واضح آرشیو وب فارسی:4jok: اس ام اس با موضوع خداوند
خدایا
ماراب جبرهم ک شده سربزیرکن.......خیری ندیدم ازاین همه اختیار
فرستنده : اشی مشی |66143|j 187474 |
---------------------
جوک دوستانه
بـه هـمـه اونـايـى کـه از مـن بـدشـون مـيـاد مـيـگـم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خـدا از رو زمـيـن بـرتـون داره تـا از دسـت مـن خـلاص شـيـن(^!^)
فرستنده : Arash 22 |6724|j 187473 |
---------------------
خاطرات خنده دار
یکی از بد ترین اتفاقات بچگی, این بود که :
میخوابیدی وسط هال, وقتی بیدار میشدی, یه عالمه مهمون دورت نشسته بودن !!!
لامصب, مگه میشد آدم از خواب بلند شه !!!
من که همیشه خودمو تا 3 ساعت به خواب میزدم !!! ^_^
فرستنده : سارا |40517|j 187472 |
---------------------
جوک جدید
پیشاپیش عید نوروز رو به همه دوستان تبریک میگم
والا با این هواش
لامصب بو عید میاد!!!
فرستنده : والتر میتی |56147|j 187471 |
---------------------
اس ام اس فلسفه
عشق یتیم ترازآن است که
به دست روزگارش بسپاری
فرستنده : جوجه کوچولوی توی باغ |52163|j 187470 |
---------------------
اس ام اس زیبا
این شعر در سال 2005 دنیا را لرزاند و عنوان بهترین شعره ان سال را دریافت کرد!
وقتی بدنیا آمدم سیاه بودم.
بزرگ هم که شدم سیاه بودم.
جلوی آفتاب هم که رفتم سیاه بودم.
وقتی میترسیدم هم سیاه بودم.
موقع بیماری هم سیاه بودم.
زمانیکه میمیرم هم سیاه هستم
و اما تو بچه سفید...
وقتی بدنیا میایی صورتی هستی.
بزرگ که میشوی سفید
جلوی آفتاب قرمز
وقتی سردت میشود بنفش
هنگام ترس زرد
موقع بیماری کبود
و زمانیکه میمیری طوسی.
حالا تو به من میگویی رنگین پوست؟؟؟
فرستنده : منم راه میدین؟^_^ |65998|j 187469 |
---------------------
خاطرات خنده دار
آقا(چیه؟ حتما باید غلط بنویسم؟) یه بار مامان و بابام سر اینکه کی بهتر میوه می خره دعواشون شد چون مامانم می گف میوه های بابام خوب نیس فرداشم مهمون داشتیمو خلاصه قرار شد این دفعه مامانم میوه بخره روز مهمونی من به شخصه از دیدن اون همه میوه ترگل ورگل کف کردم مخصوصا پرتقالا مهمونام بیشتر پرتقال ور می داشتن دقت کردم دیدم اینا پرتقالشونو که می خورن قیافشون جمع میشه و با لبخند ژکوند به مامانم نیگا می کنن آخه مامانممم کلی از خودش تعریف کرده بود که آره این میوه هارو من گرفتم.منم یکی پوس کندم خوردم و.... بلههههههه پرتقال نبود که نارنج بود اونم از نوع بسی ترش مامانمم وقتی فهمید با یه لبخند نرگسی در اولین افق ممکن محو شد و تا سال های سال بابام وقتی از خرید میوه میاد چیزیم نمیگه ها فقط میگه نارنج مام قضیه رو می گیریم و بازم مامانم تو افق....
فرستنده : اجل معلق |62423|j 187468 |
---------------------
جوک متفرقه
شبی بودم به فکر یار خیلی/شده جاری ز من از اشک سیلی/اگر با من نبودش هیچ میلی /چرا پست مرا زد لایک لیلی....
فرستنده : دختر بهمنی |66001|j 187467 |
---------------------
جوک متفرقه
تو این مستند حوادث واقعی گویندهه یه جوری حرف میزنه انگار از این اتفاق خوشحاله
داشت میگفت :و بالاخره کروکدیل مرد را خورد .
یه جور با اعتماد به نفس گفت آدم فک میکنه کروکدیله خودش بود الان مرد رو خورده خوشحال شده
والا با این برنامه هاشون
فرستنده : آبمیوه پالپی سان است |60333|j 187466 |
---------------------
جوک جدید
تو راه خونه ماشینه کم مونده بود شلو پلم کنه...
بش میگم: هوووووووی.. !!!
سرشوو از شیشه آورد بیرون گفت:
ماه صفر تموم شده تو الان 50% off خوردی... :|
یههنی استدلالش از پهنا تو حلقم خیلی قانعم کرد ⊙︿⊙
فرستنده : آتییییییش!!!!!!!!!! |23068|j 187464 |
---------------------
اس ام اس جدید
گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو يک کتاب نوشته
تنبلي خيلي زشته
تنبل هميشه خوابه
جاش توي رختخوابه
وقتي خروس مي خونه
بچه خوب مي دونه
بايد بلند شه از خواب
بخنده مثل آفتاب
مثل گلا وا بشه
تميز و زيبا بشه
یادش بخیر
فرستنده : دختر ایروونی |61612|j 187463 |
---------------------
اس ام اس زیبا
بهتــــرین حس اینه که یـــه مرد واقــعآ دوستت داشتــه باشه...
.
.
.
.
.
.
.
.
چـه کسی بهتـر از بـابـا ^_^
کـه منـو قـده یـه دنیــــــــــا دوس داره ؟؟!!
فرستنده : ^_^ ZoHrE |66141|j 187460 |
---------------------
جوک جدید
پسره خواب بوده . . .
یهو دوست دخترش با لگد زدتش
و گوشی رو کوبونده تو سرش گفته بگیر Alarm جونت داره زنگ میزنه!
سیستم عامل گوشی از شدت خنده از اندروید به جاوا تبدیل شد
فرستنده : میلاد گلچین |62176|j 187459 |
---------------------
اس ام اس عاشقانه
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤــــﯿﺪ ،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـــﺮ ﮐﺮﺩ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ،
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ !
فرستنده : NAZANIN |62680|j 187458 |
---------------------
جوک دوستانه
تا حالا شده ددددرررددد واقعی رو بچشین؟؟؟درد واقعی اون وقتیه که یه فورجوکی رو ببرن به جایی مث خونه ننه بزرگش-که از قضا هیچ اثری از تکنولوژی نباشه-و بهش بگن باید سه روز اونجا بمونی...!اقا داستان این بود که:ننه بابای ما میخواستن ی چن روزی تشریف ببرن سفر و بنده حقیر مث مرحوم مغفور الیور تویست برم خونه مادربزرگم...خلاصه ما با ی وداع جانسوز با لپ تاپ و اینترنت پرسرعتمون به امید اینکه نت 3G گوشیو داریم پاشدیم رفتیم اونجا...یخوده ادای درس خوندن دراوردیم و خواستیم بیایم فورجوک که...دیدیم لامصب جا نیست و بچه تره...!و متاسفانه باید بگم که تو اون سه روز اینجانب در فراق گوشی نازم پرپر شدم...لایک:خدا واسه هیشکس نخواد...ایشالا
پودی*دختر چالوسی*
فرستنده : چالوسی کیجا |65934|j 187457 |
---------------------
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 4jok]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]