تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830140038




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روشنفکري ايراني و فقر فرهنگي گري


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۳۰ دي ۱۳۹۳ (۱۱:۴۳ق.ظ)
دنياي اقتصاد: روشنفکري ايراني و فقر فرهنگي گري
به گزارش خبرگزاري موج، «چراغ ها را چه کسي روشن خواهد کرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد است که در آن مي خوانيد؛
هفته گذشته گفت وگويي درخشان در هفته نامه «تجارت فردا» ميان محمود دولت آبادي و محمدمهدي بهکيش منتشر شد که در ژانر مبادلات روشنفکري در اين سامان، اگر نگويم بي نظير، قطعا نادر و کم نظير است: اولا، غبار «فقر فرهنگي گري»۱ فضاي اين گفت وگو را تيره نکرده است؛ ثانيا، گفت وگويي، همزمان، نقادانه و همدلانه است؛ ثالثا، هيچ يک از دو سوي گفت وگو پشت برج وباروهاي اين يا آن ديسيپلين يا کيش شخصيت سنگر نگرفته است و براي رساندن صداي خود به ديگري فرياد نمي کشد و بالاخره، از همه مهم تر، هر دو سوي گفت وگو مي کوشند از چارچوب هاي سفت وسخت ايد ئولوژيک فاصله بگيرند، بر گسل هاي تحميلي ميان روشنفکري، دانشوري و مديريت اقتصادي پل بزنند و ديدگاه هاي خود را از خلال گفت وگويي افق گشايانه، به مخاطباني متنوع عرضه کنند. نگارنده به احترام مبتکران و شرکت کنندگان آن گفت و گو، فارغ از موافقت ها و مخالفت هايي که با محتواي آن دارد، اين يادداشت را به اين اميد مي نويسد که اين گونه گفت وگوها ادامه يابد و گشايش افقي نوين را در مبادلات فکري، تعاملات اجتماعي و سياسي نويد دهد.
روشنفکري بيداري و بيدارگري از خواب زمانه و بيرون آمدن از غار عرف، عادت، جزم، جمود، تعصب، رخوت و غفلت است. روشنفکران اصيل لاينحل ماندن مسائل اساسي را بيش از هر چيز ديگر معلول سيطره همان چارچوب هاي جاافتاده اي مي بينند که مرسوم است قاب و قالب تفکر ما باشند، مسائل اساسي ما را براي ما صورت بندي کنند و راه حل ها را به ما نشان دهند؛ يعني همان رويکردهاي متعارفي که کمتر کسي به خود جرات يا فرصت مي دهد نقدشان کند و به پرسش شان بکشد. يکي از علت هاي وضعيت تراژيک روشنفکري در جامعه ما اين است که بسياري از نخبگان فکري و سياسي ما خودشان در همين چارچوب هاي صلب و سخت به خواب زمانه فرو رفته اند. از يک سو، اغلب روشنفکران و نوانديشان ديني در جامعه ما روشنفکري را «حرکت در شکاف سنت و مدرنيته» دانسته اند و کار ويژه روشنفکري را «پل زدن بر اين شکاف» تعريف کرده اند. از سوي ديگر، روشنفکران غيرديني، برعکس، روشنفکري را برنامه يا روندي مدرن ساز دانسته اند که جامعه را از شر گذشته مي رهاند، درهاي «عصر جديد» و «دنياي شگفت انگيزنو» را به روي جامعه مي گشايد، پل هاي پشت سر را مي سوزاند تا رجعت به سنت، خصوصا سنت ديني را ناممکن سازد.
از ديگر سو، سنت گرايان و سنتيان ضد روشنفکري گروه نخست را به التقاط و گروه دوم را به دين ستيزي متهم مي کنند و هر دو را گونه هايي از غرب زدگي مي دانند؛ اما همه اين فهم ها از کاروبار روشنفکري نشاني غلط مي دهند و در يک خطاي بنيادين با هم شريکند. ايشان همگي«شکافي» ژرف و گسستي شگرف ميان سنت و مدرنيته را مفروض مي گيرند؛ شکافي معرفت شناختي و گسستي هستي شناختي. بله، مدرنيست ها، يعني سکولاريست هاي سنت ستيز که چندين دهه است کمر استدلال شان زير بار نقدهاي سنگين تاريخي و فلسفي خم شده است، روزگاري نظريه اي راديکال را مي پراکندند که مطابق آن مدرنيته اصلا يعني «گسست» از سنت. روشن گري يا روشنفکري نزد ايشان همان تيغ بي دريغي بود که از يکسو سنت را از پاي درمي آورد و از ديگر سو راه مدرنيته را مي گشود.
مطابق اين روايت از نسبت سنت و مدرنيته، کار روشنفکري نفي مطلق سنت و خصوصا مولفه ممتاز آن؛ يعني تدين بود. اين در حالي است که اکنون دهه ها است که نقدهاي سنگين مورخان و فيلسوفان پساسکولار استدلال هاي قدرتمند و فراگيري را به نفع روايت «پيوند و استمرار سنت و تجدد» در ميان نهاده اند. مطابق اين روايت، دوگانه انديشي هايي مانند ديني ـ سکولار و سنتي ـ مدرن از بن بر مجموعه اي از سوءتفاهم ها بنا شده است. مدرنيته در هر جامعه اي، درواقع، مدرنيته سنت هاي همان جامعه است نه گسست از آنها. مولفه هاي سنت مانند کدهاي ژنتيک در بن تک تک سلول هاي جهان مدرن نشسته است.
حالا، در اين ميان، طنز تلخي است که روشنفکران ديني ما از يکسو روايت منقرض گسست انديش را درباره نسبت ميان سنت و مدرنيته مفروض گرفته اند، ولي از سوي ديگر برخلاف همه مقتضيات نظري و عملي چنان پيش فرض سنگين (و البته باطلي)، در چرخشي خودويرانگر، کارويژه خود را «آشتي دادن سنت و مدرنيته»يا «پل زدن روي شکاف ميان اين دو جهان» مي شمارند و همه همت شان را صَرف بر ساختن «تفسيرهاي مدرن» از اسلام مي کنند و همين مي شود که در مواجهه با مسائل حاد و مشکلات اساسي جامعه ما، در جهان واقعي، اغلب نمي توانند از عهده تعارض دروني خود برآيند و جز دستي خالي و زباني پرايهام و ذهني پرابهام و مدعياتي لغزنده چيزي براي عرضه کردن به عامي و عارف ندارند و در غياب فهمي منقح و متوازن از اقتدار و رهايي بخشي و عدالت سياسي، آزادي هاي مدني، رشد اقتصادي و نهادها و ساختارهاي جامعه، حداکثر سر از اکتيويسم سودازده و خط شکني هاي خود ويران گر درمي آورند. از اين هم تراژيک تر کاروبار گروهي ديگر از روشنفکران ما است، چه راست دين گريز و چه چپ سنت ستيز که باز مبتني بر همان پيش فرض غلط درباره رابطه ميان مدرنيته و سنت، راه حل همه مسائل ما را در دين ستيزي و دين زدايي مي جويند و گمان مي کنند مدرن شدن؛ يعني روزبه روز سکولارتر شدن و راز سکولار شدن را هم از سنت ستيزي و دين گريزي جستن؛ برنامه خام انديشانه اي که تاکنون چيزي جز تشديد تضادهاي بي حاصل براي جامعه و انزواي تحميلي يا خودخواسته براي اين گروه از روشنفکران به بار نياورده است.
براي آشنايي با يکي از سنگين ترين خواب هاي زمانه در چارچوب هاي سفت وسخت روشنفکري، خوب است نظري بيفکنيم به نحوه مواجهه روشنفکران ما با مساله خشونت که امروزه نه تنها بناي دولت ـ ملت را در جوامع اسلامي؛ به ويژه در غرب آسيا و شمال آفريقا، دستخوش بحران هاي ساختاري و مفهومي کرده است؛ بلکه دامنه آن به شکل حوادث تروريستي، پايتخت هاي اروپايي را هم به وضعيت اضطراري کشانده است؛ آخرين نمونه اش هم همين ترورهاي پاريس. در مواجهه با اين دست خشونت ها هربار از چهار سو صلا برمي دارند که علت اين خشونت ها فرهنگ ديني تروريست ها است و چاره کار هم تغيير/ اصلاح اين فرهنگ است.
آنچه هميشه در چنين معرکه هايي ناپرسيده و نکاويده باقي مي ماند اين است که علت رواج اين يا آن برداشت از اسلام چيست و کدام شرايط سياسي، اجتماعي، جمعيتي و اقتصادي زمينه را براي رواج اين يا آن برداشت ايد ئولوژيک آماده مي کند.
در اين ميان، نکته مغفول اين است که مطالعات نظري و تجربي جدي در حوزه علوم اجتماعي و انساني در يکي- دو دهه اخير اين احتمال را فوق العاده تقويت کرده اند که رواج برداشت هاي تروريستي از اسلام و رواج ارتکاب اين خشونت ها هر دو معلول مجموعه علل ديگري است از جنس عوارض مناسبات جهاني شده اقتصادي، سياسي، اطلاعاتي و ارتباطاتي و آموزشي و پرورشي. در واقع پرسش اصلي مي تواند اين باشد که با وجود اين همه تنوع آرا و قرائت ها از اسلام، در چه شرايطي آستانه باور و تحريک پذيري متدينان چندان نازل مي شود که اين قبيل توجيهات سست و دليل تراشي هاي سخيف براي اين فاجعه آفريني هاي شنيع و داعشي وار را مي پذيرند و در پي آنها روان مي شوند.
يکي از مهم ترين علل اين ناتواني و تاريکي تاريخي «فقر فرهنگي گري» است. فقر فرهنگي گري، در يک کلام؛ يعني فروکاستن جامعه، سياست، و/يا اقتصاد به فرهنگ، چه در مقام فهم و تحليل مشکلات، چه در موضع تبيين و علت کاوي آنها و چه در موقع تجويز راه حل ها، اما فقر فرهنگي گري درميان اغلب روشنفکران ايراني و مخالفان ايشان، در بسياري موارد، فقري سياه است، چراکه مرکب از همه يا برخي از اين چهار تقليل بي دليل است: فروکاستن جامعه، سياست، و/يا اقتصاد به فرهنگ؛ فروکاستن فرهنگ به تدين؛ فروکاستن تدين به معرفت ديني؛ و بالاخره، فروکاستن معرفت ها و باورهاي ديني متدينان به تفسير متون ديني.
علاوه بر نادرستي نظري و تاريخي مفروض هاي بنيادين اين رويکرد، کمترين اشکال عملي آن اين است که حاملان متنوع اش را با وجود همه اختلافاتي که با هم بر سر اهداف و مطلوبات داشته اند، به يکسان ناکام نهاده است.
رهايي از افسانه هاي خواب آور فرهنگي گرايانه شرط نخست مواجهه حل مساله اي با بحران هاي فراگير دولت ـ ملت در منطقه پرتنش ما و در مقياس جهاني است. اين مواجهه نيازمند عبور از سد مشهورات زمانه و دل زدن به درياي گفت وگوي نقادانه، حل مساله اي و تفهمي ميان روشنفکران، دانشگاهيان و مديران سياسي و اقتصادي است. بياييد مدتي دين و فرهنگ را به حال خود بگذاريم!
دوران روشنفکري فرهنگي گرا، تک رشته اي، شخص محور، ستاره پرور و نخبه پسند، زمانه تک ستاره ها، سر آمده است.زمان آن گذشته است که باز بپرسيم چراغ ها را چه کسي روشن خواهد کرد، ولي تا چراغ اميد به گفت وگوهاي نقادانه درون «نهادهاي اجتماعي» زنده است، اين خانه تاريک بي فروغ نخواهد ماند.

نويسنده: دکتر محمد مهدي مجاهد













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن