندان و کسانی که خانواده و ملاقات کننده ندارند و در محرومیت به سر می‌برند، بکنند. ثالثاً: گفتیم شلاق و شکنجه امنیت نمی‌آورد، بلکه دین، معنویت و دستورات انبیاست که معنویت می‌آورد و اگر شما تلاش کنید زندانیان به خواندن معارف انبیا تشویق شوند، به خودی خود اصلاح می‌شوند. جواب نامه ما آمد که در آن تشکر کرده و نوشته بودند مبلغ چکی را که برگرداندید، بین محرومین زندان پخش کردیم و به مواعظ شما هم گوش خواهیم کرد. آشنایی شما با مقام معظم رهبری از کی آغاز شد و از ایام این ارتباط صمیمی چه خاطراتی دارید؟ من53 سال است که با آقا رفاقت دارم! یعنی در دو سه سال اقامتم در قم، در دو درس با هم شرکت می‌کردیم. یکی درس مرحوم آقای بروجردی و دیگری درس حضرت امام بود. از همان زمان این بزرگوار را می‌شناختم و به ایشان علاقه‌مند بودم. همانطور که عرض کردم، در سال 40 مجبور شدم به اصفهان برگردم. ایشان هم خیلی در قم نماندند و حدود سال 43 به مشهد برگشتند. پس از مدتی مسجد کرامت تأسیس شد و آقا امام جماعت آنجا شدند. هر وقت به مشهد می‌رفتم، مقید بودم خدمت ایشان برسم و از برنامه‌های مسجد کرامت که بسیار مورد علاقه دانشجوها و روشنفکران بود، استفاده کنم. یک مسجدِ الگو بود و جا داشت بسیاری از آقایان بروند و از برنامه‌های آن مسجد یاد بگیرند. یکی دوبار هم که به مشهد می‌رفتیم، ایشان در زندان و تبعید بودند. یادم هست یک بار که به مشهد رفتم، ایشان را به زندان در تهران آورده بودند و برای دلداری دادن خدمت والدشان (رحمه الله علیه) رفتم. بعد از انقلاب هم ارتباط و علاقه متقابل ما محفوظ بوده است. ایشان به فعالیت‌های ما در کتابخانه امیرالمؤمنین(ع) و این مؤسسه بسیار نظر لطف و عنایت داشته و همواره تشویق کرده و بارها فرموده‌اند: هر چه نیرو دارید در کار تبلیغات و انتشار معارف اسلامی بگذارید که هر چه در این زمینه کار کنید، جا دارد. به هر حال، در این سن و سال و با بیش از 53 سال رفاقت با ایشان،در شرایط کنونی به جدّ عرض می‌کنم که: مرید آقا هستم و معتقدم تا زمانی که رهبری ایشان، انقلاب و نظام را بیمه کرده است. شاید بعضی‌ها تا چهار پنج سال پیش هم در این زمینه تردیدهایی داشتند، ولی وقتی قضایای سال 88 و تدبیر ایشان را در مواجهه باآن فتنه سخت دیدند، تردیدهایشان برطرف شد. دیگر هم آدم منصفی به درایت، هوشمندی و تدبیر ایشان واقف شده است. ان‌شاءالله خدا حفظشان کند. و كلام آخر؟ دنیا تشنه آموختن در زمینه دین اسلام و اهل‌بیت‌(ع) است و باید در این زمینه کار کرد‌، فعالیت در این بخش هنر است. دنیا تشنه است و باید به دست جهانیان آب داد، جهان باید آمادگی برای ظهور حضرت مهدی را داشته باشد و در این زمینه هر کس به اندازه خود کار و فعالیت کند. با سپاس از حضرتعالی که فرصتی را به انجام این گفت‌وگو اختصاص دادید.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن