تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804705264




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ازدواج خزان سالمندي را بهار مي‌كند


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ازدواج خزان سالمندي را بهار مي‌كند
آقابزرگ لبه تخت نشسته، دستش را گذاشته روي عصا و صورتش را چسبانده به پشت دستش. غرق در فكر و خيال گاهي لبخند كوچكي كنار صورتش نقش مي‌بندد اما بعد از چند ثانيه باز اخم و درهم رفتگي صورت جاي لبخند را مي‌گيرد.
نویسنده : زينب شكوهي طرقي 
هرازچند گاهي سرش را از روي عصا بلند مي‌كند، آهي مي‌كشد، سرش را مي‌چرخاند، نگاهي به دور و بر مي‌اندازد و باز دست روي دست مي‌گذارد. نه حوصله صحبت كردن دارد نه تحمل شنيدن صحبت. همه از ترس ناراحت شدن پدربزرگ سكوت مي‌كنند و بي‌توجه، بدون حتي كلمه‌اي صحبت كردن از كنارش رد مي‌شوند. اما قصه غصه‌هاي ما و پدر‌بزرگ به اينجا ختم نمي‌شود؛ آزمايش‌هاي پزشكي پدربزرگ هر روز بيشتر از ديروز ركورد مي‌زند و فرقي ندارد اين ركورد قند خون باشد يا چربي؛ نتايج معاينات دكتر هم هر روز وخيم‌تر است و پدربزرگ بيشتر از ديروز نااميد و افسرده. همه آهسته مي‌آيند، بي‌تفاوت از كنارش رد مي‌شوند و آهسته مي‌روند تا مبادا خلق پدربزرگ تنگ شود و غر بزند. وقتي فكرش را مي‌كنم مي‌بينم حق دارد، شايد اين رفتارش نه از سر افسردگي بلكه نشانه‌اي براي ابراز اعتراض به ما باشد. وقتي مادربزرگ مرد و ما همه تصميم گرفتيم هر آخر هفته با هم به ديدنش برويم خودمان دلخوش بوديم با اين تصميم‌مان غافل از اينكه ما فقط يك روز ميهمانش هستيم و او با تنهايي‌هاي بقيه روزها چه كند؟ از همه بدتر پيشنهادي بود كه عموجان داد و گفت: «مسير خونه باباجون دوره، بهتره خونه‌رو بفروشيم و يه خونه آپارتماني نزديك خودمون براش بگيريم». سخني كه همه با آن موافقت كردند و به هفته نكشيده تصميم‌شان را عملي كردند بدون اينكه بغض و ناراحتي را از نگاه پدربزرگ بخوانند. عروس‌ها به خيال خودشان داشتند كمك مي‌كردند اما... همه خاطرات پدربزرگ از آن حياط بزرگ و باصفا، از باغچه پرخاطره و پنجره‌هاي رنگي، همه صداها و شادي‌هايش با مادربزرگ را نمي‌شد از تك‌تك اتاق‌هاي خانه جمع كرد و در چمدان جا داد؛ دل پدربزرگ هم كه راضي به ترك خانه قديمي نبود، پس دلش را با همه خوشي‌هايش داخل حياط گذاشت و فروخت به مالك بعدي! پدربزرگ همه دلخوشي‌ها، خاطرات و رفقاي قديمي‌اش را در خانه و محله قديمي جا گذاشت، اما سبك كه نشد هيچ، سنگين‌تر از قبل با دنيايي از غم به خانه جديد آمد. حالا مدت‌هاست ديگر كسي صداي خنديدن پدربزرگ را نشنيده چه برسد به صحبت كردنش را. نمي‌دانم چه فلسفه‌اي است كه فقط وقتي در جمع دوستان و بازنشسته‌هاي محله است مي‌خندد. فهميدنش سخت نيست وقتي در جمع همسن و سال‌هايش است خوشحال است، از ته دل مي‌خندد و وقتي در كنارشان خانم محسني است بيشتر لبخند مي‌زند و حواسش به او هم است. كاش مي‌شد اين بار به جاي همه تصميم‌هاي غلط، عمه‌ها و عموها يك تصميم درست بگيرند و واسطه يك وصلت مبارك شوند تا پدربزرگ براي هميشه بخندد.     بچه‌ها زير بار نمي‌روند كبري دهقان، 67 ساله وقتي همسرم فوت شد تنها 35 سال داشتم و پسر بزرگم 20 ساله بود. آن روزها نه كسي جرئت صحبت كردن در مورد ازدواج را داشت نه من دوست داشتم يك بار ديگر تن به ازدواج دهم. هميشه با خودم مي‌گفتم اگر ازدواج كنم و فردا روزي دخترم بخواهد ازدواج كند، بچه‌دار شود و نياز به بودن من كنارش باشد از كجا معلوم شوهرم قبول كند. اين حرف‌ها از طرف خودم و نه گفتن‌ها و فكرهاي بد اطرافيان باعث شد كلاً دور ازدواج را خط بكشم. به خودم گفتم اگر قرار است اتفاقي بيفتد بهتر است همه تمركز و سرمايه‌ام را روي زندگي بچه‌ها بگذارم. حالا كه چشم باز كردم مي‌بينم 67 ساله شده‌ام، پسرها زن گرفته‌اند، دخترها شوهر كردند و بچه‌داري فرصت نمي‌دهد كه كنارم باشند. من عمر و جواني‌ام را براي فرزندانم گذاشتم به اميد اينكه در پيري كنارم باشند اما آنها هم چاره‌اي ندارند براي حفظ زندگي‌شان مجبورند دور باشند. هركدامشان براي نيامدن‌هايشان دلايل منطقي دارند، من هم نمي‌خواهم دردسر شوم پس تنها مي‌مانم. فقط خريد مي‌روم، چون تنهايي مسافرت رفتن را دوست ندارم هميشه در خانه هستم و همين باعث شده گوشه گير و عصبي شوم. به تنهايي ما فكر نمي‌كنند محمود ترابي، 70 ساله نمي‌دانم چرا وقتي قرار است يكي ازدواج كند همه خوشحال مي‌شوند، كلي تدارك مي‌بينند و با افتخار اين اتفاق را بازگو مي‌كنند اما زماني كه نوبت به ما مي‌رسد قضيه كلاً شكل ديگري مي‌گيرد. من از زمان جواني بيماري قلبي داشتم و بايد داروهايم را سروقت مي‌خوردم. تا زنم خدابيامرز زنده بود همه چيز سر جايش بود حتي نوبت داروها و مراجعه به دكتر. اما وقتي او رفت ديگر هيچ كس حواسش به من نبود. حتي بعد از اينكه چندبار بچه‌ها تصميم گرفتند از تنهايي دربيايم رفتند برايم پرستار آوردند؛ پرستارهايي كه يكي بيشتر از ديگري حواسش پرت بود! وقتي هم كه خودم زبان به گلايه بازكردم و گفتم بهتر است ديگر ازدواج كنم هزار و يك حرف وكنايه نثارم كردند. همه آنها دست به يكي كردند و گفتند: «از شما ديگه گذشته. مردم چي ميگن؟! نميگن پيرمرده بعد از 60 سال تصميم گرفته باز ازدواج كنه؟ زشته» زشته زشته كردند و من هم با خودم گفتم چاره‌اي نيست و تسليم شدم. اما الان مي‌خواهم بگويم چرا وقتي ما مي‌خواهيم ازدواج كنيم همه تصورشان فقط به سمت يك نياز مي‌رود و به اين بهانه مانع مي‌شوند؟ به خدا از سن و سال ما‌ گذشته و آنچه ما را وادار به ازدواج مي‌كند تنهايي است. من مدام بايد نگران باشم نكند شب و نصفه شب حالم بد شود و در خانه تنها بميرم. وحشت تنهايي خيلي بد است و لحظه لحظه دوران پيري ما مدام با اين تصور مي‌گذرد. اين انصاف نيست. دست از توهم برداريم دكتر پريا واحدي اصل، روانشناس يكي از بارزترين ويژگي‌هاي آدمي جمع زيستي اوست. انسان مادامي كه خانواده هم دارد ترجيح مي‌دهد زمان‌هاي بيشتري را در جمع فاميل و دوستانش سپري كند. ما در هر مرحله از زندگي مان در تلاشيم جمع اطرافمان شلوغ‌تر از ديروز باشد. حالا تصور كنيد چنين موجودي براساس تصميم غلط بعضي از اطرافيان سال‌هاي حساسي از عمرش را مجبور باشد در تنهايي سپري كند. سال هايي كه به هزار و يك دليل روحي، جسمي و پزشكي جزء مهم‌ترين دوران زندگي ميانسالان و سالمندان است تنها براساس حرف‌ها و تصميمات ما تباه مي‌شود. ما بايد بپذيريم سختي تجرد دوران جواني به هيچ وجه با سختي تنهايي دوران ميانسالي و كهنسالي قابل مقايسه نيست. درست زماني كه سالمندان قدرت بدني‌شان را از دست مي‌دهند، تحمل جوان‌ترها و شلوغي‌هايشان را ندارند، نياز به مراقبت و رسيدگي‌هاي دارويي بيشتري دارند و در نهايت نياز به يك «همدم همسن» دارند اما بنا به تصميم ما بچه‌ها تنها مي‌مانند. پيرزني كه بنا به هر دليلي در دوران ميانسالي شوهرش را از دست داده و در آن دوران تصميم گرفته تنها به بزرگ كردن بچه‌ها و سر وسامان دادن به آنها فكر كند، حالا در دوران سالمندي براي رفع همه نيازهاي عاطفي و قطع ترس‌هاي تنهايي‌اش نياز به شريكي دارد كه در كنارش باشد. در مقابل، پيرمردي هم كه با از دست دادن همسرش بزرگ‌ترين تكيه‌گاه عاطفي‌اش را از دست داده نياز به يك هم‌صحبت از جنس خودش دارد و ما بچه‌ها با درنظر گرفتن بعضي از تابوهاي بي‌معني و بي‌اساس جامعه‌مان آنها را بالاجبار وارد دنياي تنهايي مي‌كنيم. هيچ كس نيست از خودمان بپرسد آيا حاضريم فقط چند سال از عمرمان را بدون همسرمان سپري كنيم؟ قطعاً نه، پس آنچه براي خودمان دوست نداريم به بزرگ‌ترها ديكته نكنيم. متأسفانه در بخش زيادي از مردم تصور ازدواج كردن در دوران سالمندي تنها به رفع يك نياز برداشت مي‌شود و همين تصور ناخودآگاه اين جمع سالمند بالاي 60 سال كشورمان را به سمت زندگي تنهايي سوق مي‌دهد. فراموش نكنيم تنها كاركرد ازدواج رفع نياز جنسي و توليد مثل نيست. توجه داشته باشيد كه افراد با ورود به سن سالمندي از فعاليت‌هاي كاري بازنشستگي مي‌شوند و رفته رفته از فعاليت‌هاي اجتماعي هم كناره مي‌گيرند. درست زماني كه سالمندان شرايط سختي را سپري مي‌كنند و با بحران افسردگي روبه‌رو هستند، حس ناتواني و از دست دادن كارآيي هم بر همه احساس‌هاي منفي آنها افزوده مي‌شود و تمام اين عوامل كنار هم باعث ايجاد تصور پوچي در سالمندان مي‌شود. سالمندان وقتي با همه اين مشكلات روبه‌رو مي‌شوند كه در واقع فرزندانشان هم با ازدواج يا اشتغال آنها را تنها گذاشته‌اند و همين تنهايي ترس از مرگ و بي‌خبري را براي آنها اضافه مي‌كند. ما حق سلب زندگي نداريم دكتر منصور بهرامي، روانشناس گاهي ما فراموش مي‌كنيم كه سالمندان هم حق زندگي كردن دارند. نمك‌نشناس نباشيم. چطور تا زماني كه ما جوان بوديم آنها قيد ازدواج كردن را زدند و زندگي‌شان را معطوف به ما كردند حالا در زمان پيري نوبت ماست كه انگيزه زندگي كردن را به آنها هديه كنيم. بهترين و آسان‌ترين راه براي سلامت و افزايش اميد در بين سالمندان ازدواج كردن آنهاست. در كشور ما ايران زنان سالمند يا ميانسال سخت‌تر از مردان به ازدواج رضايت مي‌دهند چون نگران حرف و حديث‌هاي اطرافيان يا ناراحتي‌هاي فرزندان هستند. اين گروه بيشتر مواقع خود را با فكر به دلخوشي‌هاي كوچك مثل سرزدن‌هاي ماهانه فرزندان يا دورهمي‌هاي همسايه‌ها خوش مي‌كنند در حالي كه اين دلخوشي‌ها عمر طولاني ندارند و در نهايت اين بزرگ‌ترها هستند كه براساس مصلحت‌انديشي تصميم مي‌گيرند زحمت خودشان را از سر بچه‌ها كم و تنهايي را انتخاب كنند. توجه داشته باشيد منظور ما از كلمه رفع تنهايي تنها حضور فيزيكي يك شريك در كنار سالمند نيست چون مطمئناً فقط براي رفع چنين تنهايي نمي‌شود ازدواج كرد؛ بلكه منظور ما اين است كه يك شريك مي‌تواند همسرش را مورد محبت قرار دهد و در مقابل محبت دريافت كند، توجه كند و در مقابل توجه بگيرد و اين يعني نياز روحي و رواني به وجود همدم. اگر امروز پدربزرگ يا مادربزرگي در خانه داريد كه بسيار زودرنج، افسرده و تلخ مزاج است، اگر سالمندي در اطرافتان هست كه تحمل حتي چند دقيقه شوخي و خنده شما را ندارد و سريع آشفته مي‌شود بدانيد مسبب اين زودرنجي و افسردگي خود شما بوده‌ايد چون با تنها گذاشتن او تمام انگيزه‌ها را در وجودش كشته‌ايد و او را به انزوا كشانده‌ايد. تنها نسخه‌اي كه من براي سالمندان عصبي، زودرنج و افسرده مي‌توانم بپيچم اين است كه ازدواج كنند و شما كوچك‌ترها زمينه‌ساز اين ازدواج باشيد، چون با ازدواج كردن آنها باز از حاشيه زندگي‌تان به متن مي‌آيند. اما اين تصميم راحت نيست چون متأسفانه فضاي فرهنگي و عرف جامعه مخالف اين رفتار است پس بايد محكم وارد اين مسير شويد. وقتش رسيده است كه براي بالابردن ميزان اميد به زندگي در بين سالمندان و افزايش طول عمر آنها وارد عرصه فرهنگسازي در زمينه ازدواج سالمندان شويم؛ سالمندان را در گروه‌هاي چندين نفره كنار هم جمع كنيد؛ واسطه آشنايي آنها باهم باشيد و براي آشنايي و ازدواج به آنها مشاوره و راهنمايي بدهيد. چطور خودمان تحمل زندگي تنهايي را نداريم پس حق نداريم حق مسلم زندگي بانشاط را از بزرگ‌ترها سلب كنيم. نسبت به رويه غلط‌مان هشدار مي‌دهم بيژن تركاشوند، متخصص طب سالمندي تحقيقات نشان مي‌دهد مهم‌ترين دليل مرگ و مير در ميان سالمندان بيماري‌ها و كهولت سن نيست بلكه تنهايي علت بسياري از اين مرگ‌هاست. ما فراموش كرده‌ايم كه وقتي از سالمندان، پدر و مادربزرگ‌ها صحبت مي‌كنيم، از عزيزاني سخن مي‌گوييم كه دوران هوس و جواني را پشت سر گذاشته‌اند و امروز كوله‌باري از تجربه و واقع‌بيني نسبت به رخدادهاي زندگي با خود دارند؛ ما در مورد كساني كه با موفقيت زندگي‌شان را به سالمندي رسانده‌اند نمي‌توانيم ساده تصميم بگيريم چون آنها با نوع زندگي‌شان به ما ثابت كرده‌اند كه هميشه درست تصميم گرفته‌اند. ازدواج در دوران سالمندي موضوع بسيار مهم جوامع پيشرفته امروز است؛ نتايج تحقيقاتي كه سال 2005 در دانشگاه ايالتي اوهايو صورت گرفت نشان داد كه بيش از 3 هزار زن و مرد سالمندي كه با افسردگي روزگار سپري مي‌كردند بعد از پنج سال و در سال 2010 وضعيت بهبودي‌شان به سرعت افزايش يافته بود تا جايي كه به طور متوسط بهبودي چهار برابر بيشتري داشتند. با درنظر گرفتن دو احتمال ازدواج موفق و ازدواج ناموفق در دوران ميانسالي و سالمندي مي‌توانم با قاطعيت بگويم ازدواج كردن و تنها نبودن حتي اگر انتخاب صحيحي صورت نگيرد بهتر از تنها بودن است؛ چون سالمندان بيشتر از آنكه دنبال تفاهم باشند دنبال تكيه گاه و همدم هستند. براساس تحقيقي كه از سوي نشريه امريكايي سلامت جامعه روي 13 هزار زن و مرد بالاي 65 سال صورت گرفت مشخص شد سالمنداني كه در كنار همسران خود زندگي مي‌كنند و ازدواج كرده‌اند شرايط بهتري از نظر جسمي دارند، بيشتر از سالمندان مجرد تحت مراقبت اجتماعي قرار مي‌گيرند، اميد به زندگي بيشتري دارند، آزمايش‌هاي دوره‌اي نظير فشار خون، ديابت، سرطان، كلسترول خون و ريه را به موقع انجام مي‌دهند و از درصد سلامت بيشتري نسبت به سالمندان تنها برخوردار هستند. در نتيجه همين تحقيق مشخص شد سالمندان مجرد نه تنها تمايل و انگيزه‌اي براي كنترل سلامت خود ندارند بلكه علائم بيماري‌هاي جسمي و روحي مانند قند و كلسترول و افسردگي در آنها بيشتر است.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن