واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شهادت در سالروز تولد/ طالع فريد با 16 فروردين گره خورده بود
در زندگاني شهدا گاه به اتفاقات جالبي برميخوريم كه چون پرسشي ذهن ما را به خود مشغول ميكند اما عقل زميني ما كه راهي به ساحت اين راز نمييابد، چارهاي ندارد جز ذكر ياد شهدا و بيان اتفاقات رازآلودي كه در آسمان زندگاني اين ستارگان زميني ميدرخشد.
نویسنده : عليرضا محمدي
در زندگي شهيد فريد ابنسعيدي كه از شهداي خطه خوزستان است نكته جالبي وجود دارد كه مربوط به تاريخ تولد و عروجش ميشود. فريد كه در 16 فروردين 1350 در اهواز به دنيا آمده بود، درست 17 سال بعد در 16 فروردين سال 67 در جبهههاي جنگ به شهادت رسيد. حالا راز اين 16 فروردينها در زندگاني فريد هرچه بود، گذري كوتاه به زندگي او از زبان خواهرش زهرا ابنسعيدي را تقديم حضورتان ميكنيم و در ادامه واگويههاي عبدالرضا ابنسعيدي برادر شهيد نيز آورده ميشود. براي شروع مختصري از خانوادهتان بگوييد و اينكه فريد چطور مسير جبهه را در زندگي انتخاب كرد؟ متأسفانه من خاطره زيادي از برادر شهيدم ندارم. ما خانوادهاي پرجمعيت با پنج فرزند پسر و پنج فرزند دختر داشتيم كه باعث ميشود تمركز و خاطرات آدم بين تعدد برادر و خواهرها تقسيم شود. همين قدر ميتوانم بگويم كه فريد بچه نهم بود. بچهاي شوخ و زرنگ كه هوش زيادي داشت و درسخوان بود. اما با غيرت بود و نميتوانست تحمل كند دشمن به كشور تجاوز كرده و او كاري نكند. بنابراين وقتي سن و سالش به حدي رسيد كه بتواند به جبهه برود، يك روز بدون آنكه چيزي به ما بگويد از همان مدرسه به جبهه رفته بود. شهر ما اهواز هم كه به خطوط جبههها نزديك بود، يكهو ديديم فريد رفته است. البته اين را هم بگويم شهيد از برادر بزرگترش سعيد هم الگو ميگرفت. سعيد بارها به جبهه اعزام شده بود و بنابراين فريد به تبعيت از او دوست داشت رخت رزمندگي به تن كند. برادرانم در مساجد به عنوان بسيجي فعال بودند و زمينههاي دفاع از نظام اسلامي در وجودشان از قبل وجود داشت. يعني حتي خبر هم نداشتيد كه فريد چطور اقدام به اعزام شدن كرده بود؟ خير، يك روز از مدرسه فريد خبر دادند كه به آنجا سربزنيم. من رفتم و ديدم كه كيف و كتابهاي فريد روي ميز است و ناظم مدرسه ميگويد كه گويا برادرتان به جبهه رفته است. گفتم مگر نبايد اجازه والدين باشد. او گفت فريد 17 سالش شده و نيازي به اجازه نداشته است. مهمترين خصوصيات اخلاقي شهيد چه بود؟ تا آنجا كه به ياد دارم ايشان براي رسيدگي به فقرا و بچههاي يتيم دست خير داشت. با اينكه خودش سن كمي داشت ولي سعي ميكرد از پول توجيبيهايش به فقرا كمك كند. يادم است مادرم نان ميپخت و به فريد ميداد تا بين خانوادههاي بيسرپرست پخش كند. يك نكته جالب در زندگي فريد اين بود كه هر كاري ميكرد شوخي يا مزاح پشت بندش بود. حتي در همين كارهاي خيرش شوخيهايي ميكرد كه خاطرات محوي از آن در ذهنم مانده است. عبدالرضا ابنسعيدي برادر شهيد خواهرتان از ارتباط برادر شهيدتان با مسجد ميگفت، در زندگي اغلب شهدا هم ارتباط با مسجد را شاهد هستيم. در اين رابطه بگوييد. فريد از 12 سالگي جزو گروه سرود مسجد بود و تواشيح و سرود به زبان عربي را خوب ميخواند. در كل با مسجد خيلي ارتباط داشت. به نظرم در مسجد امام رضا موذني ميكرد. همانطور كه شما هم گفتيد ارتباط با مسجد روح پاك اين نوجوانان را صيقل ميداد و آنها را براي حضور در جبههها آماده ميكرد. وقتي هم كه گردان ابوالفضل(ع) از بچههاي اهواز و بهبهان تشكيل شد، برادرم هم جزو بچههاي كم سن و سال اين گردان راهي جبههها شد. سه ماه بعد هم به شهادت رسيد. شهادت ايشان چطور رقم خورد؟ همرزمانش تعريف ميكنند فريد شب قبل از شهادت تا صبح سوره الرحمن را با صوت دلنشين و زيبا ميخواند طوري كه همه بچهها دورش حلقه ميزنند و او هم گريه ميكرده است. شيخ نعيم هليلي از همرزمانش ميگويد: فريد آن شب حال خوبي داشت. از فريد پرسيدم چه حالي داري و او گفت حال و هواي خوبي دارم. روز بعد فريد ابنسعيدي به شهادت ميرسد. به نظر شما راز تولد و شهادت برادرتان در روز 16 فروردين ماه چه بود؟ نميدانم پاسخ سؤالتان را چگونه بدهم اما به نظرم شهادت هم به نوعي تولد است. شكل عالي حيات كه پس از مرگ رقم ميخورد و وقتي كه انسان تولد ابدياش در آن جهان را با سرخي شهادت پيوند بزند، به نوعي هم متولد ميشود. به نظرم فريد با شهادتش درست در روز تولدش نشان داد كه نمرده، بلكه تازه متولد شده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]